واژه عرفان در لغت به معنای «شناختن» است. در اصطلاح اندیشمندان مسلمان، عرفان ‌شناختی است که از راه شهود بدست آمده باشد. درعین‌حال، به هر نوع شناخت شهودی نیز عرفان نمی‌گویند؛ بلکه قیدهای دیگری نیز دارد. نخستین قید این است که این شناخت‌های شهودی درباره خدای متعال، اسما، صفات و افعال او باشد. دومین قید نیز این است که چنین ‌شناخت‌هایی باید از راه‌های مشروع و موجه بدست آمده باشند. عرفان، مدعی عشق الهی و خدایی‌شدن است. این هدف تنها باید از راهی حاصل ‌شود که مورد تأیید و رضایت معشوق حقیقی؛ یعنی خداوند متعال باشد. این عرفان، «عرفان‌حقیقی» است. بنابراین، عرفان اصیل و حقیقی، عرفانی است که شناخت شهودی خداوند، اسما، صفات و افعال الهی را از راه عمل به دستورهای الهی در پی ‌داشته باشد. در نتیجه هر عرفانی که یکی از این ویژگی‌ها را نداشته باشد، «عرفان‌کاذب» دانسته می‌شود. به‌ عبارت دیگر، عرفانی که هدف غایی آن خدا نباشد و یا راه سلوک آن، مورد پسند خدا نباشد عرفان‌کاذب است.

عرفان‌های‌کاذب بسیار متنوع و متعددند؛ اما وجوه مشترکی نیز دارند. البته این وجوه مشترک با توجه به تنوع وسیع این عرفان‌ها، حالت کلی دارد و در همین وجوه مشترک نیز اختلاف‌ها و تفاوت‌هایی جزئی‌ دیده می‌شود. در اینجا به برخی از این وجوه مشترک اشاره می‌کنیم:

  1. در بعد خداشناسی، همه عرفان‌های‌کاذب، تصویر و تصور درستی از خداوند به منزله غایت نهایی سیر و سلوک عرفانی ندارند. این ویژگی، هم نگاه‌های وحدت وجودی افراطی و نادرست برخی صوفیان و هم مکاتب به‌اصطلاح عرفانی‌ منکر وجود خدا را شامل می‌شود. دسته اخیر، اصلاً هدف غایی سلوک خود را خدا نمی‌دانند. هدف غایی در این مکاتب، اموری همچون؛ لذت، شادی و آرامش نفس است.
  2. در بعد انسان‌شناسی، تک‌بعدی‌اند و همه جنبه‌های انسان را در نظر نمی‌گیرند. انسان موجودی است که ساحت‌ها و ابعاد وجودی مختلفی دارد. عرفان‌حقیقی، عرفانی است که انسان را با همه جنبه‌ها، ویژگی‌ها و غرایزش به خدا برساند. بنابراین، عرفان‌حقیقی به همه ابعاد وجودی انسان؛ مانند بعد اجتماعی، فردی، جنسی، جسمی، روحی و همه قوا و غرایز وجود انسان توجه دارد و هیچ‌یک را فدای دیگری نمی‌کند؛ ولی عرفان‌های‌کاذب این‌گونه نیستند؛ یا دنیا را فدای آخرت می‌کنند و دنیاگریزند، یا اجتماع را فدای فرد می‌کنند و انزوا طلبند و یا قوه‌ای را فدای قوه‌ای دیگر می‌کنند و تک بُعدی‌اند.
  3. در بعد دین‌شناختی، بیشتر عرفان‌های‌کاذب، به‌ویژه عرفان‌های وارداتی، منکر الهی بودن ادیان هستند و دین الهی را قبول ندارند. عرفان‌های‌کاذب اعم از سنتی و مدرن، یکی از مهم‌ترین ابعاد دین، یعنی شریعت را به‌ کلی انکار می‌کنند و یا به‌گونه‌ای توجیه می‌کنند که نتیجه آن انکار شریعت است؛ یعنی حتی اگر آشکار هم انکار نکنند، توجیهشان در این زمینه با انکار مساوی است؛ مثل این توجیه که شریعت مربوط به مراحل ابتدایی سلوک است و انسان‌های خودساخته از عمل به آن بی‌نیازند.
  4. در بعد معرفت‌شناسی، وجه مشترک عرفان‌های‌کاذب سنتی یا مدرن، ضدیت با عقل و منطق است؛ درحالی‌که به ‌نظر ما عرفان درست باید بر پایه‌های عقلانی استوار باشد. شناخت عرفانی می‌تواند فراتر از عقل و بالاتر از درک عقلانی باشد؛ اما نمی‌تواند ضد‌عقل باشد. ولی عرفان‌های‌کاذب از مخالفت با عقل پروایی ندارند و برضد عقل، فلسفه و منطق، سخن‌پراکنی می‌کنند.
  5. در بعد ارزشی، همه عرفان‌های معتقد به کثرت‌گرایی سلوکی هستند. برخی از صوفیان و نیز برخی از عرفان‌های وارداتی راه‌های رسیدن به خدا را متعدد و متکثر می‌دانند و معتقدند هر کس می‌تواند از هر راهی که می‌خواهد به تهذیب‌نفس بپردازد. مهم تهذیب‌نفس است؛ از هر راهی که ممکن باشد! هیچ راهی بر راه‌های دیگر حجیت و حتی ارجحیت ندارد و این‌‌گونه نیست که یکی باطل و دیگری حق باشد. مهم سلیقه و خواست افراد و امکانات و توانمندی‌های آن‌ها است.
  6. غیرواقع‌گرایی ارزشی نیز یکی دیگر از وجوه مشترک همه عرفان‌های‌نوظهور است. این عرفان‌ها مدعی‌اند که ارزش‌ها ریشه در واقعیت ندارند و سلیقه‌ای، قراردادی و میلی‌اند. این سلیقه‌ها و امیال و قراردادها نیز نسبت به تنوع جوامع یا افراد می‌توانند متنوع باشند.
  7. جریان های عرفانی نوپدید منحصر به جغرافیای ایران نیستند. در حال حاضر عرفان های نوپد ید در بسیاری از کشورهای مدرنِ اروپایی و آمریکایی رشد کرده اند.امروزه حدود ۷ هزار فرقه در کشورهای اروپایی و آمریکایی فعالیت می کنند.
  8. عرفان های نوپدید انسان را به سمت حقیقت واحد رهنمون نمی کنند و انسان را به بیراهه می کشانند. چونکه جریان های غیر مادی را پدیده ای معنوی تعریف می کنند. در حالیکه معنویت ناب اسلامی(ولایی) همیشه نگاه اثباتی و مثبت دارند و محور در همه ادیان الهی و عرفان ناب اسلامی حق و حقیقت و خداوند متعال است.
  9.  در یک جامعه دینی عرفان های نوظهور افکار خودشان را به اسم دین و معنویت جعل می کنند و به مردم معرفی می کنند.
  10. عرفان های نوظهور با روش های متعدد عوام فریبانه نسبت به جذب مخاطب اقدام می کنند(مثلاکارهایی خارق‌العاده‌ شبیه کرامت  انجام می دهند)، در حالیکه رسول اکرم (ص) هیچ گاه برای جذب مردم به دین اسلام از روش های عوام فریبانه استفاده نکردند.
  11.  شخص گرایی در معنویت های نوظهور یک ترفند به حساب می آید، در جریان حق و ادیان الهی، حق محور همه چیز است؛ در حالی که معنویت های نوظهور معنویت را خودمحور می دانند.معنویت یعنی اتصال به عالم غیبِ حقیقی که از راه عقلانی شناخته شده و شواهد صحیح دارد. اساس دنیا بر مبنای حق است، در قرآن کریم اشاره می شود که خلقت آسمان و زمین بر مبنای حق است.تمامی پدیده های عالم مطیع حق هستند و در راستای حق حرکت می کنند، در حالی که انسان به اذن خداوند می تواند حرکتی درست یا غلط را به تشخیص خود در عالم انجام دهد. اساس تمام مشکلات در جریان های عرفانی نوپدید زمانی به وجود می آیند که انسان خودش را به جای حق قرار می دهد.
  12. روش شناخت عرفان های کاذب روش تجربه حسی و عقلی است. ولی روش شناخت در عرفان اصیل اسلامی، شهودی است و شیوه بدست‌آوردن این نوع شناخت نیز متفاوت است. شناخت‌ شهودی با تمرین گونه‌ای هماهنگ بین رفتار، کنش و اندیشه بدست می‌آید که از آن به سلوک عرفانی تعبیر می‌شود و در کنار آن، تهذیب اخلاق و تهذیب نفس نیز زمینه‌های رسیدن به این شهود را فراهم می‌کند. متعلَق این شهود، وجوه غیبی و باطن این جهان است که در منابع دینی از آن به غیب عالم یا عالم غیب تعبیر شده است و شامل خداوند و اسما و صفات او و همچنین ملائکه و موجودات ملکوتی جهان‌های غیبی است ناگفته نماند عرفان اصیل اسلامی با مبنای عقلانی حقیقی شروع می شود نه عقل ابرازی.
  13. عدم انطباق آموزه های عرفانهای کاذب با شریعت.  در واقع یکی از معیارهای تشخیص عرفان‌های کاذب از صادق، آموزه‌های دین ما است. البته منظور از شریعت در اینجا مفهوم گسترده آن است. دین مقدس اسلام، همه جنبه‌ها را دارد و از نظر ما کامل‌ترین دین و ملاک تشخیص عرفان‌صادق از کاذب است. اگر ادعای عرفانی مطرح شود ولی برخی از مطالبش با آموزه‌های بلند اسلام در تنافی، تعارض و تناقض باشد به نظر ما عرفان کاذب است و آموزه‌های عرفان اصیل باید در تمام ابعاد؛ مانند عقاید، اخلاق و احکام، با آموزه‌های دین مبین اسلام منطبق باشد.
  14. عدم انطباق و هماهنگی  عرفانهای کاذب با عقل و وحی(قرآن) : از نظر ملاصدرا، حکمت جامع یا حکمت کامل حکمتی است که در آن، عقل، شهود و وحی با هم هماهنگ بوده، برهان، قرآن و عرفان نیز با یکدیگر سازگار باشند. اگر در یکی از این‌ها چیزی باشد که در دیگری خلاف آن هست، یا فهم دینی ما دچار خطا شده، یا اعتقاد فلسفی ما اشتباه است و یا آنچه را که گمان می‌کنیم شهود‌عرفانی است، نادرست است. این هماهنگی بین عقل، وحی و شهود عرفانی، معیاری است که هم در تفکیک و تشخیص عرفان صادق و کاذب و هم در پیشگیری از لغزش‌هایی که ممکن است در جریان عرفان‌صادق حاصل شود به ما کمک می‌کند. وقتی می‌گوییم یک سنت یا نظام عرفانی، اصیل و صادق است معنایش این نیست که چون افرادی که در این سنت قرار دارند شیعه‌اند و معارفشان را از مکتب اهل‌بیت می‌گیرند هر کس هر ادعایی بکند آن ادعا از خطا و لغزش مصون است. بنابراین، عقل، تعالیم کتاب و سنت و شهودهای اصیل و معصوم معیارهایی هستند که در شناخت خطا و صواب در عرفان به ما کمک می‌کنند. در حقیقت مبارزه با عقلانیت و اراده دلیل خواهی
    یکی از وجوه مشترک عرفان‌های کاذب نفی عقلانیت و مخالفت با منطق است.چرا که عقلانیت یک شاخص است در دست مخاطب که تمام افعال و گفتار فرقه را درآن قالب میریزد و نتیجه گیری می کند که بطور مسلم با امور مبتنی بر هوی و هوس بنیانگذاران فرقه ها در تضاد است.به همین دلیل تا می توانند عقلانیت را منکر و ادعا می کنند که برای ورود به گروه باید عقل را کنار بگذارند تا بتوانند از آموزه های آن فرقه بهره ببرند . افرادی مثل «اوشو» مخاطب را بخاطر یک سوال اخراج می کنند، تنها به این دلیل که می گویند هنوز فکر کردن در ذهن او جریان دارد. اشو معتقد است از راه ذهن و عقل نمی‌توان به حقیقت دست یافت و برای درک راز حیات باید قوانین منطق را دور ریخت و از آنها فاصله گرفت.
  15. اصالت دادن به آرامش:  در عرفان‌های نوظهور هدف تنها شادی و آرامش و لذت بردن است و از این گذر تمام کمالات بشری را محدود و محصور در آرامش وشادی و لذت این دنیایی مقطعی می دانند و هیچگونه هدف عرفانی‌ای قابل قبولی مثل قرب الهی مطرح نیست و آن قدر اهمیت قائلند که مخاطب را مجاب می کنند که دست به مصرف برخی مواد و برخی قرص ها هم بزند در تهران نیز شخصی (به نام ب ب )که برای مریدان خود صحبت از مصرف یک محلول و معجون عرفانی!! می کرد که بعدا معلوم شد همان مواد روان گردان بوده است.
  16.   ایجاد معجونی از همه آموزه های موجود: سرکرده گان فرق به لحاط فقدان نظام فکری منسجمی که بتواند مخاطب را نسبت به نیازها و ابهاماتش مجاب کند دست به گردآوری و خلط کردن انواع و اقسام دیدگاههای مختلف از جمله مسیحیت ، بودا ، عقاید هندو ، افکار مارکس ، عرفان سرخ پوستی و حتی صوفیه و یوگا و…می کنند تا از طرفی جدید بودن خودشان را به رخ مخاطب  بکشند و از طرفی با ادعاهای نوآوری بتوانند سلطه خود را تسهیل کنند و جهل و نفسانیت شان را با نقاب نو بودن و …در ذهن مخاطب رسوب کنند. مثلا فرقه یهائیت ادعا دارد که معجونی از ادیان گذشته اعم از یهودیت، مسیحیت  و اسلام است.
  17.   جدایی معنویت از دین نقطه مشترک عرفان‌های کاذب: یک قدر مشترک در همه این عرفان‌های نوظهور است و آن قدر مشترک این است که اینها می‌خواهند معنویت را از دین جدا کنند، یعنی می‌خواهند بگویند می‌شود انسان معنویت داشته باشد و دین نداشته باشد، این هدف عمده تمام این عرفان‌های نوظهور است. عرفان بدون دین، معنویت بدون دین، ذکر خدا بدون دین و امثال این مسائل.
  18.  یک مسأله مشترک همه آن‌ها این است که یک نوع تفکر لیبرالیستی در تمام این عرفان‌ها وجود دارد. مثلاً دالایی لاما به اسرائیل چند بار سفر کرده است، سخنرانی‌های سیاسی هم کرده است، اما در عرفانش دم از سیاست نمی‌زند، یعنی اینها همیشه عرفانشان به این معنا است که جدایی دین از سیاست، جدایی دین از حکومت، جدا دین از اخلاق، جدایی دین از قانون، جدایی دین از علم، این تفکر لیبرالی، در تمام این چیزها لیبرال است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.