نظریه ای از دکتر «استیون حسن»، محقق فرقه ای

ریشه های نظریه بایت[1]

حسن برای رسیدن به این مدل کار خود را با مطالعه نظریه های اصلاح اندیشه «رابرت جی لیفتون»(1) آغاز کرد و به این نتیجه رسید که «فرقه ها به وضوح از تمام هشت ویژگی شستشوی ذهنی (Brainwashing) مورد توصیف لیفتون استفاده می کنند(2)». وی در ادامه به مطالعه تحقیقات افرادی چون «ریچارد بندلر» و «جان گریندر» که برنامه نویسی عصبی زبانی را توسعه دادند، همچنین آثار «میلتون اریکسون»، «ویرجینیا ساتیر» و «گریگوری بیتسون» پرداخت(3) و از آثار آنها به عنوان مبنایی برای توسعه نظریه های خود در زمینه کنترل مشاوره و مداخله ذهن استفاده کرد. (۴)

استیون حسن چندین سال به توسعه و ترویج مدلی برای ارزیابی گروه های فرقه ای همت گماشت. وی در سومین کتاب خود با عنوان «آزادی ذهن : کمک به عزیزان در ترک کنترل افراد، فرقه ها و باورها» (۲۰۱۲م)، مدلهای ارزیابی لیفتون و «مارگارت تالار سینگر» از دیگر محققان فرقه ای را در کنار مدل بایت خود ارائه می کند که شامل کنترل رفتار، اطلاعات، فکر و عاطفه می شود.(.۵) این مدل در واقع تز دکترای حسن است. او مدرک دکترای خود را از دانشگاه «فیلدینگ» دریافت کرد و پایان نامه اش را در ژانویه ۲۰۲۱م منتشر ساخت. این پایان نامه با عنوان «مدل BITE کنترل اقتدارگرا: نفوذ ناروا، اصلاح فکر، شستشوی مغزی، کنترل ذهن، قاچاق و قانون» بر مدل BITE متمرکز بود. حسن هدف خود از ارائه این مدل را تلاش برای اندازه گیری درجه کنترل سلطه یا نفوذ ناروا بیان کرده است. به عبارتی این مدل نوعی کوشش برای ارزیابی رفتار، اطلاعات، فکر و کنترل های هیجانی- با محوریت ارزیابی رفتار فرقه ها – محسوب می شود(6).

نقد و بررسی مدل بایت

منتقدان

برخی دانشمندان علوم اجتماعی معتقدند تحقیقات استیون حسن فاقد دقت آکادمیک بوده و بیشتر برای دامن زدن به مباحث عاطفی و عامیانه کاربرد دارد. (7) بعضی جامعه شناسان آمریکایی مانند «آنسون دی شوپ» و «دیوید جی. بروملی» نیز اساساً نسبت به وجود شستشوی مغزی و کنترل ذهن تردید دارند. دو جامعه شناس دیگر به نام های «بنجامین زابلوکی» و «توماس رابینز» هم بر این باورند که اشتباهات نظریه های شستشوی مغزی حسن از مدت ها قبل به اثبات رسیده است. ایشان بیان می کنند که شواهد، «اثر بخشی تمام تلاشها برای شستشوی مغزی هر فرد را رد می کند. به ویژه از طریق القای حالات تغییر یافته هوشیاری» (۸).

کتاب فرقه ترامپ(9) هم مصداق خوبی است بر اینکه استیون حسن، منتقدان علمی به خصوص سیاسی زیادی دارد و بیشتر نقدهای وارده به کتاب اخیر جنبه سیاسی دارد نه علمی. به هر حال با وجود تمام این انتقادات نمی توان بر اهمیت مدل بایت خدشه وارد کرد.

اجزای مدل بایت (BITE)

این مدل کنترل فرقه (B.I.T.E) مشتمل است بر :

B=کنترل رفتار

I = کنترل اطلاعات

T= کنترل فکر

E= کنترل عاطفی.

سه مقوله در تئوری ناهماهنگی شناختی «دلتون فستینگر» دانشمند و روانشناس معروف آمریکایی در خصوص کنترل رفتار افکار و عواطف وجود دارد. هر مقوله می تواند متأثر از دو مقوله دیگر باشد. با شستشوی مغزی و اثرگذاری این سه عنصر است که فرقه می تواند. بر هویت و شخصیت یک فرد تسلط پیدا کند. استیون حسن بر اساس تجربه همکاری با اعضای سابق فرقه ها، مقوله چهارمی را نیز به این سه افزود و آن را به اندازه بقیه مهم شمرد: شامل

 کنترل اطلاعات.  وقتی اطلاعاتی را که فرد مجاز به دریافت آن است، کنترل می کنید ظرفیت او را برای تفکر مستقل محدود می سازید. حسن بیان می دارد. این چهار فاکتور که برای خاطر سپردن آنها از حروف  BITE استفاده می کنیم، رفتار Behavior اطلاعات Informa ،عواطف Emotions  و افکار Thoughts ، به عنوان مبنا و اساس درک شما از کنترل ذهن عمل خواهند کرد. باید دانست کنترل ذهن مخرب زمانی رخ می دهد که تأثیرات کلی این چهار مقوله به وابستگی و اطاعت از یک رهبر فرقه با یک مفهوم کلی انجامیده باشد. لازم نیست مقولات ذکر شده به طور کامل اعمال شود. اعضای یک فرقه کنترل ذهن می توانند در محل خود زندگی کرده شغل خویش را داشته باشند. ازدواج کنند و بچه دار شوند ولی در عین حال قادر نباشند به شکل مستقل فکر و عمل نمایند. حال مروری داریم بر کیفیت کنترل این چهار مقوله.

کنترل رفتار

کنترل رفتار یک روند افزایشی برای تحت کنترل در آوردن واقعیت فیزیکی فرد است که هم شامل محیط پیرامون شخص (جایی که زندگی می کند. کسی که با او رفت و آمد دارد. غذایی که می خورد و زمانی که میخوابد) و هم شامل عملکردهای او مأموریت هایش، خدماتی که ارائه می کند و سایر فعالیت ها می شود. کنترل رفتار به شکل های مختلف اعمال می گردد مانند: محرومیت از خواب به منظور شتشوی ذهنی و روانی، تغییر رژیم غذایی، شکستن حریم خصوصی، جدا کردن از دوستان و سایر افراد بیرونی، ایزوله نمودن از محل کار با سایر عملکردهای القایی.

حسن توضیح می دهد که فرقه ها اغلب یک زمان بندی سخت کاری بر زندگی اعضایشان تحمیل می کنند تا بتوانند رفتار آنان را تحت کنترل در آورند. زمانی که اعضا درگیر فعالیت های فرقه ای و نشست های القایی نیستند، معمولاً به مأموریت های مشخصی فرستاده می شوند تا هیچ زمان آزادی نداشته باشند و رفتار آنان محدود شود. فرقه ها هر کاری می کنند تا آن ها مشغول نگاه داشته شوند. در فرقه های مخرب همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد.

برای نمونه در فرقه های افراطی مانند. «دروازه بهشت»، رفتار افراد با ممنوعیت تنها بودن کنترل می شود. آنان باید به صورت جمعی غذا بخورند. کار کنند. دیدار داشته باشند و حتی به صورت جمعی بخوابند و بیست و چهار ساعته با هم باشند. حسن می گوید یک عضو سابق فرقه دروازه بهشت به من گفت: «مارشال ایل وایت» رهبر فرقه تصمیم می گرفت که ما چگونه زندگی کنیم، چه بپوشیم، مویمان را چگونه کوتاه کنیم، چه بخوریم، چگونه و چه زمانی بخوابیم، ما تمامی پس انداز خود را به گروه دادیم و تمام وقتمان را در گروه صرف می کردیم.

فرقه انجیلی «دوازده قبیله» نیز همین تاکتیک ها را به کار می گرفت. فقط تفاوت در این بود که این امر تحت پوشش نام خدا صورت می پذیرفت و فردیت تقبیح می شد. اعضای برخی قبیله ها مجبور به پذیرش نظم شدیدی می شدند با اینکه فرد معینی، رفتار روزانه آنان را ثبت می کرد. در واقع تمامی اعضای گروه های فرقه ای با مناسبات فرقه ای به یکدیگر متصل هستند که شامل رفتار،(نحوه سخن گفتن، ژست گرفتن، میمیک صورت) مشترک و یکسان است. (10)

کنترل اطلاعات

ذهن انسان نمی تواند بدون داشتن اطلاعات عملکرد درستی داشته باشد. با کنترل فرد هم جریان اطلاعات و هم قدرت او در تجزیه و تحلیل منطبق با داده های رهبر فرقه تنظیم می شود. به این ترتیب اعضاء قضاوت منطقی در خصوص زندگی خود نداشته و عملکردی بر اساس خواسته های فرقه خواهند داشت. کنترل اطلاعات از همان ابتدای جذب فرد آغاز             می شود و آن زمانی است که فرقه برای کشاندن افراد به داخل گروه اطلاعات می دهد. به عبارت دقیق افراد جذب فرقه ها نمی شوند بلکه فرقه ها افراد را به سمت خود می کشانند. به طور کلی افراد زمانی گرفتار یک فرقه می شوند که :

  • دوست یا خویشاوندی که خودش عضو است یا شخص غریبه ای (معمولاً از جنس مخالف) که اظهار دوستی و محبت می کنند. به آن ها مراجعه نماید.
  • به یک برنامه فرقه ای مانند همایش آموزشی، سمپوزیوم یا نمایش فیلم سینمایی دعوت شوند یا به خرید یک کتاب فرقه که به عنوان پرفروش ترین کتاب معرفی شده تشویق کردند.
  • به شرکت در جلسات مطالعاتی با ظاهری موجه دعوت شوند.
  • نظرشان به یک پوستر با مطلب تبلیغاتی فرقه جلب شود.
  • در یک شرکت تجاری متعلق به فرقه استخدام شوند.

این فرایند به نحوی صورت می گیرد که خیلی اوقات شخص اصلا شک نمی کند عضو یک فرقه شده است. شاید یک دوست با خویشاوند با نظرات و تجاربی فوق العاده رو به رو شده و می خواهد. آن ها را به دیگران هم منتقل کند. اگر مراجعه کننده غریبه باشد. اغلب شخص تصور می کند دوست تازه ای پیدا کرده، ولی دوستی واقعی به یک شبه بلکه در مدت زمانی طولانی شکل می گیرد که افراد در یک حالت متوازن و به تدریج نظرات خود را به یکدیگر منتقل کنند. باید توجه داشت آن دسته از اعضای فرقه ها که برای جذب و عضوگیری انتخاب می شوند، مهارت خاصی در اخذ اطلاعات از اشخاص دارند، بی آنکه اطلاعاتی از خود یا گروهشان بدهند. آنها به هیچ کس نمی گویند چه کسی هستند. چه اعتقادی دارند و در نهایت چه می خواهند. همین مهارت است که اغلب اعتماد افراد را جلب می کند.

کنترل فکر

در یک فرقه کنترل ذهن، دکترین گروه به عنوان حقیقت مطلق و تنها پاسخ به تمامی مشکلات مردم معرفی می شود. دکترین فرقه به اعضا می آموزد تا به این باور برسند که ما تنها راه نجات و حقیقت مطلق هستیم هر کس که در گروه ما نیست، گمراه است. ما همه چیز را می دانیم و آنان هیچ نمی دانند در واقع فرقه ها، تفکر سیاه و سفید را تبلیغ می کند که بر اساس آن فرقه نماد خیر و همه چیزهای خارج از فرقه نمود شر است که در مقابل فرقه صف کشیده اند. تحت این باور دکترین فرقه حقیقت محض تلقی می شود. باید دانست پیروان عموماً در درک و فهم دکترین فرقه مشکل دارند، چرا که تنها رهبر فرقه مجاز به تفسیر و تعبیر آن است. که این تفسیرها نیز همراه با تحولات روحی وی به طور دائم دستخوش تغییر می شود. از طرفی بسیاری از فرقه ها ادبیات و زبان درونی خاص خود را دارند که شامل کدهای مخصوص و واژه های دارای بار ویژه است. این کلمات کلیشه ای برای بستن مرزهای تفکر افراد به کار می رود. برای نمونه در فرقه «مونیسم».

هرگاه کاری غلط از آب در می آمد. به آن «بیمه، اطلاق می شد. بدین معنا که شما می بایست در شرایط معنوی خاصی قرار بگیرید. تا اشتباه گذشته را به بیمه آینده تبدیل کنید. اگر در حین سخنرانی «مون» رهبر فرقه در استادیوم «یانکی» باران می بارید و برنامه بهم می خورد مصداق «بیمه» تلقی می شد. چرا که به زعم ایشان آمریکا به حد کافی عاشق مسیح نبود تا این سخنرانی ایراد شود.

در کل می توان گفت کلمات، ابزاری است که برای تفکر از آن استفاده می کنیم. اگر شما بتوانید کلماتی را که مردم به کار می گیرند تحت کنترل خود درآورید قادر خواهید بود افکار آنان را نیز کنترل کنید. دراکثر فرقه های مخرب بیشتر مسائلی که به اعضا آموزش داده می شود. مستقیم و آگاهانه نیست بلکه اغلب مطابق روند مدل با عرضه رفتار خاصی به فرد القا می شد با نگاه کردن به اعضای با سابقه، گوش دادن به سخنان رهبر فرقه و الگو قرار دادن آنان موضوعات را یاد می گیرند و عاقبت بی آنکه خود متوجه باشند، رفتار رهبر فرقه مانند نحوه سخن گفتن و ژست گرفتن را آموخته و تقلید می کنند. استیون حسن در توضیح این بخش از مدل بیان می دارد: من زمانی توانستم در گروه مون سخنرانی کنم که مدت زیادی در جلسات متعدد سخنرانی شرکت کردم، نگاه کردم، گوش دادم و دعا خواندم تا به بیان فرقه خدا روح خود را وارد وجود من کند، اما وقتی از فرقه خارج شدم فهمیدم همه این ها با نیروی هیپنوتیزم صورت می پذیرفت.(12)

کنترل عواطف

هیچ کس با این نیت که فریب بخورد و شستشوی مغزی شود. به یک فرقه نمی پیوندد. اکثر اعضای سابق ابراز می کنند طی روندالقائات ذهنی، صدایی درون من می گفت که مواظب باشم و خود را نجات دهم به منظور برقرار کردن کنترل عواطف فرقه باید این صدای درونی را ساکت کند. عواطف آنچه را که نیاز داریم بدانیم به ما می گوید. کنترل عواطف این خود آگاهی را از طریق مخدوش و محدود کردن احساسات یک فرد از میان بر می دارد. فرقه ها با برهم زدن تعادل روانی اعضا بر عواطف آنان مسلط می شوند. از یک طرف اغلب فرقه ها، افراد را وادار می کنند که احساس کنند فرد مهمی هستند و آنان را ستایش نموده، تحت بمباران محبت قرار می دهند تا در نهایت به وفاداری و تعهد تشویق شوند.

از طرف دیگر زمان و انرژی زیادی صرف شستشوی مغزی پیروان می کنند و با کاشتن احساس گناه و ترس در ضمیر آنان باعث وابستگی شان به گروه می شوند. در اغلب فرقه ها خشم، دلتنگی و حسادت احساسات خودخواهانه خوانده می شوند و از اعضا انتظار می رود که با گذر از خویشتن، همیشه به گروه فکر کنند.

ترس

از میان احساسات و عواطف ترس اهمیت زیادی نزد فرقه ها دارد. اگر چه پیام فرقه ها با عشق و ایده آلیسم آغاز می شود اما زمانی که فرد به سطوح درونی گروه کشانده شد، جهانش مملو از ترس می گردد. ترس هایی مانند اینکه کره زمین به زودی نابود خواهد شد، ترس از هولوکاست هسته ای، ترس از قطع شدن ارتباط معنوی، ترسی از سلطه شیطان و….. فرقه ها ترس را برای پایبند کردن عضو به گروه در ضمیر وی می کارند. گاه این ترس تا حدی پیش می رود که اعضا را دچار پارانویا یا فوبیا می کند.

فوبیا، واکنش ترس آلود غیر منطقی نسبت به کسی یا چیزی است. یک واکنش فوبیایی شدید می تواند واکنش های فیزیکی مانند افزایش ضربان قلب، خشک شدن آب دهان، عرق کردن و گرفتگی عضلات را به همراه داشته باشد. فرقه ها از فوبیا به صورت سیستماتیک برای القائات ذهنی خود استفاده می کنند.

خلق هویت فرقه ای

با کنترل مؤلفه های چهارگانه فوق، فرقه ها به هدف نهایی خود یعنی خلق هویت فرقه ای برای اعضا نزدیک می شوند. آنها به طور مستمر عناصری را که هویت فردی را شکل می دهند مورد کنترل و شستشو قرار می دهند. اعتقادات، ارزشها و روابط مهم شخصی اجزای اصلی این هویت هستند که تحت تاثیر قرار می گیرند. دستگاه کنترل ذهن یک فرقه فرد را از هویت ذاتی خود دور ساخته و هویت جدید فرقه ای وابسته به گروه را به جای آن می نشاند. از نظر بهداشت روان، فرقه کنترل ذهن، عناصر روانی شکل دهنده شخصیت و هویت یک فرد را به شخصیت دیگری دور از هویت قبلی تبدیل می کند. عضو فرقه در این شرایط، علائمی از خود بروز می دهد که ناشی از نارسایی چنین قطع ارتباطی با شخصیت قبلی است و  به عنوان  DSM-IV  (13) شناخته می شود. این مسئله در جزوه انجمن روانشناسان آمریکا تشریح شده است. از بررسی رفتار این فرد می توان دریافت که به نارسایی شخصیتی وابسته، دچار شده است.

اساسا یکی از نگرانی های مشترک خانوادها و دوستان افراد درگیر در فرقه ها این است که عزیز آنان به طور ناگهانی رفتارهایی بروز می دهد که نشانگر تغییر رادیکال شخصیتی اوست. البته این مسئله تا حدی طبیعی می نماید، چرا که اعضای فرقه ها یاد می گیرند، چطور خویشتن قدیمی خود را سرکوب کنند. این کار اغلب شامل داشتن نام، مدل لباس، آرایش مو، رفتار، ادبیات، اخلاق، خانواده و دوستان، افکار، عواطف و نوع جدیدی از ارتباط با خدا می شود. درگیر شدن در یک فرقه می تواند تمام نقاط مشترک فرد را با خانواده و دوستانش تحت الشعاع قرار دهد. به واقع، زمانی که شما با یک عضو فرقه کنترل ذهن صحبت می کنید، خیلی مشکل بتوانید یک بحث منطقی را پیش ببرید، چون آنها مجموعه معیارهایی دارند که با آنچه در ذهن شما منطقی به نظر می رسد. تفاوت دارد. در واقع، تکنیک های کنترل ذهن مخرب در فرقه ها به گونه ای عمل می کند که طبیعی ترین واقعیات را هم زیر سؤال می برد.

بی تردید تلاش برای شناخت دقیق عملکرد فرقه ها می تواند نقش مهمی در مدل نویسی علمی و پلن درمانی در راستای کمک به بهبود قربانیان ایفا کند. مدل های علمی با توجه به موقعیت و فضای درمانی به درمان فرد کمک می کنند و ما برای بازی رساندن به قربانیان فرقه ها، نیازمند ثبت مدل های مختلف و جدید برای موقعیت های گوناگون هستیم. بنا بر آنچه گذشت، می توان گفت مدل بابت، نقطه شروعی در بحث روانشناسی فرقه است تا مدل های درمانی متنوع و به روز تدوین شود. این مدل با وجود تمام انتقادهای پیرامونش، یک مدل علمی در شناخت دقیق روش ها و ترفندهای جذب فرقه به شمار می رود و بستری است مناسب، برای بسط مطالعات دقیق تر در این حوزه )14).

پی نوشت:

  1. Thought Reform and the Psychology of Totalism A Study of “Brain

washing” in China. New York: Norton 1961. 15BN 0-8078-4253-2 Re-

printed, with a new preface: University of North Carolina Press, 1989

  1. Steven Hassan (1998) Combattling Cut Mind Control p. Ch. 2ISBN 0-89281-243-5
  2. Steven Hassan (1998) Combatting Cult Mind Control. p. Ch. 2.ISBN 0-88281-243-5
  3. Releasing the Bonds: Empowering People to Think for Themselves Ch. 2. Steven Hassan, FOM Press, 2000.
  4. Hassan, S. A, Shah, M. J. (January 1, 2010). “The anatomy of un -due influence used by terrorist cults and traffickers to induce helpless- ness and trauma, so creating false identities”. Ethios, Medicine an Public Health. 8. 97-107
  5. The BITE Model of Authoritarian Control Undue Influence, Thought Reform, Brainwashing, Mind Control, Trafficking and the Law Pro Quest www.proquest.com
  6. Elton, Catherine (September 1, 2007) “The Other Side of Enlight enment Boston Magazine.. Archived from the original on August 23, Retrieved September 27, 2021
  7. Zablock, Benjamin Robbins, Thomas (2001). Misunderstanding Cults: Searching for Objectivity in a Controversial Field Canada University of Toronio Press. p. 364. Tramp A Leading Cult Expert. Explains How the Presi

9.The Cult of dent Uses Mind Control, October 2019

 

10- حسن استیون، گستن بندها شیوه های مغزشویی و چگونگی رهایی از آن، مترجم، ابراهیم خدابنده، تهران مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی جام جم ۱۳۹۲، ص 58

11- همان، ص 61

۱۲- همان، ص ۶4

۱۳- کدهای طبقه بندی کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی در جزوه انجمن روان شناسان آمریکا

۱۲- حسن، استیون، همان، ص ۷۲.

 

منبع: مجله روشنا

[1] – سید جعفر هاتف الحسینی |

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.