اسلام‌ستیزی در اندیشه صلیبی و صهیونی
حجت‌الاسلام سیدهادی خسروشاهی، محقق و پژوهشگر در زمینه‌های گوناگون دینی و اجتماعی به‌ویژه جریان بیداری اسلامی بوده و تحلیل‌های ارزشمندی را در این زمینه‌ها ارائه داده‌اند. ایشان تحقیقات عمیقی در حوزه مسیحیت تبشیری داشته و در دوره‌ای سفیر ایران در واتیکان بوده‌اند. استاد خسروشاهی در گفتگوی زیر به‌بررسی عملکرد مستشرقین و همکاری آن‌ها با ارباب کلیسا و مبشران در پدیده اسلام‌ستیزی می‌پردازند.
  • نقش و عملکرد مستشرقین را در شکل‌گیری پدیده اسلام‌ستیزی در غرب چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با اینکه مسئله استشراق به‌عنوان یک پدیده سیاسی – علمی با تاریخی نه چندان کوتاه مطرح است، اما شاید تاکنون تعریف جامع و مانعی از آن ارائه نشده باشد؛ بعضی استشراق را بررسی یک سلسله مفاهیم و مسائل متداخل می‌دانند که در واقع نوعی “علم” است و موضوع آن تحقیق درباره جوامع “شرقی” به وسیله دانشمندان غربی است، برخی آن را یک روش علمی برای شناخت نوع اندیشه‌ها، ایدئولوژی‌ها و حتی نژادها و قومیت‌های شرقی دانسته و سرانجام گفته‌اند که استشراق یعنی “شرق‌شناسی” به مفهوم عام و مستشرقین هم افرادی غربی هستند که به تحقیق درباره اندیشه و تمدن و تاریخ اسلامی و شرقی می‌پردازند. ”

بعضی نیز مانند “ادوارد سعید” اندیشمند فلسطینی‌الاصل، استشراق را نوعی ابزار برای شناخت شرق توسط غرب به‌منظور ادامه و استمرار سلطه، استعمار و استکبار غربی معرفی کرده‌اند.

از این تعریف می‌توان چنین استنتاج کرد که استشراق یا شرق‌شناسی یعنی اهتمام و توجه خاص به اوضاع شرق، کشف اندیشه‌های ملل، بررسی اسرار و شرایط اقتصادی – اجتماعی و منابع طبیعی و ثروتی آن، آگاهی از فرهنگ و تمدن و کشف نقاط قوت و ضعف آن، در راستای آماده‌سازی و مقدمه چینی برای استمرار سلطه استعمار غرب و حملات مذهبی تحت عنوان تبشیر مسیحی‌گری است.

در واقع این نوع شرق‌شناسی که همواره مورد اهتمام همه یا اکثریت قاطع مستشرقین پیشین بوده زمینه‌ساز اصلی برای سلطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی نیروهای غربی بر کشورهای شرقی به ویژه اسلامی بوده است.

با توجه به این روش مستشرقین و هدف غیرمنطقی استشراق نمی‌توان آن را علمی از علوم انسانی شمرد و نوعی علم در راستای تحقق اهداف انسانی دانست.

اگر به تنوع افرادی که در گذشته در زمینه شرق‌شناسی فعالیت داشته‌اند، توجه کنیم خواهیم دید که آن‌ها در تخصص‌ها و اهدافی که در هر مرحله پیگیر آن بوده‌اند، گوناگون و متفاوت از یکدیگر بوده‌اند؛ یعنی از روزگاران پیشین افراد گردشگر یا سیاح، مبشران مسیحی، رجال سیاسی سلطه استکباری، باستان‌شناسان، مورخان و نمایندگان شرکت‌های اقتصادی و سازمان‌های نظامی و امنیتی و جاسوسی و بالاخره افراد شاغل به‌عنوان دیپلمات، در مراحل مختلف هر کدام در جهت اهداف خاص خود پیگیر مسئله شرق‌شناسی بوده‌اند و روی همین اصل بعضی از اسلام‌گرایان همه مستشرقین را جاسوس و مزدور غرب معرفی کرده و معتقدند پژوهش‌های آن‌ها فقط جنبه استعماری داشته است.

در مقابل بعضی از روشنفکران جهان اسلام هم خدمات آنان را در پژوهش‌های تاریخی و شناخت و شناسایی تمدن و فرهنگ شرق به‌ویژه جهان اسلام ستوده اند.

گروه اول می‌گویند که هدف نهایی مستشرقین از به‌‌اصطلاح پژوهش‌های خود چیزی جز ضربه زدن به اسلام، ایجاد شک و تردید در بین مسلمانان و جلوگیری از گرایش صاحبان عقاید و مذاهب دیگر – به ویژه مسیحیان – به اسلام نبوده است.

در همین راستا می‌بینیم که انگیزه‌های سیاسی، اقتصادی، مذهبی و بالاخره استعماری این مستشرقین که در واقع مزدوران استعمار و دشمنان اسلام و مسلمانان هستند عبارتند از: ایجاد شبهه در اصالت نبوت پیامبر اسلام (ص)، متهم ساختن ایشان به خشونت و خونریزی و سپس ایجاد تردید در آسمانی بودن قرآن مجید و اینکه ساخته و پرداخته خود حضرت محمد (ص) و یارانش بوده و احکام آن اقتباسی از احکام یهودیگری و مسیحی‌گری است. حتی مدعی شده‌اند که داستان‌های انبیاء هم که در قرآن آمده از کتاب مقدس – تورات و انجیل – گرفته شده است.

همچنین سنت نبوی و احکام فقهی هم از عادات و آداب و رسوم عرب جاهلی اقتباس شده و اصالت و استمراری برای همه زمان‌ها و مکان‌ها ندارد. احادیث منقول از حضرت محمد (ص) و یاران و اهل بیت او هم نوعی نیرنگ برای پوشش دادن به باندبازی‌های سیاسی قبایل و سران اشراف عرب است.

این‌ها تنها نمونه‌هایی از اتهامات مستشرقین است و اتهامات بی‌شمار دیگری نیز در اغلب کتاب‌های مستشرقین و مبشرین آمده است.

یکی از نمونه‌های آن سخنرانی شرم‌آور پاپ بندیکت شانزدهم بود که گویا رهبر تبشیر اخلاق مسیحی‌گری است، اما در واقع، سخنگوی امپریالیسم شد و با نقل اهانت‌های امپراطور بیزانس در قرون وسطی، دشمنی خود و سازمان واتیکان را در قبال اسلام و مسلمانان نشان داد و متأسفانه علیرغم اعتراض همه کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان حاضر به عذرخواهی از مسلمانان نشد.

همان‌طور که پاپ ژان پل دوم، هم پس از عذرخواهی از یهودیان در مسئله اتهام قتل حضرت مسیح توسط یهود و تبرئه آن‌ها از خون مسیح (ع)، علیرغم درخواست مسلمانان – از جمله اینجانب که در آن زمان در واتیکان بودم – حاضر به عذرخواهی از مسلمانان در مورد قتل عام آن‌ها در جنگ‌های صلیبی که به فتوای پاپ‌ها صورت گرفت نشد.

  • همکاری مستشرقین و مبشران مسیحی در جهت تقابل با اسلام چگونه صورت گرفت؟

عده‌ای از اندیشمندان و علمای اسلامی از چگونگی روش‌های تحقیق و پژوهش مستشرقین در مسائل اسلامی به‌ویژه تاریخ اسلام به‌شدت انتقاد کرده و آن را استمرار عداوت و بغض و دشمنی احبار و راهبان و صهیونیسم مسیحی برای نابودی اسلام نامیده‌اند.

مثلا محقق برجسته مصری، مرحوم دکتر “محمد البهی” همه پژوهش‌ها و آثار استشراقی را نوعی ردیه‌نویسی عملی بر اسلام و برای برگرداندن مسلمانان از دین خود می‌داند و حتی دانشنامه اسلامی را که مستشرقین نوشته‌اند و بارها در اروپا چاپ شده است، خطرناک‌ترین اثر برای انحراف مسلمانان می‌نامد و می‌گوید که این موسوعه یا دایره‌المعارف مرجع و مآخذ بسیاری از مسلمانان شده است و متاسفانه همه تحریف‌ها و اشکالاتی که عمداً در مقالات آن وارد شده مورد استفاده پژوهشگران مسلمان قرار می‌گیرد.

نکته دیگر آن‌که ارباب کلیسا و گروهی از مبشران هم پس از آن‌که از تبشیر مسلمانان و اثربخشی آن در جهان اسلام مایوس شدند، با همکاری مستشرقین به مقاله‌نویسی در دانشنامه‌ها، نشر اکاذیب و تحریف حقایق و چاپ هزاران کتاب و رساله و جزوه در رد اسلام پرداختند.

بعضی از پژوهشگران برای استشراق چهار مرحله ترسیم کرده‌اند که همکاری مستشرقین و مبشران در سه مرحله نخست امری انکار‌ناپذیر است:

۱. مرحله استشراق مذهبی و رابطه آن با تبشیر

۲. مرحله نظامی و آثار جنگ‌های صلیبی بر استشراق

۳. مرحله سیاسی – استعماری برای استشراق

۴. مرحله پدیده استشراق علمی و آکادمیک

مرحله اول پس از کشف ثروت عظیم علمی مسلمانان در قرن ۱۲ میلادی از سوی اروپاییان در اندلس آغاز شد. این آگاهی باعث یورش مستشرقین به اندلس، به‌ویژه قرطبه و اشبیلیه شد. آن‌ها به سرعت فرضیه‌ها و افکار و آثار علمی را از مسلمانان دریافتند. حتی به ترجمه قرآن به زبان‌های اروپایی پرداختند و سپس به‌بررسی احوال و اوضاع کشورهای اسلامی و مسلمانان اقدام کردند که همین شناخت، انگیزه ای شد که مبشران هم مستقیما به میدان بیایند و با همکاری مستشرقین به فتنه‌انگیزی در میان مسلمانان بپردازند.

در واقع آن‌ها برای انتقام‌گیری از فتوحات مسلمانان با هر وسیله‌ای حتی غیرانسانی و ضداخلاقی به اسلام‌ستیزی پرداختند که همین امر مقدمه آغاز جنگ‌های صلیبی بود.

مرحله دوم که استشراق نظامی بود، با جنگ‌های صلیبی شروع شد. در این مرحله تبشیر نیز نقش اساسی داشت و چون از راه استمرار جنگ نتیجه‌ای را پیش‌بینی نمی‌کردند، به دستور پاپ انوست چهارم در ۱۲۴۸ م کرسی “بررسی‌های عربی اسلامی” در دانشگاه پاریس تأسیس شد. سپس مجلس عالی مبشرین در ۱۲۵۰ م “مدرسه عالی آموزش زبان عربی و اسلام‌شناسی” را پی‌نهاد که گروهی از مستشرقین و مبشران را برای مأموریت‌های ویژه آموزش می‌داد و تربیت می‌کرد.

در این دوران مسیحیان ضمن از بین بردن و آتش‌زدن کتاب‌های خطی و آثار اسلامی در اسپانیا، به جمع‌آوری بعضی از آثار علمی اسلامی نیز اقدام کردند تا از آن‌ها استفاده کنند، اما همچنان در سرکوب مسلمانان به هر نحوی که مقدور بود کوشا بودند.

در واقع در این مرحله همکاری همه‌جانبه نیروهای نظامی با گروه‌های تبشیری نقش ویژه‌ای در سلطه تدریجی استعمار غربی بر بلاد اسلامی در افریقا و گسترش اسلام‌ستیزی در دنیا داشت.

در مرحله سوم و پس از قتل عام گسترده مسلمانان در اندلس و جنگ‌های صلیبی، استشراق سیاسی آغاز شد. در این دوران، مستشرقین و مبشران منابع اصیل و معتبری در اختیار داشتند و با ترجمه آن‌ها ضمن پیشبرد اهداف علمی خود به تأسیس جمعیت‌ها و سازمان‌های وسیع سیاسی و جاسوسی در اروپا دست زدند که نتیجه آن نفوذ تدریجی سیاسی – نظامی در بلاد افریقا و آسیا بود.

متاسفانه پدران روحانی و سازمان‌های کلیسایی در این مرحله نیز دربست در اختیار حاکمیت‌های غربی بودند و تا توان داشتند به اسلام‌ستیزی همه جانبه دامن زدند.

“لورانس براون”، مبشر معروف، در یک سخنرانی، هدف نهایی تبشیر را برای اروپاییان چنین تشریح می‌کند: «اگر مسلمانان بتوانند در یک امپراتوری عربی – اسلامی متحد شوند، لعنتی برای دنیا و خطری برای همه ما خواهند بود. اما اگر ما آن‌ها را متفرق سازیم، در آن صورت دیگر تأثیر و ارزشی نخواهند داشت.»

از اینجا می‌توان علت پیدایش دولت‌های کوچک اسلامی و شرقی مستعمره شده از سوی کشورهای اروپایی مانند فرانسه، ایتالیا، انگلیس، پرتغال و آلمان را دریافت.

در این دوره باز هم تبشیر در خدمت استعمار است و به‌قول “جواهر لعل نهرو” در کتاب “تاریخ جهان”: «نخست پدران روحانی با کتاب مقدس وارد شدند و سپس نیروهای نظامی غربی سرازیر گشتند.»

به هر حال می‌توان پس از اشاره فهرست‌گونه به مراحل چهارگانه استشراق که در همه مراحل هم با اسلام‌ستیزی و مسلمان‌کشی همراه بوده است. به این نکته اشاره کرد که اسلام‌ستیزی غرب در مرحله چهارم نیز به رغم عنوان استشراق علمی با شدت بیشتر و شکلی دیگر همچنان ادامه یافت و تا به امروز نیز تداوم دارد.

  • مصادیق کنونی این اسلام‌ستیزی چیست و این نوشته‌ها چگونه پی گرفته می‌شوند؟

آخرین نمونه‌های آن را می‌توان در فشار بر مسلمانان در همه کشورهای اروپایی از جمله منع آن‌ها از پوشش اسلامی و تضییع حقوق قانونی و انسانی آن‌ها مشاهده کرد.

مهم‌تر از همه مسئله “جنگ مقدس صلیبی جورج بوش” یا “رهبری صهیونیسم مسیحی” بود که در دوره ریاست جمهوری خود آن را مطرح ساخت و بعضی ساده‌لوحانه پنداشتند که اشتباه لفظی بوده است و بعد هم با انگ مذهبی و سخنرانی پاپ بندیکت، این هجمه استمرار یافت و عجیب آن‌که جناب پاپ به‌خاطر همین سخنرانی مدال افتخار هم از دانشگاه آلمان دریافت کرد!

همان‌طور که همه نویسندگان ضد اسلام از جمله سلمان رشدی جوایز و مدال‌های افتخار از سوی محافل به‌اصطلاح علمی – فرهنگی دریافت کردند. بی‌شک قتل عام‌های مسلمانان کشورهای سومالی، سودان، افغانستان، عراق، لبنان، فلسطین و هم از همین طرح اسلام‌ستیزی غرب سرچشمه می‌گیرد.

علاوه بر این جنایات ضد بشری همکاری یهود و صلیبی‌ها برای نابودی اسلام به اشکال دیگر نیز صورت گرفته است. ترور دانشمندان برجسته کشورهای اسلامی مصر، ایران، عراق و نمونه‌ای از این عداوت صلیبی – صهیونی است. جنگ‌های مختلف در بلاد اسلامی با همکاری این دو دشمن ضد بشر، بخش دیگری از اسلام‌ستیزی غرب است.

آن‌ها در نهایت چون به هدف اصلی خود یعنی سرکوبی کامل مسلمانان نخواهند رسید، به حربه جدید قداست‌زدایی و متهم ساختن پیامبر اعظم (ص) و دیگر پیشوایان دینی و مقدسات مذاهب اسلامی روی آورده‌اند و می‌کوشند نسل جوان مسلمان را در بلاد اسلامی از اصل اسلام دور کنند تا بلکه بتوانند اهداف خود را محقق سازند.

  • چه راهکارهایی برای مقابله مؤثر با این جریان وجود دارد؟

به اعتقاد بنده علمای حوزه علمیه قم حتماً باید دو موضوع را به‌طور مستقل مورد تحقیق و بررسی کامل قرار دهند. یکی استشراق و مستشرقین و دیگری مسیحیت تبشیری به‌ویژه در ایران و از زمان قاجار تاکنون. همان‌گونه که می‌دانید فعالیت علنی آن‌ها در خیابان‌های شهرهای بزرگ کشور با توزیع رایگان جزوه‌ها، رساله‌ها و انجیل هم‌اکنون در سطح نسبتا گسترده‌ای ادامه دارد که لزوم این پژوهش را دوچندان می‌سازد.

البته دانشمندان عرب‌زبان کتاب‌های زیادی در این زمینه نوشته‌اند اما متاسفانه کتاب مستقل و محققانه یا اثر ماندگاری به زبان فارسی در رابطه با موضوعات فوق نگاشته نشده است. بعضی از آثار منتشر شده به زبان عربی عبارت‌اند از: الظاهره الاستشراقیه واثرها على الدراسات الاسلامیه ( دکتر سالم الحاج)، موسوعه المستشرقین (عبد‌‌الرحمن بدوی)، الاستشراق (ادوارد سعید)، المستشرقون (نجیب العقیقی)، الاستعمار ضد الاسلام (شیخ محمد محمود الصواف) و…..

در شرایط کنونی و با توجه به هجمه همه‌جانبه رسانه‌ای و نظامی غرب علیه اسلام و سکوت محافل مذهبی غیر اسلامی در قبال این مسئله که نشان‌دهنده رضایت باطنی و ماهیت واقعی ارباب کلیساست، باید خود علمای اسلام اقدام کنند. در جریان آتش زدن قرآن مجید توسط کشیش آمریکایی دولت آمریکا و ارباب کلیسا با بی‌شرمی تمام بحث آزادی بیان را مطرح کردند و تحت همین عنوان هجمه فرهنگی خود را ادامه می‌دهند.

این در حالی است که در شریعت پاپ‌ها کیفر و مجازات اهانت به حضرت مسیح (ع)، اعدام و سوزاندن است. در شریعت یهود قتل عام یهود توسط فاشیست‌های مسیحی غربی، مستوجب زندان و محرومیت از آزادی بیان است.

بنابراین، ما اکنون باید به‌طور مستقل و رسمی و قانونی وارد میدان شویم و با نظر خواهی از علمای بلاد اسلامی طرح و لایحه‌ای قانونی را برای کیفر و مجازات اهانت‌کنندگان به انبیا و پیشوایان مذهبی و مقدسات مسلمانان تنظیم کنیم و به تصویب همه علمای مذاهب اسلامی و سپس مجامع بین‌المللی برسانیم تا دیگر شاهد تکرار این نوع اقدامات نباشیم.

یک قانون رسمی و بین‌المللی اسلامی می‌تواند در برابر غرب مسیحی و دشمن صهیونی در هر شکل و لباس که باشند، پاسخگو باشد.

  • کدام نهادها باید برای این امر اقدام کنند؟

در مرحله نخست مراجع عظام و علمای بلاد و سپس شخصیت‌های حقوقی – قانونی با همکاری مسئولان رسمی باید در طلیعه این قیام حضور داشته باشند. حتی اگر مجامع بین‌المللی تحت اختیار استکبار جهانی حاضر به پذیرش آن قانون نباشند، حداقل در ۵۲ کشور اسلامی می‌توان با استناد به قانون مذکور مجرمان را تحت پیگرد و کیفر قرار داد.

تصور می‌کنم ،دبیرخانه جنبش عدم تعهد بتواند همراهی و همکاری آن کشورها را در تصویب این قانون جلب کند. به هر صورت، باید به این نوع اقدامات شرم‌آور و اسلام‌ستیزانه امپریالیسم و مزدوران آن در سطح جهانی برای همیشه پایان داده شود. بی‌شک کشورهای اسلامی می‌توانند در این مسیر به‌طور صحیح و منطقی گام بردارند، اما از آنجایی که مدعیان مسلمانی و رجال و حکام بلاد به اصطلاح اسلامی هیچ‌گاه واکنش‌های مناسبی نسبت به این حوادث از خود نشان نداده‌اند و این ملت‌ها هستند که برای اعتراض به پا خاسته‌اند، لذا ایران اسلامی باید در یک حرکت جهادی در تهیه و تنظیم و تصویب یک قانون لازم‌الاجرا برای جلوگیری از این حوادث پیشگام باشد.

ضمن اینکه با هوشیاری و انجام اقدامات مؤثر در سطح رسانه‌ای و سایر ابعاد در راستای آگاه‌سازی افکار عمومی جهان و خنثی ساختن توطئه‌های دشمنان گام بردارد.

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.