چرا فرقه‌ها جذابند؟

سمیه شاه‌حسینی| فرقه‌ها برای آنکه بتوانند جذب کنند، باید جذاب باشند و به‌همین دلیل از مکانیسم‌های جذابیت‌زا در ساختار و رفتار فرقه‌ای استفاده می‌کنند. مهم‌ترین عامل جذابیت فرقه‌ها را شاید بتوان در تفاوت آن‌ها دانست. فرقه‌ها با سوء‌استفاده از این تمایل ذاتی انسان به متفاوت‌بودن و یا تجربه امور متفاوت و گریز از یکنواختی و تکرار، خود را تافته‌ای جدا بافته از جامعه نشان می‌دهند و بهشتی موعود را به اعضای خود وعده می‌دهند که هرگز وجود خارجی ندارد.

طبق یافته‌های روان‌شناسی، اگر برای افراد یا گروه‌های دیگر، احترام قائل شویم و آن‌ها را تحسین کنیم، ممکن است از هنجارهای آنان اطاعت کرده و باورها، نگرش‌ها و رفتارهای آنان را در پیش گیریم تا شبیه آنان باشیم، یعنی سعی در همانندی با آن‌ها داشته باشیم. به این فرآیند همانندسازی می‌گویند (اتکینسون و دیگران، 1393: 655)

از جمله علل جذابیت فرقه‌ها به این موارد می‌توان اشاره کرد (احمدی و شاه‌حسینی، 1394: 141-145):

۱. متفاوت بودن و غیررسمی‌ بودن فرقه‌ها

مهم‌ترین ویژگی‌ای که موجب جذابیت فرقه‌ها می‌شود، متفاوت بودن آن‌ها است. این ویژگی، به‌ویژه برای افراد تنوع‌طلب و کسانی‌که به‌دنبال چیزی خاص هستند، بسیار اثرگذار است. فرقه‌ها همواره بیرون از چارچوب رسمی قرار دارند و همین ویژگی غیررسمی بودنشان برای کسانی‌که از چارچوب‌های رسمی به‌ویژه در ابعاد دینی و اجتماعی گریزان‌اند، بهترین پناهگاه به‌شمار می‌رود.

فرقه‌ها در اساس با نیت خروج کردن برضد مواضع رسمی شکل می‌گیرند. اعتراض، فصل‌الخطاب تفکر فرقه‌ای است و افراد فرقه با عضویت در فرقه‌های مختلف، اعتراض خود را به شرایط مذهبی، اجتماعی و سیاسی جامعه ابراز می‌کنند.

افراد هرگاه احساس کنند، نهادهای رسمی نمی‌توانند به وظایف خود عمل کنند، خودشان به اجرای کارهایی می‌پردازند که گمان می‌کنند کارهای درستی است. برای مثال اگر در جامعه‌ای، سخت‌گیری‌های مذهبی به‌حدی بالا باشد که مردم احساس کنند، تحت فشار قرار گرفته‌اند، رشد فرقه‌هایی با گرایش‌های عرفانی بیشتر خواهد بود.

در فضای امنیتی و خفقان‌آور سیاسی، فرقه‌های سیاسی شکل می‌گیرند و در جامعه‌ای که قوانین اجتماعی و عرفی به حد دست‌وپا‌گیر و افراطی اعمال شوند، گروه‌هایی با گرایش‌ هرج‌ومرج‌طلبی رشد خواهند کرد.

بر اساس این، فرقه‌ها پاسخی افراطی به روندی اشتباه و افراطی در جامعه محسوب می‌شوند که در صددند تا به آن وسیله، اعتراض خود از وضعیت موجود را به حاکمان و رهبران قدرت در جامعه نشان دهند.

۲. توهم آزادی از قیود در فرقه‌ها

فرقه‌ها این امید یا بهتر بگوییم این توهم را در افراد بارور می‌کنند که می‌توانند آن‌ها را از همه‌ی قیود دست‌و‌پاگیر مذهبی، فرهنگی و اجتماعی برهانند. در حالی‌که در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد. بسیاری از فرقه‌ها مشوق‌های جنسی به اعضای خود عرضه می‌کنند و برخی دیگر تساهل‌هایی در باب امور اجتماعی و محدودیت‌های اخلاقی و عرفی روا می‌دارند تا بتوانند افراد را جذب و نگهداری کنند.

۳. باطن‌گرایی، راز آلودگی و سمبولیسم فرقه

باطن‌گرایی در اینجا یکسره به معنای گرایش‌های عرفانی نیست، بلکه منظور نوعی از رفتار و تعالیم مبتنی بر نماد و سمبولیسم است که حاوی معانی باطنی نیز باشد. همین سمبولیسم موجود در فرقه‌ها موجب جذابیت آنها و کشاندن مخاطب به درون برای کشف رمز آنها است. استفاده از نماد، علاوه بر آنکه مقادیر زیادی از رازآلودگی را به همراه دارد موجب نوعی تشخص فرقه‌ای نیز می‌گردد. کسانی‌که از نمادها استفاده می‌کنند، احساس تعلق بیشتری به گروه پیدا می‌کنند و همراه داشتن نمادهای فرقه به منزله نوعی پشتیبانی معنوی از جانب گروه به‌شمار می‌رود. افراد مختلف در شرایط گوناگون زمانی‌که با یک نماد مشترک با هم ملاقات می‌کنند احساس نزدیکی و پیوند بیشتری دارند و نماد از آن جهت که دیداری، عینی و ملموس است ضریب اثرگذاری بیشتری بر افراد نیز دارد:

«این نمادها با طراحی‌های متنوع و زیبا افراد را جذب می‌کنند، پس از اینکه استفاده از آنها تکرار شود به‌عنوان بخشی از رفتار و سلیقه شخص در می‌آیند و به‌نوعی، هویت و خود پندار‌ی فرد را تشکیل می‌دهند. در این شرایط، آن فرد با افراد دیگری که نمودهای رفتاری و ذوقی همانندی دارند، احساس هم‌ذات پنداری می‌کند و خود را از آنها و آنها را از خود می‌پندارد و در رفتار و گفتار و افکار به‌طور ناخودآگاه شبیه به آنها می‌شود» (mohakeme, news-1321).

۴. فرقه‌ها به شما احساس امنیت می‌دهند

فرقه‌ها از آن جهت که همواره از رهبری کاریزماتیک برخوردارند و مناسبات در آنها بر اساس روابط طولی تنظیم می‌گردد، مکان مناسبی برای کسانی است که به تکیه‌گاهی معنوی‌روانی برای خود نیازمندند. زنان، نوجوانان و جوانان و افراد آرمانگرا بهترین کسانی هستند که با این الگو هم‌سازی دارند. رهبر فرقه، بیشتر در نقش پدر یا مادر معنوی برای اعضای فرقه ظاهر می‌شود و اعضا نیز در غالب اوقات، او را به همین عنوان می‌پذیرند. البته شاید بتوانیم میان فرقه‌هایی که توسط یک مرد رهبری می‌شوند با فرقه‌هایی که توسط یک زن رهبری می‌شوند، تفاوت‌هایی قائل شویم. اما وجه مشترک هر دو نوع فرقه، دست‌کم تظاهر به‌نوعی حمایت معنوی و ایجاد فضایی برای پناه آوردن افراد به‌ویژه قشرهای آسیب‌پذیر روانی است. شما از بیرون و در بدو ورودتان به فرقه، بهشتی را خواهید یافت مملو از آرامش و تکیه‌گاهی چنان مستحکم که احساس می‌کنید می‌توانید برای تمام عمر به آن تکیه دهید و از حوادث مادی و معنوی مختلف گزندی به شما نرسد. همین احساس آرامش اولیه که بیشتر از طریق تظاهرات قدرتمندانه‌ی رهبر فرقه تقویت می‌شود، شاه‌کلید رام‌شدن اعضا در فرقه‌ها است. اگر کسی در جایی احساس آرامش نکند، به هیچ‌وجه نه به آنجا پا خواهد گذاشت و نه در صورت ورود، پای‌بند خواهد شد. دست‌اندرکاران ساختار فرقه‌ها در طی زمان به این تجربه‌دست یافته‌اند که چطور در بدو ورود افراد و یا در تظاهرات بیرونی، وجهه‌ای یکسره امن و قابل‌اعتماد از خود بروز دهند. علاوه بر این موارد، فرقه‌ها بیشتر ـ به‌ویژه در مکاتب شبه‌عرفانی جدید دینی ساده و شریعتی خفیف را به اعضای خود عرضه می‌کنند. این نوع روش دینداری برای نسل‌های جوان، هم جذابیت دارد و هم به‌نوعی اعتراض به روش‌های سنتی محسوب می‌شود. در این نوع گروه‌ها اذعان می‌شود که ارادت به رهبر فرقه و اجرای فرمان‌های او، تنها راه نجات اعضا است و بنابراین ارادت به رهبر فرقه، مساوی رستگاری، نجات و هدایت فرض می‌شود. اعضای این گروه‌ها با عشق‌ورزی به رهبر گروه، خود را از بند قیود آزاد می‌کنند و به هیچ‌کس دیگری جز رهبر فرقه پاسخگو نیستند.

 

فهرست منابع
  • اتکینسون. ریتا. ال و همکاران (1393) زمینه روانشناسی هیلگارد، محمدنقی براهنی و همکاران، تهران: رشد.
  • احمدی، احسان و سمیه شاه‌حسینی (1394) در قلمرو سایه‌ها؛ جستارهایی در روان‌شناسی فرقه‌ها، تهران: نارگل.
  • mohakeme.com

 

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.