طبق منابع اسلامی، عرفان حقیقی فقط در آموزههای قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت پاک و مطهرش مشاهده میشود که این عرفان تفاوت آشکاری با تصوف دارد و این موضوع در سلوک اعتقادی و رفتاری صوفیان عارف نما قابل رویت است، به همین منظور شهید مطهری قائل به جدا بودن عرفان و تصوف میباشد.
طبق منابع اسلامی، عرفان حقیقی فقط در آموزههای قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت پاک و مطهرش مشاهده میشود که این عرفان تفاوت آشکاری با تصوف دارد و این موضوع در سلوک اعتقادی و رفتاری صوفیان عارف نما قابل رویت است، به همین منظور شهید مطهری قائل به جدا بودن عرفان و تصوف میباشد.
عرفانی که شهید مطهری از آن سخن میگوید و در بطن و متن آموزههای قرآنی و حدیثی و سنّت و سیره علمی وعملی معصومان علیهم السلام ریشه دارد و همواره فطرت انسان به چالش کشیده میشود، شناخت آن نوع از عرفان رنگ و بوی دیگری دارد که به انسان درد خدا و درد خلق و گرایش به درون و برون را توأمان عنایت میکند؛ بدین سبب، از خودآگاهی عرفانی به صورت راز سیر و سلوک یا عرفان عملی و نیل به مقام توحید و کمال سخن به میان میآورد (مطهری، 1378: جلد 2، صفحه 324)
این در حالیست که تصوف کاملا جدا از عرفان است و شناخت تصوف و پیروی از صوفیان عارف نما، نه تنها انسان را به شناخت توحید نزدیک نمیکند، بلکه به نحوی توحید را مقام قطب و ولایت ساختگی اقطاب میداند. برای اثبات ادعای فوق کافی است به شباهتهای فرقه سیاسی صوفیه و عرفانهای کاذب در بحث توحید و خداشناسی رجوع کرد تا تفاوت عرفان و تصوف به وضوح مشاهده شود و مهر بطلانی بر سلوک پوشالی صوفیان عارف نما زده شود.
نورعلی تابنده قطب سیاسی صوفیه، نظری کاملا متفاوت با شهید مطهری دارد و شرط رسیدن به عرفان واقعی را عبور از جاده تصوف دانسته و می گوید: عرفان واقعی را جز از طریق تصوف نمیتوان بدست آورد[1].
باید توجه داشت که عرفان حقیقی شدیدا در بحث توحید حساس است و هرگونه انحراف از بحث توحید را خارج از سلوک عرفان اسلامی میداند به نحوی که شهید مطهری بر بحث توحید و طی طریق با حساسیت ویژهای یاد کرده است. به تعبیر استاد شهید مطهری، «توحید عارف یعنی طیّ طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن» (مطهری، 1362. جلد2 صفحه 188) و این مطلب کاملا با نظر متصوفه تفاوت دارد، زیرا قطب حرف اول و آخر را در فرقه میزند و گاهی انحراف در تصوف به جای کشیده میشود که از قطب به عنوان خالق و گرداننده زمین و زمان یاد میشود!
برای اثبات ادعای فوق کافی است به جلسه سخنرانی 25 تیر93 نورعلی تابنده رجوع کرد تا انحراف شدید این فرقه سیاسی را در بحث توحید و خداشناسی مشاهده کرد و بطلان صحبت نورعلی تابنده و اثبات بیان شهید مطهری مشاهده شود.
لازم به ذکر است نتیجه عرفان تصوف فرق مذکور در بعد اجتماعی سکولاریسم را نتیجه می دهد و در حوزه فردی، انسانی بی درد در اجتماع و منزوی ،که هر دو از اصل اسلام ناب محٍّمدی خارج و بدورند. نتیجه این آموزه ها در نهایت، تأیید حکومتهای طاغوتی و نفوذ و سلطه استکبار شیطانی جهانی است. بدین جهت بو د که فرقه منحرف گنابادی رابطه ویژه ای با حکومت طاغوتی پهلوی داشت.
منابع:
- مطهری، مرتضی، عرفان اسلامی، بینش مطهر، 1394
- http://ferghenews.com/fa/news
[1] – (شرح رساله پند صالح، شرح مقدمه تا پایان دلائل روح و تجرد نفس، صفحه 34، نورعلی تابنده)