خودکشی در فرقه‌ها

میثم حسنی |

در اکتبر ۱۹۹۴، ۵۳ عضو از فرقه «معبد خورشید» در سوئیس و کبک کشته شدند یا خودکشی کردند. چهارم اکتبر همان سال، ویلای «جوزف دی‌مامبرو» (رهبر فرقه) در «مورین هیتز» کانادا در شعله‌های آتش سوخت. پلیس، پنج جسد سوخته را در ویرانه‌ها یافت. سه جسد پیش از آتش‌سوزی بر اثر ضرب‌و‌شتم، جان خود را از دست داده بودند. در ساعت یک بامداد نیز آتش‌سوزی یکی از مراکز معبد خورشید در سوئیس را فرا گرفت. جنازه ۲۳ نفر در اتاقی به‌شکل معبد پیدا شد. بعضی تیر خورده بودند، بسیاری در حالی پیدا شدند که سرشان داخل کیسه‌های پلاستیکی قرار داشت. ساعت ۳ بامداد همان روز، سه خانه ویلایی متعلق به پیروان معبد خورشید تقریباً به‌صورت همزمان، در ایالت «والیس» دچار حریق شدند و پلیس ۲۵ جسد را در کنار ابزارهای عامل آتش‌سوزی یافت. اندکی پیش از این خودکشی‌ها، نوزادی سه ماهه در کانادا با تیرکی چوبی که در قلبش فرو رفته بود به قتل رسید. والدین این نوزاد (از اعضای سابق معبد) نیز به طرز بیرحمانه‌ای کشته شده بودند. اعضای بازمانده توضیح دادند که دی‌مامبرو دستور این قتل‌ها را داده بود؛ چرا که به اعتقاد وی نوزاد «دجال» بود. چند روز بعد دی‌مامبرو مراسم شام آخر را انجام داد و خودکشی دسته جمعی صورت گرفت. ۱۵ نفر از حلقه داخلی (با عنوان «هوشیاران») سَم خوردند. ۳۰ تن (فناناپذیران) تیر خورده یا خفه شده و هشت نفر خائنان نیز به قتل رسیده بودند. به نظر می‌رسید، برنامه آتش‌سوزی برای از بین بردن کامل همه چیز در مراکز سوئیس بود. همچنین چهار میثاق بر طبق اسناد به جا مانده از فرقه وجود داشت که اعضای باقیمانده را به پیوستن به همین برنامه [خودکشی] دعوت می‌کرد. به این ترتیب ۱۶ دسامبر ۱۹۹۵، ۱۶ تن از اعضای باقیمانده از خانه‌هایشان در فرانسه و سوئیس ناپدید شدند و مدتی بعد اجساد ۱۳ بزرگسال و سه کودک (سوخته) در جنگلی دور افتاده در جنوب شرقی فرانسه پیدا شد. هشت تن دیگر نیز در تاریخ ۲۰ مارس ۱۹۹۷ در کبک کانادا اقدام به خودکشی کردند که چهار جسد به‌صورت صلیب در کنار هم در خانه قرار گرفته بودند.  یادداشتی از این افراد به‌دست آمد که نشان می‌داد، به باور آن‌ها مرگ مسیری به‌سمت سیاره‌ای جدید است که زندگی بر روی آن ادامه خواهد داشت.[1]

خودکشی در فرقه‌ها

این تنها تصویری کوتاه از یکی از خودکشی‌های دسته جمعی و تکان‌دهنده فرقه‌ها بود و نظیر آن در گروه‌های دیگری مانند «معبد مردم» و «دروازه بهشت» نیز رخ داد که افکار عمومی در سراسر جهان را به‌شدت متأثر ساخت. این نوع خشونت‌ها البته در برخی فرقه‌ها، جنبه بیرونی یافت و به اشکال دیگرکشی در فرقه «اوم شینریکیو» و یا فجایع فرقه «داویدیه» نمود یافت. خشونت‌های فرقه‌ای همواره به‌عنوان یکی از محوری‌ترین آسیب‌های ناشی از فرقه‌های مخرب دغدغه جوامع انسانی بوده و مطالعات بسیاری پیرامون علل و انگیزه‌های آن صورت گرفته است. به‌خصوص در مورد خودکشی‌های دسته‌جمعیِ تکان‌دهنده که مرزهای اخلاق و انسانیت را زیر پا نهاده و در سراشیبی زوال قرار می‌دهد. هر یک از این تحقیقات بر جنبه‌ای تمرکز یافته و از زاویه‌ای به تحلیل قضایا می‌پردازد. با این وجود، هنوز هم برخی مسائل -چه بسا مهم- مغفول مانده و این موضوع نیاز به کنکاش‌های دقیق‌تر و بدیع‌تر دارد. موضوع نوشتار حاضر نیز به‌همین امر اختصاص یافته و تلاش‌شده با تکیه بر نتایج یکی از پژوهش‌های تازه صورت‌گرفته در این زمینه نکاتی در این باب عرضه گردد.

تئوری توطئه

به‌طور کلی مسائل و خلأهای بسیاری در داستان‌های رسمی خودکشی فرقه‌ها وجود دارد که باعث می‌شود، نظریه‌های موسوم به «توطئه» با درجات متفاوتی موفق باشند. امروز شاهد جریان انواع این گونه فرضیه‌ها، از نظریه‌های رسانه‌ای گرفته تا تئوری‌های اینترنتی درباره خودکشی‌ها هستیم. در واقع نفس مسئله خودکشی، مصالح لازم را در اختیار توطئه‌پردازان قرار می‌دهد. تقریباً تمام نظریه‌های توطئه توجیه خودکشی را رد می‌کنند؛ چرا که به اعتقاد ایشان، افراد در وضعیت ذهنی مناسب دست به خودکشی نمی‌زنند. همین طور افراد عاقل، فرزندان یا والدین خویش را نمی‌کشند. به این ترتیب، اگر مردم جانستون (پیروان فرقه معبد خورشید) یا اعضای فرقه معبد مردم خودکشی کرده باشند، بی‌شک به‌صورت داوطلبانه نبوده است؛ یعنی به آن‌ها دارو داده شده یا تحت شکنجه قرار گرفته‌اند. توطئه باوران بر قتل ایشان معتقد بوده و می‌کوشند، با رد خودکشی به زعم خویش عدالت را در حق قربانیان به‌جا آورند. در دنیای آن‌ها نیروهای شر دولتی مانند «سیا» با نیروهای ویژه ارتش در برابر شهروندان در اینجا اعضای فرقه‌ها قرار دارند.

آن‌ها وقایع خودکشی در جانستون معبد مردم و دروازه بهشت را رخدادی «سیاسی» می‌خوانند و این وقایع را نبردی میان نیروهای خیر و شر با تجسم شر در کسوت سیا، نازی‌ها و نژادپرستان می‌دانند. به واقع، تصور اینکه مردمی عاقل و آرمان‌گرا فرزندانشان را به قتل رسانده باشند، بسیار ناراحت کننده‌تر است تا تصور اینکه نیروی فرافردی تاریکی آن‌ها را کشته باشند.

به این ترتیب نظریات توطئه مورد استقبال عموم قرار می‌گیرند؛ چون آن‌ها را مطمئن می‌سازند، آنچه در جهان اشتباه یا خارج از روال به‌نظر می‌رسد، علتی ورای ضعف‌ها و آسیب‌های فردی و یا جمعی انسان دارد. به‌عبارت دیگر، گرچه نظم اخلاقی توسط توطئه‌پردازان به‌خطر افتاده، اما همچنان پابرجاست. نظریه‌های توطئه می‌کوشند تا اخلاق و نظم را در جهانی آشوبناک و غیر اخلاقی احیا کنند.[2] اما با عبور از این سطح از به اصطلاح بازسازی وقایع همچنان پرسش‌ها و پیچیدگی‌های زیادی باقی است و محققان می‌کوشند، ورای عینک سیاسی توطئه‌باوران، مجموعه عوامل و عناصر داخلی و خارجی مؤثر در بروز این خودکشی‌های تکان‌دهنده را از زوایای تازه و مغفول مورد کنکاش قرار دهند.

فرقه‌های خودویرانگر یا خودکشی

پیش از وارد شدن به بحث، آشنایی مختصری با مهم‌ترین فرقه‌های خودکشی ضروری می‌نماید:

  • معبد مردم: این فرقه طی سال‌های ۱۹۵۵ و ۱۹۷۸ توسط کشیش «جیم جونز» در آمریکا تأسیس شد. وی عناصر مسیحیت و ایدئولوژی‌های کمونیستی و سوسیالیستی را با تأکید بر برابری نژادی ترکیب کرد و مجموعه معابدی در نقاط مختلف دایر نمود. در سال ۹۰۹،۱۹۷۸ نفر از اعضای این فرقه در یک قتل عام در شهرک دور افتاده «جونز تاون» جان خود را از دست دادند تا پیش از رویداد حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، این واقعه بزرگترین کشتار غیرنظامیان اهل ایالات متحده آمریکا تلقی می‌شد.

 

  • معبد خورشید: این فرقه که توسط فردی به نام «جوزف دی‌مامبرو» در سال ۱۹۸۴ تشکیل شد، ریشه در فرقه موسوم به «شوالیه‌های معبد» در قرن چهاردم میلادی دارد. مامبرو با تکیه بر گونه‌هایی از گروه‌های رمزی و خفیه مانند: فرقه باستانی و رازآمیز «گل سرخ و صلیب» و همکاری با فردی به نام «ژاک بریر» به احیای فرقه شوالیه‌های معبد در فرانسه پرداخت و بدین ترتیب فرقه نوین معبدگرایان تأسیس شد که در نهایت خودکشی پیش گفته در مقدمه را رقم زد.
  • دروازه بهشت: فرقه مزبور توسط «مارشال اپل وایت» و «بونی نتلز» در دهه ۱۹۷۰ شکل گرفت. اساس مبانی اعتقادی دروازه بهشت باورهای پیچیده‌ای در مورد موجودات و سفینه‌های فضایی و اعتقاد به نابودی زمین قرار داشت. در سال ۱۹۹۷ اپل وایت ادعا کرد، سیارک «هیل پوپ» یک سفینه فضایی به‌همراه خود خواهد داشت و پیروانش را متقاعد ساخت که این سفینه فضایی، اعضای فرقه دروازه بهشت را با خود به دیگر سطوح هستی خواهد برد. وی همراه با ۳۸ نفر از پیروانش در حالی که در یک خانه اجاره‌ای در «سن دیگو» زندگی می‌کردند، با ترکیب کردن داروی «فنوباربیتال» و «سس سیب» دست به خودکشی زدند. تمامی افراد این فرقه در زمان مرگ لباس‌هایی متحدالشکل به تن داشتند، کفش‌های نایک و ۵٫۷۵ دلار در جیب هر کدام از آن‌ها. سایت رسمی دروازه بهشت هنوز برقرار بوده و توسط دو نفر از اعضای باقیمانده گروه مدیریت می‌شود.[3]

چنانچه مشاهده می‌شود، عنصر مشترک این فرقه‌ها اقدام به خودکشی دسته جمعی است که به دلایل مختلف، به‌ویژه مسئله باورها و اعتقادات صورت پذیرفته. لیکن مطالعات عمیق‌تر محققان در این زمینه نشان می‌دهد، می‌بایست پا را از این نخستین تکانه‌های انگیزشی (اصول اعتقادی) فراتر نهاده و در سطحی کلان‌تر در جستجوی مجموعه علل و عواملی بیرونی و درونی برآمد تا بتوان تحلیلی هر چه بهتر و قریب‌تر به واقعیت ارائه داشت. اما قبل از آن، جا دارد، بدانیم این عنصر اعتقادی مشترک چیست:

هزاره‌گرایی

در بررسی عناصر زمینه‌ساز خشونت -داخلی و خارجی- فرقه‌های مزبور، یک عنصر به‌منزله شاخص مشترک مطرح و توسط محققان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد؛ «هزاره‌گرایی». به اعتقاد این دسته از پژوهشگران، اعتقاد به هزاره به‌عنوان عاملی برای متقاعد ساختن پیروان برای دست‌زدن به اعمال خشونت‌بار علیه خود و دیگران نقشی اساسی ایفا کرده، حال آنکه برخی دیگر همچون «جیمز آر لوئیس» عقیده دیگری در این باره داشته و مبنای تحلیل خود را صرفاً بر چنین مؤلفه‌های اعتقادی قرار نمی‌دهند. اما این هزاره‌گرایی خشونت‌زا چیست؟ اصطلاحات «مکتب هزاره‌گرایان» و «هزاره‌گرایی» اغلب برای مطالعه باورهای آخرالزمانی به‌کار می‌روند. آن‌ها برای انتظار تحول قریب‌الوقوع جهان، رهایی جمعی، تأسیس جهان کامل و نوینی از تعادل و عدالت که توسط موجوداتی آن جهانی تحقق می‌یابد، به‌کار می‌روند. باورهای هزاره‌گرایان که با ادیان جدید همراهند، اغلب شامل این اعتقاد است که جهان کنونی در انتظار تحولی عظیم می‌باشد. این دیدگاه نگرشی ناامید کننده ارائه می‌دهد که طبق آن جهان به‌نحوی فاجعه بار معیوب است و با کوشش انسانی نمی‌توان آن را نجات داد و فقط رخدادی مقرر شده از جانب خداوند می‌تواند طلایه‌دار هزاره‌ای از صلح و خوشبختی باشد. علاوه بر معبد مردم گروه‌هایی همچون فرقه «داویدیان» و «اوم شینریکیو» نیز نمونه‌هایی از باورمندان به این نوع دیدگاه هستند.[4]

با توجه به این تعریف می‌توان تا حدی روند اقناع ذهنی پیروان یک فرقه را برای دست زدن به اعمالی خاص ادراک کرد. انتقال نگرانی مربوط به وقایع آخرالزمان و ناامیدی‌های پیرو آن از یک سو و تزریق امید به نجات از رهگذر برخی اعمال و اقدامات خاص از جمله خشونت داخلی و خارجی از سوی دیگر تحلیلی است که بسیاری از پژوهشگران برای خودکشی فرقه‌های هزاره‌گرا به‌کار می‌برند، اما به باور افرادی مانند لوئیس می‌توان و باید فاکتورهای دیگری را نیز در این ارزیابی مدنظر قرار داد: «من مخالف تعریف دوباره هزاره‌گرایی به‌نحوی که پدیده‌های سکولار یا هزاره‌گرایی فرازمینی را در بر بگیرد، نیستم بلکه هدفم فقط ارزیابی این فرض متداول بسیاری از تحلیلگران است که جهان بینی هزاره‌ای ویژگی محوری در گروهه‌ای خشن معاصر بوده و برای فهم خشونتشان ضروری است… برخی فاکتورها در کفایت این دیدگاه به‌عنوان دسته اصلی برای تفسیر خشونت مرتبط با جنبش‌های نوین دینی تردید وارد می‌کنند، به‌ویژه اگر بتوانیم عوامل متقاعدکننده‌تری بیابیم که قادر باشند، خودکشی‌های دسته جمعی را بدون توسل به هزاره‌گرایی توضیح دهند.»[5]

در ادامه برخی از این عوامل با عنایت به فرقه‌های سرآمد خشونت داخلی (خودویرانگری) یعنی؛ معبد خورشید، معبد مردم و دروازه بهشت مورد اشاره قرار می‌گیرد:

  • عوامل تهدیدکننده خارجی

در بررسی‌های به عمل آمده وجود عناصر برانگیزاننده و تهدیدکننده خارجی به‌عنوان یکی از عوامل مؤثر بر گرایش به خشونت و خودکشی دسته جمعی بیان شده است. در تمامی فرقه‌های فوق‌الذکر به غیر از دروازه بهشت «خصومت و دشمنی خارجی نقشی مؤثر در وقوع هر کدام از فجایع داشت. انتقادات تند رسانه‌ای و بازرسی‌های دولتی در مورد معبد خورشید و معبد مردم»[6]، نقش مهمی در زمینه‌سازی برای محقق ساختن انگیزه‌های خودکشی ایفا کرد.

«در مورد دروازه بهشت، خودکشی جمعی تحت تأثیر دیدگاه به ظاهر بی‌ضرر طرفداران وجود بشقاب پرنده رخ داد که عقیده داشتند، پس از مشاهده ستاره دنباله‌دار هیل بوپ بشقاب پرنده عظیمی به‌سمت زمین خواهد آمد. به‌نظر می‌رسد اپل‌وایت از سال‌ها پیش از مشاهده ستاره دنباله‌دار هیل تصمیم گرفته بود که با یک خودکشی دسته جمعی به زندگی خود و پیروانش پایان دهد. بدین ترتیب، آماده بود تا هر علامتی از ورود برادران فضایی را به‌عنوان نشانه‌ای برای رسیدن زمان ترک زمین تفسیر کند. گرچه اپل‌وایت و همراهش «برونی سو» در سال‌های اولیه فعالیت خود با واکنش خصمانه رسانه‌های جمعی مواجه شدند و حتی می‌ترسیدند، به قتل برسند اما این موارد در مارس ۱۹۹۷ زمانی که وایت تصمیم گرفت زمین را ترک کنند، وجود نداشت. البته این به‌معنای نادیده گرفتن اهمیت نقش خصومت نیروهای خارجی در وقوع بیشتر خشونت‌های مرتبط با جنبش‌های دینی نوین نیست بلکه نکته این است که این‌گونه مداخله‌ها از سوی جهان خارج در وقوع تمام این نوع خشونت‌ها تعیین‌کننده نیست.»[7]

  • انزوای اجتماعی

یکی دیگر از عناصر کلیدی، انزاوی اجتماعی فرقه‌ها و دوری از جهان بیرونی است. یک ویژگی در تمام جنبش‌های نوین برجسته که درگیر خشونت شده‌اند انزوا از اجتماع است. وضعیت اجتماعی جهان‌های جدا و در انزوای تعدادی از ادیان دگراندیش، امکان و مجال اندیشیدن به اعمال افراطی را فراهم می‌سازد؛ چه در قالب خشونت معطوف به درون همچون دروازه بهشت یا خشونتی که بیرون را هدف قرار می‌دهد، مانند گروه اوم شینریکیو. چنانچه پیش‌تر ذکر آن رفت، تمام این فرقه‌ها دارای کلون‌هایی در نقاط مختلف و چه بسا دور افتاده بودند و اعضا را به زندگی و فعالیت در آن‌ها دعوت و یا ناگزیر می‌ساختند. البته باید توجه داشت که معبد خورشید فقط به‌صورت نیمه جدا از اجتماع بزرگ‌تر بود. گرچه دی‌مامبرو، گروه سلسله مراتبی خود را در قالب سازمانی اشتراکی تشکیل داد، معبد خورشید به صورت کامل گروهی و دسته‌جمعی نبود. از این رو برای مثال، زمانی که معبد خورشید، «مزرعه بقا» را در کانادا تأسیس کرد، فقط عده بسیار کمی از اعضا واقعاً در مجموعه گروه زندگی می‌کردند و بقیه بیرون (از مجموعه خانه) به سر می بردند. اما دیگر اعضایی که در سراسر کبک پراکنده شده بودند، ماهی یکبار برای ملاقات‌هایی که در نور کامل ماه رخ می‌داد، به خانه سفر می‌کردند. شاید آنچه اهمیت بیشتری دارد، این باشد که بسیاری از اعضای معبد خورشید ثروتمند بودند و جایگاه اجتماعی مناسبی داشتند؛ افرادی که تنها برای مدتی کوتاه می‌توانستند از اجتماع وسیع‌تر دور بمانند و در غیر این صورت پرسش و تردید درباره‌شان مطرح می‌شد.[8]

  • رهبری

تمرکز بر شخصیت رهبر، یک اصل در مباحث ضدفرقه‌ای است. در مقابل، محققان تمایل دارند، رهبری را تنها به‌عنوان یک عامل در کنار سایر عوامل همچون شرایط اجتماعی که گروه در آن قرار دارد، ایدئولوژی و دیگر عناصر غیرشخصی مورد تحلیل قرار دهند. البته رهبری باید رابطه متقابلی با اعضا داشته باشد تا اساساً سازمانی تشکیل شود. اما در جنبش‌های نوین دینی، رهبر مرکز همه‌چیز است و جستجو برای نقطه اشتراکی میان خودکشی‌های گروهی به جستجوی نقاط اشتراک میان رهبران آن‌ها تقلیل یافته و لازم است از دریچه‌ای دیگر نیز به این مهم توجه شود. در ادامه ویژگی‌های این رهبران مورد اشاره قرار می‌گیرد:

  • دی ما مبرو، جونز و اپل وایت

نقاط اشتراک این سه مرد در درجه نخست، عدم تحمل نسبت به هرگونه دیدگاه دیگری غیر از دیدگاه خود بود. دوم نیاز به تعهد کامل پیروان (برخورداری از خصیصه «کنترل‌کنندگی») و سوم ترس بیمارگونه درباره عوامل تهدیدزای بیرونی نسبت به خود یا فرقه. در عین حال رهبران خودویرانگر، معمولاً خود را در احاطه وفاداران قرار می‌دهند که آن‌ها را از داده‌های بیرونی جدا ساخته و در خلأ رها می‌سازد. دیگر شرایط خاص مشترک در این سه سرکرده که از قضا نقشی نسبتاً تعیین‌کننده در قوت گرفتن گرایششان به خودکشی ایفا نمود، ابتلای ایشان به بیماری‌های اغلب کشنده بود.

  • رهبران در شرف مرگ

لوئیس ضمن تأکید بر این مقوله توضیح می‌دهد: «چندین سال پیش در حین تحقیقی درباره گروه دروازه بهشت برای ارائه تحلیلی از راهکارهایی که بر طبق آن‌ها اپل‌وایت خودکشی را موجه جلوه داد، به منابع متعددی رسیدم که سلامتی وایت را رو به تحلیل نشان می‌داد. او باور داشت که در حال مرگ بر اثر ابتلا به سرطان است… وی هرگز به گزینه انتخاب جانشینی برای هدایت گروه پس از مرگش توجه نکرد و همین امر احتمالاً گزینه خودکشی را جالب توجه‌تر می‌ساخت… درباره سلامت دی‌ما‌مبرو نیز باید اذعان داشت که از نوعی نارسایی کلیوی و دیابت شدید رنج می‌برد و باور داشت که به سرطان مبتلا شده است. جونز نیز به دلیل تسکین مشکل جسمانی واقعی و همچنین اعتیاد خودویرانگرانه‌اش با مصرف بیش از حد آرام بخش ها در حال از بین بردن تدریجی خویش بود…. به این ترتیب، اگر این سه احساس کردند، مرگشان نزدیک است، در آن صورت همراه کردن تمام گروه انتخاب خودکشی دسته‌جمعی که برخاسته از خصوصیت خودشیفتگی‌شان بود، در سفر عبور از مرگ برایشان جذاب به‌نظر می‌رسید. علاوه بر این هر سه مرد می‌دانستند که نه‌تنها رشد گروه‌شان متوقف شده بلکه به‌صورت فزاینده‌ای در مسیر افول در آینده نیز قرار دارد. معبد خورشید و دروازه بهشت با کاهش بسیار اعضا مواجه بودند، نه اپل‌وایت و نه جونز به‌طور جدی به تعیین جانشین فکر نکرده بودند. دی‌مامبرو نیز که انتظار داشت، دخترش مسئولیت او را به ارث برد، با طغیان وی علیه خود مواجه شد.»[9]

***

بنا بر آنچه گذشت، می‌توان اذعان داشت با گذشت زمان از وقوع حوادث و فجایع مرتبط با جریان‌های فرقه‌ای و فروکش کردن آتش هیجانات اولیه، باید یک گام فراتر از فرضیه‌های پوپولیستی توطئه و داستان‌های رسانه‌ای، افق‌های تازه‌ای در تحلیل‌ها مدنظر قرار داد و بنیان‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناختی را چاشنی مطالعات ساخت تا نتایج کارآمدتری حاصل آمده، داده‌هایی مناسب برای آسیب‌شناسی جریان‌های به‌روز و در خطر وقایعی مشابه اتخاذ نمود.

[1]. لویس، جمیز. آر، «گذرهای معبد خورشید؛ ورای ورای فرضیه‌های هزاره‌گرایی» از مجموعه مقالات کتاب «ادیان چالش برانگیز نوظهور» ترجمه سمیه عبداللهی، جلد دوم، تهران: پژوهشگاه هنر و ارتباطات، ۱۳۹۹، صص۱۰۰ – ۱۰۳.

[2]. مور، ربه‌کا، «بازسازی واقعیت؛ نظریه‌های توطئه درباره جانستون» از مجموعه مقالات کتاب «ادیان چالش برانگیز نوظهور» ترجمه سمیه عبداللهی، جلد اول، تهران: پژوهشگاه هنر و ارتباطات، ۱۳۹۹، ص ۱۱۹.

[3]. خوفناک‌ترین فرقه‌های مذهبی در دنیا، خبرگزاری برنا، ۱۲/ ۰۱/ ۱۳۹۷.

[4]. لویس، جمیز. آر، همان، ص۱۱۹.

[5]. همان، ص۱۲۱.

[6]. همان.

[7]. همان، ص۱۲۲.

[8]. همان، ص۱۲۳.

[9]. همان، ص۱۲۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.