فرقه پژوهی

صوفیان گنابادی از جمله اشخاصی بودند که اقطاب ،خانواده و اغلب نزدیکان انان در رفاه و پول غرق شدند انان برخلاف ادعاهای درویش مسلکی و ساده زیستی که در اموزه های صوفیانه پیشینیان خود وجود داشته و به ان می بالند اما با ورود انان به دامنه سیاست همواره دنبال رفاهیات و تجملات و ثروت با دلایل واهی برای توجبه کار خود رفته با نگاهی به تاریخ برخی از راه های کسب اموال و داریی ها و حفظ ثروت اندوزی انان  را مشاهده می کنیم.

محمد معصومعلیشاه شیرازی در کتاب طرائق الحقایق (جلدسوم)، ص13 می نویسد” صوفیان از برکت معاشرت با حکام وقت ثروتی به دست آوردند. شاه نعمت الله ولی وقتی بر اثر سختگیری‌های حکومت وقت مریدانش را رها کرد و به هند پناه  ‌برد ،  زیر سایه الطاف احمد شاه پادشاه هند زندگی می‌کرد ، زمانی که وضع ایران آرام گرفت باز می‌گردد. احمد شاه نیز هدایایی جهت وی می‌فرستد که مالیات یک بار هدیه اش 70 هزار تومان آنزمان  بوده است با وساطت گوهر شادآغا، شاهرخ از اخذ آن در می‌گذرد و یک بار دیگر هدیه شاه هند را سه حصه می‌کند یک قسمت را به پسرش شاه خلیل الله و یک قسمت آن را به شاهرخ می‌دهد که صرف هزینه‌های لشگری نماید و یک قسمت را نیز صرف آستان ماهان می‌نماید.”

حسین تابنده گنابادی،در کتاب  از گناباد تا ژنو، ص22 اورده که  ” ملا سلطان گنابادی که در روزهای قبل از قطبیت گوسفند چرانی می‌کرده است و بوته کنی” بعد از فوت نواده اش شیخ محمدحسن صالح علیشاه هفتاد میلیون مالیات بر ارث معین می‌گردد که حکومت محمد رضا شاه با گذراندن قانونی از مجلس طایفه بیچاره را از پرداخت معاف می‌کند

در جای دیگرحسین تابنده در کتاب نابغه علم و عرفان ،ص623و624 در باره ارادت یکی از مقامات وزارت کشور و همراهی و مساعی وی در باره معاف شدن مزار سلطان علیشاه اورده” بر اثر مساعی آقای احمد فریدونی (که سالها معاونت وزارت کشور و سپس کفیل وزارت کشور گردید)، املاک موقوفه مزار سلطان از پرداخت حق الثبت معاف گردید و در سال 1325 شمسی به موجب تصویب نامه هیئت وزیران موقوفات خاندان ملاسلطان از مالیات معاف گردید” و نیز طبق قانون مصوب 28 تیر سال 1328 شمسی به واسطه‌ی کوشش‌های فوق العاده و مذاکرات ایشان (فریدونی)، این موضوع به تصویب مجلس شورای ملی رسید و جزء قانون شده و رسما از پرداخت مالیات معاف گردید”

محمد، مدنی نیز در کتاب در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد ص144و145 در خصوص حمایت رجال عصر پهلوی به ویژه تیمسار نصیری و تیمسار اویسی و دکتر اقبال از صوفیان گنابادی و استفاده اقتصادی از این موقعیت می‌نویسد: ” بودجه‌ای برای احداث فرودگاه در گناباد اختصاص داده شد. وقتی بازرسان هواپیمایی برای تعیین محل آن به گناباد آمدند به دفتر آقای ثقفی فرماندار شهر وارد شدند. وی که سر سپرده خانقاه بود به اتفاق بازرسان به طرف اخنقاه حرکت کرده و موضوع را با قطب درویشان آقای صالح علیشاه در میان می‌گذارد. آقای قطب- که سند مالکیت زمینهای اطراف بیدخت را بنام خود ثبت داده بود- بخشی از زمینهای خود را برای این منظور پیشنهاد می‌نماید. اما مردم به محض شنیدن این خبر طوماری تهیه می‌کنند مبنی بر آنکه: اولا: این زمین 9 کیلومتر از شهر دور است. ثانیا: در مسیر شن روان است. ثالثا: در مسیر رودخانه است. رابعا: از سطح زمین پست تر است. ولی زمین کازه قنبر آباد هیچکدام از این مشکلات را ندارد. مردم پس از امضای طومار آنرا به وسیله یک نفر به تهران می‌فرستند. وی با رئیس سازمان هواپیمایی کشوری ملاقات و گفتگومی کند، او در پاسخ می‌گوید: حق با مردم گناباد است ولی تیمسار نصیری و تیمسار اویسی و دکتر اقبال از صوفیان گناباد صرف نظر کرده و آن بودجه را خرج تکمیل فرودگاه بیرجند می‌نماییم”

یکی از منابع درامدی فرقه های صوفیه مسئله عشریه می باشد که آن را جایگزین خمس و زکات قرار داده و بدعتی در مالیات اسلامی به وجود آورده‌اند. یعنی به جای خمس و زکات، که در قرآن و سنت بدان اشاره شده و جزو واجبات در اسلام است، پرداخت عشر( که یک دهم باشد) را بر خودشان وضع کرده و آن را مُکفی از زکات و خمس دانستند.

اولین کسی که این بدعت را به راه انداخت، ملاسلطان گنابادی بود که در نامه‌ی خود به حاج عبدالهادی می‌نویسد: «یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود، مُغنی از زکات زکوی و از خمس خواهد بود.»

حسین تابنده در کتاب نابغه علم و عرفان ص 275 پس از آوردن نامه‌ی ملاسلطان در مورد عُشر، توجیهاتی را در این‌باره قید کرده و نهایتاً این بدعت ساختگی را بنا بر راحتی و تسهیل مردم در پرداخت این واجب می‌داند. «پرداخت عشر که در سلسله نعمت‌اللهیه معمول گردیده برای‌ تسهیل عملی است نه حکم فقهی جدیدی که مخالف با احکام زکات باشد و بدعت محسوب گردد و در این صورت همه‌ی افراد به آسانی می‌توانند زکات و خمس خود را پرداخت کنند.»

اما واقعیت امر این است که توجیهات سلطان حسین تابنده در مورد بدعتِ جد وی (ملاسلطان)، اصلا سازگاری ندارد و تلاش و کوشش او در رفع این بدعت، بی‌نتیجه است؛ چون ملاسلطان در اجازه به عبدالهادی، فقط به زراعات اشاره نکرده و بلکه به‌تمام ارباح مکاسب تصریح می‌کند و پرداخت عشریه را جایگزین خمس و زکاتِ تمام ارباح مکاسب می‌داند.

بنابر مطالبی که گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که این عمل صوفیان درباره‌ی عشریه، چیزی جز مخالفت با قرآن و سنت نیست و بدعت در دین است که در برابر خمس، عشریه را وضع و جعل کردند. و چیزی جز پرکردن جیب اربابان فرقه  جهت خوشگذرانی های خود نخواهد بود

یکی دیگر از راه های در امد برای صوفیان گنابادی فروش قبرها در ارامگاه فرقه می باشد که با هدف کسب درآمد نسبتاً بالا، برای پیشبرد فعالیت‌های فرقه‌ای خود در منطقه،‌ منابع مالی زیادی را نیز به تشکیلات مرکزی فرقه در تهران تزریق ‌‌نمایند.

هدف اصلی دراویش از این اقدام، تأمین نیازهای مالی فرقه در سطح شهرستان می‌باشد که با وجود درآمدهای قابل‌توجه قطب فرقه از محل پرداخت‌های مریدان(در قالب عشریه و دیگر کمک‌های نقدی با پوشش‌های مختلف) اما هیچ حمایتی از سوی نورعلی پایتخت‌نشین به دراویش ساکن در شهرستان‌ها صورت نمی‌گیرد. درواقع، بی‌توجهی قطب فرقه به وضعیت مریدان در شهرهای مختلف و عدم حمایت مادی و معنوی از آن‌ها، در کنار کمک‌های بی‌دریغ و آشکار وی به برخی جریان‌های سیاسی(به‌ویژه در سال‌های اخیر)،‌ همچون آتشی زیر خاکستر بوده که مراتب اعتراض و خشم برخی مریدان را برانگیخته و آن‌ها را به جبهه‌گیری در برابر وی و اطرافیانش واداشته‌است.

یکی دیگر از منابع مالی صوفیان مربوط به فرقه دروایش خارج نشین می باشد که با ادعای قطبیت دروغین برای خود  زیر لوای دولتهای غربی دلارهای اروپایی –امریکایی را به سوی حساب های مالی خود روانه می کنند و  با اعمالی همچون خیانت به مملکت خود و اقدامات مخرب درون کشوری در جهت ناامنی و اغتشاشات و ایجاد جو ایران ستیزی در کشور های غربی خود را بی نصیب از رفاه و اسایش نگذاشتند .

و همچنین ورود برخی از سردمداران این فرقه در فعالیت های اقتصادی و تجاری هم موجب رونق حساب های مالی ایشان بوده .

با تشکر از گردآورنده مطلب سرکار خانم  ” م. ا “