ژاپن، کانون شکل‌گيري جنبش‌هاي نوپدید دینی
محمد‌علی رستمیان| کانون جنبش‌های نوپدید دینی را باید در کشورهای شرقی و به‌ویژه ژاپن جستجو و باید حضور آنها را در کشورهای دیگر وارداتی تلقی کرد. بنابراین برخی سخنان، مانند اینکه آمریکا یکی از کشورهای عمده در شکل‌گیری ادیان جدید است[۱] نباید به این معنا گرفته شود که این کشور، کانون اولیه جنبش‌های نوپدید دینی است؛ بلکه به این معناست که در دوره‌ای از زمان، این جنبش‌ها در کشور آمریکا ظهور پیدا کرده‌اند.

یکی از دلایل این ادعا که ژاپن کانون اولیه این جنبش‌هاست، این است که گسترش جنبش‌های نوپدید دینی در آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم و در اواخر این قرن رخ داده است؛[۲] در حالی که سابقه شکل‌گیری این جنبش‌ها در ژاپن به قرن نوزدهم باز می‌گردد و در نیمه اول قرن بیستم بر اثر عوامل سیاسی- اجتماعی در جامعه ژاپن، ظاهر شدند و به یکباره گسترش زیادی یافتند.[۳] همچنین ادیان ژاپنی در بسیاری کشورها در قالب جنبش‌های نوپدید دینی ظهور قوی و گسترده‌ای پیدا کردند.[۴]

برای اینکه این بحث بیشتر روشن شود، ضرورت دارد که پدیده دین در ژاپن را در قرن بیستم اجمالا بررسی کنیم؛ زیرا با اینکه چین و ژاپن هر دو ظرفیت ظهور جنبش‌های نوپدید دینی را به سبب ویژگی خاص التقاطی  – که قبلا بیان کردیم – داشتند؛ اما وضعیت دینی جامعه ژاپن در قرن اخیر باعث شد این کشور و نه چین، به کانون شکل‌گیری جنبش‌های نوپدید دینی تبدیل شود.

نگاهی کلی به وضعیت دین در ژاپن در چند قرن اخیر و به طور خاص، بعد از جنگ جهانی دوم،  از چگونگی شکل‌گیری ادیان جدید در این کشورحکایت دارد.

دین عمومی در ژاپن، بعد از رسوخ آیین کنفوسیوس به این کشور، در قرن پنجم میلادی، به دینی سازمان‌یافته تبدیل شد و شین‌تو نام گرفت. قبل از حضور آیین کنفوسیسوس، دین در ژاپن، شکل و صورت قبیله‌ای داشت. یکی از قبایل قدرتمند ژاپنی، یعنی قبیله یاماتو، در سایه استفاده از تعالیم کنفوسیوسی و با تحت سلطه گرفتن قبایل دیگر، امپراتوری ژاپن را بر محور دین شین‌تو – که تحت تأثیر آیین کنفوسیوس بود – شکل داد.

با ورود آیین بودا به ژاپن در قرن‌های ششم و بعد از آن، این دین، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و این دو دین کاملا به هم آمیختند؛ به شکلی که در دوره‌های زمانی مختلف با توجه به برتری هر یک از دو دین در صحنه دینی ژاپن کامی‌ها با بوداها یا برعکس، معادل‌سازی می‌شدند.[۵] البته توجه به این نکته ضرورت دارد که دین بودایی که از کره وارد ژاپن شد، قبلا در چین با آیین دائو به هم آمیخته شده بود و از این جهت، خود یک دین با ارزش‌های التقاطی بود.

بنابراین دین شین‌تو که دین عمومی در ژاپن محسوب می‌شود، حقیقتی آمیخته از ارزش‌های دین قبیله‌ای قبل از قرن پنجم، آیین‌های کنفوسیوس، دائو و بوداست و هر یک از این ادیان در شکل‌گیری آن نقش داشته‌اند.[۶]

البته این به این معنا نیست که هر یک از این ادیان در ژاپن، معبدها و رهبران دینی خاص خود را نداشتند؛ بلکه به این معناست که هیچ‌کدام از این سنت‌های دینی، ارزش‌های خالصی نداشته و ارزش‌های دینی در این سنت‌ها به هم آمیخته بوده است.

در طول این دوران طولانی، همواره گروه‌هایی یافت می‌شده‌اند که به دنبال خالص‌سازی بوده و سعی کرده‌اند که آیین شین‌تو یا بودا را از دیگری جدا کنند؛ اما تحولات قرن نوزدهم درباره دین ژاپن و شکل‌گیری شین‌توی دولتی از سوی امپراتوری تازه تجدید شده، باعث شکل‌گیری دینی حکومتی شد که تسلط خود را بر تمام فرقه‌ها و گروه‌های دینی تحکیم کرد. شکل‌گیری دین حکومتی به شکل‌گیری فرقه‌هایی انجامید که یکی از مهم‌ترین اهداف خود را تفکیک آیین بودا از آیین شین‌تو و نابودی تمام نهادهایی قرار دادند که به نحوی آمیزه‌ای از این دو بودند.[۷]

امپراتوری در کنار تأسیس ارزش‌های عمومی، تحت عنوان شین‌توی دولتی، که آن را به عنوان ارزش‌های ملی و غیر دینی معرفی می‌کرد، دیگر سازمان‌های شین‌تویی را تحت دو عنوان شین‌توی معبدی و شین‌توی فرقه‌ای دسته‌بندی کرد که هر دو دینی تلقی می‌شدند. امپراتوری؛ شین‌توی معبدی را کاملا تحت حمایت خود گرفت و شین‌توی فرقه‌ای را تا حد امکان تحت فشار قرار داد؛ به صورتی که این گروه‌های دینی به‌راحتی نمی‌توانستند‌ اعلام وجود کنند و تنها دوازده فرقه به صورت رسمی مورد پذیرش دولت بودند.

بقیه فرقه‌ها مجبور می‌شدند که به نحوی خود را به این فرقه‌های رسمی متصل کنند. شین‌توی دولتی تا پایان جنگ جهانی دوم به عنوان نظام اصلی دینی بر جامعه ژاپن حکمفرما بود و همه امور دینی تحت اشراف و تسلط حکومت قرار داشت.

با توجه به حضور ادیان مختلف در فرهنگ ژاپنی و التقاطی که از آموزه‌های این ادیان پدید می‌آمد، سابقه شکل‌گیری سنت‌های جدید دینی را باید در پدید آمدن فرقه‌های جدیدی جستجو کرد که در هر یک از آیین‌های بودا یا شین‌تو و یا با تلفیقی از تعالیم تائویی و نوکنفوسیوسی شکل می‌گیرد و سابقه آن به همان اوان ورود آیین کنفوسیوس و بودا به ژاپن باز می‌گردد.

این فرقه‌ها بعدا تأثیرات عمیقی در جنبش‌های جدید داشتند؛[۸] اما در تحولات بعد از جنگ جهانی دوم که با اشغال ژاپن و فروپاشی نظام سیاسی شین‌توی دولتی همراه بود، فرقه‌های مختلفی که تحت فشار حکومت اجازه فعالیت رسمی نداشتند، قارچ‌گونه، صحنه دینی ژاپن را پر کردند.[۹]

وضعیت اسفبار اقتصادی و اجتماعی ژاپن در این زمان باعث شد که این فرقه‌ها برای جذب پیرو، از هر ابزاری برای کاهش درد و رنج مردم و ایجاد رضایتمندی در زندگی استفاده کنند.[۱۰] چنین رویکردی همراه با زمینه‌های التقاط‌گرایی که در فرهنگ ژاپن وجود داشت، باعث شد که فرقه‌های بسیاری سربرآورد؛ فرقه‌هایی که از آموزه‌های مختلف ادیان و حتی ارزش‌های فرهنگ غربی آموزه‌هایی را بر می‌گرفتند و با تلفیق آنها فرقه‌هایی می‌ساختند و به عنوان راه نجات به مردم معرفی می‌کردند؛ اما مهم‌ترین خصیصه این فرقه‌ها که آنها را از ادیان رسمی موجود جدا می‌کند، خصلت جادوگری آنهاست.

در پایان این بحث، اشاره به شکل‌گیری بعضی از فرقه‌های مهم و تأثیرگذار در ژاپن می‌تواند به روشن شدن بیشتر بحث کمک کند. ریسشو کوسئی کا،[۱۱] سوکاگاکای[۱۲] و آگونشو[۱۳] دو فرقه‌ای هستند که در دوران جدید با رویکرد به علوم خفیه و این دیدگاه که کامی‌ها می‌توانند با تسخیر انسان‌ها آنها را نجات بخشند، به جذب پیروان می‌اندیشند.[۱۴]

این دو فرقه، شکلی از عرفان را بازنمود می‌کنند که می‌خواهد با جمع بین سنت‌گرایی، جهان‌شمولی و استفاده از وسایل سمعی و بصری مدرن، از درد و رنج‌های انسان مدرن – که جنبه‌های مادی این زمان برای او پدید آورده است – بکاهد.[۱۵] یک مقایسه کوتاه بین فرقه انشعابی سوکاگائی و دین مادر، نی چی رن شوشو، از این حکایت دارد که فرقه اصلی بر آیین بودای مورد قبول خود تأکید، و بقیه فرقه‌ها را ناروا تلقی، و حتی راه تهدید برای تغییر دین را توصیه می‌کند؛ اما فرقه انشعابی، این عقاید را کنار گذاشته و رویکردی پلورالیستی به خود گرفته است.[۱۶]

این رویکرد نشان می‌دهد که جنبش‌های نوپدید دینی در ژاپن از یک طرف به علوم غریبه و ماورای طبیعی روی آورده، سعی می‌کنند به حس کنجکاوی که در انسان‌ها در تمایل به این امور است، دیگران را جذب کنند و از سوی دیگر با ظاهری آراسته به ارزش‌های مقبول دنیای غرب به این هدف می‌اندیشند و شاید التقاط بین عناصر مطرح در ادیان ابتدایی و ارزش‌های دنیای مدرن موجب شده است که آنها در زمان حاضر، موفقیت زیادی در تأثیرگذاری در کشورهای اروپایی مدرن به دست آورند.

[۱]. Wilson, 1999, p. 1.

[۲]. Ibid.

[۳]. همان، ص102.

[۴]. Cheryssides, 2007 see: Wilson, New Religious movements.

[۵]. همان، ص 78.

[۶]. Clarke, 2000, p. 4.

[۷].  همان، ص85.

[۸]. همان، ص 89.

[۹]. همان، ص 102.

[۱۰]. همان، ص 88.

[۱۱]. Rissho Koseika.

[۱۲]. Soka Gakkai.

[۱۳]. Agonshu.

[۱۴]. همان، ص 110.

[۱۵]. همان، ص 111.

[۱۶]. همان، ص 112.

 

منابع

 

  • Chryssidess, George D, Defining the New Age, In Handbook of New Age, Leiden, Boston, Brill, 2007.
  • Clarke, Peter B. Japanese New Religions Abroad, In Japanese New Religions, In Global Perspective, 1-9. Sobon, Curzon, 2000.
  • Wilson, Bryan, and Jamie Cresswell, new religions movements, London and New York, Routledge, 1999.

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.