یهودیان مخفی

فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

یهودیان مخفی یا همان آنوسی ها، آن دسته از یهودیان هستند که در ظاهر، دین خود را تغییر داده و به اسلام ایمان آوردند ولی در باطن یهودی بوده و بر ایمان قبلی خود باقی هستند. البته اصطلاح یهودیان مخفی فقط به یهودیان ایران یا یهودیانی که به اسلام ایمان آوردند اطلاق نمی شود و بر یهودیان دیگر مناطق و تغییر به دیگر عقاید نیز اطلاق می شود.

در منابع و دایره المعارف یهود از جمله در دانش نامه هایی مثل جوداییکا، یهودیت مخفی (Crypto-jdaism) کاربردی رسمی و گسترده دارد. این دایره المعارف، یهودیان مخفی را این گونه معرفی می کند: «افرادی که به صورت مخفی بر ایمان خود به یهودیت باقی هستند، اما طبق دین دیگری که آنها یا اجدادشان مجبور به پذیرش آن شدند، عمل می کنند.»(1)

البته باید توجه داشت که این گروه از یهودیان با آن دسته که به راستی از باور خود دست کشیده و از جامعه یهودی جدا یا طرد شده (Apostasy)، تفاوت دارند.

به اعتراف بهائیان، این دست از یهودیان، نقش پررنگی در تشکیل هسته های اولیه بابیت و بهائیت را ایفا کردند؛ چنانکه حسن نیکو از مبلّغان سابق بهائیت در این رابطه می نویسد: «طبقه دیگر یهودی هستند که با چه بغض و عناد به اسلام معروفند… در چنین صورتی اگر کسی علمی بلند کند که باعث تفریق (چند دستگی) و تشتیت (پراکندگی) جمعیت اسلام شود و سبب تفریق مسلمین گردد، البته دشمن ضعیف و دلشاد گردیده وی را استقبال می کند… در دخول در مجامع و محافل بهاییان سه فایده مسلّم برای خود تصور داشته. یکی آن که لااقل سیاهی لشکر دشمنی می شود که بر ضد اسلام قیام کرده و رایت (پرچم) تشتیت (شک) و تفریق را بلند نموده است؛ دوم آنکه از مسئله اجتناب و دوری که در مسلمین شیعه نسبت به یهود بود، مستخلص (رها) می شوند و با آن ها معاشرت می کنند بلکه وصلت می نمایند؛ سوم آنکه اگر غلبه و قدرت با بهائیان گردد عجالتاً خودی در حزب آن ها وارد کرده اند.

و مع هذا (با این حال) همان جماعت یهود که به قول بهائیان سی سال است بهایی شده اند و به قول خودشان بهائی نشده اند، بلکه برای تقویت دشمن اسلام رفته اند، هنوز ذبیحه اسلام را نمی خورند یا وقتی که به زیارت قدس می روند چند شبی هم در حیفا می روند و مهمان می شوند (که) وقتی برگشتند به همین بهایی ها می گویند رفتیم مشرف شدیم (به اماکن بهائی).»(2)

اما اینکه چرا یهودیان، با بابی و بهائی معرفی کردن خود در ابتدا برای پیشرفت این مسلک ها کوشیدند اما در ادامه دست شسته و به آیین اجدادی خود بازگشتند شاید به حکم تاریخ و تجربه است. تاریخ نشان داده که گروندگان اولیه به آیینی نوظهور، نقش مهمی در تثبیت، بقاء و گسترش آن دارند.

از این روست که قرآن کریم در ارزش ایمان آورندگان اولیه به اسلام می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ… (توبه/100)؛ پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند.» یا آنجا که می خوانیم: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ؛ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ (واقعه 11-10)؛ و پیشگامان (در ایمان) سبقت گیران (در تقوی). آنها مقربان (درگاه) اند.»

در نتیجه اگر گروندگان اولیه به یک آیین کم باشند یا در مقابل مشکلات و فشارهای اجتماعی پایداری نکنند، این آیین پا نخواهد گرفت و از بین خواهد رفت. لذا یهودیانی که با اسلام دشمنی داشتند، به منظور ایجاد تفرقه، ابتدا خود را مسلمان جا زدند، سپس به جهت ترغیب مسلمانان به مسلک بابی و بهائی در آمدند و در تقویت آن کوشیدند؛ در پایان هم از هردو دست شستند و به آیین یهود خود بازگشتند!

پی‌نوشت:

1- Ed Crypto- jews in : Encyclopedia Judaica v.5 p 1145.

2- حسن نیکو، فلسفه نیکو، تهران: فراهانی، بی تا، ج 1، صص 82-81.