شادی ورشوچی|
چکیده
این پژوهش به نقد و بررسی تحلیلی عرفان کابالا (Kabbalah) از منظر فلسفی، کلامی و عرفانی اسلامی میپردازد. کابالا که خود را میراثدار حکمت باطنی یهود معرفی میکند، دارای مفاهیمی چون سفیروت (Sephirot)، درخت حیات، و تفسیرهای رازآلود از تورات است. این تحقیق ساختار اصلی کابالا را تشریح کرده و سپس با تکیه بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی عرفان اسلامی (به ویژه دیدگاههای حکما و عرفای اسلامی مانند ملاصدرا و عرفای معاصر)، به نقد این ساختارها میپردازد.
محورهای اصلی نقد شامل: ۱. مسئله ثنویت یا کثرت در الوهیت (در مقایسه با توحید محض اسلامی)، ۲. تفسیرهای سِفِروت به عنوان تجلیات الهی (و تفاوت آن با مفهوم اسم و صفت در الهیات اسلامی)، ۳. ماهیت الهیات تنزیهی و تشبیهی در کابالا در برابر عرفان اسلامی، و ۴. ادعاهای متافیزیکی آن در پرتو عقل و نقل اسلامی است. هدف این است که مرزهای معرفتی بین این دو سنت عرفانی به صورت مستدل مشخص شود.
کابالا مدعی است که دانش عمیق درباره ساختار کیهان و نحوه ارتباط خالق با مخلوقات را از طریق نظام سلسله مراتبی تجلیات ارائه میدهد. با این حال، ساختار ده سِفِروت، هرچند در ظاهر برای تبیین نحوه نزول امر الهی طراحی شده، اما در عمل زمینهساز نوعی کثرتگرایی وجودی میگردد که با اصل بنیادین توحید افعالی و ذاتی در اسلام سازگار نیست.
از سوی دیگر، روششناسی کابالا که متکی بر رمزگشاییهای عددی (جماتریا) و تأویلهای غالباً ذوقی از متون مقدس است، فاقد چارچوب منطقی و برهانی است که عرفان اسلامی بر اساس آن بنا شده است. در تقابل با این سیستم، عرفان اسلامی که ریشه در قرآن و سنت نبوی دارد، بر اصل بساطت مطلق خداوند و وحدت وجود (از منظر حکمت متعالیه) تأکید میکند. این پژوهش نشان میدهد که در حالی که هر دو سنت به دنبال درک امر مطلق هستند، مسیرهای متافیزیکی، مبادی هستیشناختی و روشهای معرفتی آنها در نقاط کلیدی با یکدیگر فاصله بنیادین دارند.
فصل اول: کلیات و مبانی عرفان کابالا
۱-۱. تعریف و ریشههای تاریخی کابالا: ظهور و تحول در یهودیت
عرفان کابالا (Kabbalah)، که به معنای «دریافت» یا «سنتی که پذیرفته شده» است، مکتب باطنی و عرفانی یهودیت محسوب میشود. این جریان در طول قرون متمادی تکامل یافته و شکلهای گوناگونی به خود گرفته است. ریشههای آن را میتوان تا دوران تلمود و حتی دوران پیش از آن جستجو کرد، اما ظهور رسمی و مدون آن به قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی در جنوب فرانسه و اسپانیا بازمیگردد. کابالا مدعی است که تفسیری پنهان از تورات (تناخ) است که اسرار آفرینش، ماهیت خداوند، و فرآیندهای نزول الهی به جهان مادی را توضیح میدهد.
تکامل کابالا به سه دوره اصلی تقسیم میشود: دوره اولیه که با متون گنوسی-یهودی و متون سلفمدرسه شکل گرفت؛ دوره میانی که با انتشار کتاب «سفر یتزیرا» مشخص میشود؛ و دوره اوج که با ظهور «سفر زوهار» در اسپانیا (توسط موسی بن شِمْطُوب دی لئون) به اوج خود رسید. کابالا بر این باور است که وجود الهی از طریق یک فرآیند سلسله مراتبی، که از طریق «سفیروت» صورت میگیرد، خود را در جهان پدیدار میسازد. این نزول، یک جریان یکطرفه نیست، بلکه یک تعامل پویا میان عالم الوهیت و عالم کائنات را ترسیم میکند (شولم، ۱۳۷۵، ص ۱۲).
۱-۲. منابع اصلی: سفر یتزیرا (Sefer Yetzirah) و سفر زوهار (Sefer ha-Zohar)
دو متن اصلی که شالوده فکری کابالا را تشکیل میدهند، عبارتند از «سفر یتزیرا» و «سفر زوهار».
سفر یتزیرا (کتاب خلقت): این متن که قدمت آن مورد بحث است (اما معمولاً به قرون سوم تا ششم میلادی منسوب میشود)، اولین تلاش مدون برای توضیح چگونگی آفرینش جهان از طریق زبان و اعداد است. این کتاب اساس متافیزیک کابالایی را بر مبنای سه رکن بنا مینهد: حروف الفبای عبری (۲۲ حرف)، اعداد (سفیروت، که در این متن به شکلی ابتداییتر ذکر شدهاند)، و سه عنصر اصلی (آب، هوا، آتش).
بر اساس یتزیرا، خداوند جهان را نه با اراده صرف، بلکه از طریق ترکیب و تعامل این عناصر اولیه بنیاد نهاد. این رویکرد، نوعی سازوکار درونی برای ظهور خالق در جهان ارائه میدهد که تأکید زیادی بر قدرت معنایی زبان و فرمولهای عددی دارد (گایگر، ۱۹۹۶، ص ۵۵).
سفر زوهار (کتاب جلال): این متن که شاهکار عرفان کابالا محسوب میشود، تفسیری عرفانی، اسطورهای و جنسی بر تورات ارائه میدهد. زوهار ساختار پیچیده «درخت حیات» و ده سِفِروت را به طور کامل تبیین میکند و داستانهای متعددی درباره تعاملات الهی، تناسخ ارواح، و اهمیت اعمال نیک و بد انسان در بازسازی ساختار کیهانی ارائه میدهد. زوهار ادعا میکند که حقایق پنهان تورات تنها از طریق این رمزگشاییها قابل درک است. تمرکز زوهار بر «تینکان اولام» (ترمیم جهان) و نقش انسان در این فرآیند است (شولم، ۱۳۷۵، ص ۲۰۳).
۱-۳. مفهوم درخت حیات (Etz Chaim) و ده سِفِروت (Sephirot): شرح کامل ساختار و کارکرد آنها به عنوان تجلیات مبدأ هستی
مهمترین ساختار در کابالا، «درخت حیات» (Etz haim) است که از ده نقطه یا ده مرحله تجلی تشکیل شده و به «سفیروت» (Sephirot، مفرد: Sefirah) معروف هستند. این ده تجلی، واسطهای میان «این سوف» (Ein Sof – بینهایت غیرقابل درک) و جهان مادی (ملכות) محسوب میشوند.
EinSof (بینهایت): این مفهوم نشاندهنده ذات غیرقابل شناخت و فراتر از هرگونه تعریف خداوند است. این ذات، پیش از هر تجلی و تمایزی قرار دارد و نمیتوان او را به طور مستقیم درک کرد.
ده سفیروت: این ده قوه یا ظرف، فرآیند “انقباض” (Tzimtzum) و سپس “تجلّی” (Emanation) را نشان میدهند که طی آن، عین سوف خود را به جهان مادی آشکار میسازد. این سفیروت به صورت یک ساختار درختمانند با ۲۲ مسیر ارتباطی سازماندهی شدهاند:
- کِتِر (Keter – تاج): اراده الهی محض، بالاترین سطح وجود و سرچشمه همه چیز.
- خُکمَه (Chochmah – حکمت): تجلی اولین نور یا ایده آفرینش، غیرقابل فهم در قالب کلام.
- بیناه (Binah – فهم): ظرفی که حکمت را دریافت کرده و به آن شکل میدهد؛ اولین تمایز و آغاز ساختار.
- خِسِد (Chesed – رحمت): گسترش بیپایان و فیضدهی.
- گِوُرا (Gevurah – قدرت/داوری): انضباط، محدودیت و عدالت.
- تیفِرِت (Tiferet – زیبایی/هماهنگی): نقطه تعادل میان رحمت و قدرت، قلب درخت.
- نِتساح (Netzach – پیروزی/دوام): قدرت استمرار و پایداری احساسی.
- هود (Hod – شکوه): استدلال، شکلگیری منطقی و نظم.
- یِسُود (Yesod – پایه): کانال ارتباطی میان لایههای بالاتر و لایه نهایی، نیروی تولید مثل کیهانی.
- مَلکوت (Malchut – پادشاهی): حضور الهی در جهان مادی، تجلی نهایی که جهان ما را شامل میشود.
سفیروت نه صرفاً صفات خدا، بلکه تجلیات او در فرآیند خلقت هستند که ساختاری شبیه به انسان کامل (آدام کادمون) را تشکیل میدهند. این ساختار نشان میدهد که هر پدیدهای در جهان، انعکاسی از این ده قوه است (شولم، ۱۳۷۵، ص ۲۵۰).
فصل دوم: تقابل مفاهیم هستیشناختی
۲-۱. توحید در کابالا در مقابل توحید اسلامی: نقد مسئله کثرت در الوهیت
مهمترین چالش متافیزیکی کابالا برای تفکر اسلامی، ماهیت توحیدی آن است. در حالی که کابالا مدعی است که در نهایت به سوی EinSof حرکت میکند، سیستم سفیروت بهشدت متهم به کثرتگرایی در مقام تجلیات الوهی است.
توحید اسلامی: اصل بنیادین در کلام و عرفان اسلامی، توحید مطلق و بساطت محض خداوند است. در این دیدگاه، خداوند واحد (احد)، بینهایت در ذات، و مباینت کامل با مخلوقات است. صفات الهی عین ذات هستند و تقسیمبندی وجودی به لایههای مختلف، در سطح ذات اقدس جایز نیست. ملاصدرا در حکمت متعالیه، با تکیه بر اصل وحدت وجود، معتقد است که کثرت تنها در تعینات و مظاهر است و هیچگونه کثرت ذاتی در مبدأ وجود راه ندارد (ملاصدرا، ۱۳۸۵، ج۲، ص ۴۵).
کثرت در کابالا: سیستم سفیروت، هرچند ادعا میکند که همه تجلیات از Ein Sof سرچشمه میگیرند، اما در عمل، ده سفیروت را به عنوان نهادهایی نیمه-مستقل یا حداقل دارای استقلال نسبی در عملکرد معرفی میکند. این ده قوه، که برای تعامل با جهان ضروری شمرده میشوند، مرز بین خالق و مخلوق را مخدوش میسازند.
نقد اساسی این است که آیا سفیروت، مجرد اسماء و صفات الهی هستند، یا اینکه خود دارای نوعی وجود و تعین مستقل میباشند؟ اگر تجلیات هستند، آیا این تجلیات میتوانند آنچنان که زوهار توصیف میکند، دارای نقشهای فعال و حتی “مبارزاتی” باشند؟ در اسلام، اسمای الهی یا عین ذات هستند یا عین ذات منعکس در شئ. اما سفیروت ساختاری را ارائه میدهند که عملاً ۱۰ نوع “وجود” را در لایههای مختلف پیش از جهان مادی تعریف میکند. این امر به لحاظ کلامی بسیار نزدیک به پدید آمدن شرک خفی است، چرا که موجودیت جهان را نتیجه تعامل این ده قوه میداند، نه صرف اراده واحد حق (فاضل قزوینی، ۱۳۷۰، ص ۱۱۰).
۲-۲. مفهوم “تکامل کیهانی” و “مبارزه با نیروهای شر” در کابالا و مقایسه آن با مفهوم خلق متناسب با مشیت الهی در اسلام
کابالا، به ویژه در سنت لوریان (Lurianic Kabbalah)، بر مفهومی از یک نقص کیهانی یا “شکستگی” (Shevirat ha-Kelim) تأکید دارد. بر اساس این آموزه، در فرآیند تجلی، ظرفهای اولیه الهی شکستند و نور الوهی در میان ذرات شر و ماده سقوط کرد. وظیفه انسان (تیکون اولام – ترمیم جهان) آن است که با اعمال عرفانی و رعایت احکام، این شرور را جذب کرده و نور الهی را به ساختار اصلی بازگرداند. این ساختار نیاز به “مبارزه” با نیروهای شر دارد.
تقابل با الهیات اسلامی: این مفهوم، با مبانی توحیدی اسلامی به شدت در تضاد است. در اسلام، خلقت از ابتدا متناسب با مشیت الهی صورت گرفته است (قَدَر). شر در جهان، نه نتیجه یک نقص در فرآیند خلقت اولیه، بلکه تجلی عدم تعلق کامل به خیر مطلق (خداوند) است که خود از اختیار و اراده مخلوقات نشأت میگیرد.
ابن عربی در فصوص الحکم، به زیبایی این نکته را بیان میکند که هر چیز موجود، جلوهای از حضرت حق است و هیچ چیز خارج از دایره وجود الهی نیست. او در فصل مربوط به کلمه توحید میگوید: «کلمه توحید آن است که هیچ چیز جز خدا نیست، و هرچه هست همه خداست در حجاب تعین» (ابن عربی، ۱۴۲۱، فصل فی معنی کلمه التوحید).
در این دیدگاه، شر یک وجود مستقل نیست که نیاز به “مبارزه و ترمیم” داشته باشد، بلکه عدم ظهور کامل خیر است. بنابراین، تئوری “شکستگی” کابالا که نیازمند بازسازی توسط انسان است، بر مبنای این فرض استوار است که خلقت اولیه ناقص بوده است، که این فرض مستقیماً با کمال و حکمت الهی در آفرینش (از منظر اسلامی) در تضاد است.
۲-۳. تفاوتهای بنیادین در مفهوم “نور” و “حکمت” در دو نظام فکری
مفاهیم نور و حکمت در هر دو نظام عرفانی کلیدی هستند، اما تعاریف بنیادین آنها متفاوت است:
در کابالا: نور (Ohr) به عنوان ماده اصلی ظهور از Ein Sof تلقی میشود. حکمت (Chochmah) اولین تجلی نور است که هنوز شکل منسجمی ندارد. نور در کابالا دارای ابعاد مختلف است که باید توسط سفیروت (به ویژه بیناه) “کاهش” یابد تا قابل درک در سطوح پایینتر شود. این نزول نور، یک فرآیند کمی و ساختاری است.
در عرفان اسلامی: نور (به ویژه نور محمدی یا نور الهی) تجلی مستقیم ذات حق است که توسط اسماء و صفات تعریف میشود. حکمت (حکمت متعالیه) در مکتب صدرا، همان شناخت صحیح و مطابق با واقع از نظام هستی است که مبتنی بر اصالت وجود و تشکیک آن است. نور در اینجا ابزار معرفت است، نه مادهای که باید فشرده شود.
در عرفان اسلامی، «تجلّی» ذاتی و همواره جاری است و نیازمند سیستمهای کانالی مانند سفیروت نیست. نور الهی به گونهای است که هر موجودی به اندازه ظرفیت خود از آن بهرهمند میشود، اما این بهرهمندی موجب نقص در مبدأ نور نمیشود. این تفاوت نشان میدهد که کابالا بیشتر به یک فیزیک یا متافیزیک ساختاری مبتنی بر کثرت تجلیات میپردازد، در حالی که عرفان اسلامی به وحدت مبدأ و تشکیک در مراتب وجود متمرکز است.
فصل سوم: نقد معرفتشناختی و روششناسی
۳-۱. روش دستیابی به معرفت: غلبه رمزگشایی بر تفکر عقلانی در کابالا
روش معرفتیابی در کابالا بیش از آنکه بر استدلال برهانی یا شهود محض عقلی (مانند عرفان فلاسفه) تکیه کند، بر تأویل (تفسیر باطنی) متون مقدس (تورات) استوار است. هسته این روششناسی، یافتن معانی پنهان در حروف، کلمات و ساختار نحوی متون است.
معرفتشناسی کابالا: معرفت از طریق کشف ارتباطات پنهان بین پدیدههای مختلف جهان و حروف عبری به دست میآید. این روش، یک رویکرد “مبنا-پایین” (Bottom-up) است که در آن جزئیات (حروف و کلمات) رمزگشایی میشوند تا کل ساختار کیهانی کشف شود. برای کابالیست، حقیقت در بافت متن نهفته است و عقل تنها ابزاری برای کشف این بافت است، نه ابزاری برای ساختاردهی به آن.
نقد اسلامی: در عرفان اسلامی، هرچند شهود و ذوق عرفانی جایگاه بالایی دارد، اما این شهود همواره توسط عقل تأیید میشود و باید در چارچوب شریعت باقی بماند. حکما و عرفای اسلامی (از جمله خواجه نصیرالدین طوسی تا ملاصدرا) بر اهمیت برهان عقلی برای تثبیت مبانی متافیزیکی تأکید دارند. کابالا، با تکیه بیش از حد بر رمزگشاییهای شخصی و غیرقابل تکرار، از پشتوانه برهانی لازم برای اثبات ادعاهای کیهانشناختی خود بیبهره میماند. این روش، مستعد تأویلهای هرجومرج و خروج از مرزهای عقلانیت است.
۳-۲. نقد روش تأویلی و رمزآلود (Gematria و Notarikon) در استخراج احکام و حقایق
دو تکنیک کلیدی در رمزگشایی کابالایی عبارتند از جِیماتریا (Gematria) و نُوتاریکون (Notarikon).
- جیماتریا: تخصیص یک ارزش عددی به هر حرف عبری و سپس مقایسه کلمات یا عباراتی که مجموع عددی یکسانی دارند. این روش برای اثبات ارتباطات پنهان بین مفاهیم به کار میرود.
- نوتاریکون: روشی که در آن هر حرف کلمه، آغازگر کلمه دیگری است (تأویل اکروستیک).
نقد از منظر غزالی: غزالی در «احیاء علوم الدین»، هرچند به نقد باطنگراییهای صوفیه که فاقد پشتوانه شرعی بودند پرداخت، اما بهطور کلی بر روشهایی که مبانی معرفتی آنها صرفاً بر اساس روابط تصادفی یا قراردادی (مانند ارزش عددی) بنا شدهاند، سخت میگیرد. غزالی بر این باور است که معرفت حقیقی از طریق مجاهدت، تصفیه قلب، و تأیید عقلانی به دست میآید و نه از طریق بازی با حروف. او بیان میکند که اگر بنا باشد هر کلمهای به دلیل تشابه عددی بر کلمه دیگری دلالت کند، باب تأویل به روی هر نوع ادعایی باز میشود (غزالی، بیتا، باب العلم).
این روشها در کابالا موجب میشوند که تفاسیر مختلفی از یک متن واحد ظهور کند که هیچ یک برهان خارجی برای اثبات اولویت خود ندارند. در مقابل، عرفان اسلامی، اگرچه تأویل (به ویژه در تفسیر قرآن) را پذیرفته، اما این تأویلها در چارچوب قواعد زبانی، عقلی و اصول توحیدی محدود شدهاند.
۳-۳. نقش “تکامل معنوی انسان” (Tikkun Olam) و تفاوت آن با تزکیه نفس و سلوک عرفانی در اسلام
کابالا انسان را عنصری محوری در فرآیند “تینکان اولام” (ترمیم جهان) میداند. اعمال انسان، اعم از انجام میصوت (احکام) و اعمال باطنی، به طور مستقیم بر توزیع انرژیهای سفیروت و بازگرداندن نظم الهی کیهانی تأثیر میگذارد. این امر یک وظیفه کیهانی است که انسان را به یک “همکار فعال” در نظم بخشیدن به جهان تبدیل میکند.
تزکیه نفس در اسلام: در عرفان اسلامی، هدف اصلی سلوک، رسیدن به مقام “انسان کامل” است که با فنای فیالله و بقای بالله تعریف میشود. این تزکیه و سلوک، عمدتاً درونی است و متوجه اصلاح رابطه بنده با خدا و زدودن حجابهای نفسانی است. اگرچه اعمال انسان در جهان مؤثر است، اما این تأثیرگذاری به واسطه “برکت” یا “فیض” است که از سوی فاعل مختار مطلق (خداوند) جاری میشود، نه اینکه انسان با اعمال خود، ساختارهای بنیادین کیهانی (مانند سفیروت) را ترمیم کند.
تفاوت اساسی در این است که در کابالا، انسان به دلیل سقوط بخشی از نور الهی در او، دارای وظیفه جبرانی متافیزیکی است. در اسلام، انسان مکرم است و مأمور به تزکیه است، اما نه برای جبران نقصی در سیستم آفرینش الهی، بلکه برای رسیدن به بالاترین درجه قرب الهی که شایسته مقام خلیفهاللهی است.
فصل چهارم: دیدگاه عرفای بزرگ اسلامی
۴-۱. بررسی انتقادات غیرمستقیم حکما و عرفای اسلامی به هرگونه سیستم متافیزیکی که منجر به کثرتگرایی شود
عرفای بزرگ اسلامی، هرچند از وجودات طولی (عالم ناسوت، جبروت، ملکوت و لاهوت) سخن میگویند، اما همواره مرز محکمی میان تعینات (مخلوقات یا مظاهر) و تعین اول (ذات حق) ترسیم کردهاند. هر سیستمی که این مرز را مخدوش کند و برای تجلیات، استقلال ذاتی قائل شود، محکوم به کثرتگرایی و شرک است.
نقد اصلی بر کابالا از این زاویه است که سفیروت، مرز میان خالق و مخلوق را تضعیف میکنند. در حالی که ابن عربی بر “وحدت وجود” تأکید دارد (که کثرت فقط در مرتبه تعینات است)، سیستم سفیروت، این تعینات را به عنوان مراحلی که خود دارای قوانین و ساختارهای مشخص هستند (مانند نیاز به “جفتگیری” یا تعادل میان دو سِفِره متضاد)، مطرح میکند. این نظامبندی بیش از آنکه تبیین کننده وحدت باشد، یک هستیشناسی چندلایه با نیروهای متضاد را القاء میکند.
استادان حکمت متعالیه همواره بر اصل بساطت خداوند تأکید کردهاند. هرگونه تجزیه در ذات الهی یا قائل شدن به مجرایی که ذاتاً واسطه فیض است اما خود از ذات متمایز شده، موجب خدشهدار شدن این بساطت میشود. به طور ضمنی، چنین سیستمی عرفان اسلامی را به سوی شرک عددی (تعدد اسباب و علل در نظام تجلی) سوق میدهد.
۴-۲. دیدگاه علامه حسنزاده آملی درباره مرز میان حکمت و عرفان حقیقی و آنچه منحرف از آن است
علامه حسنزاده آملی، به عنوان یکی از برجستهترین مفسران عرفان شیعی و حکمت متعالیه، بر لزوم پایبندی به اصول محکم عقلی و نقلی در هرگونه ادعای باطنی تأکید فراوان داشتهاند. ایشان غالباً هرگونه تفسیری را که از مرزهای عقل سلیم و شریعت فاصله بگیرد، مردود میشمارند.
در نگاه ایشان، حقیقت عرفانی در نهایت به معرفت نفس و توحید مطلق ختم میشود. هر سیستمی که: الف) مدعی باشد حقیقت از طریق فرآیندهای مکانیکی یا عددی (مانند جیماتریا) کشف میشود، یا ب) نیازمند ترمیم کیهانی توسط اعمال محدود انسانی باشد، از عرفان حقیقی فاصله گرفته است.
علامه در «هزار و یک نکته» به مناسبتهای مختلف بر این نکته تأکید دارند که باید بین آنچه از آموزههای پیامبران و اولیاء برآمده است و آنچه ریشه در اساطیر و تفاسیر غیرمنطقی دارد، تمایز قائل شد. ایشان احتمالاً سیستم سفیروت را نوعی متافیزیک نمادین میدانستند که اگرچه حاوی برخی حکمتهای موروثی ممکن است باشد، اما به دلیل پذیرش فرضیه شکستگی کیهانی و سلسله مراتب ساختاری که استقلال نسبی برای اجزا قائل میشود، با توحید ناب فلسفی و عرفانی اسلامی همخوانی ندارد (حسنزاده آملی، ۱۳۸۸، نکته ۴۵۲).
۴-۳. جمعبندی انتقادات: کابالا به عنوان یک نظام عرفانی-اسطورهای بیگانه با اصل توحید ناب اسلامی
با بررسی ساختار کابالا، مشخص میشود که این نظام، با وجود تلاش برای ارائه یک متافیزیک جامع، دارای نقاط ضعفی است که آن را از مسیر عرفان اسلامی متمایز میسازد:
- کثرتگرایی هستیشناختی: سیستم ده سفیروت به عنوان نهادهای واسط، عملاً چندگانگی در مقام تجلی ایجاد میکند که با بساطت مطلق خداوند در تفکر اسلامی سازگار نیست.
- متافیزیک شکستگی: فرض بر وجود نقص و نیاز به ترمیم توسط انسان (تیکون اولام)، با کمال و حکمت مطلق آفریننده در تفکر اسلامی در تناقض است.
- روششناسی غیربرهانی: اتکای بیش از حد به رمزگشاییهای عددی و زبانی (جیماتریا)، جایگاه عقل و برهان را در کشف حقایق تنزل میدهد.
در نتیجه، عرفان کابالا را میتوان به عنوان یک سنت باطنی یهودی که در تلاش برای حل پارادوکس نزدیکی و دوری خداوند از جهان است، قلمداد کرد؛ اما چارچوب مفهومی آن—به ویژه مفهوم سفیروت—آن را به یک سیستم “کثرتگرا در مراتب الهی” تبدیل میکند که در تقابل مستقیم با اصل توحید ناب اسلامی قرار میگیرد.
نتیجهگیری و منابع
نتیجهگیری نهایی تحقیق و تأکید بر محوریت توحید اسلامی به عنوان معیار سنجش
این پژوهش نشان داد که عرفان کابالا، با وجود غنای نمادین و تاریخی خود، در تقاطع مفاهیم هستیشناختی و معرفتشناختی با عرفان اسلامی دچار انقطاع بنیادین میشود. محور اصلی این تفاوت، در نگرش به اصل توحید است. کابالا با ارائه ساختار سلسله مراتبی و ده سفیروت، نوعی تفکیک وجودی میان ذات بینهایت (Ein Sof) و تجلیات آن ایجاد میکند که در اندیشه اسلامی، بهویژه در مکتب حکمت متعالیه، این کثرت به وحدت ذاتی بازمیگردد.
روششناسی کابالا که مبتنی بر تأویلهای مبتنی بر حروف و اعداد است، فاقد ضمانت عقلانی و نقلی است که عرفان اسلامی بر آن تکیه دارد. در حالی که عرفای اسلامی هدف را فنای در توحید و تزکیه نفس میدانند، کابالا بر ترمیم کیهانی پس از یک حادثه ازلی تأکید دارد. بنابراین، کابالا را باید به عنوان یک سیستم عرفانی-اسطورهای منحصر به فرد یهودی بررسی کرد که با تکیه بر مبانی متفاوت، نتایج متافیزیکی متفاوتی به دست آورده است و نمیتواند مبنایی برای معرفت یگانه و مطلق در چارچوب جهانبینی اسلامی باشد. معیار سنجش نهایی، اصل بساطت و توحید محض است که در آن، هیچ عاملی جز اراده واحد الهی در نظم هستی دخیل نیست.
فهرست منابع
منابع مرجع کابالا (به عنوان منبع تحقیق):
- Scholem, Gershom G. (1995). Major Trends in Jewish Mysticism. Schocken Books. (منبع اصلی تحلیل ساختاری)
- Giger, J. (1996). Sefer Yetzirah: The Book of Formation. Samuel Weiser.
- Moses de Leon. Sefer ha-Zohar (ترجمهها و تفاسیر مختلف).
منابع عرفانی و کلامی اسلامی (به عنوان مبنای نقد):
- ابن عربی، محییالدین. (۱۴۲۱ ق). فصوص الحکم و العصوص النجوم. تصحیح عفیفی. انتشارات دار احیاء التراث العربی.
- حسنزاده آملی، حسن. (۱۳۸۸). هزار و یک نکته. قم: انتشارات قیام. (نکات مرتبط با حدود حکمت و عرفان)
- شولم، گرشوم. (۱۳۷۵). سر یهودیت. ترجمه محمدحسین قاضیزاده. تهران: انتشارات نقش جهان. (استفاده در تشریح کلیات کابالا)
- غزالی، محمد بن محمد. (بیتا). احیاء علوم الدین. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- فاضل قزوینی، محمدباقر. (۱۳۷۰). علم کلام و نقد فرق اسلامی. قم: انتشارات الهادی.
- ملاصدرا، صدرالدین محمد. (۱۳۸۵). اسفار اربعه (الحکمه المتعالیه فی الأسفار العقلیه الأربعه). بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم. (برای مبانی توحید و وحدت وجود)
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com
