فرقه پژوهی

-نکته بسیار مهم آنکه صفات الله فهندژ با سیمین فهندژ که هم اکنون نماینده فرقه ضاله بهائیت حیفایی در سازمان ملل چه نسبت سببی و نسبی دارد؟

مردم مسلمان محله سعدی شیراز در سال 1357 نیز که آن ایام یک روستا بیش نبود، مانند تمامی مردم ایران اسلامی در تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی شرکت می کردند. در این روستا تعدادی خانواده بهائی نیز حضور داشتند که با دستور تشکیلات بنا بر مهاجرت، ساکن این روستا شده بودند. برخی از افراد این خانواده ها در ارتش استخدام شده و به لحاظ بهائی بودن موقعیت های خوبی داشتند. تشکیلات از آنجایی که می دانست پیروز این میدان نبرد، ملت قهرمان ایران می باشد و بی شک این حاکمیت پهلوی است که باید صحنه را ترک گوید و مردم برای همیشه طومار تاج و تخت را خواهند بست. لذا تمام تلاش خود را به کار بست تا آخرین قدم های خود را بردارد تا شاید مؤثر افتد. بنابراین در روز ۲۲ آذر ۱۳۵۷ درست دو ماه قبل از پیروزی نهایی مردم توسط ایادیان خود فاجعه ای را پدید آوردند.

آنچه اتفاق افتاد 

این واقعه در ۲۲ آذر ۱۳۵۷ وقتی که مردم روستای سعدی از راهپیمائی علیه حکومت جبار پهلوی از شیراز بر می گشتند به وقوع پیوست. جریان از این قرار بود که یک استوار ارتشی به نام “صفات اله فهندژ” که از پدر و مادری بهائی متولد و به مدت ۱۰ سال رئیس محفل این روستا و ساکن آنجا بود با همکاری فرزندش از پشت بام خانه خود به مدت ۲ ساعت اقدام به تیراندازی و نسل کشی تعدادی از مسلمانان بیگناه و مظلوم کرد و با شلیک گلوله به هر فرد فریاد جاوید شاه سر می داد. در این اقدام تعداد ۴۳ نفر از هموطنان شهید و برخی نیز به درجه جانبازی نائل آمدند. اکنون که بیش از 5 دهه از وقوع این جنایت می گذرد مردم و خانواده های شهدا و جانبازان این واقعه تأثرآور همچنان خاطره آن حادثه هولناک را فراموش نکرده و در ذهن دارند.

چرا این واقعه رخ داد؟

در دوران پهلوی ها به خصوص پهلوی دوم بهائیت به دنبال بدست آوردن رسمیت برای تشکیلات خود از حاکمیت بود. از آنجایی که رژیم از واکنش های مراجع عظام و علمای آگاه و مردم غیور ایران اسلامی برای این منظور در هراس بود از این عمل استنکاف ورزید.

سران فرقه بهائیت دیدند که رژیم برای به رسمیت شناختن فرقه دارای ملاحظاتی است بنابراین به دنبال راه حل های دیگری بودند تا اینکه به گزینه کشته سازی روی آوردند. در کنگره سالیانه محفل ملی بهائیان ایران در خرداد ماه سال ۱۳۴۸ که در تهران برگزار شد به طور سری به رؤسای کلیه محافل در شهرستان ها ابلاغ شد که بگونه ای مقتضی بلوایی راه بیندازند و حتی المقدور طوری عمل کنند که یکنفر کشته بدهند تا مظلوم قلمداد شوند و از سویی به دانشجویان بهائی که در خارج مشغول به تحصیل بودند نیز یکسال فرصت داده تا تحصیل خود را به اتمام رسانده و سریعاً به کشور مراجعت کرده و در نهادهای دولتی به استخدام درآیند تا بدینوسیله بستر طرح به رسمیت شناخته شدن این فرقه را آماده نمایند.

ساواک که از تصمیم به ایجاد بلوا توسط تشکیلات آگاه شده بود طی دستوری به رؤسای ضد اطلاعات خود در استانهای فارس، کرمان و سیستان و بلوچستان خواستار جلوگیری از شورش و بلوا در سطح منطقه شد. به هر حال این طرح بنا بر حساسیت جامعه و مراجع اعظام و روحانیان آگاه قابل اجرا نبود.

چند سال بعد دکتر “یوکر جیاگری” عضو سیار بیت العدل و یکی از ۲۷ نفری که مورد اعتماد شوقی؛ سومین سرکرده تشکیلات بهائیت بود، در شهر شیراز سخنرانی داشت و در آنجا به صراحت بیان می کند که تشکیلات نیاز به کشته سازی دارد تا هیجان در درون فرقه ایجاد کند و از این طریق از خود چهره ایی مظلوم ارائه داده و رژیم را با توجه به فشارهای بین المللی مجبور به پذیرش رسمیت جامعه امر نماید.

تمامی این جریان ها باعث شد تا صفات اله فهندژ به عنوان رئیس محفل شهرک سعدی به وجد آید و در یک فرصت مناسب دست به چنین اقدامی بزند. از آنجایی که توانسته بود به دلیل حضور در تشکیلات بهائیت اعتماد رؤسای ارتش را جلب کند یک قبضه سلاح ژ- ٣ سازمانی خود را در منزل برای این منظور نگهداری می کرد.

بنا به نامه به شماره ۶-۵۳۳ مورخه ۱۳۵۱/۱۱/۲۸ اطلاعات شهربانی شیراز صفات اله تصمیم گرفته بود به جان برادرش علاء که به باطل بودن فرقه، ساخته و پرداخته استعمار و همچنین وابستگی آن به بیگانگان پی برده و مسلمان شده بود، سوءقصد کند و این جنایت را به گردن مسلمان بیندازد تا هم از مسلمانان انتقام بگیرد و هم برادر را از سر راه خود بردارد.

هر چه زمان می گذشت وی کمتر فرصت بدست می آورد برای این منظور طرح و برنامه ای دست و پا کند تا اینکه در ۲۲ آذر سال ۱۳۵۷ و با عدم پذیرش مشروعیت رژیم پهلوی از سوی مردم به رهبری امام خمینی (ره)، صفات اله فهندژ با توجه به کینه ای که از مسلمانان داشت و دستور تشکیلاتی نقشه شوم خود را عملی کرد.

واکنش تشکیلات فرقه ضاله بهائیت به این واقعه

تشکیلات فرقه ضاله بهائیت اصل این واقعه را مورد پذیرش قرار داده و به آن اذعان دارد، اما باید تلاش می کرد برچسب جنایتکار و حامی دیکتاتور بودن را از خود جدا کند، بنابراین بیانیه ای در دفاع از فهندژ صادر کرد. زیرا اولاً صفات اله فهندژ یک عنصر سرسپرده حیفا- اسرائیل- بوده و ثانیاً وی مأمور به انجام دستورات بیت العدل است و تشکیلات باید از او قدردانی کند، این است که دارالانشای بیت العدل به وی لقب شهید می دهد. در ادامه این بیانیه آمده، صفات اله فهندژ ابتدا شلیک هوایی کرده و سپس با گلوله به پاهای مردم شلیک کرده است.

حال این سؤال مطرح می شود که بیت الظلم (بیت العدل) آدکش و جبار، برای شهدا و جانبازان این واقعه و حافظه مردم شهرک که خود شاهد این رخداد بودند چه پاسخی دارد؟

و یا اینکه با آشکار شدن حقایق، به این دروغ پردازی ها و سفسطه کردن ها که به غلط بهائیان آنها را معصوم از خطا می پندارند چه پاسخی می دهد؟

و نکته بسیار مهم آنکه صفات الله فهندژ با سیمین فهندژ که هم اکنون نماینده فرقه ضاله بهائیت حیفایی در سازمان ملل چه نسبت سببی و نسبی دارد.