محمدعلی رستمیان| یکی از ویژگیهای جنبشهای نوپدید دینی که نشان میدهد آنها تا حد زیادی آموزههای خود را از ادیان شرقی وام گرفتهاند، این است که از لحاظ ساختاری با آموزههای ادیان ابتدایی شباهت دارند.
هر چند که دینشناسان با توجه به نگاه تاریخی و اومانیستی به دین، همه ادیان بزرگ از جمله ادیان ابراهیمی را تکامل یافته ادیان ابتدایی میدانند؛ اما صرف نظر از درستی و نادرستی این ادعا، یکی از تفاوتهای مهم ادیان شرقی با ادیان ابراهیمی مثل اسلام و مسیحیت است که ادیان شرقی با وجود تکامل از جهت آموزههای دینی، هنوز شاکله خاص ادیان ابتدایی را در خود حفظ کردهاند. خدای غیر شخصی، طبیعتپرستی و سحر و جادو، از جمله خصوصیاتی هستند که به عنوان ویژگیهای ادیان ابتدایی مشهورند.[۱]
آیین هندو و ادیان خاور دور که از جمله شاخصترین ادیان شرقی هستند، هنوز هم، چنین ویژگیهایی را آشکارا با خود همراه دارند. از آنجا که در جنبشهای نوپدید دینی نیز غالبا با همین ویژگیها روبهرو هستیم، این امر، شاهد خوبی بر تأثیر ادیان شرقی در شکلگیری جنبشهای نوپدید دینی است. در اینجا به بررسی این سه پدیده در جنبشهای نوپدید دینی میپردازیم.
خدای غیر شخصی در جنبشهای نوپدید دینی
یکی از ویژگیهای جنبشهای نوپدید دینی که آنها را از ادیان ابراهیمی مثل اسلام و مسیحیت متمایز میکند، دور شدن از اعتقاد به خدای شخصی است. خدای مطرح در این جنبشها نوعی روح یا نوعی نیروی حیات است.[۲] خدا در این جنبشها روحی است که در سراسر عالم، ساری و جاری است.
این نگرش به خدا، نوعی وحدت بین خدا و عالم مادی را در پی دارد که مخالف با نگرش دوئالیستی و جدایی خدا از عالم مادی است که در ادیان ابراهیمی بیان میشود؛ اما با نگرش ادیان شرق در زمینه خدا کاملا هماهنگ است.
در ادیان شرق، نگرش وحدت عالم معنوی و مادی غلبه دارد؛ زیرا در ادیان شرقی؛ هویت خدا، اغلب، هویتی غیر شخصی قلمداد میشود.[۳] اتحاد عالم معنوی و مادی در جنبشهای نوپدید دینی به سوی احترام فوقالعاده برای طبیعت کشیده شده که یادآور نسبت طبیعتپرستی است که به ادیان ابتدایی داده میشود. بنابراین بررسی جایگاه خدا در این جنبشها نشان میدهد که آنها با تأثر از آموزههای ادیان شرق به سوی خدایی غیر شخصی روی آوردهاند.
سحر و جادوگری در جنبشهای نوپدید دینی
یکی دیگر از ویژگیهای جنبشهای نوپدید دینی که هم با ادیان ابتدایی شباهت دارد و از این جهت به ادیان شرقی شباهت مییابد، گرایش به سحر و جادوگری است. اصولا بسیاری از بنیانگذاران این جنبشها که غالبا زن هستند، شمنها یا جادوگران هستند.[۴]
از سوی دیگر، استفاده از ابزار و کارهای غیر متعارف که علم و دانش غربی، آنها را تأیید نمیکند و غالبا جادوگران از آن استفاده میکنند، در این جنبشها بسیار رواج دارد.[۵] اینها همه حکایت از آن دارد که این جنبشها در یک بازگشت به گذشته به سوی ادیان ابتدایی و ابزارها و کارهای پیروان این ادیان روی آوردهاند که البته چون این ابزارها در بسیاری از ابعاد مردمی در ادیان شرقی مورد استفاده قرار میگیرد، از این لحاظ نیز از این ادیان تأثیر پذیرفتهاند.
اعتقاد به تناسخ در جنبشهای نوپدید دینی
یکی دیگر از ویژگیهای جنبشهای نوپدید دینی که از ادیان شرقی وام گرفتهاند، نگرش آنها به زندگی بعد از مرگ است. جنبشهای نوپدید دینی غالبا به اعتقاد به تناسخ گرایش دارند. تناسخ، یک نگرش درباره زندگی بعد از مرگ است که در ادیان ابتدایی هم تا حدی مطرح بوده است؛ اما در ادیان شرقی، گسترش زیادی یافته است و این اعتقاد، تقریبا در تمام ادیان هندی و خاور دور رواج دارد.
البته درباره تناسخ و چگونگی آن اختلاف وجود دارد؛ اما به طور کلی، زندگی بعد از مرگ را در غالب بازگشتهای مکرر به این دنیا تصویر میکند. طبق تناسخ، انسان؛ مجازات و پاداش کارهای خود را در چگونگی زندگی بعدی مشاهده میکند. تولد دوباره یک فرد به صورت انسان، حیوان، گیاه و یا جماد، یا تولد در وضعیتی خاص؛ مجازات و پاداشی است که اعمال قبلی او آن را تعیین میکند.
اعتقاد به تناسخ با طبیعتپرستی که در ادیان ابتدایی به آن اشاره کردیم و اعتقاد به خدای غیر شخصی که در ادیان شرقی مطرح است، ارتباط نزدیکی دارد.[۶] از این لحاظ، جنبشهای نوپدید دینی هم با گرایش به خدای غیر شخصی و طبیعتپرستی، در زمینه زندگی پس از مرگ نیز اعتقاد به تناسخ را جایگزین اعتقاد به معاد کردهاند.
هویت عرفانی معنوی جنبشهای نوپدید دینی
یکی از ویژگیهای مهم جنبشهای نوپدید دینی که شباهت آنها را با ادیان شرق نشان میدهد، هویت عرفانی و معنوی آنهاست. اهمیت این بعد تا حدی زیاد است که این جنبشها غالبا «معنویتگرا» تلقی میشوند و جاذبه اصلی خود را مدیون این جنبه هستند. البته در تمام ادیان ابراهیمی مثل اسلام، مسیحیت و یهودیت، جنبشها و فرقههای عرفانی وجود داشته است و از این جهت ممکن است این سؤال مطرح شود که چه تفاوتی بین جنبشهای نوپدید دینی و این فرقههای خاص عرفانی است.
پاسخ، این است که جنبشهای نوپدید دینی از لحاظ شالوده و هویت، جریانهایی عرفانیاند و از این لحاظ با ادیان رسمی سازگار نیستند. هویت عرفانی جنبشهای نوپدید دینی دقیقا همانند هویت عرفانی ادیان شرقی است که غالبا با شریعتگرایی و محدودیتهای رایج در ادیان ابراهیمی ناسازگارند؛[۷] حال آنکه فرقههای عرفانی که در ادیان، شکل میگیرند، غالبا تا حد زیادی خود را با آموزههای رایج در این ادیان وفق میدهند.
البته ناگفته نماند که ممکن است در همین ادیان هم فرقههایی پدید آمده باشند که به طور کلی با دین رسمی که در بستر آن شکل گرفتهاند، ناسازگار باشند. این فرقهها غالبا به عنوان بدعتگذار از این ادیان طرد میشوند و مشاهده میکنیم که هم اکنون آنها هم تحت پوشش جنبشهای نوپدید دینی قرار گرفتهاند.
اما بارزترین ویژگی جنبشهای نوپدید دینی که شباهت آنها را با ادیان شرقی نشان میدهد و با ویژگی هویت عرفانی آنها هم کاملا هماهنگ است، استفاده از اصطلاحات عرفانی است که در ادیان شرق به کار میرود. در تمام ادیان، بنیانگذاران و رهبران دینی وجود دارند که هدایت امور دینی را بر عهده میگیرند؛ هر چند رهبران دینی در هر دین، نام و وظایف خاص متفاوت با ادیان دیگر دارند؛ اما بین ادیان ابراهیمی و شرقی در زمینه نوع رهبری دینی، تفاوتی بنیادی وجود دارد.
رهبران دینی در ادیان شرقی غالبا با پیروانشان رابطه مرادی و مریدی و مرشد و رهرو دارند؛ در حالی که رهبران دینی در ادیان ابراهیمی غالبا راهنما و مجری مراسم و شعائر دینی هستند. اصولا هر جا بحث عرفان و فرقههای عرفانی مطرح است، حتی در فرقههای عرفانی – که در خود ادیان ابراهیمی شکل گرفتهاند – رابطه مرادی و مریدی کاملا آشکار است.
رابطه مرادی و مریدی در انجام امور دینی دو اقتضا دارد: اول اینکه هدایت دینی در گروههای عرفانی، فردی است و هر کس در مرتبه خود، مشغول انجام کار خویش است و کاری با دیگران ندارد. همچنین هیچکس را برای دیگری انجام نمیدهد، برخلاف مجری دینی در ادیانی مثل مسیحیت که اجرای مراسم دینی را بر عهده دارد و دیگران صرفا در مراسم شرکت میکنند.
دوم اینکه رهرو همواره باید زیر نظر مرشد باشد و تمام کارها را با هدایت او پیش ببرد و مرشد در تمام امور رهرو، حتی کارهای شخصی او دخالت میکند. درباره جنبشهای نوپدید دینی هم غالبا با چنین شکلی از رهبری دینی مواجه هستیم. آنها حتی اصطلاحات خاص ادیان شرق مثل گورو، [۸]را برای رهبران خود به کار میبرند.[۹]
وامگیری جنبشهای نوپدید دینی از ادیان شرقی در روشهای عرفانی نیز کاملا آشکار و هویداست. اصطلاحات عرفانی بودایی مثل دیانه،[۱۰] نیروانه،[۱۱] دوکه،[۱۲] و غیره در میان رهبران و پیروان این جنبشها متداول است. همچنین تکامل معنوی در این جنبشها کاملا شبیه روشهایی است که در ادیان شرق به کار میرود. یوگا، انرژی درمانی و کنترل ذهن از جمله روشهایی هستند که در این جنبشها جایگاه اصلی دارند.[۱۳]
البته این نکته قابل توجه است که این جنبشها به هیچ وجه به طور کامل، خود را ملتزم به آموزههای ادیان شرقی ندانسته و برای خود شیوه و روشهای جدیدی را بنیان نهادهاند که حتی پیروان ادیان شرقی نیز آنها را از خود ندانسته و از آنها تعبیر به «جدید» و درباره جنبشهای متأخر که فاصله بیشتری از ادیان سنتی گرفتهاند، تعبیر «جدید جدید» میکنند. این مسئله در ژاپن که کانون این ادیان است، کاملا آشکار است.[۱۴]
پینوشت
[۱]. see: Frazer, 1945.
[۲]. Cambel, 1999, 36.
[۳]. see: Hanegraaff, Chapter seven.
[۴]. ساسو و رید، همان، ص 108.
[۵]. ibid.
[۶]. Compbell, 1999. P. 36.
[۷]. Campbel, 1999, 38.
[۸]. Guru به معنای معلم.
[۹]. Campbell, p. 38.
[۱۰]. Dhyana.
[۱۱]. nirvana.
[۱۲]. duhkha.
[۱۳]. مظاهریسیف، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، ص327.
[۱۴]. ساسو و رید، همان، ص 108.
منابع
- ساسو، مایکل و دیوید رید، ادیان چین و ژاپن، ترجمه محمدعلی رستمیان، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385ش.
- مظاهری سیف، حمید رضا، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۸.
- Compbell, Colin, The easternalization of the west, In New religions movements, challenge and response, edited by Bryan Wilson and Jamie Cresswell, Routledge, 1999.
- Frazer, James George, The golden bough, a study in magic and religion, New York, Macmillan, 1954.
- Hanegraaff, Wouter J, New Age Religion and Western Culture, New York, State University of New York Press, 1998.
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com
