محمد اسماعیل صلاحی

فرقه پژوهی

محمد اسماعیل صلاحی در اظهار نظری بیان کرده است که خواسته جمعی ملت خواسته خداوند است، در صورتی که در آیات و روایات معصومین(ع) این چنین تلازمی دیده نمی شود و سیر تاریخی گواه بر این است که تعداد یاوران جریان حق، اکثریت نبوده اند. پس کلام صلاحی، خارج از چارچوب متون دینی است.

محمد اسماعیل صلاحی قطب خودخوانده فرقه صوفیه گنابادی که همواره به دنبال دیده شدن است، در اغتشاشات شهریور ماه نیز به بهانه فوت مهسا امینی مثل برخی سلبریتی ها به اظهار نظرهای نسنجیده پرداخته است. اظهار نظرهایی که برخی از آنها خلاف قرآن و روایات است.

صلاحی در جهت تأیید اغتشاشات اخیر و برای تحریک هر چه بیشتر صوفیان گنابادی برای شرکت در اغتشاشات، قائل به این شد که خواسته جمعی ملت، خواسته خداوند است و حکومت ها باید به خواسته جمعی تمکین نمایند. در بررسی کلام ایشان، با قرآن و روایات و تاریخ و سیره معصومین(علیهم السلام) می توان به اعتبار یا عدم اعتبار کلام ایشان پی برد.

1-فرهنگ قرآنی

در فرهنگ قرآنی، هیچ گاه تلازم همیشگی بین خواست جمعی و خواسته خداوند برقرار نیست و نمی توان از خواست جمعی مردم، خواست خدا را فهمید. از آیات قرآن این نکته فهمیده می شود که خداوند در موارد زیادی از اکثریت مردم شکوه و شکایت می کند و آنها را به خاطر فرار از حق و مخالفت با انبیاء و اولیاء الهی مورد نکوهش و تقبیح قرار می دهد.

خداوند در قرآن تصریح می کند که نباید از اکثریت تبعیت کرد که در صورت تبعیت، انسان را از راه خدا گمراه خواهند کرد. «وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ  إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ(انعام/116) و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى‌باشند پیروى کنى، تو را از راه خدا گمراه مى‌کنند. آنان جز از گمان [خود] پیروى نمى‌کنند و جز به حدس و تخمین نمى‌پردازند.»

پس چگونه آقای صلاحی مدعی است که خواسته جمعی ملت، خواسته خداوند است؟ در حالی که خداوند، تبعیت از اکثریت را مساوی با گمراهی از راه خدا می داند. البته تبعیت بدون اندیشه و معرفت صحیح، مدنظر آیات قرآن می باشد. گفته صلاحی با آیات قرآن هماهنگی نداشته و در تعارض است و از کسی که مدعی عرفان است باید سوال نموند به کجا چنین شتابان؟

به گفته قرآن آنان که به پیامبران ایمان آوردند، در بسیاری از موارد دچار این آفت شدند و اکثریت آنان از سیره و روش پیامبر خود پیروی نکردند و در ادامه راه، دچار ضعف و دگرگونی در عقیده و عمل شدند. قرآن در مورد قوم موسی بعد از ایمان آوردن آنها و از زبان آنان می فرماید: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَهُمْ  قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ ۚ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ(اعراف/138) و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم. تا به قومى رسیدند که بر [پرستش‌] بتهاى خویش همت مى‌گماشتند. گفتند: «اى موسى، همان گونه که براى آنان خدایانى است، براى ما [نیز] خدایى قرار ده.» گفت: راستى شما نادانى مى‌کنید»

2- روایات معصومین(علیهم السلام)

علاوه بر آیات قرآن، روایات زیادی نیز همین نکته را گوشزد کرده است، تا آنجا که علامه مجلسی بابی را در کتاب بحارالانوار به این عنوان (قله عدد المؤمنین) اختصاص داده است. در منطق امیرالمؤمنین(علیه السلام) «حق » را از طریق «اکثریت » شناختن، سطحی نگری و به تعبیر آن حضرت «نگاه به پایین » است، بلکه باید ابتدا «حق» را شناخت سپس اهل حق را تشخیص داد که به تعبیر آن حضرت «نگاه به بالا» است«الْحَقُّ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ‏ الْحَقَ‏ تَعْرِفْ‏ أَهْلَه(1) حقّ به شخصیتها شناخته نمى شود؛ خودِ حقّ را بشناس تا پیروان آن را بشناسى».

حضرت مطلب فوق را در جواب فردی که در اثر کثرت مخالفان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دچار شک و تردید شده بود فرمود. پس  حقانیت یک جریان را نمی توان با این معیار که صرفاً خواست مردم است تشخیص داد. بلکه باید برای تشخیص حقانیت یک امر، به مبانی مستحکم دیگر که همان قول خداوند است تمسک کرد.

3-تجربه های تاریخی:

با مشاهده تاریخ مصلحان که در رأس آنها انبیاء الهی قرار داشته اند، به این نتیجه خواهیم رسید که نمی توان خواسته مردم را مساوی خواست الهی دانست، چون با آمدن انبیاء تعداد قلیلی از مردم به آنها ایمان آورده اند. در آیات قرآن بیان شده است: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا … وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ(هود/40) تا آنگاه که فرمان ما در رسید … و با او جز [عدّه‌] اندکى ایمان نیاورده بودند!»

این آیه و نگاهی به تاریخ زمان پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) و دوران پر تلاطم حضرات معصومین(علیهم السلام) به این نکته ما را رهنمون می کند که همیشه خواسته اکثریت جامعه بر مدار غیر حق چرخیده است.

با توجه به مستندات ذکر شده در مقاله، این نتیجه گرفته خواهد شد که هیچ گونه تلازمی بین خواسته مردم و خواست خدا وجود ندارد و سخن صلاحی هیچ گونه پشتوانه دینی ندارد و استفاده او از سخنان عامه پسند، برای کسب کردن اعتبار در جامعه است.

البته نکته حائز اهمیت در اظهار نظر جناب صلاحی در این است که ایشان از کجا به نظر جمعی ملت رسیده اند! در کجای دنیا اعتراض تعدادی از شهروندان نظرات جمعی شمرده شده که ایشان درخواست تمکین حکومتها از این نظر جمعی را دارند. ایشان حتی نظر اکثریت دراویش گنابادی که بنا بر معرفی قطب متوفی فرقه، آقای جذبی را به عنوان قطب بعد از خود معرفی کرده تمکین نمی کنند و همچنان ادعای قطبیت دارند. اما در حرکتهای اعتراضی اخیر  برای حکومت تمکین از خواست تعداد محدودی را درخواست دارند.

پی نوشت:

1- فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط – القدیمه)، ج‏1 ؛ ص31، انتشارات رضى – ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش.