اگر تاریخ قرون معاصر جهان و تاریخ سدههای اخیر ایران را مطالعه کنیم و پیدایش مذاهب و فرقههای مختلف را مورد بررسی و کاوش قرار دهیم، میتوانیم دست قدرتهای استعماری را در پشت صحنه تأسیس بسیاری از این فرقهها ببینیم.
مطالعه اسرار پشت پرده این داستان به خوبی عمق خطری که از این ناحیه وجود دارد، بر ملا خواهد ساخت و نشان خواهد داد که اگر نگوییم همه، تقریباً اکثر قریب به اتفاق این فرقههای جدید التأسیس از آبشخور یک عرفان دروغین تغذیه شده و از آن سوء استفاده کردهاند.
نمونهای از این شواهد تاریخی چهره ای به نام «کینیاز دالگورکی» است. این شاهزاده روسی زمان قاجاریه در ایران زندگی میکرد و از طرف دولت پادشاهی تزاری مأموریت داشت تا دست به ساختن فرقههای مذهبی بزند و بدین وسیله بین مردم اختلاف بیفکند و از قدرت و صولت اسلام و روحانیت در میان مردم بکاهد.
او در علوم دینی به مراتب و درجات بالایی دست یافت. از جمله اساتیدی که دانگورکی در درس وی شرکت میکرد، سید کاظم رشتی بود و در همین درس او مهره مناسبی را برای اهداف خویش پیدا کرد و با وی طرح دوستی ریخت. این فرد یکی از شاگردان سید کاظم رشتی به نام سید علیمحمد شیرازی بود که بعدها به «باب» معروف شد.
دالگورکی او را مهره بسیار مناسبی برای مقاصد خود تشخیص داد و بیش از همه خود را به او نزدیک کرد. سید علیمحمد اهل قلیان بود و او از این فرصت استفاده میکرد و گاهی بر آتش قلیان مقداری حشیش میگذاشت و در نتیجه حالت نشئگی به وی دست میداد.
دالگورکی در عالم نشتگی مطالبی را به سید القا میکرد. کم کم به سید علیمحمد گفت که شما نماینده امام زمان (علیه السلام) هستید و من به شما و مقام بسیار والایتان واقفم و ایمان دارم.
بر اثر این القائات و تحت تأثیر مواد مخدر، آهسته آهسته خود سید علیمحمد نیز این مطلب باورش آمد و در همان عوالم نشتگی و حالت نیمه مستی حرفهایی زد و ادعاهایی مطرح کرد و سرانجام کارها و داستان او به پایهگذاری فرقه «بابیت» و «بهائیت» منجر شد.
اکنون نزدیک دو قرن از تأسیس این دین سراپا جعلی و باطل میگذرد و تاکنون هزاران نفر به دام این آیین ساختگی افتادهاند.
تأسیس فرقه «اسماعیلیه» و «قادیانیها» و دهها مذهب و فرقه جعلی دیگر در هندوستان است که مؤسسان فریب خورده و آلت دست استعمار داشتهاند، از نظایر دیگر هستند.
بسیاری از مصیبتهای اسلام بهویژه در فرقهسازی و تحریف مبانی مذهب به توطئههای روباه پیر (استعمار انگلیس) مربوط میشود.
امروزه محل زندگی بسیاری از رؤسای این فرقهها و مذاهب ساختگی در کشورهای اروپایی و آمریکاست.
در حقیقت باید گفت فرقه سازی، ابزاری است که استعمار کهن، بریتانیا، همیشه از آن استفاده کرده است.
یا مثلا وهابیت که نام آن ریشه در اسم مؤسس آن، محمد بن عبدالوهاب دارد، یکی از نمونه های موفقی است که وزارت خارجه بریتانیا یا وزارت امور مستعمرات همواره بدان افتخار کرده و هنوز از مواهب آن استفاده می کند. این فرقهسازیها بیش و کم وجود داشت تا قرن 19 میلادی که با ظهور استعمار در سرزمینهای اسلامی به اوج خود رسید زیرا استعمارگران به این نکته پی بردند که بزرگترین سد در برابر زیادهخواهی آنان اسلام است.
اسلام همان آیینی که میتواند آفتاب عمر آنان را بر بام غروب بکشاند، تا جایی که گلادستون ـ نخستوزیر انگلیس ـ در پارلمان آن کشور در حالی که قرآن مجید را بر سر دست بلند کرده بود گفت: «تا این کتاب در دست مسلمانان است کاری از انگلستان درباره آنان بر نمیآید و ما نمیتوانیم بر آنها حکومت کنیم» بنابراین تمام برنامههای خود را در جهت ایجاد تفرقه و آشوب در جهان اسلام با هدف محو اسلام و قرآن بهکار گرفتند
شیادان دین ساز برای دستیابی به مقاصد شوم خویش (بدعت زایی و اختراع مذاهب ساختگی) ابتدا به جذب افراد متمکن برای ایجاد دستگاه و تشکیلات خود مبادرت می ورزند و از آنجایی که جذب چنین افرادی بدون تبلیغ و تطمیع امکان پذیر نیست از این رو این جماعت به سراغ احساسات و گرایشهای دینی و عرفانی توده رفته از این راه به اهداف پلید خود دست می یابند.
ردپای استعمار در عرفانسازی و ترویج صوفیگری اگر تاریخ قرون معاصر جهان و تاریخ سدههای اخیر ایران را مطالعه کنیم و پیدایش مذاهب و فرقههای مختلف را مورد بررسی و کاوش قرار دهیم، میتوانیم دست قدرتهای استعماری را در پشت صحنه تاسیس بسیاری از این فرقهها ببینیم. مطالعه اسرار پشت پرده این داستان، به خوبی عمق خطری را که از این ناحیه وجود دارد بر ملا خواهد ساخت.
این مطالعه نشان خواهد داد که اگر نگوییم همه، تقریبا اکثر قریب به اتفاق این فرقههای جدید التاسیس از آبشخور یک «عرفان دروغین» تغذیه شده و سوءاستفاده کردهاند.
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com