عرفان حلقه، تهدیدی جدی برای بهداشت معنوی جامعه – قسمت ۲
درمانگری شیطانی در عرفان حلقه

در اساس‌نامه عرفان حلقه همه کسانی که بر رحمت الهی چیزی می‌افزایند متقلب اعلام می‌کند و اثبات این تقلب و بدعت‌گذاری به این است که با حذف آن عامل حلقه وحدت که همان حلقه‌های شعور کیهانی یا رحمانیت است همچنان عمل می‌کند. [۱]

به‌طور مصداقی و روشن توسل به اهل‌بیت و قرآن کریم در تعالیم عرفان حلقه افزوده‌های متقلبانه است و طلب اتصال از طریق تشکیلات عرفان حلقه درست و صادقانه، چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل‌بیت شعور کیهانی عمل می‌کند، ولی بدون اتصال از طریق تشکیلات حلقه عمل نمی‌کند.

پس می‌بینیم که درمانگری در تشکیلات عرفان حلقه فقط درمان نیست بلکه یک متدلوژی معرفت‌شناختی است و برای اثبات عرفان راستین و عرفان تقلبی ارائه می‌شود و نتیجه آن‌هم این است که نفی رسول‌ا… و خاندان او و کتاب خدا به‌عنوان واسطه‌های اتصال به رحمت الهی است، درحالی‌که خداوند پیامبر را رحمه للعالمین معرفی کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت می‌شناساند. به همین علت لازم است که با دقت موضوع درمانگری در عرفان حلقه را بررسی کنیم.

مهم‌ترین مسئله مطرح درباره عرفان حلقه، توانایی ظاهری آن‌ها برای درمانگری است.

توضیح اینکه افراد تحت تعلیم در این فرقه با چند لحظه تسلیم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کیهانی متصل می‌شوند و ازآن‌پس نیروی درمانگری پیدا می‌کنند. بدون اینکه تغییری در خود ایجاد کنند یا برای جلب رضای خدا عملی انجام دهند، در یک‌لحظه تسلیم شدن به نیروی درمانگری دست پیدا می‌کنند.

راز ماجرا این است که شیطان برای سرگردان کردن انسان در حلقه‌های رحمانیت و بازداشتن او از رحمت خاصه و به تباهی کشیدن فرصت‌ها و نعمت‌های رحمانی، دست به شیطنت‌های شگفت‌انگیزی می‌زند که یکی از آن‌ها بهبود نمایی است. به این معنا که شیاطین که از جن‌ و جنس آتش هستند، از نیروهایی برخوردار بوده و در شرایطی می‌توانند از نیروی خود استفاده کنند. همچنان که در قرآن مجید و در ماجراهای حضرت سلیمان آمده است که آن پیامبر بزرگ خدا به اطرافیان خود گفت چه کسی می‌تواند تخت بلقیس را حاضر کند، یکی از جنیان گفت: «پیش از آنکه از جای خود برخیزی تخت را به اینجا می‌آورم». [۲]

جن‌ها می‌توانند در عالم مادی کارهایی انجام دهند؛ اما تا انسان سراغ آن‌ها نرود و پای آن‌ها را در زندگی خود باز نکند توان دخالت ندارند؛ اما اگر به هر طریق و با هر نامی به نیروی آن‌ها پناه ببرد و تسلیمشان شود، آنگاه می‌توانند کارهایی انجام دهند. چنانکه قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: «بعضی از انسان‌ها به گروهی از جن‌ها پناه می‌برند و بر ذلتشان افزودند.» [۳]

جن‌ها ممکن است به کسانی که به آن‌ها پناه برده‌اند، کمک‌هایی بکنند ازجمله ‌اینکه امور پنهان را برایشان آشکار کنند، یا اشیائی را جابه‌جا کنند یا از نیروی خود برای جبران ضعف‌ها و بیماری‌ها استفاده کنند بدون اینکه درمان و بهبودی اتفاق افتاده باشد. مثل‌اینکه به یک فلج کمک کنند تا روی پا بایستد. این مورد بهبود نمایی یا شفا نمایی است که درواقع درمانی صورت نگرفته، فقط با تسلیم شدن فرد نیروهای شیطانی وارد زندگی او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتی خواهد داشت.

در عرفان حلقه نیروهای شیطانی با نام شبکه شعور منفی [۴] یا موجودات غیر ارگانیک نامیده شده‌اند و ادعا می‌شود که با آن‌ها ارتباطی ندارند؛ اما گذشته از معیارهای روشن اخلاقی و دینی در درمانگر و درمان‌جو که نفوذ نیروهای شیطانی را نشان می‌دهد، شاخص‌های دیگری برای تشخیص درمان‌های شیطانی وجود دارد، ازجمله تدریجی بودن و زمان‌بری درمان‌های شیطانی؛ زیرا نیروهای شیطانی محدود است و برای حصول نتیجه نیاز به زمان دارد؛ اما نیروی الهی در لحظه‌ای با «کن فیکون» اوضاع را دگرگون می‌کند.

همان‌طور که در ماجرای حضرت سلیمان آمده عفریت جنی برای آوردن تخت بلقیس نیاز به زمان داشت و گفت پیش از آنکه از جای خود برخیزی آن را می‌آورم‌ و حضرت سلیمان به او و نیرویش هیچ اعتنایی نمی‌کند. در مقابل وقتی‌که آن انسان مؤمن به نام «عاصف بن برخیا» با نیروی الهی خواسته جناب سلیمان را پاسخ می‌دهد، در چشم به هم زدنی تخت حاضر می‌شود و حضرت سلیمان به خاطر توفیق تربیت چنین انسان‌هایی خدا را شکر می‌کند. [۵]

نشانه دیگر درمان‌های شیطانی و تفاوت آن با درمان‌های الهی با مقایسه درمان‌جویان عرفان حلقه با شفا یافتگان در زیارتگا‌ه‌ها و توسل به معصومین معلوم می‌شود. درمان یافتگان از طریق الهی و معنوی تمام امراضشان و به‌طور کامل برطرف می‌شود؛ یعنی اگر کسی فلج باشد و کور هم باشد، وقتی شفای الهی می‌آید، همه مرض‌ها کاملاً از بین می‌رود؛ اما با درمان‌های شیطانی همه مشکلات برطرف نمی‌شود و در بسیاری از موارد مرض اصلی و موردنظر هم به‌طور کامل درمان نمی‌پذیرد.

     راه نفوذ نیروهای شیطانی در وجود فرد و زندگی او، تسلیم شدن است. تسلیم شدن دو صورت دارد: یا تسلیم شدن به خواسته‌های مشخص و روشن خداوند است که در شریعت آمده و در هر دینی احکام آن معلوم است.

در این صورت ظاهر و باطن شخص شهادت می‌دهد که تسلیم و دلباخته خداوند است. صورت دوم تسلیم در برابر اموری ناشناخته‌ است که به شکلی مبهم در ذهن فرد انجام می‌گیرد؛ در این صورت راه نفوذ شیاطین کاملاً باز می‌شود؛ به‌خصوص اگر پای استفاده از نیروهای آن‌ها در میان باشد و فردی که به‌طور مبهم خود را در وضعیت تسلیم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رویدادی مثل درمان شدن یا جابه‌جایی اجسام را داشته باشد.

پایه و اساس عرفان حلقه دست‌درازی به‌سوی نیروهای شیطانی است که آثار و نشانه‌های آن به‌صورت علمی و تجربی در زندگی و اطراف درمانگران و درمان‌جویان کاملاً قابل‌بررسی است. دیگر روزگاری که گروهی با تنگ‌نظری این پدیده‌ها را خرافات می‌پنداشتند گذشته است. جن می‌تواند در شرایط خاصی به زندگی انسان وارد شود که ساده‌ترین راه ورودشان به تعبیر قرآن کریم پناه بردن به آن‌هاست.

عرفان حلقه این در را می‌گشاید و نیروهای شیطانی را به نام شعور کیهانی و حلقه‌های رحمانی معرفی می‌کند. به همین علت کنار گذاشتن قرآن و اهل‌بیت خللی در حلقه‌های آن‌ها ایجاد نمی‌کند، بلکه واسطه این نفوذ شیطانی مرکزیت عرفان حلقه و سلسله مراتب مسترهاست.

از عشق تا شریعت

وقتی انسان در برابر ناشناخته و در ابهام کامل تسلیم شد، شیاطین بر او مسلط می‌شوند و نیروی خود را در او جریان می‌دهند. حضرت علی(ع) دراین‌باره فرموده‌اند: «شیطان در سینه‌هایشان تخم می‌گذارد و جوجه می‌آورد و با چشمان آن‌ها می‌نگرد با زبان آن‌ها سخن می‌گوید.» [۶]

شیطان که برای پیشبرد برنامه‌های خود معمولاً خودش را پنهان می‌کند، خود را به‌عنوان خدا معرفی کرده و وسوسه‌های خود را به دل تسلیم‌شدگانش سرازیر می‌کند؛ آنگاه دلی که لانه شیطان شده این وسوسه‌ها را الهام الهی پنداشته و خود را در مسیر عرفان می‌بیند، بااینکه ظاهر و باطن او شهادت می‌دهد که در مسیر عرفان نبوده بلکه دقیقاً برخلاف خواست خدا درحرکت است.

در اساس‌نامه عرفان حلقه نوشته‌اند: «انسان نمی‌تواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان می‌شود و انسان معشوق هست و مشمول عشق الهی؛ و انسان می‌تواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس‌ازاین مرحله است که مشمول عشق الهی می‌شود.» [۷]

آغاز این اصل یک دروغ بزرگ و شیطانی است، برای شعله‌ور شدن آتش عشق خداوند، کمترین درجات معرفت کافی است. اگرچه انسان نمی‌تواند خداوند را به‌طور کامل بشناسد ولی قلبی که هنوز لانه شیطان نشده بهتر از همه مظاهر هستی، هستی‌بخش مهربان را درک می‌کند و به او عشق می‌ورزد و در شرایط سخت زندگی امید و عشق به او را تجربه می‌کند.

هم ازاین‌رو همه قلب‌ها با او آشنا هستند، اگرچه ذهن‌ها سؤالات و مجهولاتی داشته باشند. اگر آدمی خود را تسلیم شیطان کند صدالبته که دیگر از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست؛ اما قلب‌های لبریز از نور فهم و فروغ ایمان تمام عالم را نشانه‌های او می‌دانند و ذره‌ذره عالم و لحظه‌لحظه زندگی‌شان گامی درراه عشق خداوند و شکوفایی معرفت اوست.

وقتی خداوند از فهم بشری کاملاً کنار گذاشته شود به‌طور طبیعی عشق به او هم مفهوم خود را از دست می‌دهد و آنگاه بشر می‌ماند و دل‌باختگی به مظاهر جهان هستی از این عشق و دلباختگی هم هر چیزی ممکن است به وجود بیاید؛ که نمونه‌های بارز آن مستر پارتی‌های عرفان حلقه یا میهمانی مربیان عرفان حلقه است. البته ممکن است از این میهمانی‌ها جاهای دیگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلی در اینجا این است که در عرفان حلقه، خانم‌ها و آقایان استاد عرفان هستند، آن‌هم عرفانی که در اساس‌نامه خود شریعت و طریقت و حقیقت را درنهایت یکی می‌داند! [۸]

نسبت میان شریعت و طریقت و حقیقت در عرفان حلقه

بااینکه از سوی مرکزیت عرفان حلقه بر التزام به شریعت تأکید می‌شود؛ اما عملاً بسیاری از سلسله‌مراتب مربیان چندان پایبند نیستند و حتی بعد از آشنا شدن با عرفان حلقه دل‌بستگی و پایبندی آن‌ها به شریعت کاهش می‌یابد. علت این دوگانگی میان گفتار و رفتار یکی از اصول اساس‌نامه عرفان حلقه است.

در این اصل آمده است: «در عرفان کیهانی (حلقه)، مسیر اصلی طریقت است که بر روی این مسیر که مسیر عمل است، از شریعت و حقیقت بر روی آن دریافت صورت می‌گیرد؛ و در انتها هر سه بر یکدیگر منطبق می‌گردند و این بدان معنی است که در جریان عمل، انسان به کاربرد شریعت پی برده و به حقیقت نیز نائل می‌شود.

حقیقت، طریقت، شریعت

بدیهی است که انسان به لحاظ ساختار وجودی‌اش، متکی به‌گونه‌ای  عمل برای شکل‌گیری و رشدیابی در مسیر کمال است؛ این اعمال را آفرینندۀ او که داناست، برای او در طرح عظیمش طراحی عظیمی کرده و آن مستعد ساختن حضور هزاران نبی و خبرگیرنده و پیام‌آور است،‌ که به‌عنوان رسول و فرستاده موظف به ابلاغ پیام و انذار بشر و تبشیر راه‌یافتگان شده و شریعت و نحوۀ راه رفتن در مسیر کمال خواهی را برای انسان ترسیم کرده‌اند.» [۹]

 

عرفان حلقه، تهدیدی جدی برای بهداشت معنوی جامعه – قسمت ۲

 

پیچیدگی و ناروان بودن این عبارات برای این است که کمر جملات زیر بار معانی دوپهلو و غیرصریح خم‌شده و نوشته را با پیچ‌وتاب‌های غریبی آمیخته است. نخست اینکه طریقت اصل است و همان‌طور که در تصویر دیده می‌شود، شریعت و حتی حقیقت باید به آن نزدیک و با آن منطبق شوند یا به بیانی که در اصل آمده، «از شریعت و حقیقت بر روی آن دریافت صورت می‌گیرد.» حال می‌پرسیم این طریقت چیست که نه‌تنها شریعت، بلکه حقیقت هم از روی آن دریافت می‌شود؟

پاسخ این پرسش در بخش دوم اصل یعنی بخش بعد از تصویر آمده است. طریقت اعمالی است که آفریننده دانا در طرح عظیمش برای انسان طراحی کرده است. این طرح عظیم چیست؟ آیا دین است؟ هیچ اشاره‌ای نشده؛ چیزی غیر از دین است؟ آیا نوعی سیستم ارتباط شخصی با آفریننده است؟ اصل باید خیلی صریح و روشن باشد، اما در اینجا می‌بینیم با ابهام و استفاده از عبارات کمر خمیده و گرانبار نگارش یافته، درحالی‌که درباره ارتباط شریعت و طریقت و حقیقت تاکنون سخنان بسیار گفته‌شده و با این پیشینه، چند سطر شیوا نوشتن، کار دشواری نیست.

به‌هرروی در توضیح طرح عظیم نوشته‌اند: «مستعد ساختن حضور هزاران هزار نبی و خبرگیرنده و پیام‌آور است …» با توجه به این جمله ظاهراً این طرح عظیم خود دین نیست، بلکه پیش از حضور پیام‌آوران و فرستاده شدن دین است. بستر و طرحی که مستعدِ ساختن حضورِ هزاران پیام‌آور است. حضور پیام‌آوران هم نکته قابل‌توجهی است. چون حضور با فرستاده شدن فرق دارد، ممکن است پیامبرانی فرستاده شوند، اما همیشه حضور نخواهند داشت.

از دیدگاه این اصل طرح عظیم آفریننده دانا مستعد ساختن حضور پیام‌آوران است، نه فرستادن آن‌ها. پس با پیروی از این طرح باید در جست‌وجوی پیام‌آوری حاضر باشیم که طریقت در استعداد اوست و شریعت و حقیقت که کمال و راه کمال خواهی است، از روی آن دریافت می‌شود.

بنابراین سرنوشت شریعت و طریقت و حقیقت بسیار مبهم و نامعلوم است، اگرچه درنهایت به هم خواهند رسید؛ اما کجا به هم می‌رسند؟ و آنگاه‌که گرد هم‌آیند شریعت چه شریعتی خواهد بود و حقیقت چه حقیقتی؟ چندان معلوم نیست و شاید طریقت عرفان حلقه بتواند چشم‌اندازی از شریعت و حقیقت موردنظر آنان را به ما نشان دهد؟ البته این‌همه درنهایت که به هم برسند و منطبق گردند آشکار می‌شود؛ بنابراین طریقت عرفان حلقه درنهایت سرنوشت حقیقت و شریعت را معلوم خواهد کرد؛ و شریعت و حقیقت باید از روی طریقت حلقه دریافت شود و با آن منطبق شود.

اگر کسی بیاید و صادقانه و به‌دوراز فریب‌کاری اساساً آیین جدیدی بیاورد، می‌توان با او گفت‌وگو کرد، اشکالات را به او گفت و حرف‌هایش را شنید؛ اما اینکه با شعار شریعت گرایی و استفاده از آیات پیش‌آیند و در پس آن افکار و عقاید دیگری را پنهان کنند منصفانه نیست و باب گفت‌وگو و طرح و بررسی اندیشه‌ها و باورها بسته می‌شود.

گذشته ازآنچه درباره نگرش عرفان حلقه نسبت به شریعت گفته شد و پر از ابهام‌ها و نقض‌ها بود. اساساً ورود عرفان حلقه به موضوع شریعت یک دین خاص مثل شریعت اسلام و تأکید بر آن با برخی از اصول اساس‌نامه این فرقه تعارض دارد. در یکی از اصول آمده است: «اعتقادات افراد به دو بخش زیربنا و روبنا تقسیم می‌شود. زیربنا بخش اشتراک فکری همۀ انسان‌ها بوده، همان‌گونه که در بخش نظری و عملی عرفان کیهانی (حلقه)‌ به اثبات می‌رسد، شعور الهی یا هوشمندی حاکم بر جهان هستی است که در این شاخۀ عرفانی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.

روبنای فکری نیز شامل دستورالعمل‌های ادیان و مذاهب و تعاریف و راه‌های مختلف رسیدن انسان به تعالی است که آن نیز خود می‌تواند به دو بخش اشتراکی و اختصاصی تقسیم شود.

در عرفان کیهانی (حلقه)، زیربنای فکری انسان موردبررسی اصلی قرارگرفته،‌ در مورد روبنای فکری اشتراکی، تعاریفی پیشنهاد می‌نماید و با بخش اختصاصی روبنای فکری انسان‌ها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخله‌ای ندارد. درواقع، عرفان کیهانی (حلقه)، شعور الهی را به‌طور نظری و عملی ثابت نموده، از این طریق وجود صاحب این هوشمندی یعنی خداوند را به اثبات می‌رساند و درواقع این عرفان، منجر به خداشناسی عملی می‌شود.» [۱۰]

با این وصف عرفان حلقه به شریعت و حتی اعتقادات خاص ادیان و مذاهب کاری ندارد. پس مرکزیت عرفان حلقه این اختیار را که در رابطه با شرایع و باورهای مذاهب و ادیان مداخله‌ای کند، از خود سلب کرده است. یا دست‌کم ادعای سلب آن را دارد.

حالا چگونه می‌تواند به شریعت خاصی دعوت کند؟! یا حتی باورهای خاص مذهبی مثل اعتقاد به امامان معصوم، حتی خاتمیت رسول خدا و حتی کلام‌ا… بودن قرآن را مورد تأکید قرار دهد؟ طبق این اصل عرفان حلقه از همه این امور دست کشیده است و طریقت عملی آن به‌راستی هیچ نسبت و سنخیتی با این امور ندارد. اکنون در مقام بررسی این نیستیم که این اصل به‌طورکلی درست است یا نه و آیا درست است که فرقه‌ای از رسالت پیامبر اسلام و قرآن مجید دست بکشد و دم از عرفان بزند؟

اما آنچه از اصول عرفان حلقه برمی‌آید این است که آن ارزش‌ها و باورها ارتباطی با طریقت عملی عرفان حلقه ندارد که دراین‌باره کاملاً صادق هستند، یعنی آنچه در عرفان حلقه تعلیم داده می‌شود یا تفویض می‌شود یا دریافت می‌شود، ارتباطی با قرآن و تعالیم دین و مذهب خاصی مثل اسلام و تشیع ندارد؛ اما اینکه در مواردی از آیات قرآن استفاده می‌کنند، یا پای شریعت را به میان کشیده‌اند یا گاه و بیگاه مرکزیت عرفان حلقه اعضای جنبش را به التزام به شریعت دعوت می‌کند، تناقضی آشکار است. مگر اینکه منظور آن‌ها از شریعت، شریعت اسلام نباشد.

طریقت بی‌کوشش

تمام عرفان در فرقه حلقه به طریقت عملی آن برمی‌گردد که از نوعی ارتباط عملی باشعور کیهانی است و شریعت و حقیقت هرچه باشد از روی آن دریافت می‌شود. حال این طریقت چیست؟ دست‌یابی به نیروی درمانگری یا شعور کیهانی که نشانه‌ای از ظرفیت معنوی انسان است؛ و راه‌دست یابی به آن این است که تسلیم شعور کیهانی یا رحمت عام الهی شویم البته تنها از طریق سلسله‌مراتب و مرکزیت عرفان حلقه. به بیان دقیق‌تر باید تسلیم حلقه‌های عرفان حلقه شود.

این سهولت دررسیدن به مواهب عرفانی که می‌توان آن را رانت‌خواری معنوی نامید، فقط با تسلیم شدن در حلقه‌های عرفان کیهانی به دست می‌آید، بدون هیچ زحمتی و برای گناه‌کار و بی‌گناه فرقی نمی‌کند؛ عارف یک‌دقیقه‌ای!

با این وصف اگر کسی اهل قناعت بود و به همین مقدار از ارتباط با رحمت الهی قناعت کرد و معجزه عیساگونه درمانگری را برای خود کافی دانست، چه می‌شود؟ آیا این‌طور نیست که برای رسیدن به هر چیز باارزشی باید رنجی را تحمل کرد و زحمتی کشید؟ آیا بی‌رنج و زحمت به دست آمدن این موهبت رحمانی!‌ دلیل بی‌ارزش بودن یا نشانه‌ راهزنی شیطان نیست؟

آنچه بزرگان گفته‌اند از دولت بی‌خون دل و تکیه نکردن بر دانش و تقوا در طریقت، به معنای دست کشیدن از شریعت و فروگذاشتن اخلاق نیست؛ بلکه به این معناست که هر چه تلاش و کوشش از سوی بنده خدا صورت بگیرد در برابر لطف و عنایت او هیچ است و تنها ایجاد آمادگی برای دریافت فیض الهی است؛ و الا یک گام انسان کوچک زمینی کجا و ده گام خداوند بزرگ کجا.

اگر هم تسلیم شدن یک گام محسوب شود که صدالبته گام بلندی هم هست، تسلیم شدن در برابر اراده و امر خداوند است و نشانه آن تعبد به شریعت و آراستگی به اصول اخلاقی است، نه تسلیم شدن به حلقه‌های این فرقه بدون تقید به شریعت و اخلاق.

توضیح پایانی

عرفان حلقه با تأکید بر اتصال به حلقه‌های رحمانیت خداوند، به دنبال تجلی صفات قهر و غضب و اضلال او رفته که پیشگام این راه، شیطان است. بارزترین نشانه‌های شیطانی بودن این فرقه خودپرستی افراطی و شدیدی است که نه‌تنها راهی غیر از راه خود را قبول ندارند، بلکه هر نامی غیر از نام خود را انحراف می‌دانند. عرفان حلقه به بهانه درمانگری مردم را به نفوذ نیروهای شیطانی درآورده و با عنوان عرفان، آن‌ها را به راه عصیان در برابر معشوق و معبود هستی می‌کشاند.

آنچه بهداشت معنوی به آن می‌پردازد فقط این نیست که جامعه روبه تاریکی و ناپاکی می‌رود یا در مسیر پاکی و روشنایی حرکت می‌کند، بلکه هزار مرتبه از این مهم‌تر مواردی است که معیارها دگرگون می‌شود و اعمال شیطانی به نام طریقت و تسلیم هوس‌ها و وسوسه‌های شیطانی شدن به نام عرفان معرفی می‌شود. گناه با توبه جبران می‌شود و انسان را به عشق و آمرزش الهی نزدیک می‌سازد، اما اگر این گناه به نام سلوک الی ا… انجام شد، چه کسی می‌تواند از آن توبه کند و به‌سوی معبود و معشوق حقیقی بازگردد؟

با این خرافات و دروغ‌هاست که بهداشت معنوی در جامعه تهدید می‌شود. اینکه به نام عرفان و رحمانیت خداوند، بندگان خدا را به نیروهای شیطانی بفروشند و اخلاق و انسانیت و ایمان را در آن‌ها نابود کنند، تهدیدی جدی برای سلامت معنوی جامعه است. وظیفه دولت‌هاست که حقوق انسان‌ها را در ابعاد معنوی محترم بشمارند و به کسی اجازه ندهند که راه شکوفایی معنوی مردم را مسدود کند و نیازهای معنوی آن‌ها برای ارضای خودپرستی‌ دیگران هزینه شود. اگرچه مردم غرق گناه و غفلت باشند، حقوق معنوی آن‌ها محفوظ است و کسی حق تعرض به آن را ندارد.

جامعه هر چه قدر هم که در فساد غوطه‌ور باشد، حق دارد که امکان تشخیص و تمایز میان عرفان و عصیان و فرصت بازگشتن به‌سوی خدا را داشته باشد. هدف نظریه بهداشت معنوی این است که با جلوگیری از نشر خرافات و انحرافات معنوی، از گم‌شدن راه‌های خداوند در میان هوس‌های شیادان یا فریب‌خوردگان جلوگیری کند و از امکان تجربه زندگی معنوی برای شهروندان پاسداری نماید.

پی نوشت‌ها:

[1] . (عرفان کیهانی (حلقه)، ص 103).

[2] . (سوره مبارکه نمل، آیات 38 و 39).

[3] . (سوره مبارکه جن، آیۀ 6).

[4] . (عرفان کیهانی (حلقه)، ص 93).

[5] . (سوره مبارکه نمل، آیه 40).

[6] . (نهج‌البلاغه).

[7] . (عرفان کیهانی (حلقه)، ص 124 و 125).

[8] . (رک: عرفان کیهانی (حلقه)، ص 112).

[9] . (عرفان کیهانی (حلقه)، ص 112).

[10] . (عرفان کیهانی (حلقه)، ص 70 و 71).

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.