فرقه پژوهی

هر جریان و فرقه انحرافی عرفانی و شبه دینی لازم نیست همه نشانه های زیر را داشته باشد بلکه ممکن است تنها چند نشانه را داشته باشد و همین امر برای بر خطا وانحرافی بودن آن جریان کافی است. پدیده عرفان ها و معنویات دروغین و فرقه های باطل و شیطانی در تمام گستره تاریخ بشری به موازات حضور عرفان و معنویت و شریعت اصیل و حقیقی انبیاِی الهی بوده و در واقع راه های بدیل و جایگزینی بوده است که شیاطین جن و انس آن را در پیش روی بشر برای منحرف کردن آنان از صراط مستقیم وحی و نبوت و امامت می‌گذاشته‌اند، اما این پدیده در دوران جدید و با سرخوردگی بشر از زندگی مادی و ماشینی ابعاد گسترده تری یافته و در سرتاسر جهان از اقشار مختلف مردم یارگیری می‌کند.

جامعه اسلامی و انقلابی ما هم از حضور و آفات این پدیده در امان نبوده و جریان های رنگارنگ به اصطلاح عرفانی و یا معنوی در گوشه و کنار کشور ظهور یافته‌اند و اگر چه با بسیاری ازآنها برخوردهای قانونی صورت گرفته اما ریشه کن نشده و مجددا به بازسازی خود پرداخته‌اند و یا با عناوینی جدید وارد میدان شده‌اند.

بحث در این موضوع مفصل و ابعادی وسیع دارد، اما در این مقال سعی می‌شود به اختصار نشانه ها و معیارهایی برای شناخت عرفانهای کاذب و فرقه های انحرافی به ظاهر دینی از عرفان حقیقی و صراط مستقیم دیانت داده شود، بدان امید که در مقابله با گسترش این پدیده مخرب مفید و موثر افتد.

پیشتر لازم است گفته شود که هر جریان و فرقه انحرافی عرفانی و شبه دینی لازم نیست همه نشانه های زیر را داشته باشد بلکه ممکن است تنها چند نشانه را داشته باشد و همین امر برای بر خطا و انحرافی بودن آن جریان کافی است، اگر چه به میزانی که این نشانه ها در جریانی بیشتر باشد، انحراف آن شدیدتر است و گاه نیز ممکن است جریانی نشانه ای را داشته باشد اما این امر به دلیل غفلت و نا آگاهی باشد و نه به دلیل تعمد در انحراف که در این صورت باید به آن جریان تذکر داد و در اصلاح آن کوشید.

و اما نشانه های شناخت عرفانهای کاذب و معنویت گرایی دروغین که گاه در قالب یک فرقه و جریان اجتماعی و شبه دینی ظهور و بروز دارد، به شرح زیر است:

۱. خداشناسی غلط

اساس عرفان صحیح اسلامی و قرانی بر متعالی بودن و منزه بودن خداوند ازهر گونه شبیه و نظیر و حلول کردن در جهان و انسان و برتر بودن ازهر وهم و گمان است. سنخ وجودی خداوند به عنوان خالق هستی با سنخ وجودی مخلوقات در کنه و ذات متفاوت است و هیچ سنخیت و مشابهتی بین این دو وجود و موجود، نیست. اهل بیت علیهم السلام کسانی را که به آنها نسبت الوهیت و خدایی می دادند مورد لعن و نفرین قرار می دادند و تاکید می‌کردند که آنها بندگان خدا هستند و خداوند متعالی از آن است که شریک داشته باشد و یا در موجود و مخلوقی حلول کند و یا ذاتش با او متحد شود. رهبران و سازندگان بسیاری از فرقه های انحرافی و عرفان های کاذب، برای فریب دادن پیروان خود و وادار کردن آنها به تسلیم در برابر خود، ادعای خدایی و یا اتحاد با ذات خداوند و یا حلول خداوند در خود دارند که همه اینها از مصادیق کفر و شرک بوده و از نظر شریعت مجازات مرگ دارد.

۲. انسان خدایی و عقل بسندگی

برخی از فرقه های انحرافی عرفانی و یا غیر عرفانی سخن از خدا بودن انسان می‌گویند و انسان را معیار حق و باطل می دانند و اساسا نیاز به خدایی متعالی از هر موجودی را انکار می‌کنند و سخن از این می‌گویند که انسان خود واجد و معیار همه ارزشهاست و عقل آدمی‌برای هدایت و تمشیت امور مادی و معنوی انسان و جوامع کافی است.

بدیهی است این اعتقاد نیز باطل بوده و انسان تنها در پرتو هدایت الهی و تعالیم انبیاء علیهم السلام می تواند مسیر حق را از باطل تشخیص داده و به صراط مستقیم هدایت شود. عقل آدمی ظرف و بستری برای دریافت تعالیم انبیاء است و عقل بدون وحی و هدایت انبیاء مانند چشمی است که در تاریکی طی مسیر می‌کند و در برخورد با موانع و چاله ها و چاهها دچار سقوط می‌شود و این نور وحی است که باید در پیشاپیش چشم عقل تابانده شود تا راه را از چاه تشخیص دهد. البته معلوم است که اگر آدمی فاقد چشم عقل بود، نور و نور افکن وحی و انبیاء برای او سودی نداشت و مانند کوری بود که نور و چراغ برای او سودی ندارد و از همین روست که در قران و روایات برای عقل مقام والا و بلندی ترسیم شده است اما این بدان معنا نیست که عقل، مستقل از هدایت های وحیانی بتواند انسان را به مسیر سعادت رهنمون سازد. اگر چنین بود اساسا خداوند نباید انبیاء را مبعوث و انسانها را به اطاعت از آنان امر می فرمود.

۳. تحقیر علم و فقه و نفی تقلید از عالمان شایسته دینی

تحقیر علم و دانش حقیقی و منبعث از منابع و متون اصیل دینی و استفاده شده از عالمان و فقهای شایسته از دیگر ویژگی های برخی فرق انحرافی عرفانی و یا غیرعرفانی است و این بدان دلیل است که می خواهند مریدان و طرفداران خود را از علما و فقها دور کرده و در دام خود گرفتار کنند. عرفان های انحرافی گاه سخن از خودشناسی و حتی خلوص و خود سازی می زنند و علم و دانش و فقه را حجاب حقیقت اعلام می‌کنند. و این در حالی است که آیات قران و دهها روایت، مسلمین و مومنین را توصیه به علم آموزی تحت هر شرایطی می‌کنند مانند این روایت از امام صادق علیه السلام که فرمود: اطلبوا العلم و لو بخوض اللّجج و شقّ المهج[1]. (ترجمه: به طلب دانش و علم برخیزید، هر چند با فرو رفتن در گردابها و در خطر افتادن جانها همراه باشد) آنچه مسلم است هیچ امری حتی عبادت و ریاضت و خلوص و چله نشینی و … نمی تواند جای علم آموزی درست و صحیح را نزد عالمان و فقهای اصیل دینی بگیرد. و هر کس که به تحقیر علم و تفقه در دین پرداخت و علما و فقها را تحقیر کرد، به خطا رفته است و اگر ادعای عرفان دارد، در پی تحمیق مریدان خود و به انحراف کشاند آنهاست. به این روایت بنگرید که امام باقر علیه السلام چگونه فقه آموزی و طلب فهم دین را بر شیطان سخت تر و ناگوارتر از عبادت هزارعابد دانسته است: مُتَفَقِّهٌ فِی الدِّینِ أَشَدُّ عَلَی الشَّیْطَانِ مِنْ عِبَادَهِ أَلْفِ عَابِد[2]ٍ.

در همین راستا باید اشاره کنیم که نفی تقلید از مجتهدین و فقهای جامع الشرایط و یا توصیه به تقلید از فردی که شایستگی علمی و اخلاقی ندارد، نیز در اغلب فرقه های انحرافی که ادعای دینی و اسلامی‌بودن نیز دارند مشاهده می‌شود، در حالی که به حکم عقل و شرع وقتی کسی خود به مرحله اجتهاد نرسیده است باید در امور دینی و عقیدتی خود به تقلید و تبعیت از دین شناسان و فقهای واجد شرایط بپردازد.

جالب توجه این است که برخی از فرقه های انحرافی در عین حال که به نفی تقلید از عالمان دینی و فقهای جامع الشرایط می پردازند، در عین حال مریدان خود را به سرسپردگی بدون چون و چرا به رهبر و قطب فرقه توصیه می‌کنند.

۴. عدم پایبندی به شریعت

رعایت نکردن احکام شرعی و بی اعتنایی به واجبات و محرمات با توجیهات گوناگون از دیگر نشانه های انحراف و عرفان های دروغین و فرقه های شیطانی است. گاهی چنین استدلال می‌شود که شریعت برای مراحل پایین سیر و سلوک است و وقتی انسان به مراحل بالاتر رفت و مثلا به حقیقت رسید، بی نیاز از شریعت و عمل به واجبات و ترک محرمات می‌شود. و یا گفته می‌شود که شریعت پوسته و حقیقت مغز آن است و هر گاه به مغز رسیدیم دیگر نیازی به پوست نداریم و آن را دور می اندازیم  و نیز گفته می‌شود که شریعت برای ظاهرگرایان است اما اهل باطن بی نیاز از آن هستند. بدیهی است اگر این حرف صحیح بود باید انبیاء الهی و امامان علیهم السلام چون به حقیقت رسیده بودند و مراحل عالی کمال را طی کرده بودند، احکام و اعمال و عبادات شرعی را ترک می‌کردند در حالی که می دانیم آنان بیش از همه و تا آخرین لحظه حیاتشان بر همه احکام الهی مواظبت داشتند. امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا که تا شهادت و ملاقات با خداوند ساعاتی بیشتر نمانده است، به نماز می ایستد. بنابراین سخن از نفی شریعت گفتن به هر بیان و زبانی و توجیهی که باشد باطل و انحراف محض است.

۵. صراط های مستقیم

حق بودن همه ادیان و مذاهب و این که حق نزد یک نفر و یک دین و آیین نیست و حقیقت بین همگان تقسیم شده و صراطهای مستقیم داریم نه صراط مستقیم، از دیگر حرفهایی است که فرقه ها وعرفانهای منحرف برای جا انداختن خود و جذب افراد با شکستن مقاومتهای اعتقادی آنها مطرح می‌کنند. گاهی این حرف باطل به استناد روایت فاقد سند و نامعتبری مطرح می‌شود که می‌گوید به تعداد آدمیان راه به سوی خداوند وجود دارد. (الطرق الی الله بعدد انفس الخلائق)[3] در حالی که از مسلمات قرانی و مکتب اهل بیت علیهم السلام این است که تنها دین سزاوار تبعیت اسلام است (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ‏ ـ ال عمران/ ۸۵)[4] و تنها مذهب واجد حقانیت تشیع است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی فرمود که امت من پس از من هفتاد و سه فرقه می‌شوند که یکی از آنها در بهشت و هفتاد و دو فرقه دیگر در جهنم خواهند بود. (خصال صدوق، ج ۲، ص ۵۸۵) همچنین قران کریم تصریح می‌کند که صراط مستقیم یکی است و باقی راهها انحراف است: «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِه» (انعام/ ۱۵۳) (ترجمه: همانا راه راست من همین (دین اسلام) است، از آن پیروی کنید، و به راههای دیگر مروید که شما را از راه خدا دور و پراکنده می‏سازند).

 

[1] –  بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۷۷   [۲] . بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۷

[2] – بحار الأنوار  ج۱ ص۲۱۳- وجود یک فقیه در دین برای شیطان از عبادت هزار عابد سخت تر است.

[3] – جمله « الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق » در منابع حدیثی معتبر و معروف شیعه وجود ندارد بنابراین اصل حدیث بودن آن و نقل شدن آن از پیامبر صلی الله علیه و آله محل تردید است، چه برسد به متواتر بودن آن، این جمله تنها از بعضی از حکما و عرفا نقل شده است و از اینرو برای فهم معنای واقعی آن نیز باید بافت عرفانی آنرا در نظر گرفت.

[4]و هر کس غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود، پس هرگز از او قبول نمى‌شود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود.

 

ادامه دارد ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.