فرقه پژوهی

صهیونیسم مسیحی یک جنبش جدیدی نبوده وقدمت آن بیش از رژیم اشغالی (1948 م) بلکه قدیمتر از صهیونیسم (بل 1897 م) بوده و سرآغاز آن به اوایل قرن 17 میلادی(1649م) باز می گردد. به عبارت دیگر سوابق آنها قدیمتر از پیدایش خود کشور آمریکا می باشد.

موضوع اعتقادات و پیشینه عقاید صهیونیست های مسیحی، موضوعی بسیار حساس و بی نهایت دقیق می باشد، زیرا آنچه را که رهبران این جنبش می گویند، در واقع افترا ودروغ هائی است که به اعتقادات دین مسیح نسبت می دهند. شاید مشهورترین کتاب دینی آن ها درآمریکا، کتابی است به قلم کشیش سایرس اسکوفیلد که تعالیم خود را از نظریات کشیش جان نلسون دارابی( ایرلندی) گرفته است. و از جمله نظریات وی اینکه می گوید: خداوند دو برنامه و دو ملت یا شعب دارد:

  • (فلسطین اشغالی) وآن مملکت خداوند در زمین و قوم یهود
  • کلیسا و آن مملکت خداوند در آسمان و ملت مسیح،

اولین کتاب وی به نام « انجیل اسکوفیلد» در سال 1909 م به چاپ رسیده است[1].

همچنین یکی از کشیش های بزرگ و معروف این جنبش به نام هال لیندسی کتابی دارد تحت عنوان: (The  Last  Great  Plan  Earth)[2] که در سال 1970 م بیش از بیست میلیون نسخه به چاپ رسید. لیندسی در این کتاب سناریوی پایان جهان و آخرالزمان را چنین ترسیم می کند:

1- برپائی (رژیم صهیونیستی)

2- بازگرداندن یهودیان از نقاط مختلف جهان به سرزمین موعود.

3- تجدید بنای هیکل سلیمان[3] بر روی ویرانه های مسجد الاقصی و گنبد مسجد صخره.

4- تعرض وحمله بزرگ وگسترده از طرف کفار (مسلمانان و یاران آن ها)  به [رژیم اشغالگر].

5- قیام دیکتاتوری بدتر از هیتلر یا استالین یا مائوتسه تونگ که نیروهای مهاجم را رهبری می نماید.

6- سیطره این دیکتاتور بر مناطق وسیعی از جهان ودشمنی آن ها با یهودیان (برای مدت 7 سال).

7- وقوع جنگ آرماگدون که منجر به فاجعه عظیمی در محیط زیست می گردد؛(جنگ هسته ای).

8- افزایش پیروان وکسانی که به ظهور مجدد حضرت مسیح ایمان می آورند و نجات معجزه آسای آن ها با قدرت الهی از معرکه آرماگدون در شرایطی که سایرین در آهن گداخته ذوب می شوند.

9- کلیه این حوادث در یک لحظه و یا طرفه العین اتفاق خواهد افتاد.

10- نزول حضرت مسیح و یارانش بعد از هفت روز، در حالی که همه مومنین به گرد وی جمع می شوند.

11- پیوستن 144 هزار یهودی به مسیحیت انجیلی به طوری که هریک از آنان با استقرار و انتشار در سراسر جهان سایر ملت ها را به دیانت مسیح فرا می خوانند.

12- مسیح برای مدت هزار سال با صلح و عدالت برجهان حکومت خواهد کرد تا قیامت به پا گردد[4].

پرچم این جنبش دینی را مجموعه ای از کشیش هائی حمل می نمایند که از محبوبیت ونفوذ گسترده ای بین پیروان خود برخوردارند و از بارزترین شخصیت های دینی معاصر  این جنبش می توان به این افراد اشاره نمود: بیلی گراهام و پسرش فرانکلین گراهام، پت رابرتسون، گری فالویل( این دو نفر امروزه از مقربین جورج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا محسوب می شوند)، کوپلاند، رکس ها میرد، اورال روبرتس، جیم بیکر، جیمی سوگرات و… این افراد بروسایل ارتباط جمعی و کانال های تلویزیونی مسیحیت انجیلی که سراسر آمریکا را پوشش می دهند، اِشراف داشته و همچنین سایر موسسات تبلیغی و انتشاراتی بزرگ آمریکا را اداره می نمایند . از طرف دیگر افرادی از پیروان این جنبش در سال های اخیر، مراکز و پست های مهم سیاسی، دیپلماسی ، نظامی و… آمریکا را در اختیار گرفته اند که از آن جمله می توان به رونالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا اشاره نمود.

از دوره ریاست جمهوری ریگان، دعوت از رهبران این جنبش به کاخ سفید و شورای امنیت ملی، به ویژه به هنگام اتخاذ تصمیمات مهم واساسی پیرامون خاورمیانه، به منظور هماهنگ سازی این تصمیمات با اراده الهی، به صورت یک رویه و سنت درآمده است. در آن دوران کشیش پت روبرتسون از جمله شخصیت های معروفی بود که در این جلسات حضور مستمر داشت. از زمان وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 م به بعد، کشیش « گری فالویل» که از مقربین رئیس جمهور وقت آمریکا ( بود ) این نقش را در دولت بوش ایفاء می نماید.

درباره مفاهیم دینی و اعتقادی این جنبش، باید گفت که در واقع آن ها اراده و خواست خداوند را که از تفسیر تحت اللفظی و مجموعه ای از پیش بینی های دینی از برخی اسفار تورات و عهد قدیم مانند : سفررویا، حزقیال، یوحنا و غیره برداشت می نمایند، تعیین کننده می دانند. از جمله این پیشگوئی ها، جنگ آرماگدون می باشد که بلافاصله پس از وقوع، ظهور مجدد حضرت مسیح را به دنبال خواهد داشت.

بین تصمیمات و اقدامات سیاسی نظامی آمریکا واعتقادات دینی به این پیشگوئیها یک رابطه مستقیم برقرار است. به گونه ای که پیروان این جنبش، به کارگیری کلیه امکانات وتوانمندی خود را برای تحقق اراده و خواست الهی، امری واجب و ضروری برای یک مسیحی مومن می دانند. ومعتقدند خداوند از میان مردم کسانی را که شایستگی و لیاقت آنرا دارند که اراده و خواست الهی را تحقق بخشند، برمی گزیند تا در این زمینه تلاش نمایند.

در همین راستا رونالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا می گوید: از خداوند مسئلت می نمایم تا برمن منت گذارد و افتخار فشردن دکمه بمب هسته ای در جنگ آرماگدون را که به تحقق اراده الهی منجر خواهد شد به من واگذار نماید[5].

تصمیمات کنگره – مجالس نمایندگان وسنای آمریکا در 24 اکتبر 1995م در خصوص شناسائی «قدس» به عنوان پایتخت رژیِم صهیونیستی وانتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس، میزان نفوذ و تاثیر گذاری این جنبش اصولگرای دینی را در مراکز تصمیم سازی آمریکا می رساند که قابل تأمل است.

در کنفرانس سالانه این جنبش که در نوامبر سال 2003 م در واشنگتن برگزار گردید، پت رابرتسون اعلام کرد: «فلسطینیان صرفا گروهی از اعراب هستند که از چند دهه قبل وارد سرزمین اشغالی شده اند و ادعای آن ها در مورد اراضی فلسطین یک ادعای جدید می باشد. در حالی که حضور یهودیان در این سرزمین به سه هزار سال قبل باز می گردد و «جبل هیکل» متعلق به یهودیان می باشد و در این مورد به فصل 33 تورات «سفر عدد» استناد می نمایند که: «پروردگار موسی را به وراثت کنعان نوید داده و وی را بر حذر داشت که احدی از کنعانیان درآن باقی بمانند؛ زیرا آنان همانند خارهائی در چشم و پهلو، حیات شیرین را در این سرزمین تلخ خواهند کرد[6]

بدین ترتیب به وضوح مشخص می گردد که تشابهی بین دیدگاه صهیونیست های مسیحی و مسیحیان انجیلی که دارای کلیساهای عدیده در داخل و خارج آمریکا می باشند وجود ندارد. این گروه از انجیلی ها به برداشت های معین و مفاهیم دینی خاص خود اکتفا ننموده، بلکه تلاش دارند که این مفاهیم را به مرحله عمل درآورده و آینده را برمبنای همین تفاسیر ترسیم نمایند. با توجه به جایگاه ویژه این جریان در مراکز تصمیم سازی آمریکا که سرنوشت و مقدرات جهان را رقم می زنند، نادیده گرفتن نفوذ و نقش موثر آن ها در معادلات و تحولات جهانی جایز نخواهد بود. می توان گفت که تصمیم کنگره آمریکا پیرامون مسئله قدس ویا جنگ این کشور علیه عراق، صرفا در راستای تامین مصالح ومنافع آمریکا در خاورمیانه اتخاد نگردیده است؛ بلکه ایجاد همسوئی سیاست های آمریکا با اعتقادات دینی این گروه از جمله عوامل موثری است که خود را به رفتار و سیاست های آمریکا تحمیل نموده است. بنابراین آگاهی وشناخت از اعتقادات ودیدگاه های این جنبش، نه تنها خطرات آن ها را روشن می سازد، بلکه باید با اجتناب از هر گونه واکنش احساساتی و سطحی بین آن ها و مسیحیت و به ویژه مسیحیان انجیلی تمایز قائل شد. همانطوری که روزنامه ایندپندنت «Independent» بریتانیا، در تاریخ 5 می 1990م طی مقاله ای تحت عنوان «فروپاشی در معرکه آرماگدون» می گوید:« ادعای صهیونیسم مسیحی هیچگونه ارتباطی به مسیحیت ندارد.»

لذا گسترش و نفوذ سریع صهیونیست های مسیحی در مراکز تصمیم سازی آمریکا، سیاست خارجی و به خصوص سیاست خاورمیانه ای این کشور را در راستای تحقق اهداف دینی و اعتقادی آنان در جهت حمایت از رژیم اشغالگر به شدت تحت تأثیر قرار داده است.

در حقیقت مسیحیت صهیونیستى تلفیقى است از تعالیم مسیحیت و یهودیت، از جهتى چشم به منابع و الهـیـات انـجـیـلى دارد و از سـوى دیـگـر آمـوزه هـاى تـورات را بـه شـدت دنبال مى کند. این جریان با تأکید بر عهد عتیق (تورات) و مکاشفات یوحنا در عهد جدید (انـجـیـل) مـعـتـقـد است که ظهور حضرت مسیح (ع) نزدیک است و براى این واقعه مهم باید بـسـتـر لازم را فـراهـم سـاخـت و مـوانـع را از سـر راه بـرداشـت.

 پیروان این جریان، خود را مسیحیان دوباره تولد یافته مى دانند و از ویژگى هاى بارز آنـان، تـعـصـب شدید نسبت به صهیونیسم و اسرائیل غاصب است. آنان حتى متعصب تر از یـهـودى هـاى صـهـیـونـیـسـت مـقـیـم اسـرائیـل و آمـریـکا هستند. از نظر این گروه خـداونـد فلسطین را به عنوان ارض موعود به یهودیان بخشیده و ساکنان اصلى آن یعنى فلسطینیان در آن حقى ندارند.

مـسـیـحـیـان صـهـیـونیست به مقابله با افکار ضد یهود مى پردازند، در آموزش مسیحیت بر ریـشـه هـاى یـهـودى دیـن مـسـیـح تـأکـیـد مـى کـنـنـد و مـسـیـحـى واقـعـى را دوسـت جـدى اسرائیل غاصب مى دانند و براى مهاجرت یهودیان به فلسطین بسیار مى کوشند.

[1] – (1- دکتر محمد السماک – الصهیونیون المسیحیون علی طریق هرمجدون – چاپ بیروت 2004 ص 13)

[2] – به معنی :آخرین طرح بزرگ برای دنیا

[3] – حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ پیامبری عظیم الشأن است که فرزند پاک و مطهّر حضرت داود ـ علیه السلام ـ می باشد. در قرآن کریم ‌آمده است: «ما به داود سلیمان را بخشیدیم، چه بنده خوبی! زیرا همواره به سوی خدا بازگشت می کرد (به یاد او بود).

ایشان پیامبر و دارای سلطنتی بی نظیر بودند و با زبان حیوانات و پرندگان آشنایی کامل داشته و باد و طوفان و گروه جنیان و ملائک را در سیطره خود در آورده بود.

یکی از کارهای بی نظیر او ساختن معبدی بزرگ در شهر اورشلیم بود که در تورات از آن به عنوان «هیکل سلیمان» یاد می شود «هیکل» در لغت به معنای «بنای عظیم» است. در فرهنگ انگلیسی هم TEMPLE به معنای بنای عظیم و معبد آمده است در روایات اسلامی آمده است: در زمان حضرت داود ـ علیه السلام ـ مردم به بیماری طاعون گرفتار شدند و حضرت داود ـ علیه السلام ـ به مکان بیت المقدس رفتند و دیدند ملائکه از آن مکان به آسمان عروج می کنند و بنابراین تصمیم گرفتند دعا کنند و بر بلندای صخره ای رفتند و از خدا درخواست کردند که بیماری و بلای طاعون را از مردم بر طرف کند و خدا دعای وی را مستجاب و برآورده نمود و بر این اساس، آن مکان را مسجد و محل عبادت قرار دادند اما قبل از آن که بنای مسجد به پایان برسد حضرت داود ـ علیه السلام ـ رحلت کرده و تکمیل بناء را به سلیمان ـ علیه السلام ـ سفارش نمود.

وقتی که حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ به حکومت رسید، در صدد تکمیل بنای معبد برآمد و لشکر جنّ و شیاطین را جمع کرد و کارها را بین آن ها تقسیم نمود گروهی طلا و یاقوت را از معادن استخراج می کردند و عده ای جواهر و سنگ های زینتی و گرانبها را می کندند و می آوردند و عده ای مشک و عنبر و سایر عطرهای خوشبو را می آوردند و… حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ به کمک سایرین مسجد را با سنگ های سفید رنگ و زرد و سبز و با ستون های بلورین بنا کرد و سقف آن را از لوح های جواهر پوشاند و زمین و کف مسجد را با لوح های فیروزه ای تزیین کرد و سپس مردم را جمع و اعلام نمود که امروز، روز عید شماست.

[4] – (1- دکتر محمد السماک- الصهیونیه المسیحیه – دارالنفاس – چاپ بیروت – ص82)

[5] – (1- دکتر محمد السماک – الصهیونین المسیحیون علی طریق هرمجدون – چاپ بیروت- 2004 ص 16)

[6] – (1- پیشین)

 

منبع:

صلواتی پور، حسین، جایگاه صهیونیست های مسیحی در آمریکا، نشر راه نیکان، چاپ اول، 1390

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.