جریان مسیحیت تبشیری، همگام با تحولات اجتماعی – سیاسی، تغییر بافت اعتقادی و نیز اشکال ارتباطی، راهبردهای جذب را بهعنوان محوریترین هدف خود، مورد بازنگری قرار داده و متناسب با هر شرایط و زمینهای شگردهایی تازه طراحی و به مرحله اجرا میگذارد. بهگونهای که از تبشیر چهرهبهچهره در سدههای نخستین، به استراتژیهای زمینهمندسازی و اتخاذ رویکردهای نوین علمی در دوره معاصر رسیده است. همین نکته است که بررسی و تعمیق در روندشناسی تحولات استراتژیهای تبشیری را اهمیتی دو چندان میبخشد. دکتر احمدرضا مفتاح، نویسنده محقق و دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، با تکیه بر مطالعات و تجربیات خود در سمتهای مختلف موضوع پیش گفته را در گفتگوی حاضر مورد تحلیل قرار داده و با مرور استراتژیهای تبشیر از گذشته تا به امروز نکات قابل تأملی در باب تازهترین شگردهای جریان تبشیری،َ در قالب جنبشهای نوین دانشبنیان عرضه داشته و در عین حال، کیفیت این استراتژیها را در قبال ایران نیز مورد اشاره قرار دادهاند. در ادامه مشروح این مصاحبه تقدیم مخاطبان محترم میشود.
- برای شروع بحث، لطفاً درباره تاریخچه جریانهای تبشیری در کشورهای اسلامی توضیح بفرمایید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. همانطور که میدانید، ورود مسیحیت به شرق از جمله ایران، به سدههای نخست بر میگردد. ولی تمرکز مسیحیت برای فعالیت تبشیری در جهان اسلام، بیشتر در دوره بعد از جنگهای صلیبی ریشه دارد. در واقع، بعد از ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، مسیحیان ذهنیت درستی از این دین نداشتند و مسلمانان را بهعنوان یک گروه بدعت گذار تلقی میکردند. از طرفی اسلام به نوعی رقیب آنها محسوب میشد، بهخصوص بعد از فتوحات اولیهای که در صدر اسلام رخ داد و کشورهایی که بهنوعی پایتخت مسیحیت محسوب میشدند، تحت سیطره مسلمانان درآمدند. بسیاری از کشورهایی که امروزه بهعنوان جوامع اسلامی شناخته میشوند؛ مثل سوریه، مصر، ترکیه و… زمانی پایتخت مسیحیت بهحساب میآمدند؛ یعنی کلیساهای انتاکیه، اسکندریه و مانند آن، مرکز مسیحیت بودند. وقتی این کشورها در فتوحات صدر اسلام به تصرف مسلمانها درمیآیند، سبقه مسیحیتشان بهمرور زمان، تغییر پیدا کرده و بهسمت اسلام گرایش مییابد.
خب این ضربهای بود، بر پیکر مسیحیت و باعث شد، در برابر اسلام، موضع گیری کنند. در همین ایام، نسبتهای ناپسندی به قرآن کریم، پیامبر اعظم ﷺ و اسلام داده میشود. حتی در دوره قرون وسطی، اقدام به ترجمه قرآن کریم به زبان لاتین میکنند تا آن را مورد نقد قرار دهند. به هر حال، مهمترین مواجهه بین مسلمانها و مسیحیها در جنگهای صلیبی رخ میدهد و بعد از آن است که اندیشه نفوذ در جهان اسلام، در مسیحیت جوانه میزند.
قبل از این امر در هزاره نخست گسترش مسیحیت بیشتر در کشورهای اروپایی (غرب امپراطوری روم) بود. این توسعه، اغلب توسط راهبان اتفاق افتاد. البته از سال ۸۰۰ میلادی به بعد و همزمان با آغاز پادشاهی «شارلمانی»، حکومت نیز در امر تبشیر مداخله دارد، اما اهم کار را راهبان انجام میدادند. میتوان گفت، کشورهایی که ما امروزه بهعنوان جوامع اروپایی میشناسیم، در هزاره نخست، مسیحی شدند. در هزاره دوم، بیشتر کشورهایی که بهنوعی مستعمره اروپا بودند، مثل آمریکای لاتین هدف ترویج مسیحیت قرار گرفتند. وقتی آمریکای لاتین بهتصرف اسپانیا درآمد، عملاً لباس مسیحیت بر تن کرد.
کشورهای آفریقایی نیز نوعاً در همین مقطع، همراه با ورود استعمارگران، مورد تبشیر قرار میگرفتند؛ یعنی تبشیر، دست در دست استعمارگران داشت و وقتی جایی را بهتصرف خود درمیآوردند، قصه تبشیر هم توسط راهبان و مبشران ادامه پیدا میکرد. بهطور کلی میتوان گفت، آنها بعد از جنگ های صلیبی سراغ جهان اسلام میروند، ولی تشدید فعالیتهای تبشیری طی ۲۰۰ سال اخیر رخ داده است. در دوره قرون وسطی، کلیسای کاتولیک بیشتر فعالیت تبشیری داشت و راهبان فرقههای آگوستینی، دومنیکنی و فرانسیسکن از شاخه کاتولیک، امر تبلیغ را انجام میدادند. از قرن شانزدهم به آن سو، مهمترین فرقهای که در فضای تبشیر فعالیت میکند، «ژزوئیت» است. پروتستانها از قرن نوزدهم به بعد فعالیت تبشیری را شروع میکنند؛ چون خودشان در قرن شانزدهم بهوجود آمدند و با توجه به کشمکشهایی که داشتند، دست کم یکی دو قرن زمان لازم بود تا موقعیتشان تثبیت شود.
به هر حال جهان اسلام، در دو قرن اخیر، بیشتر در معرض فعالیتهای تبشیری قرار گرفته است. حال اگر بهطور خاص بخواهیم کشور ایران را در نظر داشته باشیم، ریشه امر تبشیر را میتوان به بعد از حمله مغولان نسبت داد و زدوبندی که مبشران با مغولان دارند و بعد از آن دوره صفویه، ولی نقطه اوج تبشیر در ایران مربوط به دوره قاجار است.
- تبشیر از ۲۰۰ سال قبل تا به امروز، چه تغییراتی کرده و چه تفاوتهایی با عصر میسیونهای نخست و سدههای اول دارد؟
تفاوتهای زیادی میتوان برشمرد که به چند مورد اشاره میکنم: اولا تبشیر در گذشته در یک فضای محدود صورت میگرفت. هیئتهای تبشیری که به کشورهای اسلامی از جمله ایران میآمدند، یکسری خدمات پزشکی، آموزشی و … ارائه میکردند ولی در یک فضای محدود، مثلاً اصفهان یا تبریز، مستقر میشدند. اما امروزه، دیگر تبشیر مرز نمیشناسند و با توجه به توسعه فضاهای ارتباطی، محدود به یک منطقه خاص نیست. نکته دیگر این است که در گذشته، یک فرهنگ سنتی یکپارچه وجود داشت، حتی اگر به نوع پوشش مردم، در زمان قاجار دقت کنید، میفهمید با امروز چقدر تفاوت دارد و این نشان دهنده پایبندی مردم به یک سنت خاص و وجود نوعی انسجام است. مسئله آموزش زبان هم در همین راستا قرار دارد؛ هدف مبشران از تعلیم زبانهای خارجی مانند فرانسه این بوده که راه را باز کنند، یعنی مردم را از فضای سنتی خود خارج سازند. به هر حال، در گذشته مردم تعلق خاطر بیشتری نسبت به سنتها داشتند و امروز با توسعه شبکههای اجتماعی دیگر نمیتوان آن استحکام سنتی گذشته را انتظار داشت. به همین خاطر، تبشیر نیز پیچیدهتر میشود. به این معنا که دیگر به اشکال ساده قبل مثل تشکیل کلاسهای آموزشی یا خدمت راهبهها در بیمارستانها و… نیست.
تفاوت دیگر اینکه در گذشته، مبلغان یا مبشران، اصالتاً مسیحی بوده و اکثراً به فرقههای رهبانی تعلق داشتند، اما باید گفت، متأسفانه امروزه تعداد زیادی از کسانی که فعالیتهای تبشیری میکنند، مسلمانزاده هستند که آسیب ناشی از آنها بیشتر است؛ چون عموماً افرادی هستند که به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی، سرخوردگیهای فردی و اجتماعی و… تغییر دین دادهاند و فعالیتشان جنبه دشمنی پیدا میکنند. در عین حال مترصدند از حمایتهایی هم برخوردار شوند و گاهی دست به خوشخدمتی برای حامیان اغلب غربی میزنند. این است که نوع برخوردها چندان قابل قبول نیست. بنابراین اگر در گذشته، یک مبشر مسیحی با باور درونی، دست به تبشیر میزد، امروز حالت کینهتوزانهای پیدا کرده و پیچیده شده است؛ یعنی دیگر نمیتوان گفت، یک مبشر مسیحی صرفاً از «محبت» سخن میگوید، نه یک جنبه دشمنی با اسلام پیدا کرده و چون مسلمانزادههایی هستند که از اسلام رویگردان شدهاند، گاهی درصدد تضعیف، تخریب، تحقیر و تمسخر این دین برمیآیند. آنها با تکیه بر یکسری اطلاعات از دینداری عوامانه سوءاستفاده کرده و شبهایی را با هدف تضعیف اسلام مطرح میسازند.
نکته دیگر آنکه در گذشته، بهخصوص در دوره قاجار یا پهلوی، تبشیر در ایران، حالت رسمی داشته و آزاد بوده، یعنی مبشران بهصورت رسمی فعالیت میکردند، اما بعد از انقلاب اسلامی، دیگر به آنها اجازه فعالیت رسمی داده نشد و همین امر بر پیچیدگی فعالیتهای تبشیری میافزاید. امروز بخشی از این فعالیتها بهواسطه ماهوارهها و سایتهای اینترنتی است. قسمتی هم بهصورت برون مرزی عمل میکند و شماری در پی انجام فعالیتهای مستقیماند. به هر حال، تبشیر از حالت مخفیانه درآمده و در قالبهایی مانند کلیسای خانگی که در ادامه بیشتر توضیح خواهیم داد، مشکلساز میشود.
- تحلیلی از وضعیت کنونی تبشیر و تحولات ساختاری و ماهیتی آن در کشور داشته باشید؟
هم اکنون، بیشتر فضاهای تبشیری در اختیار شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی است که به نظر میرسد، از سوی منابعی حمایت و سازماندهی میشوند و اردوگاههایی را برای خود تعریف کردهاند. از آنجا که نمیتوانند، بهطور مستقیم وارد کشور شوند، بخشی از کار را با شبکههای ماهوارهای انجام میدهند و توانستهاند مخاطبانی هم جذب کنند. البته باید تأکید داشت، با وجود تمام تبلیغات و رسانههایی که در اختیار دارند، نتوانستهاند موفقیت چندانی در امر جذب کسب کنند. آنها با توجه به برخورد خصمانهای که با اسلام دارند، بهدنبال بهانهگیری، مچگیری و بزرگنمایی برخی کاستیها یا اشتباهات هستند. مثلاً روی قمهزنی تأکید کرده و آن را به دین اسلام نسبت میدهند یا اشتباهات برخی افراد در لباس روحانیت را پای دین مینویسند. گاهی اوقات حتی سراغ آیات قرآن میروند و با «القای شبهه» میکوشند باورهای اسلامی را تضعیف کنند. البته باید توجه داشت، شاید آنها در فرایند جذب موفق نباشند، اما به هر حال، با این اقدمات شمار زیادی را تحت تأثیر قرار میدهند. این باور مورد تبلیغ جریان تبشیری که جامعه اسلامی آنطور که باید و شاید متدین نیست، بهصورت عام به هجمههای فرهنگ غربی و بهطور خاص به شبهات القاشده برمیگردد.
صرفنظر از اتفاقی که در کشور ما افتاده، حرکت خزنده کلیسای خانگی حائز اهمیت است. کلیسای خانگی، استراتژی تبشیری است؛ برای نقاطی که نمیتوانند بهصورت رسمی فعالیت داشته باشند. این شمایی از وضعیت کنونی ماست که فعلاً بیشتر با آن مواجه هستیم.
- چنانچه مستحضر هستید، در ایران نیز مانند دیگر کشورها قوانینی در خصوص تبلیغات دینی و فعالیتهای جریانهای فرقهای وجود دارد که مطابق آن فعالیت تبشیری ممنوع است. لطفاً مقایسهای از این موضوع در ایران و سایر کشورها داشته باشید؟
مهمترین تفاوت کشور ما با خیلی از کشورهای دیگر این است که ایران دارای یک حکومت دینی است که لوازمی دارد؛ یعنی وقتی قرار است، قوانین و مقررات مبتنی بر احکام دین باشد، باید از هرگونه آسیبی که متوجه دین شود، جلوگیری کرد. فعالیت تبشیری نیز به باورهای دینی آسیب میزند، حتی اگر فرد مسیحی هم نشود، ممکن است در باورهای دینی خود دچار تزلزل گردد. این مهمترین تفاوت است و شاید بههمین خاطر، نتوانیم این موضوع را با خیلی از کشورها مقایسه کنیم؛ چون اغلب کشورهای غربی با اکثریت مسیحی، یا لائیکاند و یا سکولار و قرار نیست، هیچ دینی، دین رسمی کشور باشد. از این رو محدودیتها در مورد بسیاری از ادیان کمتر است. ناگفته نماند که بسیاری از همین کشورها که دین را آزاد میدانند، در قبال بعضی ادیان مثل اسلام، حساسیت نشان داده و به راحتی اجازه انجام تبلیغ نمیدهند. با نگاهی منصفانهتر ظاهر قصه این است که در خیلی از کشورها، تقریباً حدی از آزادی وجود دارد. اما اگر احساس کنند، این جریان از جایی جهت داده میشود، بهخصوص اگر به نوعی ردپای کشوری مثل ایران دیده شود، با آن برخورد میکنند. به عبارت بهتر، با وجود سر دادن شعار آزادی هر جا لازم ببینند برخورد میکنند.
اگر بخواهیم در حوزه کشورهای اسلامی به قضیه نگاه کنیم، قبل از انقلاب اسلامی، ایران یک کشور مسلمان بود و کسانی که حکومت میکردند، نیز تظاهر به دین داشتند اما فعالیت تبشیری آزاد بود. هم اکنون نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر همین حالت وجود دارد؛ یعنی حکومتها منعی برای تبشیر ندارند. البته فعالیت تبشیری گاهی اوقات به خشونتهایی منجر میشود؛ برای نمونه در کشورهایی مثل مصر و پاکستان منعی برای تبشیر وجود ندارد، اما خود متدینان، بر اساس تعصب دینیشان ورود جریان تبشیر را برنمیتابند و همین امر گاه کار را به برخوردهای خشونتآمیز میکشاند.