گفتگو با «سهیل اسعد» معنویت
زندگی پر فراز و نشیب، به‌همراه تجربه ورود به دل اسلام، طی سفرهایی چندگانه از غرب تا شرق، شاخصه‌ای است که شیخ آرژانتینی‌الاصل «جامعه المصطفی العالمیه» را متمایز می‌سازد.
«ادگاردو روبین» در سال ۱۹۷۵ م در خانواده‌ای از مهاجران لبنانی در شهر «بوئینس‌آیرس» آرژانتین به دنیا آمد. تحول فکری وی از ترک مدرسه تئاتر و آموختن زبان عربی در دانشگاه آغاز شد؛ امری که به سفر به لبنان و ایران و تغییر مسیر زندگی‌اش انجامید.
نام سهیل اسعد و راه طلبگی را برگزید و در بیش از ۳۰ کشور جهان از جمله: آرژانتین، برزیل، کلمبیا، اکوادور، ونزوئلا، شیلی، پرو، بولیوی، کاستاریکا، اسپانیا، انگلیس، اسکاتلند، مصر، تونس، سوریه، عراق، لبنان و اندونزی به تبلیغ تخصصی اسلام پرداخت.
شرکت فعال در برنامه‌های گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب اسلامی، برقراری ارتباطات دیپلماتیک و انجام مناظرات علمی، از دیگر فعالیت‌های اوست. در گفتگوی پیش رو موضوعاتی همچون؛ آسیب‌شناسی قرائت‌های مختلف اسلام، ریشه‌های پدیده «اسلام‌هراسی»، وضعیت معنویت در جهان و جریان‌های فرقه‌ای را از دریچه چشم این مبلغ اسلامی به بررسی می‌نشینیم:
  • برای شروع، قدری درباره سوابق تحصیلی‌تان بفرمایید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در آرژانتین به دنیا آمدم، بعد از اخذ دیپلم، پنج سال در آموزشگاه معروف آرژانتین، تئاتر خواندم و فارغ التحصیل شدم. بعد در رشته مترجمی در دانشگاه «بوئینس‌آیرس» ادامه تحصیل دادم. یک سال به یادگیری زبان عربی پرداختم؛ چون قرار بود به ترجمه عربی- اسپانیایی مشغول شوم و همانجا بود که تصمیم گرفتم، برای تقویت زبان عربی به لبنان بروم.

سه سال در یکی از آموزشگاه‌ها بیروت، زبان عربی و علوم قرآنی را فراگرفتم. از سال ۱۳۷۶ به ایران آمدم و در رشته: فلسفه و عرفان تا مقطع کارشناسی ارشد در «جامعه المصطفی العالمیه» (حوزه علمیه) ادامه تحصیل دادم. بعد رشته علوم اسلامی را در دانشکده فلسفه و عرفان دانشگاه «جامعه الحضاره الاسلامیه المفتوحه» در بیروت تا مقطع دکترا مطالعه کردم.

  • در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟

بنده اصالتاً در منطقه امریکای لاتین و اروپا، اقدامات فرهنگی، تبلیغی و رسانه‌ای انجام می‌دهم. در این بیست‌واندی سال، در ۲۰ کشور مشغول به کار بوده‌ام. مدتی به خاطر شرایط بیماری «کرونا»، مشکلات امنیتی و سختی‌های سفرهاء بیشتر در قم مستقر شده و موسسه‌ای برای تربیت کادر مبلغ بین‌المللی راه‌اندازی کرده‌ام. در واقع، مشغول انتقال تجربیات بین‌المللی تبلیغی به دوستان طلبه امریکای لاتین هستم.

  • حدود یک سال پیش، خبر تحریم «جامعه المصطفی» برای برخی از مبلغان شیعه و مسلمان در جهان منتشر شد. این مسئله چه تأثیری بر کار شما داشته و با توجه به محدودیت‌های غرب برای تبلیغ دین یا به تعبیری اشاعه دین ستیزی وضعیت تبلیغ چگونه است؟

تحریم «جامعه المصطفی» صحت دارد. بالاخره اتفاقی است که افتاده. حتی خود بنده هم در بعضی از برنامه‌های تلویزیونی، به‌عنوان نماینده خارجی، برای دفاع از موضع‌گیری جامعه المصطفی شرکت کردم.

تحریم‌ها همیشه بوده. حال یک وقت، رسمی می‌شود و اسم و شعار می‌آورند، یک وقت نه. تحریم طلاب جامعه المصطفی امری همیشگی است. مثلا کسی مثل بنده، سال قبل از تحریم المصطفی، ابتدا به مکزیک ممنوع‌الورود شدم. بعد به کل اتحادیه اروپا، انگلیس و در نهایت، دوبی.

این تحریم‌ها به اصل تشیع بازمی‌گردد، والا افراد زیادی داریم که نه با المصطفی در ارتباطند و نه حتی با حوزه علمیه قم، اما تحریمند. مثل خیلی از دوستان من که در نجف، لبنان یا سوریه طلبه بوده‌اند. این‌ها هم یا ممنوع‌الورود شدند، یا زندانی و یا به شهادت رسیدند. بنابراین، ما شیعیان همیشه با این فضاها مواجه بوده‌ایم. فقط عناوین و شعارها عوض می‌شود. خود جمهوری اسلامی از اول انقلاب با این تحریم‌ها در ابعاد مختلف روبه‌رو بوده و ما باید این مسئله بسازیم.

اساسا تحریم و این نوع حرکت‌ها، تاریخی ممتد دارد. همه انبیای عظام هم تحریم بودند، تعقیبشان می‌کردند، جنگ به راه می‌انداختند، اخراج و شهیدشان می‌کردند و… . قرآن کریم هم الی ماشاءا… از این فضاها سخن می‌گوید. بالاخره در مقابل راه و جبهه حق، همیشه دشمن ناراحت است و ابراز این ناراحتی توسط همین تحریم‌ها و مانند آن صورت می‌گیرد. حال اینکه چه تأثیری داشته؟ به نظرم خود را در سختی کار نشان می‌دهد. ولی اینکه کار را متوقف بکند، نه این طور نبوده است؛ چون مابا این سبک بزرگ شده‌ایم.

همیشه در مقابل حرکت حوزه‌ها و علما موانع زیادی بوده و علما تحت همین شرایط این کاروان را جلو برده‌اند اما در سختی کار نمود زیادی دارد. قبلاً آسان‌تر بود و الآن خیلی سخت شده. ابزارهایی که ما استفاده می‌کردیم؛ دشوار می‌توان به کار برد. برای نمونه، الآن ارائه و نشان دادن مدرک جامعه المصطفی، مشکل است یا اعزام‌های رسمی از طرف جامعه المصطفی و نمایندگی‌های جامعه المصطفی که خارج از کشور فعالیت می کردند، تحت فشار قرار دارند.

همچنین، انتشار اخبار مربوط به فعالیت‌های جامعه المصطفی، کمی محدودتر شده. در کل می‌توان گفت، کار سخت‌تر شده اما حرکت، حرکت مستمری است که به جلو می‌رود و این تحریم‌ها هم قاعدتا نباید برای تحقق اهداف، چندان مانع شود.

  • در طول سفرهای تبلیغی به کشورهای مختلف، با پدیده «فرقه‌گرایی» مواجه شده‌اید؟ وضعیت فرقه‌ها در این کشورها چگونه است؟ رشد زیادی دارند یاکنترل شده‌اند؟

بله، فرقه‌گرایی پدیده‌ای است که اکنون در حوزه معنویت در جهان و به خصوص کشورهای غربی، حاکمیت پیدا کرده. این فرقه‌ها در خاورمیانه و جهان اسلام، سخت‌تر می‌توانند موّثر باشند و ذی‌نفود شوند اما در کشورهای غربی و حتی آمریکای لاتین بحث فرقه گرایی، بسیار داغ است و از سوی نظام بین‌المللی یا سازمان‌ها، دولت‌ها و کشورها خیلی تقویت شده.

ببینید؛ در فضای معنویت‌های کاذب یا عرفان‌های نوظهور، در واقع نوعی درخواست فطری از طرف انسان‌ها دیده می‌شود؛ یعنی یک طلب واقعی یا حقیقی نسبت به معنویت و مذهب، اما در اینجا به جای معرفی دین حق، یکسری ادیان بی‌پایه شکل می‌گیرد تا آن خلا و نیاز معنوی توسط این ادیان و فرقه‌ها پاسخ داده شود.

متأسفانه، سردمداران این جریان با تکیه بر امکانات؛ مدیریت و نیروی انسانی قوی تا حدودی موفق شده‌اند، نوعی حاکمیت پیدا کنند.

امروز مثلاً کشوری کوچک ومعمولی، مثل شیلی را به اسم کلیسا می‌شناسند، حدود شش هزار فرقه به‌صورت رسمی در دولت شیلی ثبت شده که یا از کلیسا جداشده‌اند، یا یک کلیسا و تفکر جدید آورده‌اند.

در آرژانتین هم همین طور است. امروز چیزی به اسم ادیان شرقی باب شده که در واقع، ورژن تازه ادیان شرقی قدیمی؛ از قبیل هندوئیسم و بودائیسم و… است. منتها در قالب‌ها، اشکال، فضا و عنأوین نو.

در فضای خاورمیانه نیز فرقه‌هایی موسوم به «آرینتالیسم» رایج شده؛ دربردارنده چیزهایی که مربوط به شرق و این بخش از جهان است. درواقع، عناوین موجه معنویت حقیقی و ادیان توحیدی را در یک فضای متفاوت ایجاد و معرفی می کنند.

این‌ها از پشتوانه مالی خیلی قوی هم برخوردارند؛ مثلا یک دین از چین به بوئینس‌آیرس آرژانتین انتقال یافته بود -که حتی اسمش را هم نشنیده بودیم – از ما برای دیدار با پیروان آن دعوت شد. وقتی رفتیم یک هکتار زمین؛ شامل یک ساختمان پنج طبقه, با امکانات عجیب و غریب داشتند. این مسائل نشان می‌دهد، همه چیز برنامه ریزی شده است.

یا مثلاً معبد بهائیت در «سانتیاگوی» شیلی، بزرگ‌ترین معبد قاره امریکاست که با مهندسی خاص و هنرهای عجیب ساخته شده. ۳۶ میلیون دلار برای این معابد هزینه شده. چند هکتار زمین به آن اختصاص یافته، در جایی که اصلاً اسم بهائیت را هم نمی‌دانستند!

خب این‌ها مشخص می‌کند که برنامه‌ای پشت آن قرار دارد. این‌ها فرقه‌های نوظهوری هستند که سعی می‌کنند، جایگاه ادیان ابراهیمی را تصاحب کنند. باید اذعان کرد تعداد آن‌ها زیاد است و متأسفانه چون با نیازهای موقت بیشتر مردم همخوانی دارند،گاهی اوقات موفق هم می‌شوند.

  • کلیپ کوتاهی از شما منتشر شده که در یکی از کشورها در حال تبلیغ هستید و کتابی را در حوزه مسیحیت تبشیری تبیین کرده و از خطر تبلیغ این جریان سخن می‌گویید. شما مسیحیت تبشیری را «فرقه» قلمداد می‌کنید؟ قدری در خصوص جریان مزبور و تمایز آن از مسیحیت اصیل توضیح دهید.

نمی‌توان حکم واحدی برای تمام این حرکت‌ها [فرقه‌های تبشیری] داد. بعضی از این‌ها -حال اگر اسمشان را فرقه بگذاریم- فرقه‌ها اصیل ترند، شبیه کلیسا هستند. از تعالیم آن استفاده می کنند و نوعی اصالت دارند. برخی هم نوظهور هستند و بدون ربط به تعالیم کلیسا که هدف مذهبی و معنوی چندانی هم ندارند. لذا من معمولاً در این فضا یک حکم واحد را برای همه فرقه‌ها صادر نمی‌کنم.

اصل حرکت تبشیری در مناطق مختلف دنیا، متعلق به فرقه «پروتستانتیسم» و «شاهدان یهوه» است. این‌ها دو گروه بسیار فعال در امر تبشیر هستند که به نظرم ظاهر و باطنی متفاوت دارند. در ظاهر کتاب انجیل را معرفی می‌کنند و تعالیم حضرت عیسی (ع) را عرضه می‌دارند، ساختارشان نیز مطابق با ساختار کلیسای پروتستان است؛ یک فضای معمولی مذهبی کلیسای مسیحی، منتها وقتی در باطن عمیق می‌شوید، می فهمید فضای خاصی برآن ها حاکم است؛ این گروه‌ها در واقع، قسمت‌هایی از دین و مذهب اصیل را معرفی و برجسته می‌کنند تا به یک هدف خاص برسند. باطن آن‌ها شامل مسائل دیگری است.

ارتباطی که مسیحیت تبشیر با اسرائیل (قوم بنی‌اسرائیل و سرزمین فلسطین اشغالی) دارند، به این صورت است که وقتی مشترکات میان پروتستان، اسرائیلی‌ها و یهودیت پررنگ می‌شود یا گاهی از شخصیت‌های خاصی دفاع می‌کنند، یعنی در واقع برنامه‌ای برای حفظ منافع صهیوئیسم و اسرائیل است. همچنین، عدم ورود به مسائل سیاسی و اجتماعی به‌صورت مستقیم این‌ها در ظاهرء سکولار هستند. به این معنا که فقط به دین می‌پردازند -بدون مسائل اجتماعی- اما در عمل این طور نیست و آن‌ها کاملاً در انتخابات کشورها برنامه دارند؛ از انتخاب وزرا گرفته تا نفوذ در پارلمان.

در واقع، مسئله پیچیده‌ای است که در آن ردپای سیاست، مسائل دولتی، نظامی و امنیتی دیده می‌شود.

  • پروژه «اسلام رحمانی» یا «سکولار» (اسلام بدون شریعت)، طرحی است که از سوی جامعه جهانی برای ایجاد اسلامی خنثی در برابر اسلام انقلابی طرح‌ریزی شده. لطفاً در خصوص خطرات و انحرافات این نوع اسلام و راهکار خنثی کردن رشد آن توضیح دهید؟

نتیجه‌ای که ما بعد از تحقیق و مطالعه به آن رسیده‌ایم، این است که اگر کل جهان را با مقایسات و تطبیق‌ها در نظر بگیریم. اکنون تقریباً سه قرائت از اسلام وجود دارد که می‌تواند برای آینده جهان اسلام حساسیت‌های خاصی ایجاد کند:

یکی قرائت سکولار است که کشورهای غربی، اروپا و امریکا سعی بر ترویج آن دارند.

دیگری اسلام وهابیت تکفیری و فضای سلفی‌گری است.

در نهایت، اسلام ناب یا اسلام انقلابی جمهوری اسلامی و تفکر حضرت امام خمینی (ره).

این سه به‌عنوان ایدئولوژی در یک معرکه وجودی جدی برای حاکمیت بر جهان اسلام قرار دارند. اسلام سکولار که این نوع اسلام را به‌خاطر شرایط خاص سکولار در جوامعی که دنبال آزادی و منافع دنیوی و مادی هستند، جواب می‌دهد. خیلی از حرکت‌هایی که هم اکنون در اروپا بُلد می‌شوند، بیشتر روی فضای اسلام سکولار کار کرده‌اند. توجیه شان این است که این نوع اسلام را به خاطرشرایط خاص اروپا یا کشورهای غربی مطرح می‌کنند؛ چون در آن کشورها به‌صورت مستقیم نمی توانید وارد حوزه حقوقی، دولتی و… بشوید. مشکلی که مابا این نوع اسلام داریم، این است که از طرف دولت‌ها و نظام‌ها پشتیبانی کامل می‌شوند! یعنی مثلا اگر یک روحانی شیعه -با پاسپورت ایرانی- بخواهد خارج از کشور تبلیغ کند. چه کسی به او ویزا می‌دهد؟ اما برای یک پاکستانی بلافاصله ویزای آمریکا و اروپا صادر می‌شود.

من شخصاً این را دیده‌ام. ما آنجا درگیر ویزای دوستان بودیم که شاید از ۱۰ پاسپورت، تنها یکی صادر شده، آن هم از یک کشور بی‌ربط مثل بولیوی یا پرو. در حالی که با همان هواپیمایی که من به ونزوئلا می‌رفتم، ۱۵ جماعت تبلیغ از افریقا، پاکستان، هند و افغانستان ویزا گرفته بودند؛ لذا تکفیری‌ها، سلفی‌ها، وهابیت و سکولارها یک پشتوانه قوی دارند. به‌خصوص سکولارها که حتی بهترین کرسی دانشگاهی امریکا را می‌توانند به‌دست آورند و رئیس دانشکده شوند.

بنابراین این مسئله وجود دارد اما اینکه چقدر در آینده می‌توانند پایدار باشند، زمان مشخص می‌کند. به نظرم انعکاس آنچه را در جهان اسلام و کشورهای مسلمان اتفاق می‌افتد، در فضای بین‌المللی می‌بینیم؛ یعنی اگر بتوانیم در این منطقه یک قرائت خاصی را معرفی کنیم و حاکمیت پیدا کند. سایر نقاط دنیا از آن متأثر می‌شود.

اصل این است که ملت‌ها را به‌سمت یک قرائت خاص از اسلام هدایت کنیم؛ چون معمولاً چیزی که خارج از جهان اسلام می‌بینیم، در واقع در جهان اسلام سرچشمه دارد. اگر در اینجا قوی نباشد، صدایش به خارج نخواهد رسید. وضعیت اینچنین است و تصور نمی‌کنم، به زودی و با سهولت بتوانیم از این معرکه خارج شویم. چه به عنوان پیروز و چه مغلوب.

  • تصوری وجود دارد، مبنی بر اینکه اسلام سیاسی به دوری از دین و نوعی دین‌زدگی منجر می‌شود. درست مشابه آنچه در جنگ‌های ۳۰ ساله مذهبی بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها اتفاق افتاد و در نهایت به زوال حکومت مسیحی در اروپا ختم شد؛ دیدگاه شما درباره این قرائت از اسلام (دوری از سیاست برای حفظ بنیان‌ها) چیست؟

در بحث سیاست یک وقت شما از محتوای سیاست و آرمان‌های سیاسی صحبت می‌کنید و زمانی قالب‌ها و ساختار سیاسی مدنظرتان است. من از شما سوال می‌کنم: مقام معظم رهبری، سیاسی هستند؟ شما می‌گویید: بله. آقای «سیستانی»، شخصیت سیاسی است؟ باز هم پاسختان مثیت است. فرق مقام معظم رهبری با آقای سیستانی این است که یکی از محتوا صحبت می‌کند و دیگری برساختار نیز تاکید دارد.

به اعتقاد آقای سیستانی، لازم نیست اسم حکومت، اسلامی باشد، یا شعارمان جمهوری اسلامی باشد. ایشان یک فتوا داده دو میلیون نفر را هم مجاهد کرده و موفق شده عراق را آزاد کند. حرکت تمام انبیا سیاسی بوده. البته بیشتر در محتوا: یعنی دنبال اصلاح بودند. مثلا امام حسین (ع) می‌فرماید: «خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی رسول الله»؛ طلب اصلاح، یک مسئله کاملاً سیاسی است اما ایشان نگفته من می‌خواهم جمهوری اسلامی تأسیس کنم. لذا اگر به این دو مقوله قائل باشیم و جدا کنیم، اسلام سیاسی می‌تواند خیلی جواب دهد و بیشتر از قبل پیروز شود.

من می‌خواهم یک نمونه از کار خودمان را عرض کنم. ما افرادی را داشتیم که تازه مسلمان شده بودند و برای نماز جمعه به مسجد یکی از کشورها می‌آمدند. آن‌ها می‌خواستند با خدا ارتباط پیدا کنند. از معنویت اسلام چیزی بشنوند، عبودیت را ببینند و… بعد در این مسیر صبح تا شب مدام «مرگ بر آمریکا, مرگ بر اسرائیل» سرمی‌دادند و قضیه فلسطین، حزب الله، مقاومت و جمهوری اسلامی مطرح می‌شد. خب این‌ها بعد از یک مدت زده می‌شدند و دیگر به نماز جمعه نمی‌آمدند. یک کلام از «الله» نگفتید! چیزی از معنویت امیرمومنین (ع) نگفتید! چیزی از عبادت فاطمه زهرا(س) نگفتید! به نظرم این مشکل استراتژیک است.

شما بیایید این سیاست را -که ما قبول داریم و اصلاً اسلام سیاسی است- در یک قالب دیگر بیاورید. یعنی محتوا سیاسی باشد. اینکه طرف بفهمد ما دنبال عدالت و رفع ظلم هستیم. اینکه جهانی را ببینیم که مظلومی در آن نباشد و… این سیاست است. اما وقتی شما با قالب، رفتار، حرکت، شعار و عنوان سیاسی اقدام کنید، همه مردم که سیاسی نیستند. اسلام باید متمایز باشد.

بنابراین به عنوان استراتژی عرض می‌کنم به سیاست مشغول شویم، اما لازم نیست، همه جا با اسم، عنوان و ساختار سیاسی ورود کنیم.

امسال کاری که آقای سیستانی در عراق انجام داده، ایشان به عنوان دولت اسلامی اقدامی نکرده اما به عنوان یک حرکت از مرجعیت شیعه در سیاست وارد شده و اصلاحات خوبی نیز در عرصه‌های مختلف داشته است.[1]

  • با توجه به مطالعات، تجربیات و سفرهای خود، وضعیت معنویت در جهان را چطور می‌بینید؟ رو به پیشرفت دارد یا در ورطه سقوط است؟ و نسبت آن را با آرمان مهدویت شیعه نیز بفرمایید؟

برای ارزیابی معنویت، فعلا ابزار خاصی نداریم که بتوان با آن مطالعه کرد و میزانی برای سطح معنویت بشریت مطرح ساخت. حقیقت این است که ما برای کشف سطح معنویت جهان، هنوز راه عملیاتی نداریم؛ چون حرکت معنوی انسان، چیزی نیست که با ظاهر بشود آن را ارزیابی کرد.

من به ایجاد یک تمایز و تفاوت بین معنویت به‌عنوان یک پدیده حقیقی بشری و معنویت به‌عنوان ساختار معنوی جهانی قائل هستم. مثلا جمهوری اسلامی ایران را در نظر بگیرید. آیا معنویت در جمهوری اسلامی ایران روبه رشد است یا اینکه سیر قهقرایی دارد و به سمت توقف می‌رود؟ مشاهدات حکایت از روند روبه رشد دارد؛ یعنی مساجد و حسینیه‌ها زیاد شده‌اند، اماکن مقدس پر از زوار است. هیئت‌ها فعالند، جلسات قرآنی زیاد شده، نماز جماعت و نماز جمعه فراوان است و… این رشد معنویت است.

می‌خواهم بگویم، معنویت یک ارتباط مستقیم با خداست؛ یعنی حیات باطنی انسان است که در ارتباط با خدا باید مطرح شود. شخصاً به‌طور دقیق نمی‌دانم چه وضعیتی داریم؛ چون بین ظاهر و باطن خیلی فرق است. آدم‌های با ریش و تسبیح زیاد شده‌اند اما این به معنای رشد معنویت در جامعه ایران نیست. آیا اگر امروز همه مظاهر معنویت را در این کشور ببینیم، بعد از مرگ همه مابه بهشت می‌رویم؟ معنویتی که من می‌فهمم، این است که ما اهل بهشت باشیم، اخلاقمان نبوی، تفکرمان الهی و دغدغه‌مان اخروی باشد؛ این معنویت است.

اگر از من سوال کنید و بخواهم با انصاف جواب دهم می‌گویم: نمی‌دانم. یعنی چیزهایی دیده می‌شود که ظاهراً معنویت دارد و خوب پیش می‌رود، کلیساها و ادیان زیاد شده‌اند، اعمال و سلوک‌های عبادی توسعه یافته، جلسات مذهبی تعدد پیدا کرده، دانشگاه‌ها و دانشکده‌های دینی – مذهبی در سراسر  جهان افزایش یافته، اما آیا این به معنای رشد معنویت است؟ من نمی‌دانم.

  • به عنوان سوال آخر دیدگاهتان را درباره موج جدید تحرکات افراطی در برخی نقاط جهان با محوریت اسلام‌ستیزی بیان کنید که اکنون به‌خصوص در جوامعی مانند هند -که به مدارا با همه ادیان شهره هستند- به کرات مشاهده می‌شود. علت و ریشه‌های این نوع حرکت‌های افراطی علیه اسلام چیست؟

اسلام ستیزی، یک برنامه بسیار دقیق است که به جوامع بشری تحمیل شده. من به‌عنوان یک اقلیت مذهبی مسلمان در آرژانتین، ابتدا زندگی مسالمت‌آمیزی داشتم و هیچ مشکل خاصی وجود نداشت تا اینکه ناگهان در ایستگاه‌های مهم تاریخ، یک موج اسلام‌ستیزی برخاست و کل دنیا علیه ما شد.

چند اتفاق افتاده است: یکی اینکه نظام سلطه جهانی نسبت به اسلام احساس خطر کرد به‌خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و یک برنامه‌ریزی جلوگیری از نفوذ این اسلام به قلوب و اذهان انجام داد. به این ترتیب، تبلیغات اسلام‌هراسانه شروع شد؛ تبلیغاتی که مسلمانان را به‌عنوان انسان‌های خشن، عقب افتاده و تروریست معرفی می‌کند. پای مسائل دیگری هم در میان است.

متأسفانه، ما هم بهانه دستشان دادیم. خطاب ما، خطاب زیبایی نبود.گاهی سلوک و رفتار ما به عنوان جهان اسلام، به‌ویژه از سمت بعضی از دولت‌های اسما اسلامی، آنقدر دقیق نبود که چهره متمدنی از اسلام نشان دهیم.

یک مسئله دیگر هم بحث «جهاد تبیین» است که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند. بنده ۲۵ سال فقط کارم این بود که تبلیغ و تبیین کنم. لذا از اول معتقد بودم که ما در مقوله انتقال حقایق، مقصریم. اگر بتوانیم از پیشرفت‌های علمی، هنری، فکری، ادبیاتی و… در حوزه‌های مختلف، یک مستند بسازیم و نشان دهیم این اسلامی است که ما می‌گوییم، طرف می‌فهمد که تروریست نیستیم! حداقل گوشه‌ای از جامعه اسلامی؛ تروریست نیست و این کارها را می‌کند.

منتها دشمن در رساندن پیغام منفی، هنر دارد و توانسته ما را به گروهی مانند «طالبان» تعمیم دهد و بگوید این‌ها همه طالبانند و چهره سیاهی از اسلام معرفی کند. متأسفانه ما نتوانستیم در مقام دفاع و مقاومت، اقدام رسانه‌ای و تبلیغی مناسبی داشته باشیم تا به جهان بفهمانیم که این‌ها دروغ است و حقیقت ما چیزدیگری است. لذا احساس می‌کنم خودمان هم در رساندن این حقایق مقصر بوده‌ایم و با این اهمال باعث شدیم زمینه برای بروز چنین امواجی فراهم شود.

  • در پایان اگر نکته‌ای دارید، بیان بفرمایید؟

به‌ٔ نظرم یکی از فضاهایی که شاید برای حل خیلی از مشکلات مذکور کمک‌کننده باشد، باز کردن در گفتگو با دیگران است. پل‌های ارتباطی‌مان با دیگران باید بیشتر باشد. ما مدام از راه دور پیغام می‌دهیم و پیغام دریافت می‌کنیم. به اعتقاد بنده نیاز مبرمی وجود دارد به اینکه: بتوانیم با جهان به صورت مستقیم روبه رو شویم. در معاشرت با دیگران خود را نشان دهیم و آنچه داریم عرضه کنیم که متأسفانه کمتر روی این وجه تمرکز کرده‌ایم. با تشکر

[1] – نکته که باید اینجا یادآوری کنیم این است که آقای سهیل اسعد توجه ندارند که اصلا کشور عراق فقط دارای 60 درصد شیعه است و امکان ایجاد جمهوری اسلامی به سبک امام خمینی(ره) در ایران وجود ندارد. ولی در ایران چون غالب مردم ایران شیعه اثنی عشری و معتقد به ولایت معصومین علیهم السلام هستند امکان ایجاد دولت اسلامی به سبک جمهوری اسلامی وجود دارد. پس مقایسه آنها صحیح نیست.

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.