حجت‌الاسلام صانعی طی سخنرانی خود عنوان کردند:

«بسیاری از فعالیت‌هایی که امروز در کلیساهای خانگی و دیگر محافل این‌چنینی صورت می‌گیرد، مشروعیت ندارد. این عدم مشروعیت یعنی آن‌ها نمی‌توانند برای فعالیت‌های خود از کتاب مقدس مجوز بگیرند.

کاربرد بشارت در عهد جدید

بشارت بیشتر توسط پولس (از یاران و نویسندگان کتاب مقدس) مطرح شده است. از نظر او، بشارت مسیح همان بشارت خداست و در یکی از رساله‌های خود اعلام می‌کند که انجیل دیگری وجود ندارد و بشارت همان بشارت مسیح است.

وقتی در میان نویسندگان اناجیل سراغ یوحنا می‌رویم، می‌بینیم که بر خلاف سه انجیل دیگر به‌جز یک مورد در مکاشفه (که می‌توان در آن ریشه بشارت را یافت) نامی از بشارت به میان نیاورده است. «بشارت فیض، بشارت مسیح، بشارت نجات و بشارت جاودانگی» از جمله تعابیر بشارت در اناجیل مختلف هستند که بشارت جاودانگی در مکاشفه یوحنا در بند شش از باب ۱۴ آمده است.

در یک جمع‌بندی کلی می‌توان گفت اگر تبشیر به معنای انتقال پیام بشارت باشد، ریشه در کتاب مقدس دارد، اما اگر ریشه در کتاب مقدس نداشته باشد، به‌معنای «مسیحی‌سازی» بوده و امری نامشروع است. اما در اینجا با دو پرسش مواجه می‌شویم:

  1. جایگاه تبشیر در مسیحیت کجاست؟

۲. آیا مسیحیت، تبشیر را یک کار جهانی می‌داند؟

حال اگر مسیحیت نتواند اثبات کند که تبشیر یک کار جهانی است، تمام فعالیت‌های آن‌ها در این راستا زیر سوال می‌رود.

برای پاسخگویی به این پرسش‌ها باید سراغ کتاب مقدس رفت و به بررسی سیره حضرت عیسی (ع)، پطروس و پولس پرداخت. باید ببینیم آن حضرت چگونه کار تبشیری می‌کردند و این بحث مهم و ضروری است که باید مورد بررسی قرار گیرد.

بحث دیگر در این حوزه، بررسی تبشیر آن حضرت است و باید دید که آیا ایشان در مقام تبشیر، از قوم خود عدول کرده‌اند یا نه؟ بررسی‌ها و مطالعات صورت گرفته در این زمینه نشان می‌دهد که این اتفاق تا قبل از رستاخیز نیفتاده است. روش تبشیری حضرت مسیح (ع)، شیوه مواجهه (چهره به چهره) بوده یعنی همان شیوه‌ای که امروز در حوزه‌های علمیه ما هم متداول است البته ایشان در مسیر بشارتشان از معجره هم استفاده فراوان کردند. جالب است بدانیم که بعد از حضرت مسیح، پطروس هم به نام آن حضرت معجزه می‌کرد تا پیام بشارت را منتقل کند.

در اعمال رسولان (باب ۱۰ و ۱۱) بیان شده که بعد از عروج حضرت مسیح (ع)، میان حواریون تردید ایجاد می‌شود که آیا وظیفه انتقال پیام مسیحیت را به دیگر اقوام دارند یا اینکه فقط باید منحصراً به قوم خود بشارت دهند؟ در عین حال، بعضی از صاحب‌نظران معتقدند با توجه به اینکه حضرت عیسی (ع) از پیامبران اولوالعظم و صاحب کتاب است، پس این کتاب متعلق به تمام جهانیان است و تنها ویژه قوم خود آن حضرت (بنی‌اسرائیل) نیست.

وجه مشترک میان باب‌ها و بندهای کتاب‌های مختلف مسیحی این است که رسالت تبشیری در زمان رستاخیز، منحصر به قوم یهود است و جهانی‌شدن تبشیر به سال‌های بعد از رستاخیز تعلق دارد. بر اساس منابع مسیحی، پس از سردرگمی حواریون روح‌القدس در عید پنطیکاست نزول یافت با این پیام که: «میان مردم بروید» و اینجا بود که حواریون متوجه شدند باید برای تبشیر به میان دیگر اقوام هم بروند.

البته این مسئله باید مورد بررسی قرار گیرد که آیا پولس در نگارش بندهایی از کتاب مقدس که مربوط به قبل از رستاخیز است، نقشی داشته یا نه؟ اما آنچه مشخص است به‌طور خلاصه این است که فعالیت‌های تبشیری بعد از رستاخیز بی‌تأثیر از این تفکر نبوده و هر جا که پولس نقشی داشته، باید بشارت را جهانی دانست.

البته پولس و پطروس اختلاف‌هایی داشتند. پولس در میان قوم بنی‌اسرائیل جایگاهی نداشت لذا در صدد بود که با مراجعه به دیگر اقوام، در میان مسیحیان جایگاه و ارزشی پیدا کند. به همین خاطر، او بحث گسترده شریعت را مطرح می‌کند و همین مسئله باعث بروز اختلاف میان او و پطروس می‌سود.

اختلاف دیگر این دو در حوزه تبشیر است؛ پطروس می‌خواست به‌مانند حضرت عیسی (ع) بشارت دهد اما پولس به‌دنبال تبشیر جهانی بود و در مورد او در باب‌های ۱۱ و ۱۲ اعمال رسولان دقیقاً تصریح شده که در فعالیت‌هایش به سراغ غیریهودیان رفته و در این راستا سفرهای تبلیغی مهمی به انتاکیه، آسیای صغیر، سوریه، مقدونیه و یونان داشته است.

با توجه به اختلاف و با وجود تمام مطالعات صورت گرفته در این زمینه حتی تا به امروز هم این ابهام در مسیحیت وجود دارد که بالاخره قلمرو تبشیر تا کجاست. همان‌طور که اشاره شد بهترین منبع برای پاسخگویی حقیقی به این پرسش مراجعه به کتاب مقدس و بررسی دیدگاه این کتاب در خصوص این موضوع است. هر چند کتاب مقدس از گزند تحریف در امان نمانده اما در مقابل تحرکات و ادعاهای جریان مسیحیت تبشیری، بهترین سندی است که می‌تواند واهی بودن برخی ادعاهای جریان مسیحیت تبشیری را ثابت کند.»

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.