مهمترین ابعاد فکر و اندیشه ای انجمن حجتیه

انجمن حجتیه در ابعاد فکری خود دارای سه وجه متمایزکننده است که در این نوشتار به تبیین آن‌ها می‌پردازیم:

  • جدایی دین از سیاست

به جز سکولارهای غرب‌زده که همواره خواهان جدایی دین از سیاست بوده‌اند، متحجرانی چون انجمن حجتیه هم از این اندیشه دفاع کرده‌اند. انجمنی‌ها در زمان رژیم فاسد و طاغوتی شاه به جای آنکه سرچشمه فساد را نابود سازند، به‌دنبال تعطیلی یک مشروب‌فروشی و یا یک خانه فساد بودند و وارد مبارزه سیاسی نمی‌شدند، در حالی که مدارس، دانشگاه‌ها، سینماها، رادیو و تلویزیون و خیابان‌ها مردم را به فساد دعوت می‌کردند و به‌دلیل فساد حکومت، جامعه فاسد شده بود. تعطیلی فلان خانه فساد چه دردی را دوا می‌کرد؟ در حالی که امام خمینی (ره) دست روی مرکز فساد گذاشت و در راه نابودی آن گام برداشت و کل فضای جامعه دگرگون شد.

این در حالی بود که انجمن حجتیه نه‌تنها با امام(خمینی(ره)) همراه نشد، بلکه عملاً در مسیری حرکت کرد که مورد رضایت و حمایت طاغوت قرار گرفت. انجمن در جذب جوانان مذهبی، بی‌تفاوت بار آوردن آن‌ها نسبت به مسائل روز جامعه، مشغولیت ذهنی و فکری آنان در مبارزه با بهائیت، در حقیقت همان اهداف استعمارگران که عدم مداخله مسلمانان در سیاست و فراگیری احکام فردی بود، را به اجرا گذاشت.

انجمن با جا انداختن مسئله جدایی دین از سیاست و عدم مداخله مسلمانان و روحانیان در سیاست و مشغول کردن جوانان مذهبی، آرامشی را که رژیم برای چپاول ثروت‌های ملت احتیاج داشت، به او داد.

انجمن حجتیه در فصل یکم، ماده دوم، تبصره دوم اساس‌نامه خود تصویب کرد که انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیت هر نوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد گرفت.[1]

به‌همین دلیل، انجمن اگر می‌دید، عضوی از آن‌ها فعالیت سیاسی می‌کند، عذر او را می‌خواست. امام امت (ره) این اندیشه غلط جدایی دین از سیاست را خوب شناختند و فرمودند: «هر وقت آدمی پیدا شد، یا او را کشتند یا زندانی و تبعیدش کردند یا لکه دارش کردند که سیاسی است، این آخوند سیاسی است. پیغمبر (ص) هم سیاسی بود. این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمار می‌کنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعی بازدارند و نگذارند با دولت‌های خائن و سیاست‌های ضد ملی و ضد استعماری مبارزه کنید و آن‌ها هر کاری می‌خواهند بکنند و هر غلطی می‌خواهند بکنند، کسی نباشد جلوی آن‌ها را بگیرد.»[2]

به هر ترتیب انجمن نه‌تنها، در غیبت امام زمان (عج) قائل به تشکیل حکومت نیست و از آن دفاع نمی‌کند، بلکه عملاً در خدمت طاغوت قرار می‌گیرد. این در حالی است که برابر روایات فراوان برای مهیا شدن شرایط ظهور حضرت (عج)، مردم باید مستعد اجرای احکام شوند و با اهل باطل پیکار کرده باشند. نتیجه اینکه برای آمادگی مردم بدون هیچ تردید، نیاز به حکومت اسلامی داریم.

  • تمسک به مرجعیت برای تضعیف ولایت فقیه

از آنجا که انجمن حجتیه با تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام عصر (عج) مخالف است، عملاً ولایت فقیه را قبول ندارد. چه قبل و چه بعد از انقلاب، انجمن همواره سعی کرد، با برجسته نشان دادن مرجعیت، رهبری انقلاب را تضعیف کند. آن‌ها تلاش کردند، با محور دانستن مرجعیت آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله خویی، مرجعیت را در برابر ولی فقیه قرار دهند و بعد از انقلاب، مسئله بودن رهبر سیاسی واحد در کنار مرجعیت را مطرح کردند. انجمن به ولایت عامه مراجع در مقابل ولایت فقیه معتقد است؛ یعنی همه مجتهدان ولایت دارند و فقیه اعلم در میان آنان وظیفه‌اش نظارت بر جریان امور است. انجمن حجتیه دست از منزوی کردن ولایت فقیه برنداشت، اما ولایت فقیه در مجلس خبرگان به رغم کارشکنی‌ها به تصویب رسید.

آن‌ها در کتاب «به سوی نور» به‌طور مفصل درباره وظایف نائبان فقیه بحث کرده و بر عدم دخالت او حتی در موقع اضطرار در کلیه مسائل اعم از عبادی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی تأکید می‌کنند و کمترین اختیاری را برای مسئله حکومت و اختیارات ولی فقیه قائل نمی‌شوند. حتی جهت لوث کردن قانون اساسی و خارج کردن امور حکومت و انقلاب، از دست امام امت، پیشنهاد انتصاب نماینده از طرف مراجع درجه اول در شورای نگهبان را مطرح می‌کنند تا به این ترتیب به واسطه همفکران، در شورای نمایندگان مراجع، اعمال نفوذ و نظر کنند.[3]

انجمنی‌ها همواره دلایل سکوت خود و عدم شرکت در مبارزات را تقلید از فلان مرجع تقلید می‌دانستند. سید‌عباس نبوی درباره انجمن حجتیه و مرجع تقلید می‌گوید: انجمنی‌ها از اسم امام (ره) می‌ترسیدند. همیشه می‌گفتند اسم امام را مطلقا نبرید، خودشان هم نمی‌بردند. افرادی که من از بدنه این جریان می‌شناسم، هیچ‌وقت نام او را به‌عنوان امام ذکر نکردند. همیشه تعبیر به آقای خمینی می‌کردند… ساواک از آن‌ها خواست، مرجعی را که می‌خواهید معرفی کنید، از ایران بیرون ببرید و اینکه آقای خمینی را معرفی نکنید.[4]

لذا با فوت آیت الله حکیم و تلگراف شاه به مرحوم آیت الله خویی، شیخ محمود حلبی، همگام با شاه و با همان شیوه مرجعیت را به خارج از ایران منتقل کرد. از آنجا که اعضای انجمن حجتیه خود، آدم‌های مبارز و سیاسی نیستند، همواره سعی می‌کنند به‌سمت مراجعی بروند که اولاً کارهای سیاسی انجام ندهند و در وهله دوم، در مقابل ولایت فقیه و رهبری انقلاب قرار داشته باشند.

  • انتظار از دیدگاه انجمن حجتیه

انجمن حجتیه با اصرار بر اینکه هر کس قبل از قیام امام زمان (عج) اقدا‌می جهت اصلاح کار کند، تأخیر در ظهور او ایجاد کرده است، عملاً در خدمت طاغوت قرار گرفتند. انجمن سعی دارد، با استناد و تحریف معنی روایتی از امام صادق (ع) حرکت خود را مذهبی و مشروع نشان دهد. آن‌ها معتقدند امام صادق (ع) فرموده است: «تا ظهور امام قائم ما زمانش فرا نرسد، خروج نکرده و نخواهد کرد احدی از ما برای دفع ظلم و جور آن‌ها اقامه حق جز آنکه مبتلای به قتل و شهادت بشود و هر که قیام کند، جز آنکه به غم و اندوه ما و شیعیان بیفزاید، کاری از پیش نبرد.»

انجمن با بیان چنین روایاتی هر کسی را که علیه رژیم شاه اقدام می‌کرد، منکوب می‌نمود و او را خارج از دین قلمداد می‌کرد تا امر بر همگان مسلم شود که جهت ظهور امام زمان (عج) باید با رژیم ستمگر سازش کرد.

امام خمینی (ره) در این باره می‌فرمایند: «ممکن است، هزاران روایات را نشر بدهند که از عمال ظلمه و آخوندهای درباری در تعریف سلاطین جعل شده است. به‌طوری که ملاحظه می‌کنید با دو روایت ضعیف چه بساطی راه انداخته‌اند و آن را در مقابل قرآن قرار داده‌اند. قرآنی که جدیت دارد، بر ضد سلاطین قیام کنید و موسی(ع) را به قیام علیه سلاطین وامی‌دارد. علاوه بر قرآن مجید، روایات بسیاری درباره مبارزه با ستمگران و کسانی که در دین تصرف می‌کنند، وارد شده است. تنبل‌ها این‌ها را کنار گذاشته‌اند، آن دو روایت ضعیف را که شاید وعاظ سلاطین جعل کرده‌اند، در دست گرفته مستند قرار داده‌اند که باید با سلاطین ساخت و درباری شد. اگر این‌ها اهل روایت و دین‌شناسی بودند، به روایات بسیاری که بر ضد ظلم است، عمل می‌کردند و اگر اهل روایت هم هستند، باز عدالت ندارند.»[5]

در واقع از دید مؤمنان انقلابی، بسیج مستضعفان و اسلام انقلابی، انتظار یک نوع دعوت به قیام و سازندگی فرد و اجتماع است. اسلام انقلابی تحرک را در پی دارد و رکود را مخرب می‌داند اما اسلام آمریکایی از زیر بار مسئولیت‌ها فرار می‌کند. انتظار نزد انجمن حجتیه به‌جای آنکه بیدار کننده باشد، افیون‌گر است.

[1]. محمدرضا اخگری، ولایتی‌های بی‌ولایت، (بی‌جا: پرچم، ١٣۶٧)، ص ٢۵.

[2]. کتاب ولایت فقیه، به نقل از همان، صص ٢۵ و ٢۶.

[3]. همان، ص ۷۳.

[4]. مصاحبه با سید عباس نبوی، ماهنامه سوره، دوره جدید، ش ۴.

[5].  کتاب ولایت فقیه، به نقل از اخگری، همان، صص ۳۳ و ٣۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.