مولوی عبدالحمید

فرقه پژوهی

اعدام در مقابل قصاص نفس، از مسلمات قرآنی است که هر مسلمانی آن را پذیرفته و حکام جامعه در صورت درخواست ولی دم، وظیفه اجرای آن را برعهده دارند؛ با بررسی در منابع معتبر اهل سنت، مواردی دیده می‌شود که در آن، خلفای سه گانه بنا بر نظر شخصی خود و بر اساس مصلحت، حکم قتل عده‌ای را بدون آنکه قتلی کرده باشند، داده‌اند.

اخیراً آقای عبدالحمید در خطبه‌های نماز جمعه، ادعا کرده که در برداشت آنان از اسلام، چیزی به اسم اعدام وجود ندارد و تنها اعدام در احکام اسلام، در برابر قصاص است. او در خطبه‌های نماز جمعه، با اشاره به صدور احکام اعدامی که اخیراً از سوی قوه قضائیه در رابطه با بعضی از اغتشاشگران و محاربان صادر شده، نسبت به این حکم‌ها اعتراض کرده و مدعی شده در احکام اسلامی چیزی به عنوان اعدام وجود ندارد و تنها حکم قصاص در برابر قتل، صادر شده است.

در پاسخ به این ادعا با تاکید بر اینکه جناب عبدالحمید در بیان این نگاه ثابت کرد که اساسا نسبت به اسلام بیگانه و جاهل است  نکاتی را  بیان مینمائیم :

یکی از حوادث  تلخی که در دوران خلافت ابوبکر اتفاق افتاد، ماجرای کشته شدن مظلومانه مالک بن نویره توسط خالد بن ولید است؛ با بررسی در منابع معتبر اهل سنت مشخص می‌شود، مالک بن نویره یکی از صحابه جلیل القدر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و از اشراف و بزرگان جاهلیت و اسلام و نماینده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در گرفتن صدقات قبیله‌اش بوده و پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از بیعت با ابوبکر خودداری می‌کند.

ابوبکر که از عدم بیعت مالک بن نویره آگاه می‌شود، خالد بن ولید را همراه با لشکری انبوه به سوی قبیله‌ مالک اعزام می‌کند و با آنکه مالک قصد جنگ نداشته، خالد با حیله‌گری دستور به اعدام وی می‌دهد و بعد از آن به همسر مالک تجاوز کرده و سپس او را اسیر کرده و با دیگر اسرای این قبیله به سوی مدینه باز می‌گردد. این کار خالد، اگر چه با واکنش تند و تیز برخی از اصحاب همچون ابوقتاده و عمر بن خطاب دومین خلیفه اهل سنت روبرو شد و آنان این عمل شیطانی خالد را محکوم کرده و حتی بعضی از اصحاب همانند عمربن خطاب خواهان مجازات خالد بن ولید شدند، اما ابوبکر با خالد بن ولید هیچ برخوردی نکرده است. ابن اثیر در کتابش بعد از بیان این واقعه می‌نویسد: «عمربن خطاب به خالد گفت: تو یک مسلمان را به قتل رسانده‌ای! و ابوقتاده نیز گفت: ما گواه بر آن هستیم که مالک بن نویره و قبیله‌اش اذان می‌گفتند و نماز می‌خواندند. با این حال ابوبکر دستور داد تا اسرا را آزاد کنند و دیه مالک بن نویره را از بیت المال پرداخت کنند.»(1)

هم‌چنین با جستجو در اقوالی که در این زمینه بیان شده، به یکی از اقرارهای تاریخی خلفای اهل سنت در این باره برخورد می‌کنیم؛ یکی از آرزوهایی که عمر بن خطاب در سر داشت، پرسش حکم فقهی این مسئله مهم از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. عبدالرزاق صنعانی از علمای مشهور اهل سنت در کتاب خود با یادآوری این آرزوی مهم می‌نویسد: «عمر بن خطاب می‌گوید: اگر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این سه سؤال را می‌پرسیدم، نزد من دلچسب‌تر و محبوب‌تر از شتر سرخ موی بود. از حکم کلاله و از خلیفه بعد از ایشان و از آن قومی که گفتند ما به حکم زکات در اموالمان اقرار می‌کنیم، اما آن زکات را به شما تحویل نمی‌دهیم. آیا جنگیدن با آنان جایز است یا نه؟ عمر در این هنگام گفت: دیدگاه ابوبکر جنگیدن با آنان بود.»(2)

با دیدن این اتفاقات تلخ تاریخی در کتب اهل سنت این نتیجه برای هر صاحب خردی حاصل می‌شود که عدم پرداخت زکات در هیچ جایی از احکام اسلام برابر با قتل و اعدام نیست و بر اساس شواهدی که بیان شد، حتی اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز معتقد به عدم اعدام بوده‌اند، تا آن‌جا که عمر بن خطاب سؤال در این باره را از آرزوهای مهم و پاسخ آن را از محبوب‌ترین پاسخ‌ها و با حلاوت‌ترین جواب‌ها می‌دانسته است که نشان از اتفاقی هولناک و جنایتکارانه در آن روزگار بوده است؛ در حالی‌که خالد بن ولید به این جنایت اقدام می‌کند و ابوبکر نیز به جای آن‌که خالد بن ولید را اعدام کرده و حکم قرآن کریم را اجرا کند، تنها به پرداخت دیه کفایت کرده که البته بر اساس شواهد موجود، پرداخت دیه به دلیل شکایات متعدد اصحاب از رخداد این حادثه بوده است و اگر کسی متعرض به این موضوع نمی‌شد، چه بسا دیه‌ای نیز پرداخت نمی‌شد.

پی‌نوشت:

1- ابن الأثیر، أسد الغابه، ج5، ص48، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1415هـ ق – 1994 م. «ذکره الطبری وغیره من الأئمه، ویدل على أنه لم یرتد، وقد ذکروا فی الصحابه أبعد من هذا، فترکهم هذا عجب، وقد اختلف فی ردته، وعمر یقول لخالد: قتلت امرأ مسلما، وأبو قتاده یشهد أنهم أذنوا وصلوا، وأبو بکر یرد السبی ویعطی دیه مالک من بیت المال»

2- عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج7، ص320، رقم: 17350، دار التأصیل – القاهره، چاپ اول، 1436 هـ ق- 2015 م. «عبد الرزاق، عن ابن جریج، وابن عیینه، عن عمرو بن دینار، عن محمد بن طلحه بن یزید بن رکانه، قال: قال عمر [بن الخطاب]: لأن أکون سألت النبی صلى الله علیه و سلم عن ثلاث، أحب إلی من حمر النعم: عن الکلاله، وعن الخلیفه بعده، وعن قوم قالوا: نقر بالزکاه فی أموالنا، ولا نؤدیها إلیک، أیحل قتالهم أم لا، قال: وکان أبوبکر یرى القتال.»

با تشکر از تهیه کننده مطلب آقای محمدجواد مهریار