عقلانیت انجمن حجتیه
مسئله عقلانیت و قرابت و دوری از مباحث عقلی ناخودآگاه مسیر رفتارهای اجتماعی را تعیین می‌کند. خردورزی تأثیر زیادی در تعیین نوع کنش‌ها و واکنش‌ها دارد و بسیاری از رفتارهای عملی یک جریان فکری را می‌توان با بررسی مبانی نظری آن تحلیل کرد. انجمن حجتیه نیز یکی از همین جریانهاست که معقولات و نوع مواجهه با مباحث فلسفی به مرور تأثیر بسزایی در اندیشه‌های اجتماعی آن گذاشته است. در این نوشتار به‌صورت اجمالی نگاهی گذرا به مواجهات برخی متفکران حجتیه‌ای با فلسفه و عقلانیت خواهد شد.

هاشم شعبانی| وقتی از دریچه معرفت‌شناختی به آثار برخی اصحاب مکتب معارف خراسان که بعدها به جریان حجتیه پیوستند نگاه می‌شود، اشتراک جدی صاحب‌نظران به نص‌گرایی در حدیث و مخالفت جدی با عرفان و فلسفه قابل مشاهده است. البته شدت این مخالفت‌ها در میان افراد متفاوت بوده و نقطه مشترک اصل مخالفت با مبانی عرفان نظری و فلسفه است.

در حقیقت، حجتیه محصول تئوری‌های پیش از خود، در مدرسه معارف خراسان بوده و در واقع، در مخالفت نظری با عرفان و فلسفه بیشتر مصرف‌کننده تراث (میراث) قبل از خود است تا تولیدکننده افکار جدید. مخالفت با عرفان و فلسفه، دریچه ای است که افراد بسیاری از ورودی آن وارد شدند و در خروجی به تحجر رسیدند. حجتیه یکی از همین خروجی‌هاست.

انجمن ضد بهائیت در ابتدای کار با وجود همه دغدغه‌های مهدویت‌محوری در روش تعقل دچار بحران بود و همین مسئله هم در کشاکش فعالیت‌های آن از یک بحران به یک سنت تبدیل شد و امروز هم بحران گذشته به رفتار نهادینه این جریان مبدل شده است:

«اگر کسی با مبانی فکری این انجمن و بنیان‌گذاران آن، اندکی آشنا باشد، دست‌برداشتن آنان از تفکرات دیرینه و رفتار نهادینه بسیار مستبعد و چیزی شبیه محال خواهد دید. چنین است که هر از گاهی با نشر اثری با قد و قامت‌های گوناگون و در وزن‌های متنوع، اعلام تنفس می‌کنند و ارباب جراید هم جهت بازارگرمی به‌نام آزاداندیشی و طرح آرای متضاد و سایر عناوین مشتری‌پسند به نشر و ترویج نظرات آنان مبادرت می‌ورزند.

نوشته‌های ایشان مبتنی بر ناگفته‌ها و نا‌نمایانده‌هایی است که فقط مراجعه به تقریرات درسی دست‌نوشت «شیخ محمود حلبی» مؤسس انجمن حجتیه آن زیرساخت‌ها را برملا خواهد ساخت. اندکی درنگ، تأمل و واکاوی ما را به زاویه‌های بسیار متخالف، بلکه متناقض متقاطع در این طرز فکر آشنا خواهد کرد.

با این تأمل واضح خواهد شد که بنیان‌های فکری انجمن حجتیه، بیش از آن‌که مبتنی بر وحی منزل باشد، بر برداشت‌های یک سویه و نگرش‌های انحصارگرایانه و تحویلگرایانه استوار است. مؤسس انجمن ضد بهائیت، شیخ محمود تولایی حلبی با همه ویژگی‌های منحصربه‌فرد، از قبیل؛ نگرش به مهدویت و بعد سیاسی اسلام در زمان غیبت از همه بیشتر و پیشتر تحت تأثیر تفکرات ظاهرگرایی سطحی‌نگری و به دور از همه جانبه‌گرایی و جامع‌ٔنگری است.

اندیشه او همواره با رنگ دین و تلقین رسالت دینی برای قبولاندن به مردم چاشنی می‌گردد تا فرصت تأمل و چون و چرا از مخاطب سلب و همه مطالب به‌صورت جزم‌آور بر خواننده یا شنونده القا گردد. این آسیب جدی است که برداشت‌های یک سویه و جزم از بخشی از متون دینی، قرآنی و روایی چه در مبادی عقیدتی و چه معارف دیگر، انسان را به پرتگاه‌هایی می‌کشاند که جبران‌ناپذیر خواهد بود.»[1]

جزمیت در تشکیلات حجتیه حاصل سلسله منابع فکری صاحب‌نظرانی است که با آن مأنوس بودند. در جهان‌بینی حجتیه منابع و روش‌های مختص به تشکیلات به‌کار رفته که لزوماً مورد تأیید همگنان هم نبوده است.

«انجمن حجتیه بر آن است که معرفت فطری در محدوده مبانی فقهی جا دارد و معرفت اکتسابی به آن راهی ندارد؛ به‌طوری که شیخ محمود حلبی در این‌باره می‌نویسد: «اساس شریعت مبتنی بر معرفت فطری بوده و معرفت اکتسابی در آن راه ندارد. پس کسی که بر لزوم معرفت اکتسابی برهان می‌آورد، در حقیقت دلیلی برای ابطال و انهدام اسلام آورده است.»

افزون بر این حجتیان، شناخت معارف دین از مسیر مبانی فلسفی را نمی‌پذیرند. از نظر آقای حلبی، روش عقلانی به‌مثابه یکی از ابزارهای معرفتی پذیرفتنی نیست: «شناخت معارف دین از طریق مبانی فلسفی اشتباه بوده و بین نظر دین و نظریات فلسفی در همه موارد تباین و اختلاف وجود دارد.» در حالی که روش مبتنی بر تعقل به‌منزله یکی از روش‌های مهم در شناخت معارف الهی، نقشی مؤثر دارد و به کمک این روش، می‌توان برای اثبات وجود خداوند متعال، دلیل عقلانی ارائه کرد. این روش می‌کوشد، به کمک برهان‌های عقلانی، گرایش‌های انسانی اعم از گرایش به خدا، حس پرستش یا فطری بودن، دین را برای همگان آشکار سازد.»[2]

فقر عقل فلسفی در میان بسیاری از شاگردان مکتب معارف، به‌خصوص انجمن حجتیه، یک بحران است و این واقعیت که افراد خود را از عالی‌ترین ابزار دفاع از دین محروم کرده‌اند، غیر قابل کتمان. البته گاهی برخی برای این مشی حجتیه استدلال آورده‌اند. به‌عنوان مثال در یک سخنرانی بیان شده است:

«جوانان عزیز! این‌ها عرفان اسلامی نیست، گول این سخنان را نخورید، بروید درستان را بخوانید و به مدارج عالیه علمی نائل آیید، آنگاه ازدواج کرده و کار کنید و تولید کنید تا هزاران آدم بینوا در پرتو زحمت شما به نوا برسند، خودتان را بی‌خودی به این حرف‌های بی‌مبنا معطل نکنید.

صاحب دلی به مدرسه آمد زخانقاه/ بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود/ تا انتخاب کردی از آن این طریق را

گفت آن گلیم خویش برون می‌کشد ز آب/ این سعی می‌کند که بگیرد غریق را

مدت‌ها است که ما از خانقاه به مدرسه آمده‌ایم و حالا می‌خواهند به نام عرفان اسلامی پایمان را دوباره به خانقاه بکشانند تا دوباره دانش‌ها و هنرمان در دست اجانب باشد و باز برای یک سوزن محتاج آمریکا بشویم.

نه جوانان عزیز، نمی‌خواهد شما عارف بشوید. شما همان دانشجویان متعلم على سبیل النجاه باشید. فیزیک و ریاضیتان را بخوانید، ورزشتان را بکنید و کاری هم به این کارها نداشته باشید و لازم نیست، شما عرفان التقاطی را که اصل و ریشه آن از نشخوارهای یونان باستان است، یاد بگیرید. خدا توی خانقاه نیست، نمازتان را توی مسجد بخوانید و درستان را بخوانید. تقوا داشته باشید و به خودتان متکی باشید.»[3]

در رد مباحث کلامی انجمن، کتب مختلف و مباحث گوناگون منتشر شده که در جای خود خواندنی است، اما هدف این نگارش پاسخ به یک سؤال است که با همه تحلیل‌ها و نگرانی‌ها از بابت رشد انحرافات در اسلام، چرا انجمن نمی‌تواند با این واقعیت کنار بیاید که مبانی فلسفی و عرفانی در گذشته و حال محرک اساسی در تحرکات اجتماعی بوده؟

چگونه مروجان بزرگ عرفان نظری همچون امام (ره) در مسیر مبارزه با انحرافات اساسی که بخشی از آن مبارزه با انحرافات بهائیت بود، بزرگ‌ترین امر به معروف و نهی از منکر قرن اخیر را با تشکیل حکومت اسلامی برداشتند؟

چگونه است که نگرانی از بابت آمریکایی‌شدن بیان می‌شود، اما پاسخ به این سؤال که چطور عرفان اسلامی در کنار اصالت قرآن و معارف مبنای جریانی با شعار مرگ بر آمریکا شد. بی‌جواب می‌ماند؟

انجمن حجتیه در هندسه معرفتی خود با کج فهمی مواجه است و این مواجهه‌ها ریشه‌های خود را از گذشته می‌گیرد و امروزه متأسفانه این هندسه معرفتی تبدیل به دستگاهی شده که ورودی آن از مخالفت با فلسفه تا بن‌بست‌های اجتماعی و سیاسی، امتداد پیدا کرده است.

[1]. تقیه سیاسی، فصلنامه روشنا، شماره ۸۲، ص ۵۰.

[2]. شیرودی، مرتضی و نوری، عبدا…، جریان‌شناسی فکری – فرهنگی انجمن خیریه حجتیه در ایران معاصر، قم: زمزم هدایت، بهار ۱۳۹۵، ص۲۰.

[3]. اکبری آهنگر، رضا، آنان که از بام مخالفت با عرفان سقوط کردند، فرقه نیوز، ۲۵ دی ۱۳۹۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.