رضا منزوی| فرقه گنابادی یکی از فرقههای مدعی تصوف در ایران است که بهواسطه نوع فعالیتها و عملکردش – بهویژه در سالهای اخیر – بیش از پیش رنگ و بوی سیاسی و تشکیلاتی به خود گرفته است. غائلهآفرینی در شهرستان کوار، برگزاری تجمعات غیرقانونی در برخی شهرستانها، فرافکنی و تبلیغات سوء رسانهای و مواردی از این دست مؤید این امر هستند. این در حالی است که سرکردگان گنابادی از اطلاق عنوان فرقه بر این جریان خودداری کرده و خود را یک “طریقت” و “مسلک” میخوانند.
در این نوشتار تلاش شده تا وجوه تشکیلاتی و غلبه مشی سیاسی بر رویکرد فرقه گنابادی بهعنوان یک فرقه تهدیدگر امنیت و اعتقادات جامعه مورد بررسی قرار گیرد تا بطلان ادعاهای آن مبنی بر بیطرفی و عدم دخالت در سیاست آشکار شود. به منظور بررسی وجوه تشکیلاتی سیاسی فرقه گنابادی شایسته است، در ابتدا نظری کوتاه بر چگونگی تغییر ماهیت تصوف سنتی و تبدیل آن به یک حزب سیاسی بیافکنیم.
تصوف در مدار سیاست
همزمان با روی کار آمدن دولت صفویه، تصوف سنتی که بهلحاظ رویکرد اجتماعی منزوی، خانقاهنشین و اهل ذکر بود، تحت تأثیر مجموعه عواملی بهتدریج تغییر ماهیت داده و به جریانی اجتماعی، کاخنشین و اهل سیاست مبدل شد.
جریانی شدن تصوف و پیامدهای ناشی از آن، اقبال عمومی مردم را در پی داشت. اقبال عمومی به یک جریان، معمولا به ظهور خرده جریانهای دیگر و شکستن وحدت آن میانجامد. تصوف نیز از این قاعده مستثنی نبوده و طبقات و گروههایی با ویژگیهای ذیل در آن ظهور یافتند:
۱. عموماً هر انشعابی، ادعای حق به جانب بودن دارد، در انشعابات ایجاد شده تصوف نیز این ادعا که یک طریقه از دیگر طریقهها به حقیقت نزدیکتر است، وجود دارد. چنین ادعاهایی بیشتر مبتنی بر تفسیرهای کاملاً شخصی بوده که جوهر تصوف را به یکی از ویژگیهای عام آن مانند محبت تقلیل میدهد.
۲. هر یک از طریقههای تصوف به دنبال بسط و گسترش خود بودند و در این راستا به تحصیل ابزارهای قدرت میپرداختند. ابزارهای قدرت ضرورتا سیاسی نیستند. برای مثال تمرکز جغرافیایی پیروان یک طریقه میتوانست، قدرتآور باشد. زیرا افزون بر این که در موقع لزوم بهراحتی میتوانست تکاثر انسانی خود را به رخ دیگر طریقهها بکشد، امکان کنترل مریدان و جلوگیری از جذب آنها به دیگر طریقهها و ارتباط عاطفی با آنان به منظور تقویت و تثبیت و فاداریشان را تسهیل میکرد.
۳. به رغم ادعای عموم طریقههای تصوف مبنی بر زهد و دنیا گریزی بیشتر آنها انباشت ثروت را یکی از راههای بسط و نفوذ خود میدانستند. این ویژگی در قرون نخستین شکلگیری تصوف کمتر بوده و هر چه جلوتر میرویم شاهد آن هستیم که تصوف دنیاگریزی را فدای الزامات جریانی شدن کرده است. هر چند تصوف بر صفای باطن و بیاعتنایی به ظاهر تاکید دارد، اما این امر موجب نشده تا گروههای متصوفه بهظاهر امور توجه نداشته باشند.
وجود خانقاهها، خرقهها، ذکرها و سلوکهای متمایز، شاهدی بر تلاش طریقتهای مختلف تصوف برای متمایز ساختن خود از سایرین به وسیله کاربرد نمادهای ظاهری است.
۵. تصوف ادعا دارد، یک جریان دینی و باطنگراست؛ لذا طریقههای مختلف متصوفه کوشیدهاند برای جلو افتادن از یکدیگر به دروغپردازی و ادعاهای واهی در این زمینه رویآورند. مهمترین مصداق این رویکرد، کرامتتراشیهای بسیاری است که هر طریقه به قطب یا اقطاب خود نسبت داده است.
مجموعه این ویژگیها موجب شد تا تصوف از این دوره به بعد بهمثابه یک حزب عمل کند. توجه به این نکته مهم است که به هر میزان که تصوف بیشتر رشد میکرد. تعالیم استنتاجی آن، فضا را برای اعمال به اصطلاح زاهدانه که پیش از آن تنها معرف تصوف بود تنگتر میساخت و این امر، آغازی بود، بر روند تحول ماهیتی و ساختاری تصوف.[1]
به این ترتیب جریان تصوف مدرن که به فرقهها و طریقتهای متعدد تبدیل شده بود، از گوشه خانقاهها خارج و هر چه بیشتر با دو حوزه اجتماع و سیاست ممزوج شد. همزمان آموزههای اعتقادی و مسلکی این جریان نیز متحول شده و مواردی به آن وارد شد که چه بسا با نفس ادعاهای عرفانمآبانه این فرقه تناقض داشت اما بهسبب آنکه مسیر را برای تحقق اهداف آنها هموار میساخت، بهنحوی توجیه میشد.
بدین سان، تصوف مدرن وارد مرحله نوینی از حیات خود شد؛ دورهای که میتوان آن را سرآغاز حیات سیاسی – اجتماعی تصوف و فعالیتهای تشکیلاتی آن قلمداد کرد. رفتارها و عملکرد شاخههای این جریان در طول سدههای اخیر شاهدی بر این امر است. مصداق بارز این مسئله را میتوان در همکاری ضمنی برخی شاخههای تصوف با رژیم طاغوت و بعضی جریانها نظیر فراماسونری مشاهده کرد.
دو فرقه “گنابادی” و “ذهبیه” در این زمینه پیشتاز هستند و سابقه فعالیتهای تشکیلاتی و مداخله در امور سیاسی – اجتماعی در کارنامه آنها مشهود است. این رویه در فرقه گنابادی تا به امروز تداوم داشته و در طول زمان به اشکال مختلف مشاهده شده است.
باید توجه داشت این رویکرد که همواره بهصورت غیرمستقیم در دستور کار تشکیلات گنابادی قرار داشته، در ابتدای امر کمرنگ بود اما بهتدریج بر حسب مقتضیات زمان و شرایط اجتماعی – سیاسی حاکم شدت بیشتری گرفت. بهطوری که می توان گفت امروز جنبه سیاسی فرقه گنابادی بر جنبه اعتقادی و به اصطلاح درویشی آن غلبه یافته است.
همان گونه که اشاره شد فرقه گنابادی طی سالهای اخیر تحولات بسیاری پیدا کرده است که میتوان آنها را در سه بعد از یکدیگر متمایز کرد:
۱. ساختار؛ تبدیل شدن به تشکیلات.
۲. اعتقادی؛ بروز انحرافات عقیدتی و تحول در آموزههای فرقه.
۳. عملکردی یا رفتاری؛ بروز رفتارهای مستقیم و صریح، تمرکز بر فعالیتهای رسانهای و تبلیغاتی.
مجموعه این تحولات مسیر را برای تغییر ماهوی و غلبه رویکرد سیاسی در این فرقه هموار ساخته است. به منظور درک بهتر این مسئله در ادامه هر یک از این تحولات و اهداف و آثار آن بهطور مختصر مورد بررسی قرار می گیرد.
۱. تحولات ساختاری فرقه گنابادی
فرقه گنابادی، طی دهههای اخیر، مجموعهای از تغییرات را در ساختار خود تجربه کرده است. همان طور که پیشتر اشاره شد، این فرقه نیز مانند سایر فرق متصوفه تحت تأثیر تغییرات اجتماعی، بهتدریج از گوشه خانقاهها بیرون آمد و به یک جریان اجتماعی تبدیل شد.
فعالیت در عرصه جامعه و بروز برخی مسائل درونفرقهای، میل به قدرت را در سر کردگان آن بیشتر کرد. نیل به قدرت، مستلزم کاربرد ابزارها و شگردهایی خاص است و همین مسئله سرآغاز بروز تغییرات ساختاری در فرقه گنابادی بود.
مسائلی چون موروثیت در جانشینی اقطاب، انحصارگرایی، ثروتاندوزی، جلب مریدان بیشتر، تربیت مریدانی مطبع و بهتدریج فرقه گنابادی را از بحث اعتقادی صرف خارج کرد و با ایجاد سلسله مراتب طریقتی و قوانین خاص فرقهای قالب تشکیلاتی به خود گرفت. این قالب با گذشت زمان و اوج گیری قدرتطلبی فرقه مستحکمتر شد و در واقع، بهعنوان ابزاری برای تحقق اهداف آن مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
نقطه اوج این ساختار تشکیلاتی در رفتارهای اخیر فرقه تجلی یافته است؛ رفتارهایی چون دستاندازی به حوزههای فرهنگی، تاریخسازی، مصادره برخی شخصیتهای تاریخی و عارفمسلک سنتی، برگزاری همایشهای فرقهای حضور در تجمعات اعتراضی، گسترش فعالیتهای اقتصادی، ساخت و ساز بناهای فرقهای، مقابله با حکومت اسلامی توسط عناصر افراطی، تربیت مریدان بر اساس آموزههای خاص، الزام آنها به انجام امر تبلیغ، تقدسبخشی به قطب، بهرهگیری از اتاق فکر، به کارگیری سخنگو و نماینده در مجامع بینالمللی، تاسیس رسانههای دیداری و شنیداری و از جمله مصادیق این تحول ساختاری هستند که زمینه را برای کسب قدرت فرقه فراهم میسازند.
۲. تحولات اعتقادی در فرقه گنابادی
فرقه گنابادی در طول سالهای گذشته مجموعه انحرافات و بدعتهایی در حوزه اعتقادات ایجاد کرده است که میتوان آنها را به سه دسته کلی تقسیم کرد:
۱-۲. بدعتهای فقهی و احکامی؛ به رغم ادعای همیشگی این فرقه مبنی بر تقلید از مراجع، رفتارهای آنها مخالف آن بوده است. مصداق بارز این بدعت، مبحث “عشریه” است که آن را مکفی از خمس میدانند. اصولا فرقه گنابادی نسبت به بسیاری از مراجع تقلید نظر منفی داشته و صرفاً به برخی از افراد که خود معرفی مینمایند رجوع دارند.
۲-۲. بدعتهای اعتقادی که هیچگونه روایت و آیهای دال بر اثبات آن وجود ندارد. بزرگترین این بدعتها قائل بودن به مقام “قطب” است که آن را مصداق جانشینی اهلبیت (علیهم السلام) در عصر حاضر دانسته و معتقدند قطب و امام معصوم دقیقا اشاره به یک شخص، یک معنا و یک مفهوم دارد. مفهوم “صلح کل” و زاویه آنها با مقوله ولایتفقیه نیز در همین دسته جای میگیرد.
۲-۳. بدعتهای اخلاقی؛ این فرقه دستورهایی برای رشد و تزکیه اخلاقی صادر میکند که مصداق بارز بدعت و ایجاد تغییر در دین است. تجسم صورت قطب در نماز، دستبوسی و سجده در برابر شیوخ، آداب تشرف، غسل اسلام و… از جمله این بدعت ها هستند.[2]
۳. تحولات عملکردی یا رفتاری فرقه گنابادی
بیشک، در عصر کنونی بهعنوان عصر ارتباطات، رسانه یک قدرت محسوب میشود. بنابراین طبیعی است که هر جریان و فرقهای برای اثرگذاری بیشتر و هدایت افکار عمومی بهسوی اهداف خویش به این ابزار متوسل می شود.
فرقه گنابادی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از رسانه در اشکال مختلف آن، برای تحقق اهداف تشکیلاتی خود بهره میجوید. انتشار بیانیههای قطب فرقه، انعکاس اخبار غیرحقیقی، فرافکنی رسانهای در قبال برخی وقایع، مسمومیت افکار عمومی، مظلومنمایی به طرق مختلف و نمایش چهرهای تاریک از نظام جمهوری اسلامی ایران بهویژه در مجامع بینالمللی مصادیقی از این بهرهگیری رسانهای است.
عملکرد رسانهای و تبلیغاتی فرقه گنابادی در سالهای اخیر شدت بیشتری گرفته و همگام با پیشرفت ابزارهای نوین ارتباطی از بهروزترین وسایل ارتباطجمعی برای اشاعه مفاهیم مورد نظر خود بهره میگیرد.
راهاندازی پایگاههای الکترونیکی، دهها وبلاگ، رادیو و تلویزیون اینترنتی، فعالیت در شبکههای اجتماعی چون فیسبوک، توییتر، تلگرام و از جمله اقدامات این جریان در این رابطه است.
فرقه گنابادی همچنین از گذشته در زمینه رسانههای مکتوب نیز فعالیت گستردهای داشته و چندین شرکت چاپ و نشر از جمله انتشارات «حقیقت» را بهصورت آشکار و نهان در اختیار دارد که به انتشار کتب و مطبوعات تولیدی آنها می پردازند.
این تمرکز رسانهای و تبلیغاتی خود نمایانگر تحول ماهوی فرقه گنابادی است. سران این فرقه با اشاعه اخبار جهتدار و آموزههای تبلیغاتی به افکار عمومی بهعنوان یکی از ارکان قدرت، جهت داده و زمینه را برای اعمال رفتارها و تحقق اهداف فرقهای مهیا میسازند.
مجموعه تحولات فوق در کنار یکدیگر فرقه گنابادی را در مسیری قرار داد که میتوان آن را علیه مشی قدرتخواهی و سیاستورزی بر وجهه اخلاقی – عبادی خواند.
سیاستورزی فرقه گنابادی
یکی از اصول اعتقادی دراویش گنابادی که تأکید بسیاری نیز بر آن دارند، مسئله عدم دخالت در سیاست است و اغلب اقطاب و سران این فرقه در سخنان و نوشتههای خود به کرات به این موضوع اشاره میکنند که درویشی ربطی به سیاست ندارد.
این در حالی است که عملکرد اقطاب و پیروان فرقه کاملاً خلاف ادعای فوق است. مصادیق متعددی از رفتارهای سیاسی تشکیلاتی فرقه گنابادی از گذشته تا به امروز وجود دارد که بهویژه در طول سالهای اخیر بر شدت آن افزوده شده و از حالت پنهانی و غیرمستقیم خارج گردیده است.
از جمله موضع گیریها و بیانیههای قطب فرقه (نورعلی تابنده) در ارتباط با وقایع متعدد، بهویژه جریان فتنه ۸۸، حضور و فعالیت سخنگویان و نمایندگان فرقه در کشورهای اروپایی بهخصوص فرانسه، تأسیس انجمنهایی تحت عناوین مختلف برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی، ارتباط با جریانها و اشخاص حقیقی و حقوقی معاند و رسانههای وابسته به آنها، فعالیت رسانهای و تبلیغاتی علیه نظام، تمرکز بر مباحث حقوق بشری و پروندهسازی علیه نظام به بهانههای نقض حقوق بشر، برپایی تجمعات غیر قانونی، صدور بیانیه در قبال مسائل مختلف سیاسی – اجتماعی و زمینهسازی برای مسموم ساختن افکار عمومی که بعضاً به متنشج شدن فضای جامعه و حوادث ناگوار نیز منجر شده است.
از جمله وقایع تلخ شهرستان کوار در شهریورماه ۱۳۹۰ که به زخمی شدن بیش از ۱۳۰ تن از شهروندان و کشته شدن یک فرد بیگناه انجامید، نتیجه بارز یکی از اقدامات فرقه گنابادی در راستای متشنج ساختن فضای جامعه است. بروز و ظهور جریانهای افراطی در دل فرقههای درویشی نیز محل تأمل است.
جریان «مجذوبان نور» که در اواخر دهه ۸۰ در بطن فرقه گنابادی ایجاد گردید، فرقه را بیش از پیش بهسمت مسائل سیاسی سوق داد که نتیجه آن را میتوان در پوستاندازی فرقه و گسترش ارتباطات تشکیلاتی آنان ملاحظه کرد.
و از همه مهم تر، اسفند سال ۹۶ که با یک جنایت سازمانیافته در تهران آغاز میشود، خیابان گلستان هفتم در پاسداران در شبی سرد و تلخ شاهد شهادت سه مأمور نیروی انتظامی به دست گروهک دراویش گنابادی بود. در آن روزها همزمان با ماجراجویی فرقه گنابادی در تهران، دسیسهای دیگر در واشنگتن برنامهریزی شده بود.
دولت وقت امریکا به دنبال آن بود که با بالا بردن فشار تحریمها شعلههای آتش اغتشاش را روشن نگه دارد، برای اجرای این نقشه سیاه سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی غربی با استفاده از مشتی زنگی مست به شیوه لاتهای دوره قجری خیابانهای بخشی از تهران را بستند تا برنامه آشوبسازی کلید بخورد. یعنی این اقدام فرقه گنابادی پازلی در نقشه دشمن و در ادامه اعتراضات در زمستان سال 96 بود.
مجذوبان نور که عناصری محدود، فرماندهی آن را بر عهده داشتند، بعد از مدتی بر جریان کلی فرقه حاکم شده و در طراز قطبیت به ارائه خط و ربطهای تشکیلاتی پرداخت و ظرف مدت کوتاهی با غلبه بر روح درویشی، سیری متفاوت را در فرقه جایگزین کرد به طوری که محققان و پژوهشگران این عرصه نیز نتواستند مصادیقی از مخالفتهای قطب فرقه با اقدامات این جریان بهدست آورند.
اساساً حاکمیت روح تشکیلاتی بر این فرقه، آنها را بهسمت فعالیتهای سیاسی سوق میدهد. بسیاری از تحرکات فرقه گنابادی در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که بهصورت پنهان صورت می گیرد، در واقع هدفی جز تأثیرگذاری بر مسائل سیاسی و ایجاد زمینه لازم برای تحقق اهداف تشکیلاتی آن ندارد.
فعالیتهای فرقه در پوشش برپایی کلاسهای آموزشی، مؤسسات کاریابی، تأسیس کارخانههای تولیدی، مؤسسات مددکاری اجتماعی، حضور برخی چهرههای منتسب به این فرقه در مراکز آموزش عالی و القای آموزههای خاص به دانشجویان، ارائه کمکهای مالی بلاعوض به افراد نیازمند و تلاش جهت جذب آنها به فرقه، تبلیغات رسانهای در فضای مجازی و نظایر آن همه و همه در همین راستا صورت میگیرد.
بنا بر آنچه گذشت، میتوان گفت، عملکرد و رفتارهای فرقه گنابادی و موضعگیریهای آن نمایانگر غلبه مشی سیاسی بر این فرقه است. حمایتهای سران غربی و رسانههای آنها از این فرقه نیز شاهد دیگری بر این امر است، حتی اگر به بهانههایی چون دفاع از حقوق بشر صورت گیرد. امروز، فرقه گنابادی بیش از هر زمان دیگری فرقهای سیاسی است، با تمام ابعاد و لوازم آن.
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com
[1]. رهدار، احمد. (آبان ۱۳۹۰)، «مقاله تصوف در مدار سیاست؛ قسمت دوم»، نشریه پگاه حوزه، شماره ۳۱۵.
[2]. تقسیمبندی بدعتهای فرقه گنابادی، ادیان نیوز، به نقل از وبلاگ حکایت دراویش بروجردی.