یکی از ابهامات تاریخ بهائیت موضوع ولی امری در تشکیلات بیت العدل بوده، هست و خواهد بود ، در یک کلام تا زمانی که تشکیلات بهائیت این ابهام را پاسخ ندهد به نظر میرسد جایگاه بیت العدل مشروعیتی نخواهد داشت . تشکیلات بهائیت تا کنون در مقابل این ابهام  سکوت کرده و پاسخی به آن نداده است  اگر پاسخی هم داده پیروان این فرقه را از ابهامات خارج نکرده است  وقتی بهائیان برای تغییر ادعاهای پیامبرنماهای خود، دلیل (اشتباه) تدریج در بیان مقامات را طرح می کنند، چگونه می توانند به میسن ریمی بخاطر تدریجی بیان کردن ادعای ولایت امری اش ایراد گیرند و از این حیث هم او را رد کنند!

بهائیتی که به تدریجی بیان کردن موضوع ولایت امری توسط میسن ریمی ایراد می گیرد، تدریج در بیان ادعا را یکی از توجیهات تبدّل ادعاهای پیامبرنماهای خود می داند.

شوقی افندیمیسون ریمی

یکی از دلایلی که نهاد بیت العدل در ایراد به ولایت امری میسن ریمی تلویحاً مطرح می کند این است که چرا ریمی بلافاصله پس از مرگ شوقی افندی، موضوع ولایت امری خود بر بهائیان را مطرح نکرده است: «بعد از صعود حضرت ولى عزیز امرالله میسن ریمی دراولین مجمع حضرات ایادی امرالله شرکت نمود و اعلامیه ی پایانی مجمع مورخ 25 نوامبر 1957 را امضا کرد. این اعلامیه تاکید می کند که حضرت شوقى افندى هیچ وصیتنامه اى باقى نگذاشته اند و بعلاوه از آنجا که اغصان همگی یا صعود کرده یا حضرت ولی امرالله آنان را ناقض عهد اعلام کرده اند وارثی ندارند و سرانجام اینکه حضرت شوقی افندی جانشینی نیز برای خود معین نفرمونده اند… سال بعد او در سومین مجمع حضرات ایادى امرالله شرکت جسته ولى از امضاء پیامى که بر اساس اعلامیه اولین مجمع به تدوین مراحل تکامل شوراى بین المللى مى پردازد، امتناع ورزید. کمتر از شش ماه بعد درایام رضوان 1960 (117 بدیع) میسن ریمی به طور ناگهانی از کانونشن ملی آمریکا اعلانیه ای خطاب به بهاییان جهان منتشر می کند. در این اعلانیه خود را بعنوان دومین ولى امر معرفی کرده و رونوشت آن را براى بعضى از محافل ملى و اشخاص و همچنین حضرات ایادى امرالله ارسال می دارد. این اولین بار بود که ایادى امرالله را از ادعاى خود بعنوان دومین ولى امر با خبر می ساخت.»(1)

اما در پاسخ به بیت العدل که چرا میسن ریمی بلافاصله پس از مرگ اولین ولی امر بهائیت شوقی افندی، ادعای ولایت امری خود را مطرح نکرد، می گوییم:

اول: بیت العدل در حالی به میسن ریمی اشکال می گیرد که چرا او موضوع ولایت امری خود را پس از مرگ شوقی افندی بلافاصله مطرح نکرده و در ابتدا با ایادی امر بهائی همراه بوده که باور به دلیلی به نام تدریج دارد! بهائیت در باوری اشتباه معتقد است که پیشوایان الهی می توانند مقامات خود را به صورت تدریجی بیان کنند تا مردم دچار اضطراب نشوند.

چنانکه مبلّغان بهائی در توجیه تبدل ادعاهای علی محمد باب از بابیت به مهدویت و پیامبری؛ در کتاب منتخباتِ آیات از آثار حضرت نقطه الاولی آورده اند: «نظر کن در فضلِ حضرت منتظر که چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرموده تا اینکه آن ها را نجات دهد، مقامی که اول خلق است و مظهر ظهورِ إنّنی أنا الله، چگونه خود را به اسم بابیّت قائم آل محمد ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اول (تفسیر سوره یوسف) حُکم فرموده تا آن که مردم مضطرب نشوند از کتاب جدید و امر جدید.»(2)

لذا شما چگونه می پذیرید که شخصی مثل علی محمد باب مقامات دروغین خود را به مرور بیان کند، اما وقتی به میسن ریمی می رسید، استدلال تان را از یاد می برید؟!

دوم: نه تنها علی محمد باب بلکه حسینعلی نوری هم موضوع جانشینی خود برای علی محمد باب را به یکباره مطرح نکرد و پس از مرگ باب، جانشینی صبح ازل را برای باب پذیرفته و همواره خود را نوکر و صبح ازل را مصدر امر خطاب می کرد: «قسم به خدا که این مهاجرتم را خیال مراجعت نبود و مسافرتم را اُمید مواصلت نه… باری، تا آن‌که از “مصدر امر” حکم رجوع (بازگشت) صادر شد و لابداً تسلیم نمودم و راجع شدم.»(3)

در ادامه این مدعی پیامبری به صبح ازلی که جانشینی او را برای علی محمد باب پذیرفته بود، خیانت کرد و خود مدعی جانشینی باب و دین آوری جدید شد. بهائیان در اینجا هم به بهانه هایی، دلیل باطل «تدریج در بیان مقامات» را برای توجیه این رفتار پیامبرنمای بهائی مطرح می کنند!

بنابراین وقتی توجیه تبدّل ادعای دو پیامبرنمای بابی و بهائی بر دلیل غلط تدریج استوار است، چگونه نهاد بیت العدلی که ادعای رهبری و عصمت را با خود یدک می کشد،(4) از آن بی اطلاع است و از همین جهت به ولی امر دوم بهائیت ایراد می گیرد؟!

پی‌نوشت:

1- به نقل از کانال های تبلیغی تشکیلات بهائیت، موضوع: رد ادعاها و دلائل میسن ریمی.

2- علی محمد شیرازی، منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه الاولی، بی جا: موسسه ملی مطبوعات امری، 134 بدیع، ص 84 و85.

3- حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: مؤسسه ملّی مطبوعات بهائی آلمان، 1998 م، چاپ اول، صص 167-166.

4- ر.ک: حسینعلی نوری، اشراقات و چند لوح دیگر، نسخه الکترونیکی، ص 79.