فرقه پژوهی

با توجه به اینکه انسان موجودی دو بعدی است، به هیچ وجه نمی توان وجود نیازهای مختلف برای هر دو بعد مادی و روحانی را در جامعه نادیده گرفت. حتی عدم توازن در تامین نیازهای این دو بعد باعث بروز مشکلات مختلفی برای انسانها در بستر جامعه می گردد. در طول تاریخ نادیده گرفتن و حتی عدم تعادل در تعریف انسانها در جوامع مختلف باعث ایجاد مکاتب مختلف فکری مثل کمونیسم و لیبرالیسم شده است.

لذا در جامعه اگر به نیازهای مختلف انسانها بویژه در بعد روحی، روانی و معرفتی توجه نشود قطعا خلاها و نقص هایی معرفتی و فرهنگی را برای قشری از جامعه فراهم می نماید؛ که این قشر از جامعه برای رفع  آن نواقص ، خلاها و نیازمندی ها به دنبال شیوه هایی برای فراهم نمودن آن می نمایند.

پس می شود گفت یکی از اصلی عوامل گرایش به فرقه ها، تامین نیازهای مادی و روحی -روانی است.

به فرض مثال در زمان قاجار و حکومت فتح علی شاه جنگ هایی بین روسیه تزاری و ایران رخ داد که منجر به شکست ایران در این جنگ ها شد و حتی مناطقی از شمال ایران به تصرف روسها درآمد و از ایران جدا گردید.شکست در این جنگ ها نوعی تحقیر، فقر،گرسنگی، و بیماری برای ایرانیان به ارمغان آورد که زمینه را برای نوعی درون گرایی و کناره گیری از امور اجتماعی در بین اقشار مختلف جامعه پدید آورد.  به توجه به اینکه در این جنگ ها علمای مذهبی نیز فتوا جهاد داده بودند ولی نیروهای ایران شکست خوردند این باعث شد که یک سرخوردگی روحی و روانی و معنوی در داخل کشور و جامعه بوجود بیاید و مردم دنبال حل این مشکل بودند که بعضی از کسانیکه علوم دینی کسب کرده بودند با علم بدین موضوع، بحث نیابت امام زمان (عج) توسط خود را مطرح کردند و عده ای از مردم نیز چون شیعه بودند به آنها گرایش پیدا کردند که زمینه های تشکیل فرقه شیخیه و بعد بابیت و در نهایت فرقه ضاله بهاییت فراهم گردید. یعنی باید گفت یکی از اصلی ترین دلائل شکل گیری بهاییت در ایران به عنوان مهد این فرقه ضاله، بستر و زمینه جامعه شناسی مذهبی آن می باشد.

حال اگر ضعف در روحیه دینی و وجود خلاهای فرهنگی- معرفتی را به عنوان یکی از اساسی ترین زمینه های شکل گیری فرقه ها در نظر گرفته شود و در جامعه تحلیل کنیم، براحتی نتایجی خیلی آشکار و مبرهنی بدست می آید مبنی بر اینکه: تقویت و رشد روحیه دینی و ارزشهای اسلامی در جامعه باعث پرنمودن خلأهای فرهنگی و معرفتی در جامعه و مردم می گردد . حال اگر ما شهدا و شهادت طلبی را جزء بالاترین و والاترین تجلی و ظهور روحیه عمیق دینی در جامعه اسلامی مورد کنکاش قرار دهیم ، هر محقق و پژوهشگری را به این نتیجه می رساند که کارکرد شهادت و شهدا به میزان بسیار عظیمی خلأ های معنوی قشرهای مختلف جامعه بخصوص جوانان و تشنگان معرفت و معنویت را می تواند برطرف نماید.چراکه :

  1. سرچشمه ناب و زلال معنویت و معرفت از دریچه ولایت معصومین علیهم السلام را معرفی می نماید
  2. الگوسازی می کند، یعنی شاخصه های معنویت در جامعه را ارائه می نماید.
  3. برهان و حجت را بر رهپویان و دانش پژهان معارف دینی در جامعه به طور شفاف تمام می کند .
  4. اصل تبری و برائت از آموزه های غیر ارزشی و انحرافی را روشن و آشکار در معرض دید عبرت گیرندگان قرار می دهد، چون مرزهای معرفتی- فرهنگی جامعه را ترسیم می نماید.

با این کارکردهای بسیار دقیق و ظریف معرفت زا، مرزهای عقیدتی، ارزشی و معارف اسلامی را برای جامعه چه در زمان حال و چه در زمانها و عصرهای پیش رو و آینده ترسیم می نمایند. بدین جهت است که شهید هویت ساز و تئوری پرداز استاد مرتضی مطهری(ره) می گوید: «شهدا شمع محفل بشریت اند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.

بر این اساس نقش شهدای اسلام در جلوگیری از گرایش به فرقه های بسیار پر رنگ و جدی است. معمولا عده ای زیادی از کسانیکه به فرقه های مختلف انحرافی روی می آورند ، کسانی هستند که به دنبال سیرات نمودن فطرت حقیقت جو و خدا جوی خود هستند، چه کسی بهتر از شهدا می تواند حقیقت عالم و باطن عالم در جلوی چشم بشر مجسم نماید. باید گفت بالاترین و والاترین ارزش انسان ها جان و عزت و آبروی گرانمایه خویش است؛ حال یک شهید با اهداء این حقیقت خود به محضر محبوب خویش، باطن اصلی و واقعی انسانیت را به نمایش می گذارد. شهید با اهداء حقیقت خویش، سرچشمه اصلی معنویت و معرفت الهی را معرفی و تقلبی بودن تمام عرفانهای غیر الهی را فریاد می زند. مگر نه این است که تمام عرفان و معنویت، گذشتن از تمام وابستگی ها و حجابهای مادی و دنیایی و پیوستن و فانی شدن در حقیقت الهی عالم است. پس تمام عرفانهای دروغین که بر اساس انانیت و هواهای نفسانی ساخته شده اند، در عرضه آن بر شهد، شهید و شهادت، بی محتوای بودن آنها بر همه آشکار می شود، چراکه عرفانهای کاذب افراد را به سمت خود نفسانی غیر الهی دعوت می کند و شهید  جامعه را به سمت حقایق عالم و رب الارباب سوق می دهد.