مصطفی ملائیان | سخن از فرقهها را باید از فطرت الهی انسان آغاز کرد. بشر دارای فطرتی الهی است که همواره او را به سوی معبودش فرا میخواند و این ندا همیشه در جان او طنینانداز بوده و هیچ گاه به افول نمیگراید. فطرت انسان همان بعد ملکوتی اوست که در عالم اَلَست به آن التفات داشته و بهوسیله آن میتوان به کمال مطلق و زیبایی هستی رسید.
«ابن مسکان» در این باره از حضرت صادق (ع) سؤال میکند که آیا گواهی گرفتن در آیه «واذ أخذ ربک مِن بنىآدم مِن ذُریتهم فأشهد…»[1] دیدن حقیقی بوده است؟ حضرت در پاسخ میفرمایند: «آری، اما مردم آن را از یاد بردهاند ولیکن اصل آن معرفت را از دست ندادند و بهزودی به یاد خواهند آورد و اگر معرفت از دست میرفت هیچ کس نمیفهمید که خالق و روزی دهندهاش کیست.»[2]
اگر آدمی پاسخی مناسب برای صدای فطرت نیابد، بیشک همین نیاز فطری زمینه را برای سوء استفاده راهزنان عقل و هوش بشر فراهم آورده و دزدان طریق با دادن مُسکنهای فریبنده فطرت انسان را مسخ کرده و آهنگ اشتیاق برای وصل به محبوب را از کوک میاندازند.
با شکلگیری دین در جوامع بشری رفتهرفته، بارقه نحلهها و فرقههای انحرافی نیز به چشم خورد. برای مثال در بین قرون چهارم و ششم قبل از میلاد، شخصی به نام «سیدارتاگوتاما» با رد اصول آیین هندو و ایجاد اصولی تازه و برآمده از عقاید خود، آیین بودا را پایهگذاری کرد.[3]
پس از بعثت پیامبر اکرم (ص) و مأموریت ایشان به تبیین دستورات الهی، بروز کج فهمی و پیروی از خواهشهای نفسانی در میان برخی پیروان، زمزمههای انحراف را در امت پدیدار کرد. این مسئله از چشمان تیزبین ایشان پنهان نماند و همت خود را برای جلوگیری از این انحرافات گماشتند، به نحوی که بنا بر اقوالی، کتابت غیر از قرآن را تا برههای از زمان حتی بهعنوان حدیث نبوی به صورت عام منع کردند تا مبادا اختلاطی میان کلام خدا و سخنان نبوی پیش آید و موجب تفرقه و انحراف گردد. البته کاتبان خاص در تمام طول عمر شریف ایشان به نوشتار احادیث نبوی امر شده و پس از مدتی کتابت عام این احادیث نیز توصیه گردید.
پس از وفات پیامبر اکرم (ص)، تاریخ اسلام از گزند خطرات تفرق و فرقهگرایی دور نماند، بهگونهای که هوسبازان این عرصه، فرصت را برای ایجاد نحلههای مختلف غنیمت شمرده و با زمزمه تفرقه و نفاق تشنگان حقیقت را بهسوی سراب، هدایت کردند.[4]
حضرت زهرا (س) در اینباره میفرمایند: «استنهر فتقه و انفتق رتقه و ظهر فیکم حسکه النفاق؛ تشتت و پراکندگی گسترش یافت و خط نفاق و دورویی آشکار شد.»
هر چند فرقهگرایی به موازات دینداری امری دور از ذهن نیست، ولیکن شناخت مسیر ثواب و به بیانی عرفان صحیح، در گرو شناخت بیراهه و انحراف میباشد. امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ۱۴۷ نهجالبلاغه میفرمایند: هرگز نمیتوانید راه رشد را بیایید، مگر آنکه راه انحراف را هم نشان دهید…»
بنابراین با شناخت نحلهها و مکتبهای انحرافی میتوان به سر منزل مقصود نایل آمد. در گذشته اغلب فرقهگرایی حول محور دین یا فروعات دین (شریعت) مطرح بوده است که از این نوع فرقهگرایی به «انشعاب» نیز میتوان تعبیر نمود. اما از حدود قرن بیستم، شاهد ظهور فرقهها و نحلههایی هستیم که از جهت میلی، فکری و فعالیت با فرقههای انشعابی متفاوت هستند.
برخی از این فرقهها و نحلهها که از آن به فرق نوظهور تعبیر میشود، قدری به برخی ادیان (آن هم به دلایلی خاص) وابستگی داشته و گاهی نیز کاملاً مستقل میباشند. پس از جنگ دوم جهانی (۱۹۳۵-۱۹۳۹) سربازان آمریکایی هنگام بازگشت از ژاپن مکتب ذن را با خود بهعنوان تحفه به آمریکا بردند. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ظهور فرق نوپدید در آمریکا و اروپا رشد چشمگیری یافت. این تکثر در این برهه از زمان دلایل مختلفی داشته که باید در جای خود به آن پرداخت.[5]
در غرب برای نامگذاری این فرق از واژههای Cult و Sect استفاده مینمایند که هر چند این دو واژه تفاوتهایی در حوزه معنا با یکدیگر دارند،[6] اما در نهایت از هر دو برای نامگذاری اینگونه فرق بهره گرفته میشود.
معنویت (Spiritualit) در زمان حاضر، صرفاً به گرایش به امور روحانی و ملکوتی، آنچنان که در ادیان الهی دیده می شود، اشاره نمیکند. این واژه در برخی از این فرقهها به مرور به نادیده گرفتن آنچه بهعنوان مبانی و اصول ادیان الهی از آن یاد میشود، تغییر معنا داده بهگونهای که حتی وجود خداوند نیز به عنوان موجودی قابل لمس، عینی و فرعی تلقی شده و پرداختن به هر آنچه آرامش فیزیکی و ذهنی انسان را برآورده میسازد، بهعنوان اصل، جایگزین میگردد.
در دنیای امروز که مرزهای فرهنگی کمرنگ شده و رسانههای تبلیغی با هدف پیوستن به دهکده جهانی و تأمین منافع نظام سرمایهداری بهدنبال ترویج عقاید سطحی و انحرافی هستند، جهان اسلام از خطرات حضور این جریانها مصون نمانده است، از این رو ضرورت پرداختن به این فرق با هدف مصونسازی و پیشگیری از خطرات آنها بیش از پیش احساس میشود.
این فرق از قابلیت و تاکتیک «ژلهایوار بودن» سود برده و برای نفوذ در فرهنگ مسلمین، تعالیم و روشهای خود را با برخی از آموزههای اسلام یکسان جلوه داده و ادعا میکنند، ما همان را بیان میداریم که عرفان اسلامی جویای آن است و صرفاً زبان و شیوه ما قدری تفاوت داشته که زمان منشأ این اختلاف میباشد.
حضرت امام خمینی (ره) در حدود ۷۰ سال پیش – پانزدهم اردیبهشت ۱۳۲۳- طی نامهای که در جلد اول صحیفه شریفه تحت عنوان «قیام برای خدا» ذکر شده است، خطر ظهور و بروز این فرق و جریانهای انحرافی را چنین گوشزد مینمایند:
«امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی، بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را دعوت نکنید، فرداست که مشتی هرزهگرد شهوتران بر شما چیره شده و تمام آیین شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خداوند عالم، چه عذری دارید.»
منابع:
- قرآن کریم
- نهجالبلاغه
- تفسیر قمی، ج ۱
- کمالالدین، ابیجمهور احسایی، ج ۱
- علوم حدیث و اصطلاحات صبحی صالح، شرح روایات اذن و نهی کتابت حدیث
- الاحتجاج طبرسی، ج ۱
- تاریخ اندیشه سیاسی ایران و جهان
- و…
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com
[1]. «آنگاه که پروردگار تو از بنیآدم، از صُلبشان اولادشان را برگرفت (آنها را در دنیا از صلب یکدیگر بهتدریج در طول تاریخ بیرون آورد) و آنها را (بهوسیله درک عقولشان و ابلاغ پیامبران) بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟» (سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷۲).
[2]. تفسیر قمی، جلد۱، ص۲۴۸.
[3]. هوکینز، بردلی، آیین بودا، ترجمه محمدرضا بدیعی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۰.
[4]. صبحی صالح، علوم حدیث و اصطلاحات، شرح روایات اذن و نهی کتابت، حدیث عرض و دراسه، دمشق ۱۳۷۸/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ه.ش.
[5]. حلبی، علیاصغر، تاریخ اندیشه سیاسی ایران و جهان، نشر اساطیر، ۱۳۸۸، صص ۱۶-۲.
[6]. در فرهنگ سیاسی، فرقه، معادل کلمه کالت (Cult) است، از ریشه کالتوز در لاتین بهمعنی پرستش و معنای آن در فرهنگ انگلیسی آکسفورد چنین است: «۱. یک سیستم مذهبی پرستش، بهخصوص در اجرای مراسم و عبادات. ۲. وفاداری، شیفتگی، از خود گذشتگی نسبت به یک فرد.» همچنین در فرهنگ تاریخ لغات آکسفورد درباره تاریخچه لغت کالت آمده است: «کالت ابتدا بهمعنی ابراز سرسپردگی به موجود الهی بوده است. ورود این لغت به انگلیسی از لغت کالتوز به معنی پرستش است. از شروع دهه ۱۹۶۰، این لغت در زبان انگلیسی به پدیدهای فرهنگی اشاره دارد که معمولاً تعداد محدودی از افراد (اغلب جوان) را به خود جذب میکند.»
به فاصله گرفتن تودهای از مردم دارای عقاید مشترک از باورهای اساسی جامعه Sect گفته میشود. Sect در لغت به معنای فرقه، مسلک، حزب، دسته مکتب فلسفی و… است. به عبارتی فرقه (Sect) عبارت است از یک گروه مذهبی کوچک انحصاری و داوطلبانه که خواهان تعهد تام پیروان خود میباشد و بر جدایی اعضا از جامعه و طرد و عدم قبول آن تأکید میکند. (ماهنامه شفافیت، شماره ۲۵، ص ۶۱ و کتاب «فرقهها در میان ما»، نوشته مارگارت تالر سینگر)