پیش از بیان دخالت مستقیم و غیر مستقیم استعمارگران در اختراع، تأیید و ترویج مسلک های ساختگی حد اقل در دوسه سده ی اخیر شایسته است به یک ویژگی دیرینه ی استعمار در موضوع مذهب تراشی» توجه شود. از آنجا که استعمارگران در پی کسب منافع و گسترش سلطه ی سیاسی اقتصادی فرهنگی و نظامی بر ملتها هستند و جهت رسیدن به هدفهای اصلی خود از به کارگیری هیچ نقشه ی شومی ابا ندارند، یکی از سیاست های آنان ایجاد تفرقه میان مردم اقوام، ملتها متدینان و…. است و با شعار همیشگی «تفرقه بینداز و حکومت کن» به مذهب تراشی روی آورده اند. آنان با ایجاد دشمنی بین دین داران با تحریف دین حق کوشند مذاهب جدیدی را جایگزین آن کنند. مذهب تراشی از دیر زمان رایج بوده است و همیشه کنار دعوت حق پیامبران الله عده ای داعیه ی مذهب و مسلک جدید داشته اند تا دکه ای باز کنند به منافع اقتصادی و سیاسی و…. دست یابند. در عصر حاضر مذهب تراشی شکل جدیدی یافته است و همراه با دانش بشری، بعضی مسلکها و مکاتب تو به وجود آمده و چهره ی علمی و سیاسی به خود گرفته اند و با ایسمهای مختلف ظهور کرده اند.

مسلمانان از زمانهای گذشته تا امروز، شاهد پیدایش فرقه ها و مسلک های دروغینی بوده اند که به نوعی با دین مقدس اسلام مرتبط و به آن وصل می شدند. اساس و نمونه های مذهب تراشی را از زمانی می توانیم دریابیم که انحراف فکری و عملی در جریان خلافت حکمیت و…. پدید آمد و فرقه های مختلف مذهبی در قرن دوم و سوم و به خصوص انحراف فاحش و برداشت های نا درست این تیمیه در قرن هفتم آشکار شد و این انحراف در قرن دوازدهم به دست محمد بن عبد الوهاب به اوج رسید.

استعمار جدید در دو سده ی اخیر برای زدودن اصالت مذهب و به انزوا کشیدن «دین»، مسلک های گوناگون را به وجود آورد یا از آنها حمایت کرد که بابیت و بهائیت در ایران قادیانی گری در هندوستان و پاکستان و وهابیت در حجاز از جمله آنها است. مهم ترین هدف استعمار از حمایت و ترویج این مسلک های ساختگی ایجاد تشتت میان مسلمانان و از هم پاشیدن اساس و بنیان دین است.

حدود یکصد و پنجاه سال پیش که اوج تاثیر گذاری انگلیس در مستعمراتش بود، وزارت امور خارجه ی این کشور برای تداوم حاکمیت خود بر ممالک مستعمره، شعبه ای مخصوص ادیان مستعمرات، مستملکات، ممالک نیمه مستعمره، و حتی سرزمینهای مجاور آنها دایر کرد و دیپلمات هایی که در سفارت خانه های انگلیس در آفریقا، آسیا، خاور میانه با عنوان دبیری حضور داشتند، برای این شعبه فعالیت می کردند.

به باور بسیاری از مورخان  ظهور فرقه هایی مثل بهائیت و قادیانیه مستقیماً جهت دسترسی به هدف های سیاسی بود که در لباس مظاهر دینی جلوه گر شد. که در هر صورت تنها نتیجه آن ایجاد صف بندی در مقابل اسلام و مسلمانان و خدمت به دشمنان دین به ویژه استعمارگران و سردمداران کفر و استکبار جهانی است[1]. یکی از کسانی که با تحقیق عمیق درباره ی مسلک «بابیت» و «بهائیت تعالیم و کتابهای آنها را مستقیماً مطالعه کرده و نیز از نوشته های مخالفان بهره برده است، می گوید: در نتیجه ی این کوشش و تحقیق پرده از جلوی چشمانم کنار رفت و نقشه های توطئه آمیز و گسترده ی استعمار بر ضد اسلام کشف شد و به یقین برایم آشکار شد که بهائیت یک گروه باطنی مسلکند که سه نیرو در پشت پرده آنها را مورد حمایت قرار می دهند

الف) استعمار با حیله ها و توطئه هایش- خاطرات کیینیاز دالگورکی سفیر روسیه تزاری در زمان محمد شاه قاجار به خوبی و خیلی آشکار نقش استعماری روسیه تزاری را در ایجاد بهائیت در ایران نشان می دهد.

ب) رژیم صهیونیستی با همه ی امکانات مخفی و آشکارش

ج) مسیحیان و مؤسسه های تبشیری[2]

[1]برای اطلاع بیشتر به مقاله« شیطان پرستی،محصول صهیونیسم یهودی برای بشر» در همین سایت(فرقه پژوهی) مراجعه گردد.  در این مقاله به صراحت توضیح داده می شود که چطوری فرقه های  نوظهوری مثل شیطان  پرستی محصول برنامه ها و نقشه های یهودیت صهیونیسم است. و در مقاله ای دیگر در خصوص پیدایش فرقه ضاله بهائیت، « خاطرات کینیاز دالگورکی(۶) آغاز توطئه و دسیسه» که در چند بخش در همین سایت بازگذاری گردیده است.

 

 

[2] – محسن عبد الحمید، حقیقه البابیه و البهائیه، ص ٢

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.