شریعت‌گریزی بر پایه ترویج اباحی‌گری و بی‌بندوباری

در تمدن غرب برای دین‌زدایی و جداکردن بشر از معنویت، دست به دامن آزادی و بی‌بند وباری جنسی شدند. شهید مطهری (ره) می‌گوید: «فروید همان طورى که همه حوادث اجتماع را با غریزه جنسى تحلیل و توجیه مى‌کرد، خواست دین را هم از این راه توجیه کند و در نتیجه گفت: بشر در اجتماع از نظر جنسى محرومیّت‌هایى پیدا مى‌کند که موجب مى‌شود غریزه عقب رانده شده و به شعور ناخودآگاه برود. وقتى که آنجا رفت قیود اجتماعى جلویش را مى‌گیرد که بیرون نیاید، امّا در آن صورت این محرومیّت‌ها از راه‌ها و به شکل‌هاى دیگرى بروز مى‌کند که یکى از آنها دین است. دین ریشه‌اش تمایل جنسى است و نه چیز دیگر. او همچنین ریشه اخلاق را تمایلات جنسى می‌دانست. اگر از او می‌پرسیدیم به عقیده شما دین چه موقعى از میان مردم خواهد رفت؟ می‌گفت: «آزادى جنسى مطلق بدهید به طورى که هیچ محرومیّت جنسى وجود نداشته باشد، در آن صورت دین هم وجود نخواهد داشت».[۱]

در مکاتب معنوی نوپدید از راه‌های متعارف مبارزه با دین و کاهش نقش دین در زندگی و در پی آن شریعت‌گریزی، ترویج بی‌بندوباری، از بین بردن قبح گناه، سوق دادن مریدان به اعمال و رفتارهای غیر اخلاقی و غیرشرعی، تشویق و هدایت کردن افراد به زندگی‌های رؤیایی و افسانه‌های شخصی است که با فاصله گرفتن از آموزه‌های ادیان الهی و یا ارائه تفسیری مسامحه‌گرانه از ادیان و آموزه‌های آنها همراه است. در این میان دامن زدن به مسائل جنسی از قوت بیشتری برخوردار است که برای جذب بیشتر مخاطب نیز کارایی بسیاری دارد؛ تا جایی که در برخی از این مکاتب عشق را به معنای نیاز و رابطه جنسی زن و مرد گرفته‌اند.

بنابراین از مبانی و راه‌های مبارزه با شریعت اصیل و بر‌آمده از وحی الهی، آموزه‌ها و دستورات آن، ترویج سکس، بی‌بندوباری جنسی و روابط آزاد زن و مرد و همجنس‌بازی است؛ که در این عرفان‌ها سکس، بی‌بندوباری جنسی، دامن زدن به گرایش‌ها و امیال جنسی به عنوان راهی برای رسیدن به معنویت و عرفان معرفی شده است؛ برخلاف عرفان ناب اسلامی که همواره به پاکدامنی و پرهیز از تمایلات جنسی و شهوات تأکید کرده است.

این جنبش‌های معنوی جهت سوق دادن پیروان خود به فساد، بی‌بندوباری و روابط آزاد جنسی نخست قبح گناه را از میان بر می‌دارند، تا مریدان با وجدانی آسوده به سمت گناه و بی‌بندوباری به جهت معنوی شدن و به خدا رسیدن روان شوند؛ چرا که گناه و بی‌بندوباری برخلاف فطرت پاک انسانی است و حرکت بر خلاف جهت فطرت و طینت پاک دشوار بوده و باید اول راه را برای این کار هموار کرد.

در مکتب اوشو، گناه قدیمی‌ترین ترفند برای سلطه بر مردم و ساخته و پرداخته روحانیون، کلیساها و راز کاسبی ادیان معرفی می‌شود.[۲]

پائولو کوئلیو نیز با ترفندهای ماهرانه در اکثر رمان‌ها و داستان‌های خود به قبح‌زدایی از گناهان ‌پرداخته و گناهان را در نگاه خواننده زیبا و یا بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. حتی وی بی بندوباری جنسی و فحشا را به عنوان راهی به سوی دریافت نور معنویت به خوانندگان آثار خود معرفی می‌کند.[۳]

در این مکاتب معنوی پس از قبح زدایی از گناه و فساد و بی‌بندوباری، نوبت به جایگزین کردن معنویت جعلی به جای معنویت و عرفان واقعی می‌رسد که بسیار دقیق و حساب شده به معرفی آن می‌پردازند.

پائولو که همواره در آثار خود سعی می‌کند به هرزگی‌های جنسی پوششی معنوی و عرفانی بدهد، وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی را منوط به آشنا شدن با نیروی جنسی می‌داند.[۴] وی همچنین لذت جنسی و اوج آن را معادل با خلسه عرفا که پس از سال‌ها ریاضت و پرهیزکاری به دست می‌آید، معرفی می‌کند.[۵]

از آموزه‌های ادیان الهی و عرفان برخاسته از آنها مفهوم «عشق» است که در این مکاتب معنا و مفهوم دیگری به خود گرفته است. در مکتب اوشو، عشق و عشق ورزی جایگاه خاصی دارد، به طوری که از مهمترین اصول آن به شمار می‌رود و در واقع عصاره پیام مکتب اوشو عشق است.[۶] او در اکثر سخنانش از عشق سخن می‌گوید، تا آنجا که برخی از آثارش به صورت مستقل در باب عشق تدوین یافته است.[۷]

عشقی که اوشو از آن دم می‌زند عشق زمینی است. وی عشق را مانند درختی می‌داند که ریشه در خاک دارد و همانطور که درخت همیشه برای بالا رفتن احتیاج به خاک دارد که در آن ریشه زند، عشق نیز نیازمند به ریشه در جسم است و مرد و زن دروازه‌هایی هستند که برای رسیدن به درگاه خداوند به هم نیازمندند. به عبارتی رسیدن به عشق تنها از طریق قطب مخالف امکان‌پذیر است و عشق در تضاد با هوس‌ها نیست. اگر مردی به سوی زنی یا زنی به سوی مردی جذب شود این آغاز عشق است.

بر همین اساس اوشو مکتبی بر پایه سکس و بی‌بندوباری جنسی پایه‌گذاری کرده است، که برای رسیدن به آرامش به سایه آن پناه می‌برد. او برای غلبه بر ترس، عشق ورزیدن را توصیه می‌کند و عشق ورزیدن را نیز محتاج به جسارت می‌داند، قائل است هر چه انسان بیشتر عاشق بشود کمتر می‌ترسد. منظور خود را از عشق به تعبیر خود وی هر چهار سطح عشق است که از سکس گرفته تا سامادهی را در بر می‌گیرد. وی می‌گوید: «اگر در رابطه سکس عشق عمیق‌تری را تجربه کنی، ترس بیشتری از جسمت محو می‌شود. اگر تنت از ترس بلرزد، این ترس از سکس است؛ یعنی در رابطه جسمی عمیق نبوده‌ای… عمیقا عشق بورز یک انزال کامل جسمی، تمام ترس‌های جسمانی‌ات را فرو می‌ریزد»[۸]

او سکس و رابطه جنسی را امری مقدس دانسته و معتقد است همه دگرگونی‌های زندگی از طریق این نیرو رخ می‌دهد.[۹] همچنین سکس را مقدمه عبادت می‌داند؛ البته قائل است سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد مولد عشق است و عبادت را نیز زاییده عشق می‌داند.[۱۰]

وی همچنین همه مشکلات زندگی بشر را در سکس خلاصه می‌کند و معتقد است حتی کسانی که به دنبال خدا و معنویت هستند در حقیقت مشکل جنسی دارند و تا این مشکل آنها حل نشود جستجوی خداوند امکان‌پذیر نخواهد بود.[۱۱]

از نظر او بزرگترین مراقبه، سکس است و برای رسیدن به مقامات والا آن را لازم و ضروری می‌داند.[۱۲]

وی در نهایت تا جایی پیش می‌رود که مسائل جنسی را آفت و مانع شناخت خداوند و عشق به او می‌داند و برای رهایی از آن بر خلاف دستورات ادیان و شرایع الهی که به پاکدامنی و ارضاء شهوات از راه ازدواج تاکید می‌کنند ـ توصیه به پذیرفتن وسوسه‌ها کرده و برای رهایی از آنها به ارضای شهوات تاکید می‌کند، تا جایی که دیگر ذهن از وسوسه‌ها خالی شود، معتقد است برای رسیدن به خدا و معرفت او باید هوس‌ها را رها کرد، و مبارزه با هوس‌ها و وسوسه‌ها خود ترغیب و تشویق به آنها است.[۱۳]

وی در نهایت برای آزادی و رهایی انسان از هر قید و بندی و جریان پیدا کردن در کل عالم وجود، رهایی از آموزه‌های اخلاقی ادیان و حتی اوامر و نواهی پدر و مادر را توصیه می‌کند. معتقد است باید شخص هرچه می‌تواند از آنها بگریزد و اندیشه پدر و مادر و آموزگاران اخلاقی را در ذهن خود بکشد. چرا که تا زمانی که این‌ها در ذهن شخص رسوخ دارند او به آزادی واقعی نخواهد رسید.[۱۴]

نقد و بررسی    

با توجه به آموزه‌ها و مبانی عرفان‌های نوظهور، انسانیت انسان به هیچ وجه اصالت ندارد، بلکه تنها حیوانیت او اصالت دارد و بس‌. براین اساس مأموریت انسان در این جهان، نه مأموریتی الهی، بلکه آرمان زندگی انسان باید تجربۀ لذت باشد و نگاه او باید معطوف به بهسازی زندگی و تحصیل کامروایی بیشتر در این دنیا باشد.

در نگاه این مکاتب، انسان بدهکار هیچ‌کس و هیچ موجودی نیست، و انسان تنها به مطالبه‌گری و کامیابی عمیق‌تر می‌اندیشد، و اصالت گرایش‌هاى انسانى ـ اعم از حقیقت‌گرایى، خیرگرایى، زیبایى‌گرایى و خداگرایى ـ نفى مى‌شود.

با این نگاه به انسان و وظیفه او در دنیا، بی‌بندوباری جنسی، اعمال و رفتار بر طبق میل، هواهای نفسانی و حیوانی عمل به دستورات شریعت نفی می‌شود؛ چراکه در این طرز تفکر، حیوانیت زیربنا و اصل بوده و انسانیت روبنا و فرع است، انسان از اصالتی به نام انسانیت در برابر حیوانیت خویش برخوردار نبوده و تعالی انسان در بهره بردن از لذت‌های دنیوی ومادی و نه رسیدن به رشد، کمال معنوی و روحی است.

در این جنبش‌های معنوی نوپدید، تجربه خداوند و تقرب به او را مطلوب و مقصود در شاد بودن و شاد زیستن، عاشق بودن و دنبال عشق خود رفتن و استفاده از نیروی جنسی و سکس بیان می‌دارند؛ اما هیچ‌گاه تبیین نمی‌کنند که از راه سکس، بی‌بندوباری جنسی و عشق‌های زمینی که مظهر توجه به بعد حیوانیت انسان و غوطه‌ور شدن در شهوات است، چگونه انسان را به تعالی و کمال، معنویت و همنشینی با خداوند و تجربه او می‌رسانند.

البته مخفی نماند که عشق و محبت زن و مرد به یکدیگر در کانون خانواده و روابط زناشویی در محدوده ازدواج، در راه تعالی، کمال، رسیدن به معنویت و قرب الهی بی تأثیر نیست، ازدواج باعث تعدیل و فروکش کردن امیال شهوانی می‌شود و در نتیجه موجب آرامش و نشاط سالک در سلوکش می‌شود. از همین روست که اسلام بر ازدواج تأکید زیادی دارد، آن را برای حفظ دین و ایمان شخص مهم شمرده است. اما بدون تردید سکس وسوسه‌ای است که انسان را از کمال و تعالی باز می‌دارد، امیال و قوای حیوانی او را تقویت می‌کند. روابط آزاد جنسی و عشق‌های بی‌حد و مرز زمینی جز افتادن در منجلاب فساد و شهوات بی‌حد و مرز حیوانی ثمره‌ای دیگر نداشته و انسان را از خلیفهاللهی و خدامحوری به خود محوری و شهوت پرستی سوق خواهد داد.

رعایت حریم عفاف موجب حفظ آزادی معنوی در جامعه خواهد شد؛ سکس و بی‌بندوباری موجب تحریک قوای جنسی زن و مرد شده و در نتیجه امنیت و آرامش را از جامعه خواهد گرفت. بنابراین آزادی جنسی نه تنها موجب سعادت، آرامش و نشاط نمی‌شود که آشفتگی و بیماری‌های روحی را به ارمغان خواهد آورد. سکس و عشق‌های بی‌حد ومرز زمینی نه تنها معنویت آور نبوده که هویت انسان و معنویت او را به مخاطره انداخته و او را به زندگی پست حیوانی سوق خواهد داد. به همین سبب در تمام ادیان الهی بی‌بندوباری جنسی و روابط زن ومرد در غیر محدوده خانواده ممنوع اعلام شده است.

 

پی‌نوشت:

[۱]. مرتضی، مطهری، مجموعه‌ آثار، ج‌3، ص: 392.

[۲]. «گناه یکی از قدیمی ترین ترفندها برای سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ایجاد می‌کنند. آنها ایده‌هایی بس احمقانه به خوردت می‌دهند که قادر به محقق ساختن آنها نیستی سپس گناه به وجود می‌آید و همین که گناه به وجود آمد تو به دام افتاده ای. گناه راز کاسبی همه به اصطلاح ادیان تثبیت شده است».(الماس‌های اوشو، ص258).

[۳]. در کتاب یازده دقیقه درباره شخصیت اصلی داستان که ماریا نام دارد می‌گوید وی پس از تسلیم شدن به رابطه جنسی به نور واصل شد: ماریا تسلیم شده بود و احساس می‌کرد که بیشتر از آن مقاومت فایده‌ای ندارد گفت من نور دیدم. (یازده دقیقه، ص95).

[۴]. برای تحقق بخشیدن به تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی. بقیه چیزها، نیروی جنسی ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم آنها را خواهی شناخت. پس چگونه با آن رو به رو شوم؟ یک فرمول ساده است… فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی، از حواس پنجگانه‌ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همه این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته می‌شوی. (بریدا، ص192. 193).

[۵]. در لحظه اوج لذت جنسی حواس پنج گانه ات ناپدید می‌شود و وارد جهان جادو می‌شویم، دیگر نمی‌توانیم ببینیم، بشنویم، بچشیم، لمس کنیم یا ببوییم. در آن چند ثانیه طولانی همه چیز ناپدید می‌شود و خلسه‌ای جای آن را می‌گیرد. خلسه‌ای کاملا مشابه خلسه‌ای که عرفا پس از سال‌ها پرهیزکاری و ریاضت به آن می‌رسند. (بریدا، ص 203).

[۶]. اوشو، عشق پرنده‌ای آزاد و رها، ص12.

[۷]. مانند کتاب «یک فنجان چای»، که مجموعه اشعار اوست، و کتاب «عشق، رقص زندگی» که مجموعه گفتارهایی در باب عشق است.

[۸]. اوشو، شهامت، ص53.

[۹]. الماس‌های اوشو، ص383.

[۱۰]. همان، ص 126.

[۱۱]. هرروز به انسان‌ها برمی‌خورم و آنها می‌آیند و می‌گویند که در پی خداوند هستند هرچه بیشتر آنها را می‌سنجم بیشتر در می‌یابم که مشکل آنها سکس است. اما اگر به آنها بگویم که دشواری آنها به مسائل جنسی باز می‌گردد به ایشان برمی‌خورد و باد شخصیت‌شان خالی می‌شود؛ اما راستی این است که سکس مساله اصلی است و تا زمانی که این مساله حل نشود جستجوی خداوند امکان ناپذیر است. (مراقبه هنر وجد و سرور، ص82.83)

[۱۲]. سکس باید بزرگترین هنر مراقبه شود. این پیشکش تانترا به دنیاست. پیشکش تانترا از همه عالی‌تر است؛ زیرا کلیدهایی را در اختیارت قرار می‌دهد که از پست‌ترین به والاترین استحاله پیدا کنی کلیدهایی را در اختیارت قرار می‌دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی.(الماس‌های اوشو، ص240)

[۱۳]. آنچه منع می‌شود جاذبه پیدا می‌کند آنچه انکار می‌شود به اشاره فرا می‌خواندمان! تنها آگاهی به بازی‌های ذهن است که آزادمان می‌کند نفی و انکار نفی و انکار نیست بر عکس فراخوان و ترغیب است.(یک فنجان چای، ص 145).

[۱۴]. کسی که می‌خواهد آزاد، آگاه و هیپنوتیزم زدایی شود… مهمترین کار این است که باید در درون روی خیلی چیزها خط بکشد… باید آن پدر و مادری که در درون حمل می‌کنی آن اندیشه را نابود کنی… وقتی می‌خواهی دست زن مورد علاقه‌ات را بگیری ناگهان همه آموزگاران علم اخلاق را می‌بینی که صف کشیده‌اند و می‌گویند: «تو می‌خواهی مرتکب جنایت شوی؟» برحذر باش این تله است. پیش از آنکه دیر شود فرار کن. حتی وقتی می‌خواهی با زن خودت معاشقه کنی مادر و پدرت اموزگارانت در آن میان حائلند و همه چیز را به افتضاح می‌کشانند.

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.