مریدپروری و خشونت‌گرایی؛ درنگی بر خشونت‌گرایی در فِرَق درویشی

علی امیرزاده|یکی از شاخص‌های اغلب فرقه‌های انحرافی، گرایش به خشونت است. در واقع، ماهیت و ذات این فرقه‌ها و اهداف سرکردگان‌شان می‌طلبد که خوی خشونت‌طلبی و گرایش به اعمال خشن نسبت به پیروان و جامعه بیرونی رواج داشته باشد. به تعبیری، خشونت پنهان و آشکار – حاکم در فرقه‌ها ابزاری است، برای پیشبرد برنامه‌ها و تحقق اهداف سرکرده و نزدیکانش.

«مارگارت تالر سینگر»، محقق در زمینه فرقه‌های انحرافی در کتاب «فرقه‌ها در میان ما»، ذیل موضوع آسیب‌های فرقه‌ها به خشونت فرقه‌ای اشاره کرده و می‌نویسد:

«فرقه‌ها به بچه‌های ما آسیب رسانده و خانواده‌هایمان را از هم می‌پاشانند. از بسیاری جهات بچه‌ها ناتوان‌ترین قربانیان حاکمیت خشن و خودکامه‌ای هستند که بر زندگی بسیاری از اعضای فرقه‌ها تسلط دارد.

… فرقه‌ها با استفاده از تفکرات افراطی منطبق بر ایدئولوژی‌شان اعضای خود را علیه خانواده‌هایشان می‌انگیزانند. بعضی فرقه‌ها صرفاً با اعضای خود بدرفتاری می‌کنند، در حالی که برخی دیگر خشنوت خود را متوجه بیرونی‌ها می‌کنند، گروهی هم در هر دو جهت عمل می‌نمایند.

اعضای فرقه‌ها تحت هدایت رهبران‌شان به افسران مجری قانون شلیک کرده‌اند، در معاملات مواد مخدر و فحشا درگیر شده‌اند، به حمل و نگهداری سلاح مباردت ورزیده‌اند، به هتک حرمت می‌پردازند، اعضای نوجوان را کتک می‌زنند، تنبیهات مختلفی برای اعضای خود اعمال می‌نمایند و حتی اعضای بریده از فرقه را به قتل می‌رسانند.»[1]

این ویژگی در میان فرقه‌های مختلف، با شدت و ضعف وجود دارد؛ در برخی پررنگ‌تر و آشکارا و در گروهی کم‌رنگ و پنهانی. فرقه‌های نوظهور بنا بر شاکله و مبانی اعتقادیشان به درجه‌ای و فرقه‌های سنتی نیز با توجه به رهبران‌شان در مرتبه‌ای از خشونت‌گرایی قرار دارند.

با توجه به ریشه‌ها و خاستگاه فرقه‌های درویشی و اهمیت انکارناپذیر آن‌ها در کشورمان همچنین وجود شواهدی از خشونت فرقه‌ای در آن‌ها در این نوشتار تلاش شده تا این موضوع به‌صورت اجمالی مورد بررسی قرار گیرد تا از این بُعد کم‌تر پرداخته شده با این دست فرق نیز آشنایی حاصل گردد.

خشونت در فرقه‌های درویشی

با عنایت به تعدد فرق درویشی و انشعابات گوناگون آن‌ها در کشور، به‌منظور پرهیز از اطاله کلام، در اینجا مسئله خشوت‌گرایی فرقه‌های درویشی با تمرکز بر چند فرقه که به‌لحاظ موقعیت و شمار پیروان به نوعی از سایرین متمایز هستند، مورد تبیین قرار می‌گیرد. در آغاز برای ملموس‌تر شدن این خشونت‌گرایی به مصادیقی از آن اشاره می‌شود تا از رهگذر آن، علل این خشونت‌گرایی نیز ریشه‌یابی گردد.

خشونت‌گرایی در فرقه مکتب نورعلی الهی و ترور تشکیلاتی

یکی از فرقه‌های تشکیلاتی، مکتب نورعلی الهی است که با توجه به خشونت سازمان‌یافته حاکم در آن به عنوان اولین نمونه مورد اشاره قرار می‌گیرد. فرقه مذکور، طی دوران حیات خود، مراتب مختلفی از خشونت را در ابعاد درون‌فرقه‌ای و برون‌فرقه‌ای پشت سر گذاشته و مصادیق این خشونت‌ها آن‌قدر بارز و متعدد است که حتی نزد برخی به‌عنوان فرقه‌ای «تروریستی» شناخته می‌شود.

امواج این خشونت تا حد زیادی گریبان‌گیر مریدان بوده و مصادیقی از ترور تشکیلاتی در آن وجود دارد. مطالعه کتب فرقه‌ای، حکایت از این حقیقت دارد که سرکرده فرقه (بهرام الهی) تلاشی سازمان‌یافته برای درونی ساختن خشونت فرقه‌ای ترتیب داده و با بیان مواردی از خشونت‌های رفتاری پدرش «نورعلی الهی» و بنیان‌گذار فرقه، در قبال مریدان و طرح آن‌ها به‌عنوان تربیت معنوی، کوشیده این خشونت را منطقی جلوه داده و نهادینه سازد تا از این طریق، اهداف بعدی خود را در اعمال خشونت نسبت به مخالفان (درونی و بیرونی) و اقدامات ایذایی و نابهنجار اجتماعی در راستای اهداف فرقه محقق سازد.

وی در کتاب «آثار الحق»، با اشاره به خشونت‌های پدرش، درباره او می‌نویسد: «در زمان پدرم چند درویش بودند که بسیار تنبل تشریف داشتند. بالاخره پدرم خسته شد و یک روز زمستان آن‌ها را لخت در اتاقی سرد و نمناک گذاشت و در را به رویشان بست. آن‌ها ۲۴ ساعت به‌همین حال بودند و بالآخره با آن ریاضت به جایی که قرار بود، رسیدند!»[2]

«پدرم بسیار سخت گیر بود و فلسفه زور داشت. بدین معنی که اگر مریدی خطا می‌کرد، حتی ممکن بود او را کتک هم بزند. بدین ترتیب، کار مرید آسان بود و بیشتر هم از روی ترس پیشرفت می‌کرد. رویه من بر خلاف پدرم، سهل و سخت است. آن نوع سخت‌گیری را ندارد و همین کار را به مراتب مشکل‌تر می‌کند.»[3]

طرح «فلسفه روز» برای خودسازی، نوعی توجیه منطقی خشونت است. گذشته از این، خشونت‌های پنهانی فرقه مکتب با توجه به رویکردهای سیاسی سرکرده و اهدافش، برنامه‌هایی برای خشونت سازمان‌یافته بیرونی نیز دارد. تهدید و ترور – فیزیکی و روحانی – اعضای جداشده و مخالفان فرقه از آن جمله است.

آشکارترین و خشن‌ترین عمل فرقه در این زمینه، ترور حجت‌الاسلام «عباس صبائی گلپایگانی»، امام جمعه شهرستان هشتگرد، در سال ۱۳۸۶ است که در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط عناصر فرقه مکتب نورعلی الهی به طرز فجیمی به شهادت رسید.

جز این بهرام الهی و سومین همسرش یعنی مینو توکلی، هم اکنون به اتهاماتی چون مشارکت در چند قتل و ترور و صدور دستور تشکیلاتی برای قتل «سید جعفر بهرامی»، از بزرگان مسلک اهل‌حق به‌دست «فردین حسینی» و «وهاب امیری» از عناصر وابسته فرقه از سوی پلیس بین‌الملل، تحت تعقیب فضایی قرار دارند.

خشونت در این فرقه آن‌قدر محرز است که جداشدگان هراس زیادی از تهدیدهای فرقه دارند. جالب آن‌که به اذعان یکی از بریده‌ها[4] در این فرقه، به هیچ وجه اجازه صحبت در خصوص این مسائل و اتهامات سرکرده داده نمی‌شود تا جایی که اعضا حتی به‌سختی بهرام الهی و مینو توکلی را با نام می‌شناسند و بالادستی‌ها با ذکر القابی چون «دکتر» در پی بزرگنمایی سرکرده و انحراف اذهان اعضا از این دست مسائل هستند.

فرقه نوربخشیه تجاوز و خشونت خاموش

نوربخشیه نیز به‌عنوان فرقه‌ای درویش‌مسلک و نیمه‌سنتی، مراتبی از خشونت فرقه‌ای را به‌ویژه به‌شکل پنهانی تجربه می‌کند که البته گاه آن‌قدر عمیق و مغرب است که سر باز کرده و علنی می‌گردد. بیشتر این خشونت شامل حال مریدان است که از سوی به اصطلاح بزرگان فرقه اعمال می‌شود.

رابطه مرید و مرادی مورد تاکید در این فرقه به‌نوعی مسیر را برای بروز این خشونت هموار می‌سازد. یکی از بارزترین و شنیع‌ترین نمونه‌های این امر که رسوایی زیادی برای فرقه به دنبال داشت و تا مدت‌ها در پی رفع و رجوع آن بود، تجاوز قطب فرقه به یکی از مریدان زن با هویت «ف. الف»، در سال ۱۳۷۱ بود که در نهایت خودکشی و مرگ وی را رقم زد. این مسئله با شکایت خانواده قربانی از «جواد نوربخش» و رسانه‌ای شدن این واقعه، سر و صدای زیادی به پا کرد. به‌طوری که قطب، ناگزیر به فرار از کشور شد و تا پایان عمر به ایران بازنگشت.

این خشونت‌گرایی آشکار تا حد زیادی، اعتبار فرقه را زیر سوال برد؛ آن هم فرقه‌ای که با راه انداختن شوی تبلیغاتی و میدان دادن ظاهری به زنان، مدعی حقوق برابر برای زن و مرد می‌باشد و قطب متهم به تجاوزش کتابی می‌نویسد، با عنوان «زنان صوفی».

ژست‌های روشنفکری و حقوق بشری بسیار قطب فعلی را نیز باید، به این امر اضافه کرد که سعی در مسکوت نمودن این‌گونه خشونت‌های پنهانی حاکم بر رابطه مرید و مرادی (به‌عنوان اصل تاکیدی در فرقه) دارد.

خشونت‌گرایی در فرقه گنابادی و ترور شخصیت

فرقه گنابادی به‌عنوان یکی از فرق درویشی از شهرت بیشتری برخوردار است، شاید سخن از خشونت با توجه به اخلاق‌گرایی‌های ظاهری این فرقه کمی دور از ذهن به نظر رسد، اما در فرقه گنابادی هم نوع خاصی از خشونت از گذشته تا به امروز حاکم بوده و آن، ترور شخصیتی و حذف فیزیکی افراد در درون و بیرون است که مصادیق متعددی از آن را شاهد بوده‌ایم.

این نوع خشونت هنوز هم توسط جریان‌های تازه‌تاسیس فرقه به‌ویژه گروهک افراطی «مجذوبان نور» نسبت به بیرونی‌ها و رقبای درونی (مشایخ و مأذونین) اعمال می‌شود.

افشاگری‌های کیوان قزوینی از مشایخ بزرگ و سرشناسی فرقه گنابادی در خصوص بدعت‌ها و انحرافات فرقه و متعاقبا ترور شخصیتی وی توسط قطب و دیگر مشایخ از مصادیق گذشته این خشونت بوده و تخریب مشایخ و بزرگان فرقه در نوشته‌های مجذوبانی‌ها و هجمه‌شان علیه برخی شخصیت های کشوری و مسئولان مملکتی، نمونه‌های اخیر اعمال خشونت در فرقه گنابادی می‌باشد.

برای نمونه، در قسمت یازدهم سلسله مقالات، با عنوان ۲۰۰ شب با «مولانا» نوشته «ح. م» عنصر مجذوبانی، می‌خوانیم:

«و اما بسیاری از مشایخ طریقت در زمانه من گندم‌نمای جو فروش و شیخ ناقص بودند. خدایشان بیامرزد که نه صفایی بود آنها را و نه وفایی، حرفه درویشی بر تن داشته و میل دنیا در دل انباشته بودند.

… با مغولان مماشات می‌کردند و تقیه را مذهب خویش می‌خواندند تا جبن و ترس‌شان را بهانه‌ای مقبول باشد. اجازتی داشتند، در امری و در همه امور دخالت می‌کردند.

ای فقیر! بدان که در طریقت هر زمان یک بزرگ بیشتر وجود ندارد و او قطب و ولی وقت است و هر کس خود را بزرگ داند، کوچک است و مدعی و بدان که پیشکسوتان و مشایخ همه سالک و ناقصانند و گفتن بزرگان طریقت بدعتی در گفتار صوفیان است و بی‌ادبی و جسارت در محضر انسان کامل.»[5]

با برگزاری کمپین‌های مجازی، معترضانه به احکام قضایی ادعای محرومیت از حقوق شهروندی در کاریکاتورها و مقالات منتشر شده در سایت مجذوبان نور نیز نمونه‌ای از خشونت نرم و تشویق به رفتارهای نابه‌هنجار و خشن در ابعاد برون‌فرقه‌ای است.

علاوه خشونت درون فرقه‌ای، فرقه گنابادی خشونت‌گرایی خود را نسبت به بیرونی‌ها نیز اعمال نموده که مصادیقی از آن را طی سال‌های اخیر در وقایع مختلف شاهد بوده‌ایم؛ حوادثی که اتفاقاً بعد خشونت‌گرایی در آن‌ها با شدت و حدتی چشمگیر و غیرقابل انتظار همراه بوده است. غائله کوار شیراز (شهریورماه ۱۳۹۰)، بارزترین نمونه در این زمینه است که رویه دیگری از این فرقه را نمایان ساخت.

یکی از بارزترین مصادیق خشونت فرقه ای گنابادی، غائله گلستان هفتم می باشد. اسفند ماه ۹۶ و در شب شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علی‌ها گروهی آشوبگر از داین فرقه با بستن خیابان گلستان هفتم در محله پاسداران تهران اقدام به ایجاد اغتشاش و آشوب کردند. با حضور نیروی انتظامی آشوبگران که از دراویش موسوم به گنابادی بودند، به سمت نیرو‌های پلیس حمله‌ور شدند و یکی از آن‌ها با اتوبوس نیرو‌های امنیتی شهر را زیر گرفت که سه تن شهید شدند. در ادامه درگیری آن‌ها یک بسیجی را هم به شهادت رساندند.

فراخوان شورش و آشوب مسلحانه، تهدید جانی و امنیت مردم، صدمه رساندن به اموال عمومی، تشویش اذهان، توهین به مقدسات، اهانت به علما و مسئولان نظام، سیاه‌نمایی علیه کشور، ارتباط‌گیری با رسانه‌های معاند در آن سوی مرزها، همراهی با جریان فتنه و… این‌ها تنها بخشی از سرفصل‌های اقدامات این گروهک تبهکار طی ۱۲ سال اخیر است؛ گروهکی موسوم به «مجذوبان نور» که از دل فرقه‌ای با عنوان دراویش گنابادی متولد شده و اقدامات آشوب‌طلبانه و مخربانه را سرلوحه فعالیت‌های خود قرار داده است.

مریدپروری، قدرت‌طلبی و خشونت‌گرایی

در تبیین چرایی گرایش به خشونت در فرقه‌های درویشی جز دلایل عمومی نظیر اهداف سرکرده، لزوم اطاعت‌پذیری پیروان، نظم تشکیلاتی و… که شامل حال تمام فرقه‌های مخرب می‌شود، می‌توان به موارد دیگری نیز اشاره نمود.

مهم‌ترین مسئله رابطه «مرید و مرادی» و «مریدپروری» موجود در فرقه‌های درویشی است که تأکید زیادی بر آن می‌شود. لزوم سرسپردگی محض به قطب که کم‌و‌بیش در تمام فرقه‌ها وجود دارد، شرایط را برای سوءاستفاده‌های هر چه بیشتر سرکرده و دیگر بالادستی‌ها، بزرگان و مشایخ از مریدان فراهم می‌سازد.

خودِ شرایط پذیرفته شدن در برخی فرقه‌های درویشی و اعمال و آداب و رسوم خاص آن مانند دست‌بوسی، پابوسی، سجده به قطب و… ناخودآگاه مرید را برای این سوءاستفاده‌گری‌ها آماده و تربیت می‌کند. بیشتر این خشونت‌ها به‌سبب همین رابطه مرید و مرادی، مسکوت مانده و علنی نمی‌گردد؛ چون مریدان تحت تأثیر القائات قطب می‌اندیشند، این رنج‌ها بخشی از طی طریقت و سیر و سلوک عارفانه است و بدون تحمل آن قادر به طی طریق نیستند. بنابراین نوعی خشونت (اغلب روحی و گاه حتی فیزیکی) خاموش زاییده مریدپروی در فرق درویشی قابل مشاهده است.

مسئله زمینه‌ساز دیگر برای حاکمیت خشونت فرقه‌ای غلبه گرایش‌های این جهانی و به‌ویژه قدرت‌طلبی و فزون‌خواهی‌های اقطاب فرق درویشی بر گرایش‌های به اصطلاح عرفانی‌شان است. این شهوت قدرت و مال‌اندوزی ارضا نمی‌شود، مگر از راه بهره‌کشی و استثمار مریدان و اعمال فشار بر جامعه بیرونی برای سهم‌خواهی که یکی از ساده‌ترین ابزارهای تحققش اعمال خشونت است.

یکی از علل شکل‌گیری افراطی‌گری در فرق درویشی که آن‌ها را تشکیلاتی نموده و تا مبارزه مسلحانه نیز پیش برده، همین تحول ماهوی و غلبه دنیاگرایی بر وجه عرفانی این دست فرق است.

افراطی‌گری‌های مشاهده شده در جریان اهل حق، در این زمینه قابل ارزیابی است. از غائله میاندوآب گرفته تا خودسوزی‌های ۱۳۹۲ و شکل‌گیری مجمع غیر قانونی فعالان مدنی یارسان از دل آن به‌عنوان ارگان طیف افراطی اهل‌حق نمونه دیگر گروهک «مجذوبان نور» است که بیشتر خشونت نرم و گاه تحرکات عملیاتی را در دستور کار خود قرار داده است.

خشونت فرقه‌ای و آسیب بر پیکر جامعه

در مقام جمع‌بندی می‌توان اظهار داشت که امروز خشونت‌گرایی در وجه بارز و پنهانی و ابعاد درونی و بیرونی به ابزاری جداناپذیر از فرق درویشی مبدل گشته که با ماهیت تحول‌یافته و دنیاگرایانه‌شان در هماهنگی کامل قرار دارد. این خشونت‌های فرقه‌ای آسیب‌هایی را در کوتاه‌مدت و بلندمدت متوجه مریدان و جامعه بیرونی ساخته و آثار مخربی به‌دنبال دارد که در ابعاد شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و… قابل ارزیابی است.

تناقضات رفتاری و اعمال خشونت‌طلبانه حاکم در این فرقه‌ها ساحت معنویت را مورد هجمه قرار داده و بی‌اعتمادی و سردرگمی طالبان معنویت را در پی خواهد داشت. از طرفی، تحرکات آن‌ها در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی به‌عنوان خشونت بیرونی نیز این حوزه‌ها را دستخوش آسیب قرار می‌دهد.

بنابراین خشونت‌گرایی فرقه‌ای فقط شامل فرقه‌های تروریستی چون «منافقین» یا «القاعده» و «داعش» نیست و در بسیاری از فرقه‌ها و جریان‌های مدعی اخلاق و سیر و سلوک عرفانی نیز موجی از خشونت خاموش و خزنده در جریان است که به نمونه های به صورت مختصر اشاره شد.

[1]. سینگر، مارگارت تالر، فرقه‌ها در میان ما، مترجم: ابراهیم خدابنده، اصفهان انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۸۷، صص ۱۲۲-۱۲۱

[2]. الهی، بهرام، آثار الحق، جلد دوم، گفتار ۷۶، انتشارات جیحون، زمستان ۱۳۷۳، ص ۲۵

[3]. همان، گفتار ۴۱، ص ۱۶

[4]. «مکتبی تهی از نور الهی»، مصاحبه «الف. ب»، بریده فرقه مکتب نورعلی الهی، نشریه روشنا، شماره ۷۳، ص ۶۳

[5]. سایت مجذوبان نور، مهرماه ۱۳۹۶

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.