جریان‌شناسی فرقه «عرفان‌حلقه»

در میزگردی با حضور آقای «منصوری لاریجانی» و خانم «میرزائیان»‌

اشـــاره:

* نام دکتر «منصوری‌لاریجانی»،  بیش از هر چیز دیگر، واژه «عرفان» را به ذهن متبادر می‌سازد که از سال‌ها فعالیت و مطالعه ایشان در این عرصه حکایت دارد،در طرف دیگر این میزگرد خانم فاطمه میرزائیان قرار دارد

چند سالی است آشنایی با فرقه حلقه، مسیر تحقیقات و حتی زندگی خانم «فاطمه میرزائیان» را به عنوان یک محقق و کارشناس فرقه‌های نوظهور، تغییر داده‌‌ و بخش اعظمی از پژوهش‌ها و فعالیت­های علمی خود را بر نقد و بررسی فرقه مذکور متمرکز ساخته‌است.

گفتگوی آقای لاریجانی با خانم میرزائیان در خصوص جریان‌شناسی فرقه عرفان‌حلقه و مروری بر بسترها و شگردهای جذب این فرقه  بلحاظ ارائه نظرات جناب لاریجانی بعنوان یک استاد عرفان  قابل توجه است بدلیل طولانی بودن این گفتگو  گزیده ای از آن ارائه میگردد .

 

فرادرمانی، چیزی جز فرصت‌طلبی نیست

میرزائیان: محور دوم گفتگو، آسیب‌شناسی عرفان‌حلقه از ابعاد مختلف است. یکی از عوامل مهم جذب افراد به عرفان‌حلقه، مسئله «فرادرمانی» و ادعای درمان بیماری‌های لاعلاج است که با  چالش‌های بسیاری نزد موافقان و مخالفان همراه بوده ‌است. فارغ از درستی یا نادرستی این ادعا، به نظر شما دلیل پذیرش و گرایش مردم به این‌دست مسائل چیست؟

لاریجانی: فرادرمانی در حوزه تخصص من نیست و روانشناسان و پزشکان باید آن را مورد ارزیابی قرار دهند. بی‌تردید، مداوای امراض، فقط خوردن داروی شیمیایی نیست. چرا برخی افراد، کپسولی را که نمی‌دانند داخلش چیست، می‌خورند اما حاضر نیستند یک «بسم‌ا…» بگویند؟ متأسفانه، کم‌کاری در برخی زمینه‌ها، ‌باعث بروز خلأ شده‌است. «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»(1)شفا و رحمت، در قرآن است .«أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»(2).‌ چرا ما از ذکرها بهره نمی‌بریم؟ ما باید از توانمندی‌های ذکردرمانی، قرآن‌درمانی و سیره اهل‌بیت(ع) بهره گیریم. اهل‌بیت فقط حدیث برای مردم نمی‌گفتند. ‌در کتاب‌هایی چون «ذات‌المعاد» یا «مفاتیح‌الجنان»، موارد زیادی در این زمینه وجود دارد. چرا این‌ها رخت ‌بربسته و داروهای شیمیایی جای آن را پر کرده‌است؟ بنابراین، این فرصت را خود ما به امثال طاهری‌ می‌دهیم.

بسیاری از بیماری‌های جسمی انسان، ریشه روانی دارد، اما کمتر به این مسئله بها می‌دهیم.‌ هرچه ارتباط روح و جسم، بیشتر باشد، آدمی توانمندتر می‌شود.

«در وجود آدمی روح و روان    می‌رسد از غیب چون آب روان

دائماً از غیب نونو می‌رسد        از جهان تن برون شو می‌رسد»؛

اگر آب چشمه نجوشد، تمام این مخزن‌ها و سدها تا شش ماه دیگر خشک می‌شوند، اما ما ‌اصلاً به آن چشمه فکر نمی‌کنیم. اگر یک لحظه ارتباط ما با خدا قطع شود، روان دیگر وجود نخواهدداشت. ‌ما می‌خواهیم با قرص شیمیایی این ارتباط را قطع کنیم و اینجاست که فردی مثل طاهری پیدا می‌شود و می‌گوید من، مظهر روح‌القدس هستم و شما را وصل می‌کنم و ‌چون این مسئله، ریشه در روان افراد دارد، 50 درصد از آن‌ها می‌پذیرند.

میرزائیان: تأثیر ذهن و روان بر جسم، قابل انکار نیست. ‌در فرادرمانی هم از همین تلقین‌درمانی رایج در روانشناسی استفاده می‌شود. یکسری بیماری‌های روانی ‌بر اثر تلقین درمان می‌شود. برخی افراد دارای مشکلات روانی، تحت‌تأثیر تلقین مثبتی که در کلاس‌های حلقه می‌شود، احساس بهبودی می‌کنند. تا اینجا مشکلی نیست، بحث از آنجا آغاز می‌شود که طاهری، ادعای درمان تمام بیماری‌ها حتی امراض لاعلاج را دارد. این ادعای بزرگی بوده و برای ما سؤال است که چرا و چطور وی چنین ادعایی مطرح می‌کند؟

لاریجانی: تنها طاهری نیست که چنین ادعایی می‌کند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ…»(3) ای کسانی که مؤمنید، در حصار خدا باشید. ‌با خدا، خودتان را حفظ کنید. ‌وقتی روان با خدا حفظ نشود، در اختیار همه‌کس قرار می‌گیرد. ‌یک روز آقای طاهری، آن را می‌کُشد و روز بعد، فردی دیگر. ریشه اغلب مفاسد، عدم ارضای صحیح روان انسان است. ‌یکی فکر می‌کند با اعتیاد حل می‌شود، دیگری تصور می‌کند با تفریح و روابط نامشروع. هر کس به روش خود می‌کوشد این نیاز را ارضا کند، ‌غافل از آنکه ‌روح تا در اختیار خدا قرار نگیرد، این مسئله حل نمی‌شود. این همان معنای حقیقی تقواست. به نظر من، عرفان کیهانی و به‌خصوص، بحث فرادرمانی‌اش، هیچ پایه و اساس منطقی و روان‌شناختی نداشته و ‌فقط یک فرصت‌طلبی است.

میرزائیان: من در تماس تلفنی که با آقای طاهری داشتم، به او گفتم: شما علائم بیماری را حذف می‌کنید اما بیماری همچنان باقی است، رشد می‌کند و بعدها خیلی شدیدتر، خود را نشان می‌دهد. ‌اول،‌ ادعا کرد که ما خیلی‌ها را درمان کرده‌ایم،‌ بعد گفت: این به عنوان یک مُسکِن، خوب است.

لاریجانی: من می‌خواهم حرف شما را تصحیح کنم.‌ ایشان حتی قادر به از بین بردن علائم هم نیست. وقتی ‌روان انسان مورد مهربانی و توجه قرار می‌گیرد، آن حساسیت و نگرانی‌های ناشی از بیماری که فرد را عذاب می‌دهد، تا حد زیادی مرتفع می‌شود و فرد احساس بهبود و امید بیشتری می‌کند. من قبول ندارم که طاهری بتواند حتی علائم را رفع کند، ‌چون خودم یک بار به او گفتم: مرا به شبکه وصل کن.‌ هر چه کرد، گفتم: من هنوز هم همین‌جا هستم! ‌گفت: چون تسلیم نشدی. پاسخ دادم: ‌من نه می‌خواهم و نه می‌توانم تسلیم کسی شوم. «من از آن روز که در بند توام[خدا] آزادم»؛ خدا به من آزادی داده،‌ چرا باید در بند کسی بروم؟ ‌فلسفه عبادت و ذکر هم همین است که اثبات ذلت، حقارت و کوچکی در برابر عظمت پروردگار کنیم تا وهم و خیال، ما را فریب ندهد. «گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم»، عقل را نگهبان خیال می‌کند.«گفتا که رهروست او از راه دیگر آید»، اصلاً تسلیم هیچ‌چیز دیگر حتی عقل نمی‌شود، جز خدا.

میرزائیان: پس شما هر دو ادعایشان را رد می‌کنید؟

لاریجانی: بله. ‌البته این در تخصص من نیست و بهتر است ‌از سوی پزشکان مورد بررسی قرار گیرد تا وجوه مختلف آن آشکار گردد. به عقیده من، مردم ما تشنه هستند و برای رفع عطش معنوی، به سمت چشمه‌ای رفتند که سراب از آب درآمد. متأسفانه، کم‌کاری و اهمال ما در عرضه عرفان ناب اسلامی نیز در این زمینه، بی‌تأثیر نبوده‌است.

صید، فراوان در این جامعه رها کرده‌ایم

میرزائیان: جا دارد در اینجا، نگاهی ریشه‌شناسانه نیز داشته باشیم و ‌علل ظهور و بروز فرقه‌های عرفان‌نمایی مثل حلقه و ریشه‌های گرایش برخی به سمت‌ آن را مورد بررسی قرار دهیم. در مشاهداتم با قربانیان فرقه، یکی از مهم‌ترین عوامل جذب افراد را ضعف اعتقادی دیدم. عدم شناخت درست و کامل دین، باعث می‌شود آن‌ها قدرت تمیز حق و باطل را نداشته باشند و فریب بخورند. ضعف شخصیتی و عقده‌های روحی-روانی، در درجه بعدی مطرح است. بسیاری از افراد، دنبال مباحث معرفتی، دینی و معنوی نیستند اما در وجود خود کمبودهایی دارند که در جمع‌هایی مثل کلاس‌های حلقه، پاسخ داده می‌شود. مثلاً، خانمی که جایگاه اجتماعی و خانوادگی متزلزلی دارد، تنها با گذراندن چند دوره آموزشی حلقه می‌تواند -به‌اصطلاح- «مربی»(مَستِر) شود و همین مسئله به او شخصیت می‌دهد. یک بخش هم همان تلقینات مثبت روانی است. وقتی فردی که مشکلات روحی دارد، مورد توجه مستر قرار می‌گیرد(با گفتن اینکه فلان ساعت برایت اتصال اعلام می‌کنم)، همین یک حس همدردی است؛‌ یعنی من، هم مشکل تو را درک کردم و هم می‌خواهم به تو کمک کنم. ‌این خیلی برای آن فرد، لذت‌بخش است و به تداوم این ارتباط علاقه‌مند می‌شود.‌

شاید ما این نوع ارتباطات را در مساجد و جمع‌های مذهبی نداشته باشیم، ولی در گروه‌هایی مثل حلقه، افراد را صرف‌نظر از ظاهر یا عقیده، کاملاً می‌پذیرند. همین پذیرش و درک متقابل، باعث می­شود افراد از نظر روحی ارضا ‌شوند و احساس کنند می‌توانند در آنجا جواب بگیرند.‌ تمام آن تنهایی‌ها،  عقده‌ها، سرخوردگی‌ها و تحقیرهایی که شاید توسط خانواده یا جامعه صورت گرفته، در این کلاس‌ها به شکل دیگری جبران می‌‌شود. من افراد بسیاری دیده‌ام که حتی می‌پذیرند مبانی حلقه از نظر اعتقادی، مشکل دارد اما حاضر نیستند این کلاس‌ها، مسترها و دوستان تازه را به عنوان یک پشتوانه عاطفی از دست بدهند. اساساً ضعف اعتقادی و ارضای کمبودها، مهمترین عوامل جذب، نه فقط به حلقه بلکه حتی فرقههای دیگر است و من فکر میکنم، مردم از این حیث، آسیبپذیرند.

لاریجانی: به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. علاوه بر ضعف اعتقادی، خلأ شخصیتی و کمبودی که فرد در خود و زندگی احساس می‌کند، سومین مسئله، عدم جاذبه خودیها (مذهبیون) است. ‌نکته دیگر اینکه، به طور کلی قشرهای آسیب‌دیده به چنین مراکزی گرایش دارند.‌ فرقه‌ها تمرکز زیادی بر این اقشار دارند. ‌ما رفتار مناسبی با یک فرد معتاد نداریم اما فرقه‌ها به او می‌گویند «هم به تو جای گرم می‌دهیم، هم بیماری‌ات را مداوا می‌کنیم، اگر الآن هم نمی‌توانی ترک کنی، هیچ اصراری نیست، فقط بدان که تو می‌توانی ترک کنی.»‌ همین که فعل «توانستن» را برای فرد قرائت می‌کنی، اوج می­گیرد و احیا می‌شود. البته در این میان، یک عده وازده‌های سیاسی هم هستند که بعضاً جذب فرقه­ها می‌شوند.

یک بخش نیز ضعف بعد معرفتی است. امروز، خانواده‌های ما مشکلات مذهبی زیادی دارند. به نظر من، ریشه جذب همین‌جاست. ‌طرف، دین را نمی‌شناسد، به تکالیف شرعی خود آشنا نیست، مسجد و مدارس و دانشگاه هم پاسخگو نیستند، این است که به محض شنیدن نام معنویت و عرفان، با اقوال و رفتار جذاب آن‌ها، بلافاصله جذب می‌شود. اصلاً این مسئله، اکنون یکی از چالش‌های پیش‌روی اسلام است که در نوع خود بی‌سابقه می‌باشد.‌ ‌امروز، رابطه عاطفی، همگن بودن، همزبانی و همدلی در میان خانواده‌ها تا حد زیادی تضعیف شده‌است. ‌پسر با پدرش، رابطه عاطفی ندارد، تا چه رسد به گفتمان دینی و اعتقادی! جوانان ما چقدر مراجع تقلید را می‌شناسند و به آن‌ها اعتقاد دارند؟ این‌گونه آسیب­ها فراوان است. ‌یک جریان هم مثل عرفان‌حلقه، صیاد می‌شود و صید می‌کند.‌ متأسفانه، صید، فراوان در این جامعه رها کرده‌ایم. ‌باید به پرسش‌های جوان‌ها پاسخ دهیم. ‌بسیاری، خدا را زیر سؤال می‌برند، خیلی‌ها نماز نمی‌خوانند و اصل اعتقاد را کنار گذاشته‌اند، حتی فرزندان رشدیافته در ‌خانواده‌های مذهبی، انقلابی و  باسابقه. ‌به نظر من، دلیل عمده‌ این مشکل، سرخوردگی و عدم پاسخ‌گیری درست آن‌هاست. ‌متأسفانه، فضاسازی‌های سیاسی و دامن زدن به جناح‌بازی‌ها، باعث شد که ما از مسائل اعتقادی غفلت کنیم.‌ در این میان، وجود یک سازمان راهبردی برای هدایت و ارائه مشاوره‌های دینی- معنوی به افراد، می‌تواند تا حد زیادی راهگشا باشد. باید به جای اینکه ‌این افراد را تحقیر و سرکوب کنیم، آ‌ن‌ها را شناسایی و در یک مجموعه دقیق و تعریف‌شده، هدایت نماییم. ‌مربیان و معلمان دینی و مذهبیون نیز نقش مهمی در این زمینه دارند و لزوم ارتقای بینش و دانش معنوی و دینی آن‌ها در کلیه سطوح آموزشی، احساس می‌شود. انسان تا در حوزه سیر و سلوک، قرآن‌شناسی و اهل‌بیت‌شناسی، استخوان خرد نکند، نمی‌تواند معلم روحانی دیگران شود.

لزوم تأسیس کلینیک مشاوره فرقه‌ای برای یاری آسیب‌دیدگان

میرزائیان: یک نکته‌ مهم در فرمایش شما،‌ اشاره به «عرفان» بود. حتی نام عرفان هم جاذبه دارد و بسیاری به آن علاقه‌مندند و دوست دارند به این وادی قدم بگذارند، ‌اما نه مقدماتش را می‌دانند و نه راهش را می‌شناسند . ‌جوان ما به عرفان علاقه‌مند است.‌ خوب چرا ما نباید نهاد یا مرکزی داشته باشیم که پاسخگوی این عطش باشد؟ ‌جایی که به جوانان بیاموزد، عرفان اصیل و ناب اسلامی با چهار جلسه کلاس رفتن، حاصل نمی‌شود. مرکزی که فرد به راحتی به آن ‌دسترسی داشته باشد و با ارائه منابع و محتوای آموزشی مناسب، بتواند با مقدمات عرفان آشنا شود، ‌یا اینکه زمینه آشنایی وی با استادان و معلمان راستین عرفان را فراهم سازد تا در مسیر درست، قرار گیرد. ‌متأسفانه، ما با اهمال خود در این زمینه، چنین دسترسی‌هایی را فراهم نکرده‌ایم و همین امر موجب شده جوان علاقه‌مند به عرفان، ناگزیر گردد که عطش خود را از سراب‌هایی مثل عرفان حلقه، سیراب کند. اگر به فرد تشنه، آب زلال ندهی، با آب گل‌آلود تشنگی‌اش را رفع می‌کند.‌

به هر حال، یک نفر مثل آقای طاهری در جامعه ظاهر شده و آسیب‌هایی را به افراد و خانواده‌ها وارد نموده اما هیچ‌کدام از مسئولان و متولیان حوزه دین و عرفان، آن‌گونه که در خور است، برای مقابله با این جریان، وارد میدان نشده و همکاری نمی‌‌کنند.

لاریجانی: این نیامدن و همکاری نکردن، دلیلی دارد که از مهمترین آن هزینه ورود به این مباحث است . استادها جرئت ورود پیدا نمی‌کنند. ‌باید به آن‌ها هم حق بدهیم.‌ راهش این است که یک سازمان ایجاد شود و به صورت مستقل، افراد خبره و حرفه‌ای را برای این منظور انتخاب کند. ‌تنها با این حرکت و اقدامات فرهنگی است که می‌توان با این فرقه مقابله مؤثر کرد. به جای صرف هزینه‌های امنیتی، می‌توانیم با یک تیر چند نشان بزنیم، ‌هم کار فرهنگی کنیم، هم کار اعتقادی و به این ترتیب، جوانانمان را از دست ندهیم.‌ یکی از مهمترین نقاطضعف، عدم آگاهی مسئولان و متولیان از ذهنیات، دغدغهها و نیازهای معنوی مردم است، آن‌ها نمی‌دانند در سر جوانان چه می‌گذرد و در چه وادی سیر می‌کنند. ‌اگر این‌ امر، به درستی آسیب‌شناسی نشود، قطعاً به راه‌حل اساسی و راهکار مؤثر دست نخواهیم یافت.

میرزائیان: کاملاً درست است. این را هم باید در نظر داشته باشیم که دشمن همیشه فعال است  و ‌هزینه و برنامه‌های زیادی دارد. ‌من در رصد خود از فضای مجازی، ده‌ها گروه و کانال تلگرامی وابسته به عرفان حلقه را شناسایی کردم که بیش از یکصد گرداننده، به صورت شبانه‌روزی در آن‌ها فعالیت می‌کنند. این خیلی عجیب است که آن‌ها هر روز از صبح تا پاسی از شب فعال بوده و تک‌تک پرسش‌های افراد را پاسخ می‌دهند.‌ از خود می‌پرسم: مگر این‌ها کار و زندگی ندارند؟! بودجه‌شان از کجا تأمین می‌شود؟ و… . در مقابل، آیا ما چنین مجاری ارتباطی فعالی داریم؟

وقتی فرد در این گروه‌ها مشکل خود را بیان می‌کند، فوراً می‌گویند برای او اعلام اتصال کنید، ‌این یعنی همدردی جمعی.‌ گاهی نیز با جمع‌آوری پول به افراد کمک می‌کنند و با این فعالیت‌های جمعی و مددجویانه، اطمینان اشخاص را جلب می‌نمایند. خوب، بدیهی است که گرایش فرد به سمت آن‌ها محتمل‌تر است تا مراکز و الگوهای مذهبی که اصلاً به فکر این مسائل نیستند و هر روز، فاصله بیشتری از مردم پیدا می‌کنند.

پیشنهاد من، ایجاد یک کلینیک روانشناسی و مددجویی برای حمایت از قربانیان حلقه است که آسیبهای شدید و گاه جبرانناپذیری، از بیماریهای جسمانیفیزیکی تا روحیاعتقادی میبینند. در این مرکز باید مشاور مذهبی، روانشناس، مددکار اجتماعی و حتی مشاور حقوقی وجود داشته باشد تا به مشکلات آسیب‌دیده‌ها از ابعاد مختلف رسیدگی شود. یک آسیب‌دیده به صورت شبانه‌روزی، به مرکزی نیاز دارد که در اختیارش باشد.

بسیاری از جداشده‌ها شرایطی دارند که در صورت رهایی، ممکن است دوباره بازگردند و عضو فرقه شوند، ‌چون حلقه‌ای‌ها دائم در کنارشان هستند.‌ بسیاری از افراد به سبب ورود به فرقه، موقعیت شغلی و اجتماعی خود را از دست داده و برای بازگشت به جامعه نیازمند یاری از سوی مددکار اجتماعی‌اند. برخی آسیب‌دیده‌ها به مشاوره حقوقی نیاز دارند. مثل، زن وشوهرهایی که به خاطر گرایش همسر خود به عرفان حلقه می‌خواهند از یکدیگر جدا شوند اما نمی‌توانند در دادگاه ثابت کنند که همسرشان عضو فرقه‌ است و نگران آن هستند که فرزندانشان زیر دست پدر یا مادر فرقه‌ای بزرگ شود. بنابراین، وجود یک مرکز تخصصی برای پاسخدهی به این نیازها و یاری به بُریده‌ها برای بازگشت به زندگی عادی، ضروری است.

پیشگیری با عرضه عرفان‌ناب اسلامی

لاریجانی: علاوه بر درمان، باید به فکر پیشگیری هم بود. پیش‌بینی آینده، بستگی به عملکرد خودمان دارد. باید به ‌اساتید خبره این عرصه، اعم از حوزه و دانشگاه، بها داده شود تا به عرصه نقد این نحله‌ها وارد شوند. ‌اگر ما ساز و کار خوبی برای استفاده درست از این استعدادها داشته باشیم و از ورود افراد پیش‌گیری کنیم، این‌ جریان‌ها دیگر مجال رشد پیدا نمی‌کنند. در غیر این صورت، ممکن است به جای یک نحله‌، با ده‌ها مورد مواجه شویم؛ چنانچه امروز هم به آن مبتلا هستیم.

انسان در سلطه دو چیز است.انسانهای مثبت در سلطه فطرتاند وانسانهای میانه، هم تحتتأثیر جریانهای مثبت هستند و هم جریانهای منفی. اگر یک لحظه غفلت کنیم، چهبسا خیال، آدمی را به ورطه نابودی کشاند.

«هر کو نکند فهمی زین کلک خیال‌انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد».

اگر صورت‌گر چین باشی و از خیالت غفلت کنی، همه‌چیز از بین می‌رود. ‌بنابراین، همه‌چیز بستگی به تصمیم ما دارد. ‌عرفان کیهانی یا هر اندیشه‌ دیگری با برخورد سخت‌افزاری درمان نمی‌شود. ‌راه درمان اصلی‌، نرم‌افزاری است. ‌باید نقد شود. ‌علما را اطمینان دهیم تا به صحنه بیایند. خداوند در قرآن می‌فرماید:«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(6).‌ اگر رشد، تعالی و تحول بیشتر شود، تعادل ایجاد و ‌گرایش‌های دینی تقویت می‌‌گردد. ‌اسلام، دین آزادی ا‌ست و ‌عرفان اسلامی برآمده از آن، ظرفیت زیادی دارد. «چارلز کوپچان» در کتاب «پایان عصر آمریکا» میگوید: «آینده جهان، آینده ایدئولوژیهاست.»ایدئولوژی حاکم بر جهان هم، ایدئولوژی عرفانی است.به نظر من، این ظرفیت فقط در عرفان اسلامی ما وجود دارد.پس ما باید عرفان اسلامی را معرفی کنیم. بستر، شاخص و مصداق آن هم عرفان امامراحل(ره) است، اما متأسفانه سرانه آثار امام(ره) در دانشگاهها و حوزه، منفی است! فقط وصیتنامه امام(ره) است که در دانشگاهها به صورت واحد اختیاری تدریس میشود.این وصیت­نامه، عصاره تفکر امام است. مانیفست انقلاب اسلامی و جهان مهدویت است،

میرزائیان: در تأیید فرمایش شما باید عرض کنم، تا زمانی که خلأهای معنوی و آموزشی-اعتقادی‌ را پر نکنیم، تا وقتی که حوزه‌ها و متولیان فرهنگی متوجه نشوند چطور باید به جامعه آموزش اعتقادی دهند، نه‌تنها طاهری، بلکه فرقه‌های دیگر هم ظاهر می‌شوند.‌ دشمن از همین خلأها سوءاستفاده می‌کند.‌ باید این‌ نقاط‌ضعف را جبران و روزنه‌های نفوذ را سد کنیم. ‌تنها از همین راه می‌توان به مقابله مؤثر پرداخت. برخورد امنیتی و سلبی، به‌تنهایی کافی نیست. باید بدانیم ضعف‌ها کجاست و آن‌ها را اصلاح کنیم.

 

*پینوشت:

1-«و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا (ی دل) و رحمت (الهی) برای اهل ایمان است و ظالمان را به جز زیان (و شقاوت) چیزی نخواهد افزود»، سوره اسراء، آیه82.

2- «آگاه باشید که با یاد خدا، دل‌ها آرام می‌گیرد.»، سوره رعد، آیه28.

3- «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید و باید هر انسانی مراقب اعمالی که از پیش، برای فردایش فرستاده باشد و از خدا بترسید، به درستی که خدا از آنچه می‌کنید، باخبر است.»، سوره حشر، آیه18.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.