فرقه پژوهی

شناخت راستگرایان مسیحی یا همان مسیحیت صهیونیستی، از چند جهت برای جبهه اسلامی مقابله با استکبار حائز اهمیت می باشد که به طور فهرست وار به آن اشاره می شود:

1- جایگاه فلسطین و قدس در سیاست خارجی ایران و دیگر کشورهای مقابل استکبار و متقابلا اهتمام ویژه صهیونیسم مسیحی برای تحقق اهداف مورد نظر و پیشگوئی های توراتی در فلسطین.

2- عدم تمایل صهیونیسم مسیحی برای برقراری صلح در منطقه براساس اعتقادات دینی.

3- بررسی تحولات سیاسی داخل آمریکا در دهه های اخیر، چنین نشان می دهد که این جریان نقش مؤثر و مهمی در تصمیم گیری های کاخ سفید داشته و خواهد داشت. بنابراین هر گونه واکنش و اتخاذ مواضع در قبال سیاست های آمریکا مستلزم شناخت و آگاهی از زمینه های فکری و اعتقادی دولتمردان و جریان های حاکم بر کاخ سفید می باشد.

4- موفقیت صهیونیست های مسیحی برای تحمیل نظرات خود در صحنه بین المللی (همانند حمله به عراق و افغانستان …) و ضرورت پیگیری حساسیت های اجتماعی در سطح بین المللی و ایجاد همبستگی مسیحیان و سایر ادیان در مقابله با دیدگاه نژاد پرستانه آنان.

5- فعالیت گسترده تبلیغاتی و اهتمام فوق العاده این جریان برای دعوت و جذب سایر فرقه های مسیحی به آئین خود.

6- دشمنی علنی و آشکار رهبران صهیونیست های مسیحی با اسلام و مسلمانان و اهانت به مقدسات اسلام به ویژه پس از 11 سپتامبر.

7- اقدامات پیچیده و سلسله وار جبهه غربی -عبری در حوزه های سیاست بین الملل و رسانه های مختلف مربوطه برای حمایت و تقویت جبهه صهیونیستی بویژه رژیم غاصب اسرائیل

8- از آن جهت که بنیادگرایی جنبشی مذهبی- سیاسی است، شاخه­های آن را در تمامی ادیان بزرگ می­توان یافت. بنیادگرایی یهودی، بنیادگرایی مسیحی، بنیادگرایی اسلامی و بنیادگرایی بودایی شاخه­ های تنومند درخت بنیادگرایی هستند که همگی از آبشخور بازگشت به بنیادها مشروب می­شوند. در میان انواع بنیادگرایی، بنیادگرایی مسیحی به جهت در دست داشتن قدرت جهانی از اهمیت بسزایی برخوردار است و از این قدرت در راستای اهداف ایدئولوژیک خود استفاده می کند. این در حالی است که بنیادگرایان مسیحی به علت در دست داشتن قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی و به خصوص رسانه­ای، همواره خود را از برچسب بنیادگرایی مبرّا دانسته و تنها مخالفان خود را بنیادگرا می­دانند.

9- بر اساس اعتقادات مسیحیان صهیونیست و بنیادگرای آمریکا، نبرد آرماگدون، نبردی هسته­ ای خواهد بود. بنابراین نیروهای دجّال (ضد مسیح) نباید به سلاح­های اتمی دسترسی پیدا کنند زیرا در این صورت نتیجه جنگ آرماگدون در هاله­ ای از ابهام فرو خواهد رفت. بر این اساس به غیر از کشورهای آمریکا، اسرائیل و حامیان آن­ها، دیگر کشورها به خصوص کشورهای معارض اسرائیل چون ایران، نباید به سلاح هسته ­ای دسترسی پیدا کنند. برطبق این تحلیل بنیادگرایان مسیحی هرگز با مسئله هسته­ ای ایران کنار نخواهند آمد و به هر شکل ممکن درصدد جلوگیری از هسته­ ای شدن ایران خواهند بود. از  این رو چشم ­انداز مسئله هسته ­ای ایران به احتمال زیاد به سمت عمیق­تر شدن اختلافات با غرب پیش خواهد رفت تا حل مسالمت آمیز آن.

10- بنیادگرایی مسیحی با تأکید بر حمایت از صهیونیسم عملاً با کشورهای معارض صهیونیسم در تقابل قرار گرفته است؛ از طرفی تأکید ایران بر حمایت از فلسطین و به رسمیت نشناختن رژیم اشغالگر قدس به دشمنی میان بنیادگرایان مسیحی و جمهوری اسلامی ایران دامن زده است، از این رو با توجه به قدرت یافتن بنیادگرایان مسیحی در آمریکا و همچنین تأکید ایران بر مواضع خود در قبال حمایت از فلسطین، آینده روشنی پیرامون روابط ایران و آمریکا متصور نیست و به احتمال فراوان روابط خصمانه دو کشور در آینده نیز پابرجا خواهد ماند.

لذا درگیری دنیای اسلام با جبهه غربی صهیونیستی  فعلا برای آن پایانی متصور نیست، چراکه لبه تیز این دو جبهه در دولت غاصب اسرائیل با هم برخورد می کند. به تعبیر دیگر شروع این درگیری هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر سیاسی و ایدئولوژیک از فسطین اشغالی شروع می شود. آن چیزی هم که مشخص و آشکار است این است که رژیم غاصب و تروریست صهیونیست اسرائیل به پشتوانه مالی، سیاسی و بین المللی خود، دست از توسعه طلبی های خود برنمی دارد، بدین جهت درگیری های این دو جبهه به مرور زمان شاید جدی تر و اشکال جدید و گسترده تری به خود بگیرد.

منبع

صلواتی پور، حسین، جایگاه صهیونیست های مسیحی در آمریکا، نشر راه نیکان، چاپ اول، 1390

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.