صوفیه و دیدگاه اهل‌بیت
پیشوایان راستین اسلام که حافظان دین هستند، بیش از همه با افکار انحرافی و بدعت دینی مبارزه می‌کردند و پیروان خویش را از پیروی صوفیه، صوفیان و هر گروه باطل دیگر بر حذر می‌داشتند. در این‌باره احادیث فراوانی از معصومین (ع) وارد شده است. در اینجا چند حدیث از کتب معتبر که مورد اعتماد تمام علمای شیعه است، نقل می‌شود:
  • پیامبر اکرم(ص) از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرموده است: «روز قیامت بر امتم، بر پا نشود تا آن‌که قومی از امت من به نام صوفیه برخیزند. آن‌ها از من نیستند و بهره‌ای از دین ندارند و آن‌ها برای ذکر دور هم حلقه می‌زنند و صداهای خود را بلند می‌کنند، به گمان اینکه بر طریقت و راه من هستند، نه بلکه آنان از کافران نیز گمراه‌تر و اهل آتشند…» (سفینه البحار، ج ۲، ص ۵٨).

 

  • پیامبر اکرم (ص) در روایتی از لعن ملائکه بر این گروه خبر داده است. آنجا که در اثنای سفارش‌های خود به ابوذر فرمود: «ای اباذر! در آخر الزمان قومی پیدا می‌شوند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه می‌پوشند و این عمل را برای خود فضیلت و نشانه زهد و پارسایی می‌دانند. آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن می‌کنند (وسائل الشیعه ج ٣ ص ٣۶٢).

 

  • به سند صحیح از احمد بن محمد بزنطی روایت کرده‌اند که مردی به امام صادق (ع) نقل کرد: «در این زمان قومی پیدا شده‌اند که به آن‌ها صوفی می‌گویند، درباره آن‌ها چه می‌فرمایید؟

امام در پاسخ فرمود: آن‌ها (صوفیان) دشمنان ما هستند، پس هر کس به آن‌ها میل کند، از آنان است و با آن‌ها محشور خواهد شد و به زودی کسانی پیدا می‌شوند که ادعای محبت ما را می‌کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می‌دهند، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می‌گذارند و گفتارشان را تأویل می‌کنند. بدان که هر کسی به ایشان تمایل نشان دهد، از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد کند، مانند کسی است که در حضور پیامبر اکرم (ص) با کفار جهاد کرده است» (حدیقه الشیعه، ص ۵۶٢٣).

  • به سند صحیح از بزنطی و اسماعیل بن مربع از امام رضا (ع) روایت کرده‌اند که فرمود: «هر کسی نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید، گویا اینکه در راه خدا در حضور رسول خدا(ص) با کفار جهاد کرده است. (سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۷)
  • به سند معتبر از حسین بن سعید روایت شده است که گفت از حضرت رضا (ع) سؤال کردم از حال صوفیه؟ فرمود: کسی قائل به تصوف نمی‌شود، مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت یا حماقت ولیکن اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد تا از شر آن‌ها در امان بماند، بر او گناهی نیست، به شرط آنکه بر چیزی از عقاید باطلشان قائل نشود.
  • در کتب معتبر روایت کرده‌اند، از امام حسن عسکری (ع) که فرمود: از امام صادق (ع) از حال ابوهاشم کوفی -بنیانگذار تصوف در اسلام- سؤال کردند؛ فرمود: ابوهاشم کوفی جداً فاسد العقیده است. او همان کسی است که از روی بدعت مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می‌شود و آن را قرارگاه عقیده خبیث خود ساخت.
  • کلینی به سند معتبر از سدیر صیرفی روایت کرده که من روزی از مسجد بیرون می‌آمدم و امام باقر (ع) داخل مسجد می‌شد. دست مرا گرفت رو به کعبه کرد و فرمود:

«ای سدیر مردم مأمور شدند از جانب خداوند که بیایند و این خانه را طواف کنند و به نزد ما آیند و ولایت خود را بر ما عرضه نمایند. ای سدیر! می‌خواهی کسانی را که مردم را از دین خدا جلوگیری می کنند، به تو نشان دهم؟»

آنگاه به ابوحنیفه و سفیان که در مسجد حلقه زده بودند، نگریست و فرمود: «این‌ها هستند که بدون هدایت از جانب خدا و سندی آشکار از دین خدا جلوگیری می‌کنند. اگر این پلیدان در خانه‌های خود بنشیند و مردم را گمراه نکنند، مردم به سوی ما می‌آیند و ما ایشان را از جانب خدا و رسول خبر می‌دهیم.»

  • شیخ مفید به سند صحیح از امام علی النقی (ع) روایت کرده است که محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب گفت: در خدمت امام علی النقی (ع) در مسجد النبی بودم که در آن حال جمعی از اصحاب آن حضرت شرفیاب حضور آن حضرت شدند و در میان ایشان ابوهاشم جعفری نیز بود که او مردی بسیار بلیغ و با کمال بود و در نزد آن حضرت مقام و منزلت عظیمی داشت. چون اصحاب در کنارش قرار گرفتند، به ناگاه جمعی از صوفیه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند.

حضرت فرمود: «به این حیله‌گران اعتنا نکنید؛ زیرا جانشینان شیاطین و خراب‌کننده قواعد دین می‌باشند. زهد ایشان برای راحتی بدن‌هایشان و تهجد و شب زنده‌داریشان برای صید کردن عوام است. عمری را در گرسنگی به سر برند تا عوام و نادانی را مانند خرها پالان کنند و زین بر پشت آن‌ها گذارند. ذکر نمی‌گویند، مگر برای فریب مردم و خوراک خود را کم نمی‌کنند، مگر برای پر کردن قدح و ربودن دل احمقان.

با مردم دم از دوستی خدا زنند تا ایشان را به چاه اندازند، اوراد ایشان رقص و کف‌زدن و غنا و آوازه خوانی است و کسی به سوی آن‌ها میل نکند و تابع ایشان نگردد، مگر آنکه از جمله سفیهان و احمقان باشد. هر کس به زیارت یکی از آنان در حال حیات و یا بعد از مرگ برود، مانند آن است که به زیارت شیطان و بت‌پرستان رفته باشد و هر کس یاری ایشان کند، گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است.»

در همان موقع یکی از اصحاب آن حضرت عرض کرد: اگر چه آن کس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟ حضرت نگاه تندی به او کرد و فرمود: «این سخن را ترک کن. مگر نمی‌دانی هر کس حق ما را بشناسد، مخالفت امر ما نمی‌کند. آیا نمی‌دانی ایشان پست‌ترین طوائف صوفیه می‌باشند و همگی صوفیان مخالف ما هستند و طریقه آن‌ها باطل و بر خلاف طریقه ماست و این گروه، نصاری و مجوس این امت هستند و آنان سعی در خاموش کردن نور خدا (محو اسلام) می کنند و خداوند نور خود را تمام می‌کند، اگر چه کافران خوش ندارند.»

  • در کتب معتبر روایت کرده‌اند که جمعی از صوفیان وارد محضر امام رضا (ع) شدند، به‌عنوان اعتراض گفتند: مأمون فکر کرد و رأی او چنین شد که امامت و ولایت را به تو بدهد، ولی امامت حق کسی است که غذای سفت بخورد و لباس زِبر بپوشد و سوار خر شود و به عیادت مریض برود و تو این کارها را نمی‌کنی!

حضرت به آن‌ها فرمود: «یوسف پیامبر بود و قباهای دیبای مطلا می‌پوشید و بر مسند آل فرعون تکیه می‌زد و حکم می‌راند. وای بر شما، همانا از امام، عدالت و دادگری متوقع است که چون سخن بگوید، راست بگوید و چون حکم کند، به عدالت باشد و چون وعده دهد، به وعده خود وفا کند.»

سپس آن حضرت آیه زیر را قرائت فرمود: «بگو چه کسی زینت‌های خدا را که برای بندگان آفریده حرام کرده است و از صرف روزی حلال و پاکیزه منع نموده است.»

البته به این مضمون آیات زیادی وارد شده که صوفیان و ریاکاران به روش زندگی سایر ائمه اطهار (ع) نیز اعتراض کرده‌اند و پاسخ‌های متعددی شنیده‌اند. عجیب است که صوفیان نسل‌های بعد برای جلب عوام سلسله ارشاد خود را گاهی به امامان ما نسبت داده و برخی از آنان را جزء مشایخ خود شمرده‌اند، در حالی که نیاکانشان در حال حیات امامان با آنان معارضه می‌کردند و به‌شدت مورد غضب و رد و انکار و اعتراض آنان بودند.

مضمون این روایات انکار و مذمت تمام فرق صوفیه است و تصریح به اینکه آن‌ها عموماً مخالف طریقه اهل بیت و ائمه اطهار (ع) می‌باشند. تعجب‌آور اینکه اخیراً شنیده می‌شود برخی از صوفیان که جرأت رد روایات ضد صوفیه را ندارند، می‌گویند: این روایات مربوط به صوفیان اهل سنت است و ربطی به صوفیان شیعه ندارد. چنان‌که زین‌العابدین شیروانی، صاحب کتاب کشف المعارف که یکی از سران صوفیه به ظاهر شیعه است، می‌نویسد:

«این مطلب درست است که می‌گویند: امام رضا (ع) گفته است: «هر کس که در حضور او از صوفیان ذکری به میان آورد، با زبان یا دل خود آنان را تقبیح نکند، از ما نیست و هر کس آن‌ها را تقبیح کند، مانند کسی است که در رکاب پیامبر با کافران می‌جنگد.» اما باید درک کرد که روی این سخن صرفاً با صوفیان دروغین است که آفتاب امامت را تیره می‌کنند؛ یعنی صوفیان سنی.»

بنا به گفته معصوم علیشاه فرزند جانشین شیروانی: «تصوف حقیقی، همان تشیع حقیقی است تشیع امامی، وجه بیرونی ائمه معصوم و حقایق الهی تصوف، وجه درونی آن است.»

در پاسخ به آن‌ها باید گفت:

اولاً: مضمون و منطق این روایات عموماً بر خلاف این ادعاست و مضمون برخی از آن‌ها، انکار و مذمت تمام صوفیه است و تصریح به اینکه آن‌ها عموماً مخالف طریقه اهل‌بیت و ائمه‌اطهار می‌باشند، هر چند دم از علی (ع) و اولاد او بزنند.

ثانیاً: اگر شبهه را قوی بگیریم و بگوییم این روایات در مذمت و انکار صوفی های سنی مذهب است و شامل صوفی‌های به اصطلاح شیعه نیست، باز صوفی‌های مدعی تشیع از رد و انکار و غضب ائمه‌اطهار (ع) در امان نیستند؛ زیرا در این روایات تصریح شده است: «هر کس یاری ایشان (صوفیه) کند، گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است و هر کس به زیارت یکی از آنان در حال حیات یا بعد از مرگ برود مثل این است که به زیارت شیطان رفته است.»

آیا تعریف و توصیف آن‌‌ها و ترویج افکار آن‌ها کمک به آنان نیست؟! آیا توجیه کلمات کفرآمیز و آلوده به خرافات آن‌ها یاری آن‌ها نیست؟! آیا صوفیان به ظاهر شیعه همان سخنان متقدمان صوفیه را تکرار نمی‌کنند؟! آیا اصول عقاید آن‌ها یکی نیست؟!

ثالثاً: روایت امام صادق (ع) که به سند صحیح روایت شده است، دقیقاً شامل صوفی‌های به ظاهر شیعه نیز می‌باشد. امام (ع) ضمن بیان اینکه صوفی‌ها دشمنان ما هستند و هر کس به آنان تمایل نشان دهد، از آنان است. فرمود: «در آینده کسانی پیدا می‌شوند که ادعای محبت ما را می‌کنند و به صوفیه نیز تمایل نشان می‌دهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می‌گذارند و سخنانشان را تأویل و توجیه می نمایند. هر کس به ایشان تمایل نشان دهد، از ما نیست و ما از او بیزاریم.»

بسیار واضح است که مراد امام صادق (ع) صوفی‌های به ظاهر شیعه هستند که دعوی محبت اهل‌بیت می‌نمایند و لقب صوفی برخود می‌گذارند. پس صوفی‌های شیعه‌نما مفری از این روایات ندارند.

اما عرفان حقیقی که ذیل ولایت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و معصومین علیهم السلام و حضرت امام عصر(عج) تعریف می شود و ملتزم به شریعت و حقیقت است، هیچ نسبتی با تصوف ندارد چراکه عارف شدن و به حقاق عالَم وصل شدن جزء در زیر سایه ولایت معصومین علیهم السلام و رعایت کامل شریعت اسلامی امکان پذیر نمی باشد. معصومین علیهم السلام چشمه های نور الهی[1] هستند که هر کس قصد طی طریق و سلوک الی الله را داشته باشد باید از این سرچشمه و فیض جوشان الهی متنعم گردد تا بتواند به مقصد سیر الی الله برسد.

[1] – بخشی از زیارت جامعه کبیره:

السَّلامُ عَلَىٰ أَئِمَّهِ الْهُدَىٰ، وَمَصابِیحِ الدُّجَىٰ، وَأَعْلامِ التُّقَىٰ، وَذَوِی النُّهَىٰ وَأُولِی الْحِجَىٰ، وَکَهْفِ الْوَرَىٰ، وَوَرَثَهِ الْأَنْبِیاءِ، وَالْمَثَلِ الْأَعْلَىٰ، وَالدَّعْوَهِ الْحُسْنَىٰ، وَحُجَجِ اللّٰهِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ وَالْأُولَىٰ، وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ . السَّلامُ عَلَىٰ مَحالِّ مَعْرِفَهِ اللّٰهِ، وَمَساکِنِ بَرَکَهِ اللّٰهِ، وَمَعَادِنِ حِکْمَهِ اللّٰهِ، وَحَفَظَهِ سِرِّ اللّٰهِ، وَحَمَلَهِ کِتابِ اللّٰهِ، وَأَوْصِیاءِ نَبِیِّ اللّٰهِ وَذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ؛

سلام بر پیشوایان هدایت و چراغ‌های تاریکی و پرچم‌های پرهیزگاری و صاحبان خرد و دارندگان زیرکی و پناهگاه مردمان و وارثان پیامبران و نمونه برتر و دعوت نیکوتر و حجّت‌های خدا بر اهل دنیا و آخرت و این جهان و رحمت و برکات خدا بر آنان باد؛ سلام بر جایگاه‌های شناخت خدا و مسکن‌های برکت خدا و معدن‌های حکمت خدا و نگهبانان راز خدا و حاملان کتاب خدا و جانشینان پیامبر خدا و فرزندان رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) و رحمت و برکات خدا بر آنان باد؛

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.