خدای اسلام و مسیحیت تبشیری

فرقه پژوهی

مقدمه

مبلغین مسیحیت صهیونیستی تبشیری که سال هاست تلاش خود را در راستای مسیحی سازی جوامع مختلف در اقصی نقاط دنیا انجام می دهند، دارای سلائق و رویکردهای متفاوتی جهت اثبات عقائد خود و نفی عقائد جامعه ی هدف می باشند. این مبلغین که عموما از تحلیل های سطح پایینی برخوردار مس باشند، دچار تناقض گویی ها و یا کج فهمی های بسیاری هستند.

یکی از حوزه های مهم این جریان، حوزه مباحث علمی–اعتقادی می باشد که شاهد فقر شدید مبلغین آنها در این امر هستیم. بسیاری از این مبلغان سعی شان این است الفاظ و ادعاهایی را که شنیده اند تکرار کنند و یا اینکه به بیان مطالب احساسی و تجربیات شخصی خود بپردازند. به عنوان مثال برخی ازآن ها مباحثی مثل فرق خدای اسلام و مسیحیت را مطرح می کنند و با استناد های غیر صحیح و یا برداشت های انحرافی از آیات قرآن کریم مباحث خود را ارائه می دهند. در این نوشتار بخشی از ادعاها ودلایل آن ها را ذکر می کنیم.

فرق خدای اسلام و خدای مسیحیت  از دیدگاه مبلغین تبشیری صهیونیستی

  1. خدای اسلام قدرت کمک کردن به مردم را ندارد! یعنی اگر انسانی دچار مشکلی می شود نمی تواند از خدای خود درخواست کمک کند. درواقع این نقص از جانب خداست که توان انجام چنین کاری را ندارد. در حالیکه خدای مسیحیت کاملا و به صورت محسوس می تواند به مردم کمک کند، مشکلاتشان را رفع کند و با مردم مهربانی کند.

دلیل ادعای مطرح شده:

  • دلیلی که برای این ادعا مطرح شده است، این است که خدای اسلام ارتباط فردی ندارد و از این روی است که اصلا امکان ارتباط بین خدا و مردم برقرار شدنی نیست! در نتیجه چنین خدایی نمی تواند تماسی جهت کمک کردن به مردم برقرار کند.

پاسخ

  • اولا وقتی گفته می شود خداوند ارتباطی فردی برقرار نمی کند، به این معناست که ذات خداوند با ذات بشر متفاوت است. خداوند قدیم است و ازلی و مخلوقاتش حادث هستند و فنا پذیر. به عبارت دقیق تر اگر بنابراین باشد که ذات خداوند با ذات انسان ها یکی باشد در نتیجه خداوند هم باید در دائره ممکنات قرار بگیرد و از آن جایی که صفات ممکنات را خواهد داشت، نیازمند خالقی خواهد بود که او را شکل داده باشد! درنتیجه اینکه ذات خداوند با ذات انسان ها یکی باشد و شاخصه هایی مثل تجسم وحرکت در موردش او تصور شود امریست محال و غیر قابل قبول که عقل بدیهی[1] بر آن دلالت می کند. و بر خلاف ادعاهای مطرح شده خداوند مقوله ای احساسی نیست که ما بخواهیم برای بر طرف شدن نیازها و احساسات خودمان صفاتی را برایش قائل شویم که با خداوندی خدا در تضاد باشد.
  • دوم آنکه: برداشت این مطلب از این دلیل عقلی مبلغین مسیحیت برداشتی کاملا ناشیانه و سطحی نگر است که سطح پایین تصورات ایشان را نمایان می سازد. درواقع خدایی که در اسلام معرفی می شود خالق انسان ها و تمامی عالم می باشد و دارای قدرت مطلق است، چطور می تواند عاجز از کمک کردن به بنده هایش باشد!؟ آیا بی معنی نخواهد بود که خداوندی که خالق مخلوقات است و آن ها را خلق کرده است، مخلوقاتی که نبوده اند را بود و موجود کرده است، نسبت عجز و ناتوانی در برقراری ارتباط را بدهیم؟؟

رابطه خالقی و مخلوقی عمیق ترین نوع رابطه ای است که خداوند با موجود کردن مخلوقاتی که وجود ندارند این رابطه را به مرحله ظهور رسانده است، حال چطور می توان گفت خدای اسلام هم خالق هست هم قدرت مطلق دارد، اما بعد از خلق کردن قدرت برقراری رابطه با مخلوقش را ندارد!؟ پس چگونه توانسته خلق کند و بلکه مهم تر، چگونه این مخلوقات بدون ارتباط با خداوند پایدار هستند و به حیاتشان ادامه می دهند؟؟

  • نکته سوم و مهم ، این مبلغین سطحی نگر که در مورد خدای ساختگی خودشان که به مسیح علیه السلام نسبت می دهند، ادعا دارند هیچ کاری برای خداوند محال نیست از این جهت حتی تثلیث را که تناقض صریح و محال است را با این تفکر مورد پذیرش قرار داده اند و دائما تکرار می کنند که عقل ما توان درک اینکه خداوند محالات را هم انجام می دهد را ندارد! پس باید گفت حتی خداوند می تواند نتیجه ضرب دو دردو را پنج بکند!!

صرف نظر از توضیحاتی که در این باره وجود دارد باید پرسید اگر چنین آموزه ای درست باشد و شما می پذیرید که خداوند مرتکب محال می شود، پس چگونه در برقراری ارتباط بین خدایی که مسلمانان او را قدرت مطلق می دانند را با مخلوقات و مردم محال می شمارید؟ چه عاملیست که باعث می شود خدایی که مرتکب محالات می شود نتواند این مقوله ای که شما محال فرض کرده اید را انجام دهد؟

ناگفته نماند استناد به عدم استحاله محالات نزد خداوند در نظر ایشان آموزه ی کتاب مقدس می باشد، چرا در کتاب مقدس مسیحیت، فرموده هیچ چیزی برای خداوند محال نیست. گذشته از برداشت اشتباه ایشان از این فقره کتاب مقدس، برفرض ثبوت این آموزه، ایشان باید همین پاسخ را در مورد برقراری ارتباط بین خدای اسلام و مردم مطرح کنند که « هیچ چیز برای خداوند محال نیست» من جمله کمک کردن به مردم.

رابطه ی نزدیک خداوند با مخلوقاتش در اسلام

می توان گفت اگر کسی با کمترین آشنایی با خداوند باشد، متوجه لطف و مرحمتی که رب العزه  در کمک کردن به بندگانش دارد خواهد شد. آیات و روایات فراوانی وجود دارد که ارتباط عمیق و نزدیک خداوند، با مخلوقاتش را بیان می دارد. خداوند در قرآن کریم می فرماید «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»[2] خداوند در این آیه شریفه دقیقا به مسئله کمک خواستن بندگان از خود اشاره کرده و می فرماید من نزدیک هستم «فانی قریب» و اگر کسی مرا بخواند و از من چیزی بخواهد «اذا دعان» دعوت او را پاسخ می دهم «اجیب» و معلوم و آشکار است که منظور از پاسخ دادن، درخواست اجابت سوال کننده از طرف خداوند کریم است. بنابر این برقراری ارتباط بین خدای اسلام و مردم امری بسیار بدیهی و مفروض و ممکن می باشد. و سوالی که باقی می ماند این است، آیا خدایی که مسیحیت تبشیری صهیونیستی معرفی می کند، به عنوان یک خدای مجسم مانند بت های سنگی و چوبی 1400 سال پیش، امکان کمک کردن به مردم را خواهد داشت!؟

 

[1] – https://fa.wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%AC%DB%8C%D8%AA_%D8%B9%D9%82%D9%84

[2] سوره بقره آیه 189