عرفان اسلامی

سعید صدری|«عرفان» در لغت به معنای شناختن و شناسایی است[1] و به شناختی اطلاق می‌شود که از طریق حس، عقل، نقل یا دل حاصل شده باشد.[2]

علامه مصطفوی در معنای اصلی و جامع ماده (عرف) می‌گوید: «أن الأصل الواحد فی الماده، هو الاطلاع على شیء والعلم بخصوصیاته و آثاره»[3]؛ معنای اصلی این ماده عبارت است از اطلاع یافتن بر شیء و علم به ویژگی‌ها و آثار آن.

قیصری در تعریف اصطلاحی عرفان اسلامی در مقدمه خود بر تائیه ابن فارض آورده است: «علم به خدای سبحان از حیث اسماء و صفت و مظاهر آن و احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و کیفیت بازگشت آن‌ها به حقیقت واحد، یعنی ذات احدیت و نیز معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رهاسازی نفس از تنگناهای قیدوبند جزئیت و پیوستنش به مبدأ خویش و اتصاف به نعت اطلاق و کلیت.»[4]

واژه عرفان بر وزن «فعلان» در آثار مکتوب عارفان رایج نیست و بیشتر از واژه «عارف» استفاده می‌کنند و تعاریف مختلفی از آن ارائه دادند.

ابن سینا در این باره می‌نویسد: «کسی که به فکر خود یک سره به سوی عالم قدس متوجه باشد، در حالی که مدام خواهان تابش نور حق در سر خود است، به اختصاص عارف نام دارد نه کس دیگر.»[5]

ملاعبدالرزاق کاشانی معتقد است: «عارف کسی است که خدای متعال ذات و صفات و افعال خود را به وی نشان داده است.»[6]

آیت‌الله جوادی آملی عرفان را اینگونه تعریف می‌کند: «عرفان اصطلاحی، عبارت است از آن معرفت قلبی که از طریق کشف و شهود حاصل می‌شود و به دو قسم نظری و عملی تقسیم می‌گردد.» [7] در مجموع مفاد تمام این تعریف‌ها عبارت است از: شناخت خدا از طریق کشف و شهود. [8]

تعلق واژه عرفان به خدا بر دو وجه است:

یا از آن روست که این واژه اسم است، برای دانش خاصی که موضوع آن خداست. یا از آن رو که اسم است، برای فعالیت‌های خاصی که فرد برای ادراک خدا انجام می‌دهد. وجه نخست «عرفان نظری» و وجه دوم «عرفان عملی» است. به عبارت دیگر، عرفان عملی بیشتر بر سیروسلوک و عمل تأکید دارد و عرفان نظری بر معارف توحیدی ناظر است.

ویژگی‌های عرفان اسلامی

عرفان اسلامی عرفان توحید و ولایت است: «عرفانی که در آن انسان عارف، بار امانت الهی؛ یعنی ولایت مطلقه الهیه را به دوش می‌کشد»[9] و در فرجام کار نیز از این نعیم الهی پرسش می‌شود: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ».[10]

عرفانی که سالک را به مرز خلوص سوق می‌دهد و او جز خدا را نمی‌بیند، مؤلفه‌ها و شاخصه‌هایی دارد؛ از جمله:

۱. خدامحوری عرفان اسلامی

عرفان اصیل اسلامی، عرفانی خدامحور در حرکت و سیر انسان‌هاست؛ اصلی که در تمام شئون زندگی بایسته و شایسته است و هر مقدار این حضور پررنگ‌تر باشد، اعمال آدمی بیشتر رنگ و بوی الهی می‌گیرد و ارزشمندتر می‌شود.

خدامحوری یعنی: «انجام یا قصد انجام کلیه اعمال و رفتار انسان بر اساس ملاک و معیارهایی که خداوند برای آن‌ها تعیین کرده است، به منظور کسب رضایت الهی.»[11] اما در عرفان‌های غیر اسلامی و غیر توحیدی انسان گرفتار نفسانیات است و بر محور منویات ابلیس حرکت می‌کند.

۲. ولایت‌گرایی عرفان اسلامی

در عرفان اصیل اسلامی، سالک إلى الله «اهل ولایت است؛ یعنی معرفت و محبت به انسان کامل معصوم، و تعبد و التزام عملی به سنت ایشان را وجه همت خود قرار می‌دهد.

۳. نیاز به استاد در عرفان اسلامی

شهید مطهری می‌گوید: «سالک برای رسیدن به توحید باید مراحل و منازلی را طی کند و در طی مراحل و مقامات محتاج پیر، راهنما و خضر طریق یا انسان کامل است که او را مراقبت نماید.»[12]

با توجه به این شرایط، بزرگان تأکید فرموده‌اند، اگر انسان عمری را در پیدا کردن استاد کامل صرف کند، جا دارد.[13]

۴. شریعت گرایی عرفان اسلامی

عرفان منهای شریعت، عرفان نیست و ضلالت و فساد به بار می‌آورد و در نهایت موجب انحراف و پشیمانی می‌شود.

امام علی می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّینِ وَاحِدَهٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَهٌ فَمَن أَخَذَ بِها لَحِقَ وَ غَیْمَ وَ مَن وَقَفَ عَنها ضَلَّ وَ نَدِمَ؛ آگاه باشید که شرایع دین یکی است و تمام راه‌های آن، آسان. هر که بدان چنگ زند، (به کاروان حق) می‌پیوندد و بهره‌مند می‌شود و هر که از آن باز ایستد گمراه و پشیمان می‌گردد.»[14]

آیت‌الله جوادی آملی می‌نویسد: «اگر «عارفان» در سیروسلوک، تابع شریعت و ولایت اهل‌بیت (علیهم السلام) باشند و راه صحیح را طی کنند، گوشه‌ای از علم شهودی انبیا و اولیا به آنها می‌رسد.»[15]

۵. عقل‌گرایی و خردورزی در عرفان اسلامی

عرفان اسلامی برای عقل و خرد اصالت و اهمیت قائل است و به بهانه «شهود» از «فهم» و به بهانه «عرفان»، از «برهان» و استدلال گریزان نیست. به تعبیر شهید مطهری: «در اسلام اصالت با عقل و معرفت عقلی است که به واسطه آن و با چنین کلیدی انسان به دامان معرفت شهودی و معارف قلبی وارد می‌شود.»[16]

۶. ریاضت معقول، مشروع و معتدل در عرفان اسلامی

«ریاضت» که در عرفان عملی اسلام نقش مهمی دارد، دست کم باید دارای سه ویژگی «عقلانی»، «شرعی» و «معتدل» باشد تا درون انسان را نورانی و پاک گرداند.[17]

در ریاضت و زهد ناب اسلامی نکات ذیل قابل تأمل و راه‌گشاست:

الف) زهدورزی و عدم وابستگی به دنیا، با بهره‌مندی از مواهب دنیوی به قدر کفاف و نیاز منافات ندارد.

ب) سرچشمه ریاضت اسلامی، شریعت است که ریاضت معتدل، معقول و مقبول را در هندسه سلوکی تعریف شده ارائه می‌دهد.

ج) سنت و سیره انسان کامل معصوم، الگوی جامع و کامل برای ریاضت و زهدگرایی است.

د) ریاضت و زهد به معنای ترک وظایف فردی خانوادگی و اجتماعی نیست.

هـ) زهدورزی باید آثاری همچون وظیفه‌گرایی معنویت و نورانیت درونی جهاد و مبارزه با انحراف‌ها و تحریف‌ها، کرامت نفس، فروتنی و… را به همراه داشته باشد.[18]

۷. عبودیت در عرفان اسلامی

عرفان اسلامی در ابعاد علمی و عینی از رهگذر بندگی به ارمغان می‌آید و سیروسلوک در آن نه برای رسیدن به کشف و کرامات یا شطح و غیب‌‌گویی و یافتن موقعیت اجتماعی و مریدپروری بلکه تنها و تنها برای بندگی خدا انجام می‌شود.

۸. سیاسی بودن عرفان اسلامی

با توجه به مطالب پیشین در عرفان عملی نه تنها اسلام با سیاست‌ورزی در تضاد و چالش نیست، بلکه آن را در دل عرفان قرآنی و ولایی می‌بیند و به آن جهت الهی می‌بخشد.

امام خمینی (ره) خطاب به فرزندش مرحوم احمد آقا می‌فرمود: «پسرم، نه گوشه‌گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشکیل حکومت گسستن از حق. چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزه الهی به معدن قرب حق نایل می‌شود.»[19]

۹. ذکر و یاد خدا در عرفان اسلامی

با ذکر خدا، انسان از عالم ماده به عالم معنا و از مُلک به ملکوت و از فرش به عرش هجرت می‌کند. ذکر به معنای یادآوری خداوند در تمام احوال، اقسامی دارد: ذکر قلبی، ذکر زبانی و ذکر عملی

۱۰. عشق و محبت به خداوند در عرفان اسلامی

عرفان و عشق، سرنوشتی توأمان داشته‌اند؛ به‌گونه‌ای که جدایی ناپذیرند و نام یکی، نام دیگری را تداعی می‌کند. با توجه به آنکه خدای متعال، جمیل مطلق است، عارف به اندازه معرفتش عاشق او می‌شود و از این عشق لذت معنوی می‌برد.

پی‌نوشت

[1]. دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل «عرفان»

[2]. مصباح یزدی، اخلاق و عرفان اسلامی، ص۶

[3]. مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج ۸، ص ۱۱۷

[4]. یثربی، عرفان نظری، ص ۲۳۲؛ زرین‌کوب، دنباله جست وجو در تصوف ایران، ص ۳۶۲؛ برنجکار، آشنایی با علوم اسلامی، ص۱۴۱

[5]. ابن‌سینا، الإشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۳۶۹

[6]. کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ج ۱، ص ۸۵

[7]. جوادی آملی، حماسه و عرفان، ج ۱، ص ۹۰

[8]. ر.ک: امام خمینی، تعلیقات، ج۱، ص ۵۵

[9]. علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۴۲

[10].  سوره تکاثر، آیه ۸

[11]. مشایخی، اصول تربیت از دیدگاه قرآن، ص ۵۰-۶۸

[12]. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۲۷

[13]. حسن‌زاده آملی، آسمان معرفت، ص ۲۶

[14]. نهج البلاغه، خطبه ۱۲

[15]. جوادی آملی، دین شناسی، ص ۲۶۸

[16]. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۶۰-۹۶۱

[17]. رودگر، ریاضت مشروع (آثار معنوی معرفتی آن)

[18]. ناظم‌زاده قمی، علی در آینه عرفان، ص ۲۸۱-۳۲۸؛ جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج ۱، ص ۱۷۱-۱۹۰

[19]. بدیعی، نامه‌های عرفانی امام خمینی (ره)، ص ۱۱۹ – ۱۲۰

 

منبع: سعید صدری، روایت انحراف، نشر جمکران، صص ۲۰- ۲۵

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.