در بخش اول این مقاله انتقادات شیخ محمد عبدالواحد الازهری بر وهابیت در موضوعات:

  1. نقد بر وهابیت و محمد بن عبدالوهاب
  2. دیدگاه وی درمورد ابن تیمیه
  3. انتقادات مبنایی شامل : نقد وهابیت دربارۀ شرک مشرکین مکه، تعریف عبادت، استغاثه به اموات

مورد بررسی قرار گرفت که در ادامه انتقادات مبنایی مباحث ایمان و کفر، سنت و بدعت و… مورد بحث قرار می گیرد.

ب:ایمان و کفر

نقد نواقض الاسلام محمد بن عبدالوهاب

شیخ عبدالواحد در مورد نواقض الاسلام محمد بن عبدالوهاب می نویسد: « محمد بن عبدالوهاب و پیروان او در کتاب نواقض الاسلام چند خطای بزرگ مرتکب شده اند: اول آنکه بعضی از مواردی که ناقض اسلام نیست را، ناقض اسلام پنداشته است. دوم: آنکه در هنگام تطبیق مسائل نواقض الاسلام به تندروی و افراط افتاده اند. سوم : این مساله مهم را که فقهاء در کتب فقه می آوردند وهابیها از فقه خارج کرده و به عقیده کشاندند.  چهارم: مساله مهم و  پیچیده نواقض الاسلام را برای افراد تازه کار در علم شرعی تدریس میکنند، که همین مساله موجب شده جوانان، مسیر تکفیر مسلمانان برایشان سهل و آسان شود؛ تا آنجا که نه تنها مسلمانان و اهل قبله را تکفیر می کنند بلکه حتی پدر و مادر خودشان را هم تکفیر میکنند. پنجم: آنکه این مساله را که در پایان کتب فقه و خاتمه ابواب فقهی می آمد یعنی باب ارتداد متاخر از بسیاری از ابواب را که بعد از آشنایی با ابواب فقهی متعدد و روش استدلال فقهاء تدریس می شد را مقدم بر همه ابواب و مستقل از آنها کردند و مبحث مهم کتاب الرده و ارتداد را با عنوان جدید نواقض الاسلام با قرائت محمد بن عبدالوهاب را به کسی که هیچ آشنایی با فقه و مقدمات لازم را نداشت یاد دادند[1]

ج).سنت و بدعت

1).تعریف و ماهیت بدعت

تعریف و ماهیت بدعت، از نگاه وهابیت، دایرۀ وسیعی دارد که شامل هر امری می‌شود که در دین، حادث شده و در زمان پیامبر(ص) نبوده است؛ (الفوزان،بی تا،ج16،ص 1،فتوای شماره 94) لذا با این حربه، بسیاری از فرق و مکاتب اسلامی را به ‌سبب اعمالی که در آنها نوآوری است، گمراه دانسته و آنها را از دایرۀ اسلام خارج می‌کنند. وهابیان و پیروان محمد بن عبدالوهاب، در تعریف بدعت، همان تعاریف ابن‌تیمیه از بدعت را پذیرفته‌اند.

یکی از موارد دیگری که شیخ عبدالواحد الحنبلی، وهابیت را مورد نقدقرار داده، مساله تعریف و مفهوم بدعت است .وی معتقد است که چنین نیست هر چیزی که در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و صحابه وجود نداشته، بدعت محسوب شود مگر اینکه دلیل صریح شرعی بر قبح آن وارد شده باشد و در این باره به سخن تفتازانی استناد می کند که می نویسد:

” البدعه المذمومه: هو المحدث فی الدین من غیر أن یکون فی عهد الصحابه والتابعین، ولا دل علیه الدلیل الشرعی.ومن الجهله من یجعل کل أمر لم یکن فی عهد الصحابه بدعه مذمومه، وإن لم یقم دلیل على قبحه؛ تمسکًا بقوله علیه الصلاه والسلام: “إیاکم ومحدثات الأمور”، ولا یعلمون أن المراد بذلک: هو أن یجعل فی الدین ما لیس منه[2]» (…بدعت مذمومه چیزی است که به دین نسبت داده شود بدون اینکه در عهد صحابه و تابعین وجود داشته و دلیلی از شرع بر آن دلالت کند. برخی از افران نادان هستند که هر امری که در زمان صحابه نبوده را بدعت مذموم می ندارند گرچه دلیلی بر قبح آن در بین نباشد و آن هم بخار این است که به قول رسول خدا(صلی الله علیه و اله) تمسک می کنند که فرمود: «ایّاکم و محدثات الامور» و حال آن که نمی دانند منظور از این مطلب، این است که چیزی را بدون دلیل شرعی به دین نسبت دادن است.)

شیخ عبدالواحد حتی ترک النبی را دلالت بر بدعی بودن آن عمل نمی داند و معتقد است که علاوه بر این که دلالت بر بدعت نمی کند بلکه کراهت را نیز از ترک النبی قابل برداشت نیست؛ چرا که ممکن است آن عمل، مباح باشد؛ لذا نمی توان به صراحت حکم بدعت بر تروک النبی(ص) صادر کرد. و در این باره به سخنی از بهوتی حنبلی (بهوتی،بی تا،ج1 ص106) استناد می کند که می گوید: «وترکُ النبی صلى الله علیه وسلم: لا یدل على الکراهه؛ فإنه قد یترک المباح البدعه.». ترک النبی(صلى الله علیه و اله و سلم)دلالت بر کراهت نمی کند چرا که ممکن است آن عمل جزء بدعت های مباح باشد.»

ایشان در جایی دیگر با استناد به یک مثال نقضی، درنقد تعریف بدعت، می نویسد:

مروذی از احمد بن حنبل نقل کرده که:« إذا دخلتم المقابر: فاقرؤوا آیه الکرسی، وثلاث مرات: {قل هو الله أحد}، ثم قولوا: اللهم إن فضله لأهل المقابر.» هرگاه وارد قبرستان شدید آیت الکرسی و سه تا بار سوره توحید بخوانید سپس بگویید:« اللهم إن فضله لأهل المقابر»

وی در ادامه می نویسد:

آیا رسول خدا (صلی الله علیه و اله)و اصحابش چنین عملی را انجام داده اند؟ با وجود اینکه مقتضی موجود و مانع نیز منتفی بود؟ بلکه چیزی که از نبی اکرم(صلی الله علیه و اله)ثابت است همان دعای مشهور است که فرمود: (السلام علیکم أهل الدیار …) پس چرا امام احمد بن حنبل را متهم به مبتدع نمی شود. بخاطر اینکه خطاب عام حدیثی که از پیامبر(ص) نقل شده شامل این مطلب می شود[3].

2).شد الرحال

وهابیت با استناد به حدیث « لاتشد الرحال الا الی ثلاثه: المسجد الحرام و مسجدی و مسجد الاقصی»، معتقدند؛ سفر کردن به مدینه منوره به قصد زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) حرام است و کسانی که به مدینه منوره مسافرت می‌کنند باید به قصد زیارت مسجد پیامبر و نماز خواندن در آن، مسافرت کنند و به تبع زیارت مسجد پیامبر، قبر شریف آن حضرت را نیز زیارت کنند.

اما شیخ عبدالواحد الحنبلی مخالف این عقیده است و با استناد به سخنانی چند از علمای حنبلی ،این عقیده را مردود می داند.

وی معتقد است که طبق عقیده حنابله، شد رحال برای زیارت قبور صالحین مستحب است و هیچ اشکالی ندارد4و با استناد به کتاب الإقناع فی فقه الإمام أحمد بن حنبل در بحث قصر نماز مسافر می نویسد :

وَیَتَرَخَّصُ إنْ قَصَدَ مَشْهَدًا، أَوْ قَصَدَ مَسْجِدًا وَلَوْ غَیْرَ الْمَسَاجِدِ الثَّلَاثَهِ، أَوْ قَصَدَ قَبْرَ نَبِیٍّ أَوْ غَیْرِهِ؛ کَوَلِیٍّ. وَحَدِیثُ: (لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إلَّا إلَى ثَلَاثَهِ مَسَاجِدَ)، أَیْ: لَا یُطْلَبُ ذَلِکَ، فَلَیْسَ نَهْیًا عَنْ شَدِّهَا لِغَیْرِهَا، خِلَافًا  لِبَعْضِهِمْ؛ لِأَنَّهُ ﷺ کَانَ یَأْتِی قُبَاءَ رَاکِبًا وَمَاشِیًا، وَیَزُورُ الْقُبُورَ وَقَالَ: (زُورُوهَا فَإِنَّهَا تُذَکِّرُکُمْ الْآخِرَهَ)” .. اگر کسی به قصد مکان مقدسی  یا مسجدی غیر از مساجد ثلاثه ویا به قصد قبر پیامبری یا غیر پیامبر سفر کند، جایز است (نمازش شکسته بخواند). و منظور از حدیث« لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إلَّا إلَى ثَلَاثَهِ مَسَاجِدَ» این است که لازم نیست برای مساجد دیگر چنین قصدی داشته باشد. نه اینکه دلالت بر حرمت سفر به دیگر مساجد ‌کند. علاوه بر اینکه زیارت قبور مورد سفارش و دستور پیامبر(ص) بود وخود نیز به گونه های مختلف(پیاده،سواره)به زیارت قبور مشرف می شدند.»(الحجاوی،بی تا،ج1،ص179)

ایشان در ادامه به نقد عقیده ابن تیمیه (و به تبع آن، وهابیت) می نویسد که:

« تقریر ابن تیمیه در مورد زیارت قبور با موتش از بین رفت5 بلکه در زمان حیاتش نیز با مخالفت علمای حنبلی مردود شمرده شد تا زمانیکه فرقه وهابیت ظاهر شد و دست به تضلل مسلمین زد[4].

3).توسل

یکی از عقاید مسلّم انحرافی وهابیت که مسلمانان را بخاطر ان گمراه می شمارند، عدم جواز توسّل به رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، اهل بیت(علیهم السلام) آن حضرت، و به طور کلّی؛ اولیای الهی است. آموزه های فرقه ی وهابّی نه تنها توسّل به آن ذوات مقدس را جایز نمی داند، بلکه آن را بدعت می شمرد و متوسّل را گمراه می دانند.

عبد الواحد الحنبلی در نقد این تفکر می نویسد:

یکی از تفاوت های اعتقادی بین مذهب حنبلی و فرقه وهابیت جواز توسل به ذوات و جاه اولیاء الهی است، بطوری که احمد بن حنبل و علمای مذهب حنابله توسل به ذات و جاه نبی اکرم(صلی الله علیه و اله)  را جایز دانسته و در کتب خود به آن تصریح کرده اند و هیچ خلافی نیز در این مورد ذکر نشده است. چنان که حجاوی در کتاب الإقناع (الحجاوی، بی تا، ج1؛ص208) می نویسد: « وَلَا بَأْسَ بِالتَّوَسُّلِ بِالصَّالِحِینَ. وَنَصُّهُ فِی مَنْسَکِهِ الَّذِی کَتَبَهُ لِلْمَرُّوذِیِّ: أَنَّهُ یَتَوَسَّلُ بِالنَّبِیِّ ﷺ فِی دُعَائِهِ. وَجَزَمَ بِهِ فِی الْمُسْتَوْعِبِ وَغَیْرُهُ”. ( توسل به افراد صالح اشکال ندارد. امام احمد به مروذی گفته که او در دعایش به پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) متوسل می ‌شده و در المستوعب و غیر آن، بر این مساله تاکید کرده است، اما ابن تیمیه و تابعین او یعنی وهابیت با این اعتقاد حنابله مخالفت کردند و دست به انکار،تحریف و  تایل و تفسیر سخن احمد بن حنبل زده اند و بعضا آن را بر توسل به دعا حمل کرده اند..برخی دیگر نیز حق را با ابن تیمیه دادند[5]»

عبدالواحد الحنبلی در جایی دیگر می نویسد:«توسل به نبی اکرم(ص)جز موارد اختلافی است که عده ای قائل به جواز شده اند و عده ای نیز قائل به کراهت. و کسی قائل به حرمت نشده نهایت حکمی که داده اند کراهت است[6]».

ایشان در ادامه می گوید: منم در این مساله تابع احمد بن حنبل هستم و قائل به جواز هستم ایشان یک بیت شعری را به نقل از علامه صرصری در مورد توسل ذکر می کند: وخذ بیدی یاعدتی ووسیلتی    إلی خالقی فی صحتی وسقامتی[7]

4).احتفال به مولدالنبی(ص)

احتفال بمولد النبی (صلی الله علیه و اله)  از مراسماتی است که در جامعۀ اسلامی رائج است و مسلمانانِ زیادی به این امر اهتمام دارند. اما علمای وهابی صراحتا جشن میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله)را بدعت دانسته (بن عثیمین،1413،ج2:ص299) و با این کار، بسیاری از مسلمانان را که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) جشن می گیرند، بدعت گذار می نامند. در این بین شیخ عبدالواحد حنبلی دست به نقد این تفکر زده و بر این باور است که احتفال به مولد النبوی جایز است و علما و مردم اعصار گذشته تا الان به این امر اهتمام داشته اند، ودر تایید و اثبات این مطلب به آیات و روایات استناد می کند از جمله:

1). خداوند در قرآن می‌فرماید:« إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا»(احزاب/56).

ایشان در ارتباط این آیه با مساله احتفال مولد النبی (ص) چنین می گوید: خداوند در این آیه، بصورت مطلق ما را به درود فرستادن بر پیامبر (صلی الله علیه و اله) دستور می‌دهد و آن را مقید (به زمان حضور، غیبت، حیات یا ممات ) نکرده است؛ پس فهمیده می‌شود که در هر حال، بر ما لازم است که بر پیامبر ص  درود و صلوات بفرستیم و شبِ میلاد ایشان نیز از این موارد است[8]

2).در روایتی از کتاب صحیح مسلم (نیشابوری،بی تا،ج2:ص 819) آمده است: « وقتی از پیامبر(صلی الله علیه و اله) دربارۀ روزۀ ایشان در روز دوشنبه سؤال شد، ایشان فرمودند: « این همان روزی است که در آن روز متولد شدم و همان روزی است که در آن روز مبعوث شدم[9]

3).همچنین روایت دیگری که در صحیحین (بخاری،1422،ج5،ص70-نیشابوری،بی تا،ج2،ص792) ذکر شده که: « پیامبر (صلی الله علیه و اله)  هنگام ورود به مدینه، گروهی از یهودیان را دیدند که در روز عاشورا روزه بودند. از آنان سؤال کردند که چرا آن روز را روزه گرفته‌اند. آنها در جواب گفتند: « زیرا این روز، همان روزی است که خداوند به‌واسطۀ موسی ما را از دست فرعون رهایی بخشید و ما برای تعظیم و شکرِ این نعمت، این روز را روزه می‌گیریم. » پیامبر (صلی الله علیه و اله)  فرمودند: «ما از موسی سزاوارتریم[10]»

ایشان در جایی دیگر نیز به سخنانی از علما و فقهای بزرگ اهل سنت تمسک می جوید و می گوید:

فقهای تراز اهل سنت همچون؛ سبکی، سبط ابن الجوزی، حافظ تقی الدین الفاسی و…اذعان به اهتمام اعصار پیشین به این امر می کنند.(B2n.ir/w62160) حتی مطلبی از ابن تیمیه هست که در این زمینه می گوید: “ﻓﺘﻌﻈﻴﻢ اﻟﻤﻮﻟﺪ، ﻭاﺗﺨﺎﺫﻩ ﻣﻮﺳﻤﺎ، ﻗﺪ ﻳﻔﻌﻠﻪ ﺑﻌﺾ اﻟﻨﺎﺱ ﻭﻳﻜﻮﻥ ﻟﻪ ﻓﻴﻪ ﺃﺟﺮ ﻋﻈﻴﻢ؛ ﻟﺤﺴﻦ ﻗﺼﺪﻩ، ﻭﺗﻌﻈﻴﻤﻪ ﻟﺮﺳﻮﻝ اﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰ اﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ”.(همان) ( بزرگداشت میلاد و عید گرفتن آن که برخی از مردم انجام میدهند و در آن اجر و ثواب زیادی بخاطر نیت خیر آن وجود دارد و همچنین تعظیم و بزرگداشت رسول الله (صلی الله علیه وآله) (الحرانی،1419،ج2:ص126-123)

5).تبرک

از جمله اموری که وهابیت در آن با مسلمانان مخالف بوده؛ مساله تبرک جستن، بوسیدن و لمس قبور و…نبی اکرم(صلی الله علیه و اله) و اولیاء الهی است. آنها کسانی که این امور را انجام می دهند، بدعت گزار و مشرک می خوانند. (العبود،1424،ص347) و بعضا معتقدند که جواز تبرک مختص به زمان حیات آن حضرت است (ال الشیخ،1422،ص220). اما شیخ عبدالواحد با این عقیده مخالف است و آن را مردود شمرده است و در این باره به ادله ای استناد می کند که در ادامه به بیان برخی از آن ها اشاره می شود:

عبدالله بن احمدبن حنبل می گوید: پدرم را دیدم که تار مویی از موهای پیامبر (صلی الله علیه و علی آله و سلم) را گرفته و برلب های خود می گذارد و می بوسد، و گمان می کنم که آن را بر چشم خود می گذاشت و نیز در آبی می شست و آن را می آشامید و به واسطه آن استشفا می جست و نیز دیدم که کاسه پیامبر (صلی الله علیه وعلی آله و سلم) را گرفته و در آب فرو برده و از آن می آشامید.». (ذهبی،1405،ج11:ص212)

در جایی دیگر مطلبی از شمس الدین ذهبی نقل می کند که  در مورد تبرک به اثار رسول خدا(ص) می نویسد:

اگر سنگی را پیدا کنیم که رسول خدا(صلی الله علیه و اله) به آن اشاره کرده جا دارد که برای بوسیدن و احترام گذاشتن آن ازدحام کنیم…در احوالات ثابت بنانی وارد شده که هر وقت انس بن مالک را می دید دست او را میبوسید و می گفت:این دست رسول خدا(ص) را لمس کرده است[11]».

همچنین درباره نظر احمد بن حنبل در خصوص مس منبر و قبر شریف پیامبر (ص)به نقل از فرزندش مطلبی نقل شده که:

عبداللّه بن احمد بن حنبل می گوید: از پدرم پرسیدم: مسّ منبر رسول اللّه و تبرّک با مس آن ، و بوسیدن و یا مس و متبرّک شدن به قبر شریف و یا بوسیدن آن به قصد ثواب ، چه حکمی دارد؟ پدرم گفت: هیچ اشکالی ندارد .» (همان)

تقلید و تمذهب

یکی دیگر از مبانی اختلافی بین مسلمین و فرقه وهابیت مساله تقلید است. بطوری که مسلمانان مساله تقلید از مجتهد و عالم را قبول دارند بر خلاف وهابیت. چنان که محمد بن عبد الوهاب پیروان مذاهب اربعه را با یهودیان و نصارا مقایسه می کند و می گوید: «همانگونه که یهود و نصاری دانشمندان و راهبان خود را خدایان خود، در مقابل پروردگار قرار دادند، شما پیروان مذاهب اربعه نیز از ائمه اربعه پیروی می کنید و نام این پیروی را فقه گذاشته اید. در حالی که خداوند چنین فقهی را شرک نامیده است و پیروی کردن از چنین اشخاصی را «اربابا من دون الله» معرفی کرده است[12].

شیخ عبدالواحد در این مساله نیز مخالف عقیده وهابیت است وتقلید از مذاهب اربعه را لازم و واجب می داند و می نویسد:

یجب التمذهب بأحد المذاهب الأربعه وجوبا صناعیا.  وذهب کثیر من متأخری الأصولیین إلى وجوبه شرعا فی الفتوى والتعبد…؛ تقلید از یکی از مذاهب اربعه واجب است بسیاری از اصولیون متاخر قائل به وجوب شرعی شده اند» ( B2n.ir/x85131) و با استناد به سخن ابن قدامه مقدسی حنبلی (المقدسی،1423،ج2:ص382) می نویسد: « وأما التقلید فی الفروع؛ فهو جائز؛ إجماعا».(تقلید در فروع دین اجماعا جایز است)[13].

ایشان در جایی دیگر می نویسد: «در زمان صحابه و تابعین نیز مساله تقلید رواج داشت بطوری که در میان صحابه افرادی بودند که شاگردانی داشتند که در فروع از انها تقلید می کردند» (همان). همچنین در مورد مذاهب اربعه می نویسد: « مذاهب چهارگانه برای مسلمانان از ناهنجاری و انحراف مصون هستند. انها معیار صدق و درستی هستند. (همان)

نتیجه

در این تحقیق، کوشیده شده تا با استفاده از آراء انتقادی شیخ محمد عبدالواحد الحنبلی، مبانی  فکری، اعتقادی و عقاید خاص وهابیت بررسی و نقد شود که در این راه، گاهی از دلالات مطابقی کلام ایـن فـرد و گـاهی نیـز از دلالات التزامـی سـخن  بهـره بـردیم. بـا بررسـی آنجام شده در این تحقیق، میتوان نتیجه گرفت که شیخ الازهری، مهمتـر ین اتهـام محمد بن عبدالوهاب را غلـو در تکفیـر دیگـران اعـم از اسـتادان خـود و  شهرهای مسلمان نشین میداند. دومین نقد العونی، درباره تعریف عبادت است کـه تعریف جامعی از عبادت ارائه می کند که آفات تعریف وهابیت را ندارد چرا که با این تعریف خیلـی از اعمـال  مسلمانان، مانند توسل، استغاثه و… را از دایـره عبـادت  خـارج میکنـد. همچنـین ایشان عقیده وهابیت را در باره  شرک مشرکین مکه، نقد کرده و ثابـت میکنـد مشـرکین مکـه، عـلاوه بـر شـرک  الوهی، دچار شرک ربوبی هم بودند و در آخر، با نقد دیدگاه و تعریف وهابیت نسبت به بـدعت،بسـیاری از اعمـال مسـلمانان، ماننـد احتفال به مولدالنبی، جواز شدالرحال و… را از دایره بدعت، خارج و با ادله گوناگون به اثبات و جواز آنها می پردازد.

پی نوشت:

1).«کان الوهابیه القدامى یکفرون من لا یکفر من یسمونهم عباد القبور. وکانوا یستبیحون دم من لا یکفر هؤلاء، وماله وعرضه؛ ولو لم یعرف القبور ولا وُجدت ببلده أصلا…»

2). « فإنه الاتیان بأقصى غایه الخضوع قلبًا باعتقاد ربوبیه المخضوع له، أو قالبًا مع ذلک الاعتقاد»

3). «فإن انتفى ذلک الاعتقاد: لم یکن ما أتى به من الخضوع الظاهری من العباده شرعًا فی کثیر ولا قلیل، مهما کان المأتی به، ولو سجودًا»

4). « شد الرحل لزیاره قبور الصالحین عند الحنابله مستحب ولا إشکال فیها ولو بشد الرحل إلیها.»

5). «کان تقریر ابن تیمیه فی زیاره القبور قد مات بموته، بل مات فی حیاته»

منابع

قران کریم

  • ابن تیمیه،عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفه أصحاب الجحیم ، دار عالم الکتب، بیروت،چاپ هفتم، 1419ه
  • ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد،روضه الناظر وجنه المناظر فی أصول الفقه على مذهب الإمام أحمد بن حنبل، ناشر: موسسه ریان، چاپ دوم، 1423ق.
  • الازهری ،محمد عبدالواحد ،الحنابله و الاستغاثه،بی نا،بی جا،بی تا
  • آل الشیخ صالح بن عبدالعزیز، هذه مفاهیمنا، إداره المساجد والمشاریع الخیریه الریاض،چاپ دوم، 1422ه
  • بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دار طوق النجاه، 1422ه
  • براز، ابوحفص، الأعلام العلیه فی مناقب شیخ الإسلام ابن تیمیه، دارالکتاب الجدید،بیروت،چاپ اول، 1396 هـ
  • بن عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی، جمع و ترتیب: فهد بن ناصر بن إبراهیم السلیمان ناشر: دار الوطن – دار الثریا، 1413ق
  • بن عثیمین، محمد بن صالح، مجموع فتاوی، دار الوطن،بی جا، 1413 هـ
  • البهوتی الحنبلی ،منصور بن یونس کشاف القناع عن متن الإقناع کشاف القناع عن متن الإقناع،دار الکتب العلمیه،بی جا،بی تا
  • العبود،صالح بن عبدالله. عقیده محمد بن عبد الوهاب السلفیه وأثرها فی العالم الإسلامی،عماده البحث العلمی بالجامعه الإسلامیه، مدینه المنوره،چاپ دوم،1424هـ
  • الحجاوی، موسى بن أحمد، الإقناع فی فقه الإمام أحمد بن حنبل، دار المعرفه بیروت – لبنان،بی تا
  • ذهبی،شمس الدین،سیر اعلام النبلاء،مؤسسه الرساله،چاپ سوم، 1405 هـ
  • سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن أبی داود، دار الرساله العالمیه، 1430 هـ
  • سبکی ،شفاء السقام فی زیاره خیر الانام ، نشر مشعر،تهران،چاپ چهارم، 1419 ه. ق
  • العاصمى النجدى الحنبلى، عبدالرحمن بن محمد، الدرر السنیه فى الاجوبه النجدیه، چاپ ششم، 1411 ق، بى‏جا.
  • عبد الوهاب بن سلیمان التیمی النجدی،محمد،أصول الدین الإسلامی مع قواعده الأربع، دار الحدیث الخیریه بمکه المکرمه.1410ه
  • فوزان، صالح بن عبدالله، الإرشاد إلى صحیح الاعتقاد والرد على أهل الشرک والإلحاد ، دار ابن الجوزی،چاپ چهارم، 1420هـ
  • فوزان، صالح بن عبدالله، المنتقی من فتاوی الفوزان،بی نا،بی تا
  • نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، دار إحیاء التراث العربی – بیروت،بی تا
  • https://t.me/Rwaq_manhaji
  • https://t.me/sabil_arrashad
  • https://www.facebook.com/MOHAMADELSALAFY/?locale=ar_AR
  • https://www.youtube.com/@NasimAlrawd1
  • https://www.youtube.com/channel/UCbgvKzAVVwMWe0Zd_cHIgpQ

 

 

[1] – https://t.me/sabil_arrashad/1099)

[2] – B2n.ir/q54521)

[3] – (https://t.me/Rwaq_manhaji/2230)

[4] – (https://t.me/Rwaq_manhaji/4412)

[5] – (B2n.ir/g06120)

 

[6] –  ( B2n.ir/n70114 )

[7] – (B2n.ir/n70114 )

[8] – ( https://t.me/Rwaq_manhaji/2934)

[9] – (https://t.me/Rwaq_manhaji/2947)

[10] –  ( https://t.me/Rwaq_manhaji/2947)

[11] –  ( B2n.ir/z87177)

[12] – (العاصمی النجدی،1411،ج2 :ص59)

[13] – B2n.ir/x85131

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.