شیطان گرایی دوران معاصر
امروزه دو فرقه اصلی شیطانگرایی در جهان رواج دارد. نخست شیطانگرایی (Satanism) لاوایی که با چهره شاخص “آنتوان زاندور لاوی” (Anton Szandor Lavey) شناخته میشود و دیگری جریان ستیانیست (Setians) به رهبری” مایکل آکینو” (Michael Aquino) .[۱]
البته برخی دیگر از محققین جریانهای شیطانگرایی امروزی را در یک تقسیمبندی به سه گروه تقسیم میکنند که عبارت است از: شیطانپرستی فلسفی، شیطان پرستیدینی و شیطانپرستی گوتیک[۲]. این تقسیمبندی به اعتبار نگاههای مختلفی است که به فرقه شیطانپرستی گردیده و بدین معنا نیست که امروزه سه گروه شیطانپرست وجود دارند.
بدین صورت که وقتی با نگاه به مبانی فلسفی به این فرقه نگاه شده عنوان آن شیطانپرستی فلسفی شده، وقتی با این نگاه که همان فرقه دارای آداب و مناسک مذهبی است، به آن نگاه شده عنوان شیطانپرستی دینی به خود گرفته و وقتی با نگاه به آثار و رویکردهای اجتماعی-اخلاقی به آن نگاه شده عنوان شیطان پرستی گوتیک را برای آن برگزیدهاند.
فرقه شیطانگرایی (Satanism)
بنیان گذار
“هوارد استنتون لوی”[۳] معروف به “آنتوان لاوی” در 11 آوریل 1930 در شهر شیکاگو آمریکا در یک خانواده یهودی متولد شد. پدر او “مایکل جوزف لوی” که در یک مشروبفروشی مشغول بود، اصالتا فرانسوی بود و مادر او “گرترود آگوستا کالترون” هم اصالتا روسی-اکراینی بود، ولی بهخاطر مهاجرت پدرانشان در دهه 80 به آمریکا، شهروند آمریکایی محسوب میشدند.
کودکی آنتوان لاوی با مطالعه داستانهایی مثل “دراکولا” و “فرانک اشتاین” سپری شد و در 10 سالگی به گفته خودش تنها با گوش دادن به پیانو، نوازندگی را آموخت.
وی پس از مهاجرت پدر و مادرش به ایالت کالیفرنیا، تحصیلات دبیرستان خود را در آن جا آغاز کرد. در سال سوم دبیرستان ترک تحصیل کرده، خانه را ترک و در سیرک “کلاید بتی”[۴] به عنوان پرستار حیوانات مشغول به کار شد.
بعدها لاوی بهخاطر همین علاقهاش به شیرها ، یک بچه شیر به نام togare را در منزل شخصی خود در سانفرانسیسکو نگهداری میکرد. زمانی که لاوی هیجده ساله بود، سیرک را ترک و به یک کارناوال ملحق شد.
آن جا او دستیار یک شعبده باز شد، هیپونیتزم آموخت و بیشتر در خصوص نیروهایی ماورایی پژوهش کرد. در همین دوران کمکم نگرش خصمانه او به آموزههای مسیحیت شکل میگیرد و این دوران را در مقدمه کتاب “انجیل شیطانی” این گونه بیان مینماید:
«در شامگاه شنبه، من مردانی را میدیدم که در پی دختران نیمه برهنه که در کارناوال میرقصیدند، کشیده میشدند و در صبح یکشنبه، زمانی که من برای یک واعظ مذهبی در سوی دیگر زمین کارناوال، پیانو مینواختم همان مردان را میدیدم که در حالی که با همسر و فرزندان خود در نیمکتهای کلیسا نشسته بودند، از خداوند طلب آمرزش و دوری از نفوس شهوانی میکردند.
و شامگاه شنبه بعد، همانها دوباره در کارناوال و یا مکانی دیگر بودند. سپس دانستم که کلیسای مسیحیت، باعث رونق ریاکاری است و اینکه طبیعت شهوانی بشر مقرر نیست که توسط هیچ دینی، تزکیه و یا تنبیه شود.»[۵]
وی در سال 1951 در رشته جرمشناسی در کالج شهر سانفرانفسیسکو ثبت نام کرد و این مسئله منجر به اولین شغل اجتماعی او شد. عکاس سازمان پلیس سانفرانسیسکو. این شغل، نیز به نوبه خود سهم به سزایی در توسعه نگرشهای شیطانگرایی وی بهعنوان راهی برای زندگی داشت.
لاوی در مصاحبهای که پیرامون زندگی گذشته خود با “بورتون ولف”[۶] داشته این دوران را اینگونه بیان میکند:
«من خونینترین و وحشیانهترین بخش طبیعت انسانی را دیدم. مردمی که توسط دیوانگان مورد شلیک قرار گرفته بودند، یا توسط دوستانشان چاقو خورده بودند، کودکانی که توسط رانندگان بزن دررو، کشته شده و به درون آبراهها پرت شده بودند. از خودم پرسیدم، خدا کجاست؟ و من از این عقیده مقدسنمای مردم که همیشه در برابر جنایات میگفتند”خواسته خدا بوده است” متنفر شدم.»[۷]
او پس از 3 سال کار بهعنوان عکاس جرایم از این کار استعفا داد و دوباره به نواختن ارگ پرداخت، اینبار در کلوبهای شبانه و تئاترها برای این که زندگی خود را تأمین کند.
وی در حالی که مطالعه در خصوص موضوعات مورد علاقه خود را نیز همچنان ادامه میداد، اقدام به برگزاری کلاسهای هفتگی با عنوان” هنر سیاه”[۸] نمود. وی این کلاسها را در خصوص موضوعات مرموزی برگزار میکرد مثل: رویاها، خونآشامان، گرگنمایان، غیبگویی ، جادوی تشریفاتی و… . وی افراد زیادی را که یا مشهور بودند و یا بعدها در زمینه علوم، هنر و تجارت مشهور شدند، را جذب کرده بود.[ 9]
بعد از مدتی این جلسات منجر به شکلگیری انجمنی با عنوان “محفل جادویی”[۱۰] گردید. هدف اصلی این انجمن، این بود که با مطالعه بر روی گروههای شیطانگرایی قدیمی، برخی آئینهای مذهبی، جادوگری را کشف و یا اختراع نمایند.
به همین منظور لاوی کتابخانهای متشکل از کتابهایی که به تشریح برخی آئینهای کفرآمیز و جادویی مانند “بلک مس”[۱۱] و سایر آئینهای نامتعارف که توسط گروههایی چون “شوالیهها معبد”[۱۲]، “باشگاه آتش جهنم”[۱۳] و “گروه هرمتیک اوردر”[۱۴] انجام میشد را جمع آوری کرده بود.
آنتوان لاوی در روز شنبه 30 آوریل 1966 مصادف با جشن “والپورگیناخت”[۱۵] در حالی که سر خود را مطابق سنت جادوگری تراشیده بود و ردای مذهبی بر تن کرده بود، تاسیس فرقه سیطنیسم (Satanism) و کلیسای شیطان را اعلام نمود. وی با اعلام اینکه عصر شیطان آغاز شده است، سال 1966 را بهعنوان اولین سال عصر شیطان (Anno Satanas) قرار داد.[۱۶]
وی در سال 1967 آئین غسل تعمید شیطانی را برای دختر 4 سالهاش “زینا” در کلیسای شیطان اجرا کرد و در اول فوریه همان سال مراسم ازدواج “جان ریموند” (روزنامه نگارآمریکایی) و همسرش را با حضور مهمانان شاخصی همچون “جو روزنتال” (عکاس معروف آمریکایی)[۱۷] در کلیسای شیطان برگزار کرد.
بعد از مدتی مراسم تشییع جنازه یکی از اعضای کلیسای شیطان به نام “ادوارد اولسون” را به سبک کلیسای شیطان برگزار نمود.
همین قضایا موجب شد تا وی و فرقه تازه تاسیسش را در کانون اخبار رسانههای محلی و ملی قرار دهد. از آن جمله میتوان به روزنامههای “لس آنجلس تایمز”[۱۸] و “سانفرانسیسکو کرونیکل”[۱9]،که از بزرگترین روزنامههای آمریکا میباشند، اشاره نمود که به وی لقب “پاپ سیاه”[۲۰] را دادند.[۲۱]
دیدار برخی شخصیتهای مطرح آمریکا[۲2] و همچنین بازی آنتوان لاوی در چند فیلم سینمایی موجب شد که توجه رسانهها به این فرقه بیش از پیش شدت گرفته و این بار رسانههای صاحب نامی همچون مجلات “نیوزویک”[۲3] و “تایم”[۲4] اقدام به درج اخباری پیرامون این فرقه نمودند.
مجله “واشنگتن پست”[۲5] نیز مصاحبه اختصاصیش با وی را در یکی از شمارههای مجلهاش منتشر نمود. همچنین مستندی با عنوان ” Satanis The Devil Mass” به کارگردانی “ری لارنت”[۲6] درباره آنتوان لاوی و کلیسای شیطان ساخته شد.
“بورتون ولف”[۲۷] یکی از روزنامهنگاران وقت آمریکا ،که در آن زمان مقالهای پیرامون کلیسای شیطان در برخی رسانهها منتشر کرد و بعدها به عضویت کلیسای شیطان درآمد، درباره علت توجه رسانههای آن زمان به فرقه آنتوان لاوی این گونه مینویسد:
«در شبی زمستانی به سال 1967، در خیابانهای سانفرانسیسکو رانندگی میکردم تا در یکی از سخنرانیهای آنتون لاوی شرکت کنم. مقالات روزنامهها که از او بهعنوان پاپ سیاه کلیسای شیطان که در آن غسل تعمید، ازدواج و آئینهای خاکسپاری همه به شیطان تقدیم میشدند، مرا به خود جذب کرده بودند.
من نویسنده یک روزنامه مستقل بودم و در انگیزه آن بودم که شاید مقالهای از آنتون لاوی و مشرکین هم عصر او بنویسم، چراکه که همواره مقالات پیرامون شیطان، آن گونه که زمامداران شهر میگفتند خبرهایی پرفروش بودهاند.
موضوعی که من به آن توجه داشتم، فقط آموزشهای آنتوان لاوی با عنوان ” هنرهای سیاه” به تنهایی نبودند، چرا که این چیز تازهای در دنیا نبود. فرقههای مذهبی شیطانپرست و کیشهای مبتنی بر “وودو” پیش از مسیحیت وجود داشتهاند.
در انگلستان، قرن هیجدهم، “باشگاه آتش جهنم” توانست موجب شهرت مختصری شود. اوایل قرن بیستم، رسانهها از “آلیستر کرولی” به عنوان شرورترین انسان دنیا نام میبردند و اشاراتی نیز در دهه های 1920 و 1930 از نظم سیاه در آلمان به چشم میخورد.
اما آنتون لاوی و سازمان او متشکل از شیطانگرایان، دو فصل برجسته جدید به این داستان به ظاهر قدیمی افزودند. نخست، آنها به نحو کفرآمیز، به جای محفل شیطان و یا دایره جادوگران، خود را بهعنوان “کلیسا” معرفی میکردند، نامی که پیش از آن تنها به شعب مسیحیت اطلاق میشد و دوم آنکه، آنها جادوی سیاه خود را به جای زیرزمین، در پیش چشم همگان آشکارا برگزار میکردند.»[۲8]
آنتوان لاوی در 29 اکتبر 1997 بر اثر نوعی بیماری ریوی در بیمارستان “سنت مری” سانفرانسیسکو درگذشت. مراسم درگذشت او به صورت پنهانی و با دعوت خصوصی از اعضای کلیسای شیطان در شهر “کولما” (درایالت کالیفرنیا) برگزار شد. در این مراسم جسد وی سوزانده شد و خاکسترش بین وارثانش تقسیم گردید.
کلیسای شیطان
آنتوان لاوی در روز شنبه 30 آوریل 1966 تاسیس فرقه سیطنیسم (Satanism) و کلیسای شیطان را اعلام نمود. وی ابتدا خانه خود در سانفرانسیسکو را به عنوان کلیسای شیطان قرار داد.
لاوی نمای بیرونی خانهاش را به رنگ سیاه در آورده بود و همین باعث شد که بعدها شیطانگرایان از این خانه با عنوان” خانه سیاه”[۲۹] یاد کنند.
هرکدام از اتاقهای خانه سیاه با رنگی خاص و ظاهری متفاوت طراحی شده بود.علاوه بر این موارد نگهداری یک شیر آفریقایی در این خانه، بر غیر عادی بودن آن میافزود. در سال 1986 دیان هگارتی (همسر دوم لاوی) به علت اختلاف شخصی با لاوی ،شکایتی علیه او در دادگاه محلی تنظیم نمود. دادگاه نیز در سال 1991 حکم سلب مالکیت لاوی از خانه سیاه و انتقال آن به هگارتی را صادر نمود. منتهی به لاوی اجازه داد که تا زمانی که زنده است، در آن خانه زندگی کند.
همانطور که در بخش زندگینامه آنتوان لاوی اشاره شد، فرقه سیطنیسم و کلیسای شیطان تا اواسط دهه هفتاد بهواسطه ویژگیهایی که داشت، اخبارش در تعداد قابل توجهی از رسانههای ملی و بعضا بینالمللی که در آمریکا منتشر میشد، بازتاب یافت.
در سال 1980 با انتشار اخباری از طرف برخی رسانهها مبنی بر شکلگیری یک توطئه جنایی در داخل کلیسای شیطان دوباره این فرقه به مرکز توجه رسانهها و افکار عمومی مردم بازگشت.
در راستای مقابله با این جریان، کلیسای شیطان برخی کشیشان خود همچون “پیتر گیلمور”، “پگی نادرامیا”، “بوید رایس”، “آدام پارفری”، “دیابلوس رکس” و “کینگ دیاموند” (موزیسین معروف) را برای رفع اتهام از این فرقه در رسانهها حاضر نمود. این جریان با انتشار گزارشی رسمی از طرف “اف بی آی” مبنی بر عدم صحت این شایعات خاتمه یافت.
بعد از مرگ آنتوان لاوی در سال 1997، همسر او به نام “بلانچ بارتون” (Blanche Barton) رهبری فرقه سیطنیسم و ریاست کلیسای شیطان را بر عهده گرفت. بارتون تلاشهای زیادی برای بازخرید کلیسای شیطان (خانه سیاه) نمود ولی با این وجود این امر هیچ گاه تحقق پیدا نکرد و در 17 اکتبر 2001 این ساختمان خراب شد و به جای آن یک ساختمان دوبلکس ساخته شد.
“بلانچ بارتون” که در ماه می سال 2001 آقای “پیتر گیلمور” را به سمت کشیش اعظم کلیسای شیطان منصوب کرده بود، در تاریخ 30 اوریل 2002 (مصادف با جشن والپورگیناخت)، همسر گیلمور به نام “پگی نادرامیا” را به سمت کشیشه اعظم این کلیسا منصوب نمود و در همان تاریخ به علت تخریب کلیسای شیطان (خانه سیاه) و همچنین سکونت گیلمور و همسرش در نیویورک تصمیم به انتقال دفتر مرکزی این فرقه از سانفرانسیسکو به شهر نیویورک گرفت. [۳۰]
کلیسای شیطان با راهاندازی سایت رسمی خود در اینترنت [۳۱] جان تازهای به فعالیتهای تبلیغی خود بخشید. در راستای فعالیت تبلیغاتی در شبکه جهانی اینترنت، سایر کشیشان این فرقه نیز با ایجاد سایت، انجمنهای گفتگو و فروشگاههای اینترنتی اقدام به انتشار افکار و فلسفه شیطان گرایی نموده و افراد زیادی را به صورت مجازی با آموزههای این فرقه آشنا نمودند.
در سالهای اخیر نیز هر از گاهی انتشار اخباری از جانب بعضی رسانهها و خبرگزاریهای مطرح دنیا پیرامون این فرقه، باعث جلب توجه آن در افکار عمومی میگردد.
نگاهی به مبانی فکری فرقه Satanism
توصیف و تحلیل مبانی و دیدگاههای فرقه شیطانگرایی نیازمند مجالی بیش از حوصله این نوشتار میباشد؛ چراکه بیان دیدگاههای این فرقه در زمینههای مختلف نیازمند بررسی جامع متون و منابع این فرقه استکه این مهم هنوز به طور کامل صورت نپذیرفته است. فلذا در این جا تنها اشارهای به برخی از محورهای اصلی آموزههای این فرقه مینمائیم و تشریح آموزهها و توصیف آئینها و مراسمات آن را به مجالی دیگر موکول مینمائیم.
مهمترین مبنای فکری در این شاخه که نقش محوری در مبانی عقیدتی این فرقه دارد ، مبحث اصالت انسان یا همان اومانیسم میباشد. شیطانگرایان به خلاف تصور عموم اصلا اعتقاد به موجودی به نام شیطان ندارند و آن را پرستش نمینمایند.[۳۲]
شیطان تنها نماد امیال و لذتطلبی نفسانی انسان میباشد و در واقع آنچه که یک شیطانپرست میپرستد نفس خودش میباشد. پیرو همین نگرش اومانیستی است که بزرگترین عید سالیانه برای یک فرد شیطانگرا سالروز تولد خود اوست [۳۳] و همچنین در اجرای مراسمات و آئینهای شیطانگرایی یک انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام میدهند .[۳۴]
نگرش اومانیستی یکی از شاخصهای برجسته و پر نفوذ رنسانس بود که با توجه به متون باستانی یونان، انسان را در مرکز تاملات خود قرار میداد و بیشترین تلاش خود را صرف گریز از وضعیت حاکم در دوره قرون وسطی و نفوذ کلیسایی قرار داده بود.[۳۵]
این نگرش در مقاطع مختلفی خصوصا قرون 17 و 18 میلادی شکلی افراطی و رادیکال به خود گرفت و درصدد حذف هر گونه اندیشه ماورای طبیعی، وحیانی و دین الوهی برآمد و اندیشهها و رویکردهای دینی را به عنوان بزرگترین مانع جدی بر سر راه حاکمیت خرد و ارزشهای انسانی قلمداد کرد.[ ۳۶]
این مطلب را میتوان به صراحت در اولین بیانیه اومانیستها که در سال 1933 منتشر شد مشاهده نمود. در بند پنجم این بیانیه میخوانیم :
«اومانیسم اعتقاد دارد، ماهیت جهان که با علوم جدید روشن گردیده است، هرگونه تعهد فراطبیعی یا آسمانی را برای انسان غیر قابل قبول مینماید» و در بند ششم اضافه میکند که «ما معتقدیم زمان خداپرستی، خداباوری و انواع عقاید نو سپری شده است.»[۳۷]
در این جاست که میتوان گفت آموزه ضد دین بودن[۳۸] که یکی دیگر از آموزههای اساسی شاخه سیطنیسم میباشد، ریشه در اندیشه محوری این فرقه که همان نگرش اومانیستی به عالم هستی است، دارد.
به خاطر غلبه دین مسیحیت در دنیای غرب، آموزه ضد دین بودن در فرقه سیطنیسم، نمود ضد مسیحیت[۳۹] بودن به خود گرفته [۴۰] و استفاده از الفاظی همچون (انجیل شیطانی)، (کلیسای شیطان)، (مراسم عشاء سیاه)[۴۱] و نمادهایی همچون “صلیب وارونه” و “صلیب شکسته” و … که با ترکیب کاراکترهای دین مسیحیت با عناوین شیطانی در صدد تخریب و توهین به دین مسیحیت است، محصول همین نگاه ضد مسیحی است که در استخدام الفاظ، عناوین و نمادها در این فرقه حاکم میباشد و در اکثر آموزههای این فرقه رنگ و بویی از این تفکر دیده میشود.
از آموزههای دیگر این فرقه میتوان به اصالت دادن به لذات نفسانی در زندگی انسان و همچنین هرج و مرج طلبی [۴۲] اشاره کرد که منشاء این آموزهها را نیز میتوان در اندیشه محوری حاکم بر این جریان، یعنی نگرش اومانیستی به عالم هستی، جستجو کرد. فلذا بهترین اشکالاتی که میٔتوان به این جریان گرفت، همان ایراداتی است که به مکتب اومانیسم وارد است.
توجه شیطانگرایی به جادو و جادوگری از دیگر مواردی است که به صورت برجسته در نگرشها و آئینهای این فرقه خودنمایی میکند و به عاملی برای جذب افراد به این فرقه مبدل شده است.
فرقه ستیانس (Setians)
مایکل آکینو یکی از افسران اطلاعاتی ارتش آمریکا بود که در سالهای اولیه تاسیس کلیسای شیطان به فرقه سیطنیسم پیوست. وی در مدت کوتاهی درجات مختلف کلیسای شیطان را کسب نمود و به مدت 5 سال یکی از اعضای شورای نه نفره کلیسای شیطان بود.
در فاصله سالهای 1971 تا 1975 به عنوان ویراستار مجله Cloven Hoof (اولین مجله رسمی کلیسای شیطان) فعالیت داشت. وی در سال 1975، به علت اختلاف با مسئولین کلیسای شیطان (خصوصا آنتوان لاوی) بر سر گرفتن حق عضویت از اعضا (به تعبیر آکینو: فروختن درجات کلیسای شیطان)، از کلیسای شیطان خارج شد.
همزمان با انصراف او، تعدادی از اعضای دیگر کلیسای شیطان با درجات مختلف نیز از کلیسای شیطان خارج شده و به مایکل آکینو پیوستند. وی در همان سال اقدام به تاسیس فرقه ستیانس (Setians)[۴۳] نمود و برای این کار مرکزی با عنوان “معبد ست”[۴۴] در سانفرانسیسکو راه اندازی نمود. افراد جهت عضویت در این فرقه حق عضویت پرداخت نمینمایند، منتهی به دلخواه خود میتوانند مبلغی را جهت کمک به معبد پرداخت نمایند.
آکینو دارای مدرک علمی لیسانس، در رشته های مختلف نظامی، از دانشگاههایی همچون دانشگاه صنعتی نیروهای مسلح آمریکا و دانشگاه دفاع ملی امریکا میباشد. وی همچنین دارای مدرک دکتری در رشته علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیاست و به مدت 6 سال استادیار این رشته در دانشگاه “گلدن گیت”[۴۵] آمریکا بوده است.
مبانی فکری فرقه ستیانس
مهمترین اختلاف دیدگاهی که میان جریان سیطنیسم و ستیانس وجود دارد، اختلاف آن دو نسبت به ماهیت وجودی شیطان می باشد.
همانطور که قبلا بیان شد، سیطنیسمها معتقدند که شیطان تنها یک سمبل و نماد برای امیال نفسانی و امور شر است و شیطان وجود خارجی ندارد، ولی ستیانیستها به وجود عینی شیطان به عنوان شاهزاده تاریکی(Princess of darkness) معتقد هستند و سازمان مخفی و مخوف معبد ست را رهبر جنبش جهانی شیطانپرستی و زمینهساز تحقق حکومت شیطان بر زمین میدانند.[۴۶]
پینوشت
[۱] . Encyclopedia of New Religious movments/Satanism,p-561
[۲] . منشا دقیق این دسته بندی مشخص نیست ولی در غالب مقالاتی که تاکنون به زبان فارسی درباره شیطان گرایی نوشته شده است ، این دسته بندی مورد استفاده قرار گرفته است.
[3] . Howard Stanton leve
[4] . Clyde Beatty
[5] . The Satanic Bible/introduction
[6] . نویسنده کتاب The Devil’s Avenger پیرامون زندگینامه آنتوان لاوی
[7] . The Devil’s Avenger- نوشته بورتون ولف-1974
[8] . Black Art
[9] . در بین این افراد می توان به اشخاصی همچون: Michael Harner (استاد دانشگاه کالیفرنیا،کلمبیا،برکلی و موسس بنیاد مطالعات شمنیسم) Forrest Ackerman (نویسنده داستان های علمی تخیلی) Fritz Leiber( نویسنده داستان های علمی تخیلی و وحشتناک) Kenneth Anger (فیلمساز و بازیگر)، Chester A. Arthur III (نوه رییس جمهور آمریکا) اشاره کرد.
[۱0] . Magic Circle
[۱1] . Black Mass
[۱2] . Knight Templar- متعلق به دوران قرون وسطی
[۱3] . Hell fire club- قرن 18 میلادی
[۱4] . Hermetic Order of Golden Down- قرن 19 میلادی
[۱5] . Walpurgisnacht- مهمترین فستیوال سالانه جادوگران
[۱6] . هم اکنون نیز کلیه ی تاریخ ها در فرقه سیطنیسم با استفاده از سیستم عدد نگاری رومی و بر اساس این مبداء درج می گردد
[۱7] . جو روزنتال عکاس به نام آمریکایی است که با عکسی که از صحنه کوبیدن پرچم سربازان آمریکایی در خاک ژاپن منتشر کرد شهرت فراوانی یافته است
[۱8] . Los Angeles Times
[۱9] . San Francisco Chronicle
[۲۰] .Black pope
[۲1] . Anton Szandorr Lavey – a Biographical sketch زندگینامه آنتوان لاوی-نوشته پیتر گیلمور(کشیش اعظم کلیسای شیطان)
[۲2] . از آن جمله می توان به دیدار سال 1983 سناتور”جانکری”(رقیب انتخاباتی جرج بوش در سال 2004)از حزب دموکرات با آنتوان لاوی اشاره کرد.
[۲3] .Newsweek
[۲4] .TIME
[۲5] .Washington Post
[۲6] . Ray Laurent
[۲7] . بورتون ولف نویسنده کتاب” The Devil’s Avenger” پیرامون زندگی “آنتوان لاوی”
[۲8] . بخشی ازمقدمه بورتون ولف بر کتاب انجیل شیطانی آنتوان لاوی
[۲9] . The Compleat Witch, or, What to do When Virtue Fails
[۳0] . www.imdb.com
[۳1] . Black House
[۳2] . البته دفتر کلیسای شیطان در نیویورک به صورت یک ساختمان حقیقی نیست،بلکه به صورت یک صندوق پستی با عنوان حقوقی “کلیسای شیطان” است که مکاتبات رسمی این فرقه از این طریق صورت می گیرد.
[۳3] . www.churchofsatan.com
[۳۴] . به همین دلیل است که ترجمه صحیح واژه”Satanism” شیطان گرایی می باشد، نه شیطان پرستی (Devil Worship)
[۳۵] . Satanic Bible/religious holiday
[۳۶] . The satanic Bilbe , devices used in a satanicritual,Altar
[۳۷] . فرهنگ واژه ها/ص 41
[۳۸] . همان/ص52
[۳۹] . http://jjnet.com/archives/documents/humanist.htm
[۴۰] . Anti Relegion
[۴۱] . Anti Christ
[۴۲] . در این جا بد نیست این نکته را متذکر شویم که جریان سیطنیسم یک جریان صرفا ضد مسیحی نیست و نباید آن را با جریاناتی که بعضا درغرب فعال هستند و نگاه ضد مسیحی دارند ، اشتباه گرفت.بلکه این فرقه نگرش ضد دینی دارد و به تناسب دین بومی هر منطقه رنگ و بوی مخالفت با آن را می گیرد.کما این که وقتی این فرقه در ممالک اسلامی وارد شد، قالب ضد اسلامی به خود گرفته و استفاده از عناوین ضداسلامی و نمادهایی همچون “وارونه نمودن اسامی مقدسی همچون الله،محمد،علی و ..” که بعضا به صورت زیورآلات دربازار موجود می باشد ،حاصل نگرش ضد دین بودن در جریان شیطان گرایی می باشد.
[۴۳] . Black Mass
[۴۴] . Anarchism
[۴۵] .”Set” در اسطوره های مصر باستان یکی از فرزندان خدای خورشید “رع” می باشد که پس از کشتن برادرش به نام “ازیریس” به سلطنت رسید.(اسطوره شناسی/ مصر باستان/ ریچاردکاوندیش)
[۴۶] . Temple of Set
[۴۷] . Golden Gate
[89] .شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده، حمیدرضا مظاهری سیف
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com
