دیبا ادیب| یکی از مسائل انکار ناپذیر جوامع امروز که موجب نگرانیهای زیادی در سطح جهانی شده ظهور و بروز فرقههای انحرافی و بهاصطلاح معنویتهای کاذب است. ناکامی نظام سرمایهداری در رفع نیازهای معنوی بشر و ذات معنویتخواه و خداجوی آدمی خلأ بزرگ و عمیقی را ایجاد کرده که دستاویزی برای ظهور جریانهای انحرافی شده است.
سرکردگان این فرقههای انحرافی با سوءاستفاده از این خلأ و نیاز (فطری) بشرِ سرخورده امروزی، دام خویش را گسترانیده و با ارائه اجناس بدلی بهجای معنویت ناب، ضمن انحراف اذهان در مسیر تحقق مطامع سیاسی، اقتصادی و… خویش گام برمیدارند.
رشد و اشاعه این جریانها امری فراگیر بوده و تقریباً در تمام نقاط جهان با شدت و ضعف وجود دارد. بدیهی است، برخی مناطق حساس بهلحاظ سیاسی، جغرافیایی و اعتقادی بهسبب ماهیت خود، بیشتر از سایر نقاط در معرض خطر و آلودگی از جانب فرقهها قرار دارند، مانند جوامع اسلامی و کشورهای شرقی.
کشور ما نیز از این امر مستثنی نبوده و در طول تاریخ در برهههای زمانی مختلف در معرض هجمه فرقهها و جریانهای انحرافی گوناگون قرار گرفته است؛ جریانهایی که با هدف تضعیف اعتقادات پایههای ایمانی جامعه مسلمان ایران با حمایت جریانهای خارجی شکل گرفته و یا تقویت شدهاند؛ از فرقههای بابیت و بهائیت گرفته تا جریانهای کاذب امروزی که در اشکال و قالبهای مختلف خود را به جامعه تحمیل کرده و در پی دستیابی به مقاصد خویش هستند.
طی سالهای اخیر، امواج این هجمه شدت و وسعت بیشتری به خود گرفته، بهگونهای که با اندک تأملی میتوان ردپای این جریانها و فعالیتهای مخرب آنها را در حوزههای مختلف اجتماعی مشاهده کرد.
پیامدهای ناشی از این جریانها طیف گستردهای از آسیبها را در حوزههای اعتقادی، شخصیتی، خانوادگی، اقتصادی و امنیتی دربرمیگیرد؛ بنابراین، مسئله فرقههای انحرافی امری جدی است که مقابله با آن در درجه اول، مستلزم توجهی همهجانبه از سوی مسئولان و نهادهای ذیربط و در درجه بعد، آحاد جامعه است. تحقق این امر نیز در گروی رصد فعالیتهای فرقهها اطلاعرسانی و آگاهیبخشی مناسب و طراحی و اجرای راهکارهای عملیاتی و کاربردی است.
مطالعه و تحقیق پیرامون ماهیت فرق و جریانهای انحرافی، شگردها و طرق نفوذ آنها و حوزههای آسیبپذیر، مقولهای مهم در این زمینه محسوب میشود که انجام هر چه بهتر آن میتواند مراحل بعدی تقابل را مؤثر و کمهزینهتر سازد.
در این نوشتار تلاش شده تا به یکی از حوزههای بسیار مهم اجتماعی که بهسبب ماهیت حساس و اثرگذارش بیش از سایر مسائل مورد توجه فرق و جریانهای انحرافی قرار گرفته و از آن بهعنوان مجرایی برای نفوذ به جامعه بهره میجویند، پرداخته شود.
حوزه آموزش از دیرباز، بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای نفوذ فرق مورد سوءاستفاده قرار گرفته و میتوان ادعا نمود، همچنان نیز یکی از آسیبپذیرترین عرصهها در این زمینه بهشمار میرود.
آموزش، حوزهای حساس
همان گونه که اشاره شد، فرقهها با درک اهمیت و جایگاه والای آموزش، بهلحاظ تأثیرگذاری در جامعه همواره بر این حوزه تمرکز داشته و تلاش میکنند تا به انحای مختلف از آن امکان به نفع خویش بهره جویند.
مقوله آموزش مفهوم گستردهای دارد. در واقع آدمی از نخستین لحظات حیات در معرض آموزش و یادگیری قرار دارد. این امر در دورههای مختلف زندگی تداومیافته و تنها، اشکال و قالبهای متفاوتی به خود میگیرد. همین روند دائمی نمایانگر جایگاه و نقش مهم آموزش در زندگی آدمی است.
با آموزشهای فردی و اجتماعی است که هویت انسان شکل گرفته و برای ایفای نقشهای اجتماعی آماده میشود. آموزش در درونیسازی ارزشها و هنجارهای اجتماعی و اعتقادی نقشی بیبدیل دارد. فلذا مورد توجه فرقهها قرار گرفته و از دو روش در راستای منافع خود بهرهبرداری میکنند:
۱. آموزش درون تشکیلاتی؛ ۲. نفوذ در نظام آموزش رسمی و غیررسمی جامعه
هجمه فرقهها به حوزه آموزش
بنابر آنچه گذشت، فرقهها با دو رویکرد فوق، بر حوزه آموزش تمرکز دارند. در رویکرد نخست، فرقهها و جریانهای انحرافی از نوعی نظام آموزشی خاص برای تربیت اعضای خود و حفظ آنها در تشکیلات بهره میگیرند. آموزش تشکیلاتی در برخی فرقهها از کودکی آغاز شده و تا پایان زندگی عضو را در بر میگیرد.
از جمله این موارد بهصورت مصداقی میتوان به آموزشهای هدفمند و طراحیشده در فرقه بهائیت موسوم به «طرح روحی» اشاره کرد که برای کلیه سنین در نظر گرفته شده و سالهاست که بهعنوان یکی از برنامههای آموزشی درون تشکیلاتی این فرقه در حال اجرا میباشد.
هدف این آموزش تشکیلاتی، تربیت سرسپردگانی محض و مریدانی مطیع است. مطالعات فرقهای صورت گرفته توسط برخی محققان نظیر مارگارت تالر سینگر[1] و استیون حسن[2] نیز نمایانگر بهرهگیری اغلب فرقهها از این نوع آموزشهاست، به طوری که آن را بهعنوان یکی از شاخصهای فرقهای قلمداد مینمایند.
رویکرد دوم را میتوان بهعنوان یکی از اصلیترین شگردهای فرقهها و جریانهای انحرافی برای نفوذ به جوامع مختلف و جذب اعضا برشمرد. در واقع، سرکردگان فرق با بهرهگیری از ساحت مقدس آموزش میکوشند، باورها و اعتقادات انحرافی خود را بهصورت غیرمستقیم به جامعه بهویژه قشر جوان و جویای علم تزریق کنند. آنها برای این منظور شگردهای مختلفی دارند؛ از نفوذ به مراکز علمی آموزشی گرفته تا ورود به حوزه چاپ و نگارش کتب و منابع آموزشی برای تمامی سطوح.
گاه اعضای فرقه در مقام مربیان مدارس و استادان دانشگاه به حوزه آموزش نفوذ کرده و بهصورت غیرمستقیم به اشاعه باورها و مبانی ساختگی خود به جذب افراد مستعد میپردازند. گاهی نیز اتاق فکر فرقه وارد عمل شده و با نگارش کتب و جزوههای آموزشی در پوشش داستان و رمان با موضوعات جذاب و مخاطبپسند و یا حتی بهصورت مستقیم در قالب کتب عرفانی و معنوی اذهان جامعه را هدف قرار میدهد.
برخی فرقه ها نیز هر دو رویکرد را مد نظر قرار داده و برای تحقق اهداف خود از هر دو شگرد، بهره میجویند. بی شک، نخبگان، آموزگاران و استادان، در کنار خانواده، نقشی بیبدیل در شکلگیری هویت اعتقادی و اجتماعی فرد دارند و دانش پژوهان با اعتماد به جایگاه علمی استادان و مهر تایید نهادهای ذیربط بر صلاحیت علمی آنها، سخنان و آموزشهای این قشر را چراغ راه خود قرار داده و بهتدریج با آن آموزهها مانوس میشوند.
بنابراین آنچه از سوی مربیان به دانشآموزان منتقل میشود، نقش مهمی در شکلگیری باورها و اعتقادات آنها دارد، بهویژه آنکه ساخت فطری و لوح پاک ذهن نوجوان و جوان، نشته یادگیری و رشد است. این لوح سفید میتواند تحت آموزشهای انحرافی عناصر وابسته به فرقه، آلوده و مخدوش شود که زدودن آن بسیار دشوار و گاه غیر ممکن است.
بر این اساس، مسئله گزینش استادان از اهمیتی فوقالعاده برخوردار بوده و بر نهادهای ذیصلاح است که با بازنگری معیارهای مرتبط با این امر و شناخت ابعاد شخصیتی و اعتقادی افراد، راه نفوذ عناصر وابسته به فرقهها را به حوزه آموزش بسته و مانع پاشیده شدن بذر انحراف در ضمیر جویندگان علم شوند. این امر میتواند راهکاری مؤثر در مقابله با رشد و اشاعه فرقهها و جریانهای انحرافی در جامعه باشد.
رصد و پالایش مدام کتب آموزشی در تمامی سطوح علمی نیز میتواند سدی مقاوم در برابر خطر نفوذ فرقهها به این ساخت ایجاد نماید. در این رابطه پیشنهاد میشود، نهادهای مسئول با بررسی دقیق و موشکافانه محتوا و قالب کتب و منابع آموزشی، هویت نویسندگان و مؤلفان آثار حامیان مالی و مراکز انتشاراتی مانع چاپ کتب انحرافی در فضای آموزشی جامعه گردند. با رصد آثار و منابع موجود و خارج ساختن کتب مذکور میتوان ساحت آموزش را از خطر آلودگی این آثار زدود. بی تردید تحقق این مهم نیز نقش مؤثری در فرایند مقابله با نفوذ و اشاعه فرقهها و فرقهگرایی در سطح جامعه دارد.
در ادامه بهمنظور آشنایی بیشتر مخاطبان محترم با این حربه فرق و درکی ملموس از این شگرد به مصادیقی از هجمه جریانهای انحرافی به ساحت آموزش، اشاره میگردد:
۱. فرقه گنابادی و گسترش حضورش در نظام آموزش عالی
فرقه گنابادی یکی از جریانهایی است که بهسبب ماهیت خویش، در طول حیاتش همواره آموزش درون تشکیلاتی و خارجی را مد نظر قرار داده است. قلمرو این آموزش در بعد خارجی نسبتا گسترده بوده و از نفوذ در نظام آموزش عالی تا چاپ و توزیع کتب گوناگون را دربرمیگیرد. این امر در بعد تشکیلاتی نیز به اشکال مختلف نظیر برپایی جلسات منظم درون گروهی از سوی سران و قطب فرقه و برگزاری مراسم و آیینهای خاص فرقهای صورت میپذیرد.
صرف نظر از آموزش درونتشکیلاتی، نفوذ عناصر این فرقه به حوزه آموزش عالی در نقش استادان دانشگاهها امری قابلتأمل است. هم اکنون تنی چند از اعضای این فرقه در مقام استاد در حال تدریس در برخی از دانشگاههای معتبر کشور هستند. در حالت خوشبینانه اگر نگوییم که آنها عامدانه به اشاعه باورها و اعتقاداتی خاص در میان دانشجویان میپردازند.
آمیختگی این باورها در نظام فکری ایشان میتواند بهصورت غیرمستقیم در سخنان و آموزشهایشان منعکس شده و در طول زمان به دانشجویان القا گردد. عنوان برخی پایاننامههای تحقیقاتی تحت هدایت این افراد شاهدی است بر این حقیقت. پایاننامههایی که بهظاهر با موضوع شناخت عرفان تهیه و تدوین شده اما محتوای آنها نمایانگر عرفان از منظری خاص و به دور از عرفان ناب اسلامی است.
فرقه گنابادی همچنین ید طولایی در چاپ و انتشار آموزههای خود در قالب کتب و مجلات علمی و آموزشی دارد. انتشارات این فرقه با نام «حقیقت»، چاپ کتب و نشریات آنان را بر عهده داشته و آثار زیادی را برای کاربرد درون تشکیلاتی و توزیع با هدف جذب در جامعه منتشر کرده است.
۲. فرقه مکتب نورعلی الهی و برپایی کلاسهای آموزشی
مکتب «نورعلی الهی» یکی دیگر از جریانهایی است که نفوذ در حوزه آموزش را بهویژه در سالهای اخیر هدف خود قرار داده است. عناصر این جریان با برپایی کلاسهای آموزشی بهخصوص در عرصه موسیقی و نوازندگی که با ماهیت و مراسم این فرقه پیوند دارد میکوشند، در پوشش آموزش آلات موسیقی مبانی و اعتقادات باطل خود را نیز به هنروران القا کرده و با شناسایی افراد مستمد – با ترفندهای خاص – آنها را جذب نمایند.
هدف از این اقدام نیز عضوگیری و افزایش کمی اعضا است؛ امری که حیات و قدرت فرقه بدان وابسته است. این جریان با ارائه تسهیلات در کلاسهای آموزشی، زمینه جذب افراد را فراهم میسازد. هماکنون این کلاسها در برخی نقاط کشور همچون قزوین، کرمانشاه و… دایر بوده و تحت پوشش آموزش موسیقی به اشاعه باورهای انحرافی در جامعه می پردازند.
۳. نفوذ فرقههای نوظهور به حوزه کتب علمی – آموزشی
برخی جریانهای نوظهور اساساً از طریق نفوذ در حوزه کتب آموزشی، پدیدار گشته و اشاعه یافتهاند. از جمله این جریانها میتوان به «عرفان حلقه» و «رام ا…» اشاره کرد. سرکردگان این جریانها با نگارش کتابی بهظاهر عرفانی و برپایی کلاسهایی برای آموزش مبانی باطل و ساختگی خویش به فریب و جذب افراد پرداخته و موفق شدهاند عدهای را از این طریق گرد خویش جمع نمایند.
برپایی کلاسهای آموزشی نیز نقش مهمی در شکلگیری این جریانها داشته و پایه و اساس آنها محسوب میشود. این کلاسها ضمن فراهم کردن منابع مالی فراوان برای فرقه، القای باورها و اعتقادات انحرافی را در پوشش مسائل موجه بهظاهر عرفانی تسهیل نمودهاند. با وجود برخورد قانونی با سرکردگان هر دو جریان مذکور و احراز اتهامات آنها فعالیتهایشان همچنان ادامه داشته و عناصر این جریانها با برپایی کلاسهای مخفیانه و دورههای مجازی میکوشند، از نابودی فرقه جلوگیری کنند.
نکته جالب آن که جریان حلقه با وجود اعتراضات گسترده برخی مریدان و حتی شکایت قضایی آنها از سرکرده فرقه، هنوز هم از این کلاسها بهعنوان منبعی برای کسب درآمد و تأمین نیازهای فرقه بهره میٔجوید و این مسئله هشداری است، برای خانوادهها و نهادهای ذیربط تا با رصد عمیق و اطلاعرسانی در این زمینه مانع فریب افراد از سوی این جریان شوند.
برخی فرقههای کاذب مانند «اُشو»، «سرخ پوستی»، «پائولو کوئیلو» و نیز اساساً از طریق ورود به حوزه کتب علمی – آموزشی در جامعه اشاعه یافته و به پراکندن افکار و باورهای انحرافی مشغول هستند.
کتابهای مربوط به این جریانها بهوفور در بازار نشر قابل مشاهده بوده و در سایه غفلت مسئولان تجدید چاپ نیز میشود؛ امری که بر ضرورت توجه و دقت بیشتر نهادهای متولی امر نشر تأکید دارد.
لزوم دفاع از ساحت آموزش
بنا بر آنچه گذشت، آموزش بهسبب نقش مهم و تأثیرگذار در شکلگیری باورها و اعتقادات فردی و اجتماعی، حوزهای حساس محسوب میشود که میتواند از هر دو جنبه مثبت و منفی مورد توجه قرار گیرد.
به عبارت دقیقتر، آموزش بر اساس نوع بهرهگیریای که از آن میشود میتواند پیامدهای مفید یا مضری داشته باشد. بدیهی است، سوءاستفاده فرق و جریانهای انحرافی از این حوزه آسیبها و پیامدهایی ناگوار و گاه جبرانناپذیر بهویژه در حوزه اعتقادات در پی دارد.
در عین حال، بهرهگیری از این عرصه بهعنوان مجرایی برای اطلاعرسلانی و آگاهیبخشی به اقشار حساس و آسیبپذیر جامعه در خصوص خطرات فرقهها و مصونسازی آنها در این زمینه نیز میتواند نقش مفیدی در تقابل با فرقهها ایفا نماید.
این وظیفه عموم ماست که با تمرکز بر کارکرد مثبت آموزش در حیطه تربیت افراد و تلاش برای بستن روزنههای نفوذ فرق و جریانهای انحرافی به این حوزه، نهایت بهره را از جنبه مثبت آن اتخاذ کرده و بدینسان یکی از مهمترین شگردهای نفوذ فرق را خنثی سازیم.
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com
[1]. خانم سینگر در کتاب «فرقهها در میان ما» در این رابطه مینویسد: «برخی فرقههای بزرگ، دستورالعملهایی تعلیمی برای عضوگیرها، (همانطور که مربیان فروشندگی به فروشندگان جدید آموزش میدهند)، دارند و روشهایی را تعلیم میدهند که کجا و چطور به سوژهها مراجعه نمایند.
بعضی گروهها مایلند، اعضا را در برنامههای پرداخت مستمر وارد نمایند. لذا افراد شاغل با درآمد خوب را هدف قرار داده آنان را با فروش دورههای آموزشی، به خود قلاب میکنند و بهتدریج تعهدات بالاتری در قبال گروه برایشان در نظر میگیرند و در عین حال، دورههای آموزشی گرانتری به آنها میفروشند. در حقیقت رهبر فرقه بعد از محکم کردن جای پای چند عضو، آنها را برای بیرون رفتن و جذب اعضای جدید آموزش میدهد (صص ۴۸ و ۴۶، ۴۵).
[2]. استیون حسین در کتاب خود با عنوان «گسستن بندها» ضمن اشاره به فرایند آموزش در فرقهها چنین مینویسد: «در یک فرقه کنترل ذهن، دکترین گروه بهعنوان حقیقت مطلق و تنها پاسخ به تمامی مشکلات معرفی میشود. دکترین فرقه، اعضا را تحت آموزش قرار میدهد تا به این باور دست یابند که فرقه تنها حقیقت مطلق است.
بسیاری از فرقهها زبان درونی خاص خود را دارند که در روندی تدریجی به اعضا آموزش داده میشود. در اکثر فرقههای مخرب بیشتر روشهایی که به اعضا آموزش داده میشود، مستقیم و آگاهانه نبوده و از طریق الگو قرار دادن رفتاری بهخصوص به فرد القا میشود. آنان با نگاه به اعضای با سابقه، گوشدادن به سخنان رهبر فرقه و الگو قرار دادن آنان، موضوعات [و زبان خاص فرقه] را یاد میگیرند. به اعضای فرقهها آموزش داده میشود که رهبر فرقه همیشه درست میگوید و آنان حق شک کردن و یا پرسیدن هیچ سوالی در این رابطه ندارند (صص ۵۸-۶۰).