عمادالدین مرتضویمجد | از میان جریانهای برخاسته از دل تصوف، فرقه نعمتاللهی گنابادی بهسبب عمر طولانیتر و ساختار تشکیلاتیاش شهرت بیشتری دارد. این فرقه از زمان شکلگیری تا به امروز تحولات زیادی را بهلحاظ ماهوی و ساختاری پشت سر نهاده، اقطاب و مشایخ متعددی به خود دیده و امروز در جایگاهی قرار گرفته که دستکم بهلحاظ مبانی اعتقادی و رویکردهای سیاسی با گذشته فاصله بسیار دارد تا جایی که برخی رفتارهای کنونی قطب و شماری از مریدان با نگرشهای اقطاب پیشین در تضاد بوده و قطعا اگر امروز حضور داشتند، این امور را برنتابیده و مورد شماتت قرار میدادند. مراد رفتارهایی چون شخصپرستی، بدعتهای عقیدتی، ریختوپاشهای غیرضروری، اسرافگرایی، رقص و پایکوبی (دفنوازی و هلهله بهبهانه اعیاد و…)، مالاندوزی و دنیاگرایی برخی اقطاب و مشایخ، مداخله در امور سیاسی، تحرکات اجتماعی (برگزاری تجمعات اعتراضی، کمپینهای مجازی و…) و مانند آن است.
میتوان گفت، فرقه گنابادی اکنون به جایی رسیده که بیشتر از حرکت در مسیر طریقت و سیر و سلوک ادعاییاش درگیر مسائل سیاسی – اجتماعی روز بوده و رگههای عرفان و معنویتخواهی آن در سایه مسائل حاشیهای به شدت رنگ باخته و چندان دور از انتظار نیست که روزی به طور کامل محو گردد.
غلبه امور غیر عرفانی و به دور از طریقت مشهور در فرقه گنابادی، به حدی مشهود است رقابت پنهانی بر سر رهبری، عملاً به چالشی انکارناپذیر بهویژه برای مشاوران قطب مبدل گشته. بهعبارتی، رشد سریع و تعمیق کشمکشها و رقابتهای گروههای قدرتطلب در فرقه که تضاد و تعارضات بسیاری را رقم زده، آینده فرقه گنابادی را در هالهای از ابهام قرار داده و گمانههای زیادی در خصوص مسئله قطبیت و تکلیف مریدان مطرح است.
نوشتار حاضر تلاشی است، برای بررسی این چالش مهم و تعیینکننده برای فرقه گنابادی از جنبهای کلان و ارائه تصویری کلی از تعارضات و کشمکشهای درونی آن باشد که با آگاهی از این مسائل و اهداف و برنامههای گروههای قدرتطلب بتوان به درکی بهتر از فضای حاکم بر فرقه و در نهایت ارزیابی آینده پیش روی آن دست یافت.
سالکان طریقت قدرت
همانگونه که اشاره شد، کهولت سن نورعلی تابنده و بیماریهای ناشی از آن، طی سالهای آخر دهه نود، اضطرابی خاموش بر فرقه گنابادی مستولی ساخت که البته در میان گروههای مختلف منشأ و معانی متفاوتی دارد؛ مشاوران و نزدیکان تابنده، در اندیشه راهی برای حاکمیت ثبات بر فرقه و به حداقل رساندن تنش و چند دستگی بودند، در مقابل عدهای در اندیشه بهرهبرداری از اندک فرصت باقیمانده برای عرض اندام و کسب طرفدار در میان مریدان بوده و گروهی دیگر که قاطبه مریدان را شامل میشد، در هراس از آینده و نتایج حاصل از کشمکشها و رقابتهای وحدت شکن جاری.
میتوان گفت، فعالیتها و تحرکات دسته دوم برای دو گروه دیگر، هراسآفرین بوده و در عین حال آثار بیشتری بر فرقه و آینده آن میگذارد. این دسته با اینکه خود را سالک طریق عرفان و درویشیگری میخوانند، اما تمام همّشان در قبولاندن خویش به عنوان «نخبه» و «سرآمد» بوده و در این راستا از هیچ امری فروگذار نیستند حتی اگر به قیمت ضربه به وحدت درونی تمام شود. شاید بهترین توصیف از این دسته «سالکان طریق قدرت» باشد.
در یک تقسیم بندی حاصل از بررسی وقایع و شرایط فرقه میتوان قدرتطلبان فرقه گنابادی را در موارد زیر جای داد:
۱. مشایخ و مأذونین
۲. طیف افراطی موسوم به گروهک «مجذوبان نور»
۳. عناصر شاخص و بستگان نزدیک اقطاب
۱. مشایخ و مأذونین
قدرتطلبان حاضر در این دسته، شامل عدهای انگشتشمار از مشایخ و مأذونین فرقه گنابادی هستند که به فراخور جایگاه، رتبه و مریدان هوادارشان، همچنین شرایط و فضای حاکم بر فرقه از گذشته تا به امروز به انحاء مختلف و البته شدت و حدتی متفاوت به تاخت و تاز در عرصه رقابت بر سر کسب قدرت مشغولاند. منتها غایت قدرتطلبیشان با یکدیگر متفاوت است؛ برخی با در نظر گرفتن جایگاه و مقام به دنبال افزایش نفوذ و جاه و ثروت و ارتقای مقام بوده و تنی چند در اندیشهای بالاترند و سودای قطبیت در سر میپرورانند. بدیهی است، رقابت و کشمکش میان دسته اخیر از اولی بیشتر و عمیقتر بوده و عزم راسختری برای قدرتطلبی دارند. ارائه شمایی ملموستر از این دسته در گرو ذکر مصادیق و نام بردن از اشخاص است که با توجه به هدف نوشتار در ارائه تصویری کلی و کلان به عناصر شاخص و اصلی بسنده میگردد.
«احمد شریعت»، «حسینعلی کاشانی»، «مرتضی محجوبی»، «علیرضا جذبی» و «یوسف مردانی» (شیخ فرقه در استان البرز)، از مشایخ و مأذونین قدرت خواهند که چهار نفر اول را میتوان در گروه نخست این دسته (در اندیشه ارتقای رتبه) و پنجمی را در گروه دوم (مدعیان قطبیت) جای داد. این دو دسته ضمن رقابت با یکدیگر با افراد همگروه خود نیز در کشمکش هستند که مصادیق زیادی از آن را تاکنون شاهد بودهایم. از آن جمله میتوان به اقدامات کاشانی علیه مردانی و تنشهای گاه و بیگاه جذبی و مردانی اشاره نمود. البته به فراخور شرایط و اقتضای سیاستهای حاکم گاه از در حمایت و پشتیبانی از یکدیگر نیز برآمده و به نحوی میکوشند، گروه خود را قویتر سازند تا در فرصت مناسب بر دیگری غلبه نموده و ردای قدرت را دربرکنند.
کشمکش در این دسته بهطور کلی و نیز در میان زیرمجموعههایش بهصورت جزئی، جنبهای متعادل و به عبارتی به دور از افراط داشته و با رعایت جوانب احتیاط و چراغ خاموش پیش میرود. شاید یکی از دلایلش هم ردای شیخیت و جایگاه به ظاهر عرفانیشان باشد که دست و پایشان را بسته و برای حفظ ظاهر هم که شده مجبورند با احتیاط بیشتری حرکت کرده و خود را مطیع قطب نشان دهند تا در میان مریدان جایگاه بهتری کسب نموده و از این طریق بر شمار هواداران خود بیفزایند.
پیش از پرداختن به دسته دوم، اشاره به این نکته ضروری است که در میان تمام رقبای دسته اخیر، یوسف مردانی معروف به درویش «صدقعلی» با توجه به شخصیت خاص، سالها ارتباط نزدیک با نورعلی تابنده و نقش کلیدیاش در بسیاری از سیاستها و اقدامات قطب و فرقه، یک سر و گردن بالاتر از سایرین بوده و با توجه به شمار قابل توجه مریدان طرفدار وی، او یکی از گزینههای اصلی قطبیت تلقی می شد. یکی از دلایل نزدیکی و حمایت بسیار وی از تابنده نیز همین مسئله است. بهگونهای که برخی منتقدان فرقه، او را «مسجود قطب» خواندهاند! البته این نزدیکی ظاهری جنبه حقیقی نداشته و در باطن دیده نمیشود. چه بسا -به اعتقاد بسیاری- مردانی حتی خود را بالاتر از نورعلی میداند.
۲. طیف افراطی موسوم به گروهک مجذوبان نور
عناصر حاضر در این دسته شمار زیادی از نسل جدید و جوان دراویش گنابادی را دربرمیگیرد. این دسته بهلحاظ عقیدتی و رفتاری با گروه نخست تفاوتی اساسی داشته و در تعبیری میتوان آنها را «جناح دست چپ» با آلترناتیو در جامعه دراویش خواند که البته در ظاهر، رهبر خود را قبول دارند که توجیهش همان جلب اعتماد مریدان فرقه است.
اینان با تمرکز بر سیاست و مسائل سیاسی، عملاً فصل تازهای در تاریخ فرقه گنابادی گشوده و گرایشهای سیاسی فرقه را که همیشه اقطاب و مشایخ سعی در پنهان داشتن و کتمانش داشتهاند. عیان نموده و چه بسا بر شعلههای آن دامن میزنند. دامنه فعالیتها و تحرکات سیاسی درون فرقهای و خارجی مجذوبانیها تا جایی پیش رفته که شاخصهای یک گروهک را بهطور کامل دارا بوده و در مقام آن عمل مینمایند.
ویژگی اصلی این طیف که آن را از دو دسته دیگر متمایز میسازد، اقدامات تند و تیز و بیمحابا و بهعبارت بهتر افراطی است. مجذوبانیها با اتخاذ این رویکرد هم در رقابتهای درونی و هم در حملات بیرونی تحرکات اجتماعی بسیار تندرو بوده و گاه از همین تندرویها ضرباتی هم خوردهاند.
دیگر ویژگی این دسته زاویهشان با حکومت است که بر خلاف مشایخ محتاط برای ابراز وجود در این عرصه و تحقق مطامع خود به هر ابزاری متوسل میگردند؛ از فرافکنی رسانهای گرفته تا برگزاری کمپینها و تجمعات غیرقانونی دامنه اقدامات و تحرکات سیاسی – اجتماعی این دسته در سالهای اخیر به حدی بوده که تصویری سیاسی از فرقه گنابادی در انظار عمومی ایجاد کرده است.
از منظری میتوان گفت، مجذوبانیها با تمرکز بر نسل جوان و تحصیلکرده فرقه و تحرکات رسانهای گسترده در پی مطرح ساختن خود و ارائه قرائت تازهای از دراویش هستند که به مذاق جوانان خوش میآید؛ افرادی به اصطلاح روشنفکر، بهروز، فرامذهبی (گرایشهای پلورالیستی مخفی)، عارفنما (قرائتهای مختلف و متفاوت معنوی) و سهمخواه. شاید بتوان گروهک مجذوبان را شاخه پروتستان دراویش گنابادی خواند که در مقابل کاتولیکها (مشایخ و مأذونین) قد علم کرده به هر روی افراطگراییهای مجذوبانیها در حمله به عناصر درونی و نیز تحرکات سیاسی با حکومت، نهتنها صدای قطب و مشایخ رقیب را درآورده، بلکه شمار زیادی از مریدان نیز آن را برنتابیده و گاه مراتب اعتراض خود را به نوعی ابراز داشتهاند.
۳. عناصر شاخص و بستگان نزدیک قطب
با توجه به موروثی شدن قطبیت در فرقه گنابادی از یک مقطع زمانی به بعد، برخی خویشان و بستگان نزدیک قطب نیز بهعنوان رقبای دو دسته پیشین ظاهر شده و مدعی قدرتاند. البته میزان تحرکات و دامنه ادعای آنها با یکدیگر متفاوت بوده و برخی عملاً از دایره رقابت کنار کشیدهاند. در یک نگاه کلی برادران قطب فعلی یعنی «نصرت»، «شکرا» و «محمود» تابنده در یک سو و «رضا تابنده»، فرزند محبوب علیشاه (قطب سابق فرقه) در سمت دیگر این دسته قرار دارد. برادران تابنده شاید در گذشته سودایی در سر داشتند، اما با حضور نسبتا پررنگ در جلسات فرقه به نظر میرسید، ظاهراً مطیع و حامی قطب بوده و درگیر زندگی عادی و روزمرهشان در مقام مهندس، مدرس و… میباشند. ناگفته نماند نصرا… به سبب همراهی همیشگیاش با نورعلی و حضور مستمر در مجالس فرقه از دو برادر دیگر شناخته شدهتر است. همچنین شکرا… که نزدیکترین برادر به نورعلی به شمار میرود، گاه با اقدامات خود، حرف و حدیثهایی رقم زده مبنی بر ثروتاندوزی از محل دریافت عشریهها، همچنین تنشهایی با یوسف مردانی داشته است. اما به طور کلی با در نظر گرفتن مجموعه اقدامات و رویکردهای این چهار تن میتوان گفت، بیشتر در پی تثبیت جایگاه خود در صورت مواجهه با هر تغییری هستند؛ به عبارتی با اینکه این سه تن از خویشاوندان درجه اول قطب هستند، اما حقیقت آن است که محبوبیت و مقبولیت چندانی نزد مریدان ندارند و از طرفی دست کم دو تن از آنها (نصرا… و شکرا…) بهلحاظ سنی نیز بسیار فرتوت و ناتوانتر از آن بودند که گزینه جدی برای قطبیت تلقی کردند.
سر دیگر این دسته یعنی قطبزاده خارجنشین، یکی از مدعیان اصلی شمرده شده و تلاشها و تحرکات آشکار و پنهان زیادی در این زمینه داشته است؛ گاهی در مقام حمایت از مشایخ برآمده (مثل مؤثر خواندن کلام «جذبی» و «کاشانی» در یکی از سخنرانیهایش[1])، زمانی در لباس حمله به مجذوبانیها و در مقطعی تنش با هر دو دسته. ولی همواره کوشیده در ظاهر خود را مطیع نورعلی تابنده نشان دهد تا جایگاهش را بهعنوان قطب بعدی مستحکم نماید.
البته برخی اقدامات نسنجیده و بیمحابا در کارنامه وی وجود دارد که آثارش تا مدتها در اذهان مریدان باقی مانده و باعث کاهش شأنیت و اعتبار وی گشته. مصداق بارزش حراج خانه پدری (معروف به دولتسرا) با همراهی برخی اقوام خود در سال گذشته بود[2] که با واکنشهای بسیاری همراه شد. با این حال رضا تابنده که همچون قطب کنونی فرقه تبحری در طریقت و درویشیگری نداشته و حتی موفق به دریافت مأذونی هم نشده، بیکار ننشست و با راه اندازی کلاسهای مجازی آموزش به اصطلاح عرفان و سخنرانی در برخی محافل خارجی میکوشید، تصویر دلخواه خود را به عنوان قطبزاده و مستحق جانشینی قطبیت به نوعی پررنگ سازد.
با وجود مخدوش بودن چهره این قطبزاده خارج نشین و فاصلهاش از نورعلی تابنده با توجه به موروثی بودن قطبیت در فرقه و با در نظر گرفتن ظاهرسازیهایی چون تحصیل در رشته عرفان (دکترای عرفان) و برپایی شوهای شبه عرفانی رسانهای، رضا تابنده یکی از رقبای اصلی دو دسته دیگر محسوب میشد و تنشهای زیادی میان آنها وجود داشت.
این احتمال را هم باید در نظر گرفت که شاید در گذشته میان عمو (نورعلی) و برادرزاده (علی تابنده)، قطب قبلی توافقاتی صورت گرفته که در آن مقطع، نور علی به عنوان قطب مطرح گردد تا پس از رشد و بلوغ رضا تابنده در آینده مجدداً قطبیت به فرزند قطب قبلی منتقل شود.
پیش از عبور از این دسته، باید به یک نکته دیگر نیز عنایت داشت که شاید بنا به دلایلی کمتر مورد توجه قرار میگیرد. در میان رقبای دسته اخیر (برادران نورعلی و رضا تابنده) میتوان از شخص سومی هم یاد کرد که به دلایلی سکوت اختیار کرده تا در وقت مقتضی بهصورت جدی وارد میدان شود. این گزینه احتمالی جانشینی، کسی نیست، جز فرزند نورعلی، حسینعلی تابنده که تا به امروز در حاشیه بوده و صدایی از وی به گوش نمیرسد. شاید این سکوت ظاهری ترفندی باشد. برای در امان ماندن از هجمههای گوناگون و بری نمودن خود از این قبیل بازیهای گاه ضربه زننده به شخصیت و جایگاه خانوادگی تا با مطرح ساختن خویش به عنوان قطب زاده ای به ظاهر پاک و بی حاشیه در فرصت اصلی و آن زمان که باید خود را بهعنوان جانشین پدر به مریدان معرفی نماید.
در میدان رقابت چه گذشت؟
تعارض و رقابت میان سه دسته مورد اشاره، طیف گستردهای را دربرمیگرفت که در اینجا به اصلیترین و شاخصترین آنها پرداخته میشود. در یک سر طیف کشمکش میان مجذوبانیها و دو دسته دیگر یعنی مشایخ و رضا تابنده قرار داشت که اشکال متعددی را دربرمیگیرد. گروهک افراطی مجذوبان با راهاندازی سایت مجذوبان نور و کانالهای تلگرامی وابسته پروپاگاندای رسانهای گستردهای رقم زده و هجمه به مشایخ و مأذونین را به ویژه در خفا دستمایه خود قرار دادهاند. مصداق بارز آن سلسله مقالات «۴۰ شب با مولانا» میباشد که توسط «ح.م» از عناصر اصلی این گروهک افراطی نوشته میشود. این سلسله مقالات به ظاهر عرفانی ادبی با بیانی استعاری زبان به طعن و کنایه گشوده و گاه حتی تا مقام اهانت نیز پیش میرود، به گونهای که واکنش مشایخ و مریدان را به دنبال داشته است. مثلا در مقاله یازدهم مینویسد:
«و اما بسیاری از مشایخ طریقت در زمانه من، گندمنمای جوفروش و شیخ ناقص بودند. خدا بیامرزد که نه صفایی بود، آنها را و نه وفایی! خرقه درویشی بر تن داشته و میل دنیا در دل انباشته بودند… با مغولان مماشات داشته و مجیز گویشان بودند و تقیه را مذهب خویش میخواندند تا جبن و ترسشان را بهانهای مقبول باشد. اجازتی داشتند، در امری و در هر امری دخالت میکردند. عاشقان ولی را لعن میکردند که اینان خودسرند و گمراه… ای فقیر!… هر که خود را بزرگ داند، کوچک است و مدعی و بدان که پیشکسوتان و مشایخ همه سالک و ناقصانند و گفتن بزرگان طریقت بدعتی در گفتار صوفیان است.»[3]
به این حملات باید تحریف سخنان قطب در جهت مورد نظر خود را نیز افزود که باز هم به مذاق مشایخ و نزدیکان نورعلی خوش نیامده و کشاکش زیادی را موجب گشته. جز این عناصر مجذوبانی مانند «م.د»، «ک.ن» و «ح.م» هر از گاهی مطابق نقشهها و برنامههای گروهک مجذوبان نور، رضا تابنده را نیز از حملات خود بینصیب نساخته و گفتار و اعمالش را زیر تیغ نقد میبردند. بهطوری که بخشی از مطالب صفحه شخصی وی در اینستاگرام به پاسخدهی این حملات اختصاص یافته.
در آن سو، مشایخ و مأذونین که بهعنوان طیف محتاط مطرحاند، نیز گاه عنان از کف داده و زبان به انتقاداتی تند و صریح میگشایند. نمونه اش داعشی خواندن مجذوبانیها از سوی شیخ احمد شریعت در سال گذشته است[4] که با واکنشهای متعددی همراه بود. جز این، یوسف مردانی نیز گاه به کنایه و مطابق سیاست اقتدارگرانهاش به زبان اندرز و انذار از تفرقه توصیههایی با چاشنی انتقاد، از اعمال افراطی گروهک مجذوبان ابراز داشته است. مصادیق این رقابتها و تعارضات، فراوان بوده که در رسانهها منعکس شده و در اینجا قصد و مجال پرداختن به آن را نداریم و هدف، ترسیم فضایی کلی از جو حاکم بر فرقه گنابادی است.
نتایج و بازخوردهایی رقابتها
بنا بر آنچه گذشت، عرصه نبرد همهجانبه میان گروههای قدرتخواه در فرقه گنابادی، بیتردید نتایج و بازخوردهایی در کوتاهمدت و بلندمدت برای فرقه به دنبال خواهد داشت که نقش مؤثری در رقم زدن آینده فرقه گنابادی دارد. برخی از مهمترین آثار این کشمکشهای خزنده را میتوان به شرح ذیل برشمرد:
- تضعیف روح معنویت: با غلبه رویکرد سیاسی و قدرتخواهی عملاً دنیاخواهی بر عرفان و معنویت مورد ادعای فرقه گنابادی پیشی گرفته و همین اندک معنویت ظاهری نیز بهتدریج رنگ باخته یا دستکم تغییر ماهیت خواهد داد. نتیجهغایی این امر تحول ماهوی و تغییر معنای درویشیگری است.
- تحول ماهوی فرقه: در نتیجه سیاسیکاریها و سیاستورزیهای گروهک مجذوبان نور و دیگر عناصر قدرتخواه، ادعای «عدم مداخله درویشیگری در سیاست»، عملاً مهر بطلان خورده و جنبه شعاریاش احراز میگردد. سوابق سیاسی نورعلی تابنده و برخی مداخلات سیاسیاش نیز بر این مسئله دامنزده و تعریف تازهای از فرقه گنابادی بهدست میدهد که در آن بیش و پیش از هر چیز بهعنوان «جریانی سیاسی» شناخته میشود.
- بروز چند دستگی و شکستن اتحاد درونی: یکی از مهمترین و نخستین نتایج رقابت درونی بروز چند دستگی و شقهشقه شدن فرقه است.
- تزلزل جایگاه قطب: با وجود تلاش گروههای قدرتخواه برای همراه نشان دادن خود با قطب (با هدف کسب اعتبار)، اما اعمالی چون تحریف سخنان نورعلی یا بیاعتنایی ضمنی به بیانیهها و دستورهای وی در روندی تدریجی و آرام از جایگاه و اعتبار قطب نزد مریدان کاسته است.
- سرخوردگی مریدان: مشاهده تضادها و کشمکشهای درونی میان گروههای قدرتطلب و افراطگریهایشان در اموری چون دروغپراکنی، شایعهسازی و حمله به حکومت و جامعه بهتدریج موجبات عدم اعتماد و سرخوردگی مریدان حقجو را فراهم می نماید.
علی ایحال با فوت نورعلی تابنده در سال 1398، به وصیت او، سید علیرضا جذبی ملقب به ثابتعلیشاه، جانشین وی و آخرین قطب (قطب چهلم) این فرقه شد. با این حال، همه پیروان تابنده قطبیت جذبی را نپذیرفتند و عدهای محمداسماعیل صلاحی و دستهای دیگر مصطفی آزمایش را قطب جدید خواندند. یعنی به نوعی رقابت های درون فرقه ای شکل واقعی به خود گرفت.
مصطفی آزمایش و همسرش که از اولین روز اعلام قطبیت جذبی، مخالفت با ایشان را آغاز کردند گویا معتقدند که نظام جمهوری اسلامی نیز در به قطبیت رسیدن او بی تاثیر نبوده است. اما بنظر این بهانهای بیش نیست، چراکه مصطفی آزمایش نه تنها با جذبی، بلکه با هیچ یک از اقطاب قبلی از سلطان حسین تابنده تا همین جذبی نساخت و در زمان آنها به صورت خودمختار عمل میکرد.
جالب اینکه مصطفی آزمایش حتی با غیر دراویش هم نساخت و با آنها هم درگیری داشت. مصطفی آزمایش مدتی به همکاری با گروهک منافقین میپردازد و مدتی بهعنوان سخنگوی سازمان مجاهدین فعالیت مینماید ولی با توجه به حس جاهطلبی با گروهک نفاق نیز به مشکل میخورد، لذا از منافقین جدا شده و بهسوی همان درویشی میرود.
[1]. «خیز «رضا تابنده» برای جانشینی از خرافه گستری تا تعصب کور»، فرق و ادیان، ۵ مرداد ۱۳۹۶.
[2] . «قطبزادهای که از رجل سیاسی عقب افتاد»، فرقه نیوز، ۳۰ مرداد ۱۳۹۵.
[3]. ۴۰ شب با مولانا، مجذوبان نور، ۱۱ مهر ۱۳۹۶.
[4]. مصاف سنگین تقابل مشایخ گنابادی با افراطیون/ شریعت خوشتر از داعش ندیدم، لفظ بهتر بهرتان، فرق و ادیان، ۱۴ مهر ۱۳۹۵.