پیوریتانیسم

پیوریتانیسم (Puritanism) به‌عنوان تندروترین شاخه مذهبی پروتستان با اعتقادات به‌شدت موعودمحور خود برای تحقق تمام پیشگویی‌های کتاب مقدس در باب رجعت مجدد مسیح موعود، بی‌اندازه تلاش می‌کنند. تحقق برخی پیشگویی‌های عهدین نظیر شکل‌گیری دولت اسرائیل، ساخت معبد سوم اورشلیم و نبرد آرمگدون، مستلزم عدم مصالحه با اسلام و مسلمانان است،[1] از این رو هجمه به اسلام به‌طور جدی در دستور کار آنان قرار دارد.

نوشتار حاضر در صدد آن است که حلقه ارتباط پیوریتانیسم و صهیونیسم سیاسی، همچنین نقش پیوریتانیسم و صهیونیسم سیاسی در تبشیر ضد اسلامی را مورد مطالعه و تبیین قرار دهد.

پیروان ژاک کالون (کالونیسم) که در انگلیس، به پیوریتان مشهور بودند، از مخالفان اصول کلیسای انگلستان به شماره می‌رفتند؛ زیرا این کلیسا به‌جای آنکه تحت حاکمیت مردم عادی قرار داشته باشد، زیر سلطه اسقفان بوده است. به این ترتیب، تلاش‌های این گروه برای اصلاح و پالایش کلیسای انگلستان بر اساس مبانی کتاب مقدس، موجب شد از سال ۱۵۶۰م، به پیوریتان (پاک‌دینان یا پارسایان) ملقب می‌شوند.[2]

پس از مدتی، عده‌ای از پیوریتان‌های انگلستان که معتقد بودند تلاش برای پاکسازی انگلستان، ثمره چندان زیادی به‌بار نیاورده است، از این‌رو تصمیم گرفتند، از آن جدا شوند. نخست در ۱۶۰۹م به هلند گریختند، اما وقتی دریافتند توان زندگی همانند افراد انگلیسی را ندارند، در دهه ۱۶۲۰م به خاک آمریکا قدم گذاشته و آیین پروتستان را به‌همراه خود به آن‌جا منتقل کردند. آنان در شکل‌گیری تاریخ، فرهنگ و مذهب جامعه امریکا، نقش مؤثری ایفا نمودند. فعالیت‌های پیوریتان‌ها با تأسیس شهر ماساچوست در ۱۶۳۰م، به کرسی نشستن اولین حاکم پیوریتان‌های مهاجر‌ به‌نام جان وینتروپ (John Winthrop)، مهاجرت بیش از بیست هزار پیوریتان در یک دهه بعد از آن تأسیس دانشگاه هاروارد در ۱۶۶۳م آغاز شد.[3] نقطه اوج این فعالیت‌ها، واقعه قتل عام سرخ‌پوستان آمریکا در سال ۱۶۳۷م بود که با استناد به موعظه‌های وینتروپ، خود را ملت برگزیده و آنان را وحشی و بی‌خدا می‌دانستند.[4]

پیوریتان‌ها

پیوریتان‌ها در الاهیات، کالونیستی بودند. در پایان قرن ۱۶م، فکر و اندیشه کالون به‌منزله اندیشه بین‌المللی جا افتاد همین فکر کالونی، مایه الهام انقلاب پیوریتان‌ها در انگلستان در ۱۶۴۹م  بود که اولیور کرامول (Oliver Cromwell) رئیس کامِن‌ولث پیورتیان، به تخت پادشاهی نشست. انگیزه‌های کوچ‌نشینی آن‌ها یعنی عبور از اقیانوس اطلس و اقامت در نیوانگلند (آمریکای کنونی) نیز فکر ریشه در افکار کالونی داشته است. در مذهب کالونی، خدا از ازل با عنایتی خاص، عده‌ای از مردم را برای نجات برگزیده و برای بقیه، لعنت ابدی مقدر فرموده است. بسیاری از آمریکایی‌ها، حتی کسانی که دیگر به خدا اعتقاد ندارند، به اخلاق کاریِ پیوریتان و باور کالونیِ برگزیده‌بودن، روی آوردند و خود را یک ملت برگزیده می‌بینند.[5]

تغییر شگرد پیوریتانیسم (از ریاضت تا سیاست)

پیوریتان‌ها در آغاز شکل‌گیری، از پوشش‌های زهد و اخلاق استفاده می‌کردند. آنان درباره جهان، نگرش نامساعدی دارند و معتقدند باید به‌ خوشی‌های زودگذر جهان کنونی، بی‌اعتنا بود تا بتوان توجه خود را به جهانی که به‌زودی، مسیح در رجعت مجدد آغاز خواهد کرد، معطوف نمود. آنان بر ریاضت کشیدن، صحه می‌گذارند. زندگی را از شادی و نشاط تهی می‌سازند. هرگونه فعالیت غیر از عبادت خدا، از قبیل رقصیدن، نمایش، ورزش و دادوستد در روز یکشنبه را حرام می‌دانند. ورق‌بازی و رفتن به سینما جزء گناهان کبیره است. به‌طور کلی، آنان به چیزهای زیبا اعتنایی ندارند. این گروه با استناد به کتاب خروج (۲۰: ۴- ۶) که «تمثال‌های تراشیده» را نهی می‌کند، به زیبایی کلیساهای جامع نظیر سنت اَندروز در اسکاتلند در سال ۱۵۵۹ و نیز سایر دست‌آوردهای بشر در قلمرو هنر، ادبیات، نمایش و مجسمه‌سازی، بدگمان و بدبین بوده‌اند؛ زیرا معتقدند این امور جای خدا را می‌گیرند، از این رو جهان جسمانی را به‌خاطر جهان روحانی، طرد می‌کردند. هنوز این قوانین سخت‌گیرانه و نگرش خشک‌اندیشانه در میان آنان متداول است.[6]

پیوریتان‌ها عمیقاً تحت‌تأثیر همین انگیزه‌های مذهبی‌ ناشی از کتاب مقدس، معتقد بودند یهودیان باید به سرزمین مقدس بازگردند. برای مثال توماس برایتمن (Thomas Brightman)، متفکر پیوریتان‌ها، در تفسیر خود بر عهد عتیق، بازگشت یهودیان به فلسطین را پیشگویی می‌کرد.[7] اما سرانجام با ظهور فعالیت‌های همه‌جانبه سیاسی جهت استقرار یهودیان در فلسطین، این فرقه به‌طور فزاینده، غیرمذهبی و سیاسی شده است. واقعیت آن است که انگیزه سیاسی از همان آغاز ، از انگیزه‌های پرهیزگاری و اعتقاده مذهبی ناشی از کتاب مقدس آنان مهم‌تر بوده است.[8]

این تفکر تغییرِ ماهیت‌داده، در حال حاضر قدرتمندترین، بانفوذترین و فراگیرترین جریان و تشکیلات مذهبی – سیاسی در آمریکاست؛ زیرا هزاران کشیش مسیحی در این کشور و حدود ۲۵ درصد مسیحیان آمریکایی، معتقد و پیرو این تعالیم هستند. از آنجا که این جریان تا پیش از جنگ جهانی دوم به تشکیل حکومت دینی در آمریکا بر مبنای اصول و بنیادهای انجیل دعوت می‌کردند، به مسیحیان بنیادگرا معروف شدند و پس از جنگ جهانی دوم، خود را ایوانجلیست یا مبلغان انجیل (Evangelist) معرفی کردند. جریان مزبور با عناوین دیگری نظیر راست مسیحی، مسیحیان دوباره تولدیافته نیز شناخته می‌شود. همچنین به‌واسطه اعتقاد به این امر که برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته او را عملی کنند، به‌عنوان مکتب خواسته‌های مسیح نیز شهرت یافته‌اند. از چهره‌های شاخص این جریان می‌توان از کشیش هال لیندسی، جری فال‌ول، پت رابرتسون، جان سی. هاگی (جدیدترین و پرشورترین مبلغ) نام برد که همه جزء رهبران مطرح کلیسای آنجلی بوده و با در اختیار داشتن رسانه‌ها و شبکه‌ها متعدد تلویزیونی، نوعی کلیسای تلویزیونی در آمریکا به راه انداخته‌اند که گفته می‌شود، بیش از ۲۰ میلیون خانواده امریکایی را تحت پوشش خود دارد. آن‌ها در این عقیده راسخ متحدند که اسرائیل، استثنا و صهیونیسم برنامه خداوند برای خاورمیانه است. البته ممکن است در مسائلی همچون سقط جنین، همجنس‌گرایی و دیگر مسائل اختلاف‌نظر داشته باشند، اما درباره اسرائیل هم‌عقیده‌اند که بایستی از طریق اشکال مختلف نظیر مالی، تبلیغاتی، دعا و اقدامات سیاسی و نظامی، از آنان حمایت صورت گیرد. این جریان از سال ۱۹۶۷م، با جنگ میان اسرئیل و اعراب، بسیار پیشرفت کرد و در آن زمان معتقد بودند پیشگویی‌های کتاب مقدس در حال تحقق است. به این ترتیب، حوادث خاورمیانه هم به پیشرفت این جریان کمک کرد.[9]

مسیحیان بنیادگرا در آمریکا بیش از حد درگیر سیاست و حتی تاحدی طرفدار اعمال خشونت نشان داده شدند. در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰م در برنامه‌ها و شبکه‌های خبری آمریکا از بحث‌هایی که درباره بنیادگرایان در صدر قرار داشته، توجه اصلی آن‌ها بر سیاست و حکومت است و تمرکز بر امور اجتماعی در مراحل بعد قرار دارد. هدف اصلی این گروه، در پیش و پس از ظهور مسیح، حکومت بر جهان بشری است. به باور آن‌ها تنها راه رسیدن به پروردگار، مسیر برگزیده ایشان است و همه راه‌ها، اعتقادات و ادیان دیگر باطل‌اند. تحمل آن‌ها به‌معنای تحمل خطا و دیدگاه‌های شیطانی است. از این‌رو تلاش می‌کنند تا از طریق فعالیت‌های سیاسی، عقاید اخلاقی و الهیاتی خود را بر دیگران تحمیل کنند.[10]

مؤثرترین عامل پیدایش فرقه‌ها پروتستانی

پیوریتانیسم از انعکاس گسترده‌ای در تاریخ مسیحیت برخوردار است. تفسیر آنان از آداب و رسوم اصلاحی و تأکید خاص بر مأخذیت کتاب مقدس، مهم‌ترین عامل پیدایش فرقه‌های جدید پروتستانی در انگلستان و آمریکا شده است.[11]  این تفکر مانند درختی است که ریشه‌ها و شاخه‌هایش در اندیشه‌ها و فرقه‌های دیگر است: فرقه‌های مانند باپتیست‌ها Baptist (تعمیدگرایان) کواکرها Quaker (انجمن دینی دوستان)، متدیست‌ها Methodist ایوانجلیک‌ها، کانگرگشنالیست‌ها Congregationalist (معتقدان به نظام آزادی کلیساهای محلی) و کلیساهای مسیح (پیروان مسیح) در آمریکا از پیوریتان منشعب شدند. پیشینه ایمان این‌ها به پیوریتان‌ها می‌رسد و باورهای الاهیاتی‌شان در پیوریتان پرورده می‌شد.[12] مایه اصلی جنبش ادونتیست Adventist (ظهورگرایان) فرقه شاهدان یهوه و جنبش پنطیکاستی Pentecostalism (پنجاهه‌گرا)، نیز پیوریتانیسم بوده است و بر اساس این باور  و تفکر به‌وجود آمدند. تمام این فرقه‌ها بازگشت یهودیان به اسرائیل و تشکیل حکومت یهودی در آنجا را به‌عنوان تحقق اعتقادات فرجام‌شناسی خود و مقدمه بازگشت مسیح می‌دانند.[13] این تفکر و جریان در قرن ۱۹م در برخی از فرقه‌های مسیحی نظیر اخوان پلیموت Plymouth Brethren و مورمون‌ها Mormons (کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان) نیز طرفدار و حامی جدی پیدا کرد.[14]

بسترسازی برای تفکر مسیحیت صهیونیستی

الهیات پیوریتانیسم طی ۴۰۰ سال، همگام با رشد سیاسی و اجتماعی انگلستان و متعاقب آن آمریکا، پرورش یافت و در قرن ۱۹م به‌شکل جریان و تفکر سیاسی و مذهبی به‌عنوان مسیحیت صهیونیستی نمودار شد.

پس از انقلاب پیوریتان‌ها در قرن ۱۷م در انگلستان، علاقه به تاریخ ملت یهود به‌شدت افزایش یافت.[15]  وابستگی شدید پیوریتانیسم به یهودیت و صهیونیسم به حدی بود که از این زمان به‌ بعد، در عین حال که یهودی نبودند، اما از هواداران سرسخت یهودیان به‌شمار می‌آمدند و در دایره‌المعارف یهودیان از آنان ذیل سرفصل هواداران یهود (Judaizers) سخن به‌میان می‌آید.

پیوریتان‌های انگلیس و آمریکا، حدود سه قرن با کارهای عمده‌ای نظیر تألیف هزاران کتاب، نگارش مقالات فراوان، برگزاری کنگره‌ها، نفوذ در یهود و گماردن یهودیان به مناصب عالی در دولت‌ها، تلاش کردند، رویکرد سنتی یهودیان را مبنی بر اینکه قبل از ماشیح نباید به فلسطین بروند و حکومت مستقل تشکیل دهند، تغییر داده و آن‌ها را کنج گتوها به‌درآورده و قبل از ظهور ماشیح به فلسطین بازگردند تا مسیح بازگشت کند؛ زیرا در غیر این صورت، آنان به منافع استراتژیک خود نخواهند رسید.[16] به‌نظر می‌رسد به‌طور خلاصه، ارتباط یهود و فرقه پیوریتان را این‌گونه می‌توان تحلیل کرد: کینه و بغضی که پیش از قرن ۱۶م میان یهود و مسیحیت وجود داشت، در قرن ۱۶م با ظهور پرتستان به‌ویژه انقلاب پیوریتان، اندکی کم شد. قرن ۱۷ و ۱۸ دوران برقراری رابطه بود و قرن ۱۹ رسماً پیوندشان محکم گردید.[17] در این قرن به‌سبب حمایت همه‌جانبه آنان از صهیونیسم، از سوی ملی‌گرایان یهود نظیر هرتصل (Theodor Herzl) (۱۸۶۰- ۱۹۰۴م)، عنوان Christian Zionism یا مسیحیت صهیونیستی[18] بر آن اطلاق شد.

سرانجام پس از سه قرن تلاش پیوریتان‌ها، تفکر مسیحیت صهیونیستی، از دهه‌های ۱۸۲۰ و ۱۸۳۰م به‌صورت یک جریان درآمد و توسط ملی‌گرایان یهودی نظیر هرتصل، به یهود برده‌ شد و به صهیونیسم سیاسی بدل شد. این جریان، حدود اوایل قرن بیستم به جریانی جاافتاده و قابل تعریف مبدل گشت که تغییر تدریجی باور کهن یهودی را به دنبال داشت. یعنی یهودیان باور کردند، نجات و بازگشت آنان به فلسطین به‌جای دخالت مستقیم خداوند، به کمک امکانات بشری پدید خواهد آمد. در قرن ۱۹م انجمن یهود بسیار کوچک و قدرتشان اندک بود. ۵/۲ درصد جمعیت آمریکایی‌ها یهودی و ۲۵ درصد یعنی ۱۰ برابر، مسیحی بودند. اما مسیحیت صهیونیستی به آنان کمک کرد تا رشد کنند. طبیعی است که جمعیت ۲۵ درصد بر ۵/۲ تأثیر می‌گذارد.[19] در واقع در قرن ۱۹م در بریتانیا و در قرن ۲۰م در آمریکا، مذهب و سیاست در ایجاد صهیونیسم سیاسی دست به دست هم دادند.

خاستگاه صهیونیسم سیاسی

صهیونیسم سیاسی، روشی بود که نخستین بار در قرن ۱۹م توسط تئودرو هرتصل -که قیافه و حالت موسی جدید به خود گرفت[20]– مطرح شد. طلایه‌دار جنبش در یهودیت به‌نام ملی‌گرایان (Nationalism) معروفند و هدف اصلی‌شان، دست‌یابی به آرمان صهیونیسم و تأسیس یک دولت ملی برای جامعه یهودیان در فلسطین بود.[21]

هرتصل

این جنبش، در سال ۱۸۹۷ در شهر بال (Bale) سوئیس، برای اولین‌بار به تشکیل گردهمایی با عنوان سازمان جهانی صهیونیست‌ها اقدام کرد. مأموریت این سازمان که تا سال ۱۹۰۳ سالی یکبار و پس از آن دو سال یک‌بار برگزار می‌شد، تأسیس دولت صهیونسیم برای رهایی همه یهودیان جهان بود و ریاست آن به هرتصل داده شد. اولین اختلاف در سال ۱۹۰۳ بر سر محل تشکیل این دولت درگرفت.[22] هر چند برخی از صهیونیست‌های یهودی نظیر لئون پینسکر (Leon pinsker) با انتخاب فلسطین مخالف بودند[23] و طرحی با عنوان دولت جدید فلسطین در اوگاندا یا آرژانتین یا کنیا را مطرح کردند، با این وجود، بیشتر صهیونیست‌های انگلستان مانند ساموئل مونتاگو (عضو مجلس عوام انگلستان)، هرتصل، حاییم وایزمن (پدر دوم صهیونیسم و رهبر هواخواه انگلستان)، بی‌اعتنا به عقاید آنان، طرفدار استعمار فلسطین بودند. دو سال بعد در هفتمین کنگره یعنی در ۱۹۰۵م، غلبه و پیروزی از آن گروهی شد که در محافل حاکمه انگیس مشغول و مدت‌ها چشم بر فلسطین دوخته بودند. به این ترتیب در این کنگره، رأی بر استقرار کشور یهود در فلسطین داده شد.[24]

هرچند مبدأ قریب صهیونیسم سیاسی، تفکر یهودیت ناسیونالیسم (ملی‌گرایی) است، اما شواهد و منابعی، حاکی از آن است که منشأ بعید و اصلی آن، پیوریتان انگلستان و آمریکاست که در شکل‌گیری ملی‌گرایی یهودی در نیمه قرن ۱۹م، تلاش‌های شبانه‌روزی داشته‌اند؛ زیرا تفکر بازگشت یهود به فلسطین، طی دو قرن پیش از شکل‌گیری ملی گرایی یهودی نخستین بار در میان پیوریتان‌ها مطرح بود. پیوریتان‌ها از باب مقدمه ظهور مسیح، نیازمند دولت یهودی و معبد سلیمان بودند، از این‌رو با نفوذ در سیاست نیز این طرح را به‌طور جدی دنبال می‌کردند. شاهد بر این مطلب دیدار ویلیام هکلر (William Hechler)، از پیوریتان‌های وابسته به سفارت انگلستان در اتریش با هرتصل است. هکلر دو سال قبل از انتشار کتاب هرتصل یعنی دولت یهود، کتابی بازگشت به فلسطین را در ۱۸۹۴م نوشت او وقتی کتاب هرتصل را مطالعه کرد، خواهان ملاقات با او در ۱۸۹۶م شد. هرتصل پیرامون این ملاقات می‌گوید: «هکلر مرد محترم سفارات انگلستان، به راه حل من در مورد مسئله یهود، علاقه بسیار نشان داد و آن را نقطه تحول پیشگویی‌ها به‌شمار آورد که خود او دو سال قبل از این، پیشگویی کرده بود.»[25]

یکی از مباحث اساسی مطرح‌شده در این دیدار، خواسته‌های پیوریتان‌ها از هرتصل بود. وی به هکلر گفت: «صهیونیست‌ها (پیوریتان‌ها) در صورتی می‌توانند شرط‌های خود را بر یهودیان دیکته نمایند که مشروعیتی از دولت‌های بزرگ (غربی) کسب کنند.» یعنی مشکل باید از بالا (دولت‌های بزرگ) حل شود. نه از پایین (توده‌های یهودی)؛ زیرا اکثر یهودیان به‌ویژه در آمریکا، مخالف تشکیل دولت یهودی بودند. وقتی هرتصل به باور پیوریتان‌ها (مسیحیان صهیونیستی) در باب لزوم تشکیل دولت یهودی در آخرالزمان در فلسطین قبل از ظهور موعود پی‌بردند، بی‌آنکه از این فرمول آرمانی سخن بگویند، کوشیدند تا میان آنان و یهودیان توافق ایجاد کنند و سرانجام این امر در یک لحظه تاریخی انجام پذیرفت.

کسب مشروعیت طرح هرتصل، مبنی بر استقرار دولت یهود در فلسطین توسط مسیحیان صهیونست محقق شد. مسیحیان صهیونیستی با حضور جدی در صحنه، دولت‌های بزرگ غربی مانند انگلستان و آمریکا را راضی به این طرح کردند.[26]

گاهی اوقات پیوریتان‌ها از سران دولت‌ها درخواست می‌کردند تا به‌منظور به‌دست‌آوردن حقوق برای یهودیان، دست به اقدامات سیاسی بزنند تا آنان به سرزمین مقدس مهاجرت کنند. آنان فعالیت‌های خود را بدون هیچ نتایجی عملی تا قرن ۱۹م ادامه دادند، تا اینکه در ماهیت این حرکت و انگیزه‌های مسیحیانی که از بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل حمایت کردند، تغییرات اساسی واقع شد.[27] برای مثال لرد شافتسبری (از سیاست‌مداران منتفذ در انگلستان و اولین متفکر پیوریتان که با ارائه یک فرمول‌بندی کامل، صهیونیسم را از یک آرمان مذهبی صرف به یک واقعیت سیاسی تبدیل کرد)، از رابطه خانوادگی خود با لرد پامرستون (وزیر امور خارجه انگلستان) برای پیشبرد طرحش از اسکان یهود در فلسطین استفاده می‌کرد. لرد پامرستون، شوهر خانم بیوه او بود و از این‌رو در رایزنی‌ها، پامرستون به رأی او عمل می‌کرد. بر این اساس، او پامرستون را انسان برگزیده خدا برای بازگشت یهودیان به فلسطین می‌دانست.[28] شاهد این مطلب، سخن همسر پامرستون به یکی از دوستان خود است: «عوامل تندوری مذهبی (پیوریتا‌ن‌ها) که در کشور انگلستان از قدرت بالایی برخوردارند، در کنار ما ایستاده‌اند و مصمم‌اند یهود به قدس برگردد و تمام تلاش آن‌ها بر این امر متمرکز شده است.»[29]

تلاش‌ها برای دست‌یابی به راه‌حل یا فرصت مناسب برای سکونت در سرزمین فلسطین، ادامه داشت تا اینکه جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ – ۱۹۱۸) آغاز شد. در میانه جنگ، مصوبه‌ای بین انگلستان و آمریکا مبنی بر تشکیل دولت یهودی در فلسطین، صادر گردید. شرایط به‌نحوی رقم خورد که بعد از جنگ جهانی اول بازگشت یهودیان به فلسطین با صدور اعلامیه «آرثرجمیس بالفور» (وزیر امور خارجه انگلیس)، شتاب بیشتری به خود گرفت. جمعیت یهودی در فلسطین از ۹۰ هزار نفر در سال ۱۹۱۴ به ۲۳۸ هزار نفر در ۱۹۳۳ رسید.[30] اما آنچه به تأسیس دولت یهودی در فلسطین سرعت بخشید، جنگ جهانی دوم بود. بعد از اتمام این جنگ، ویلسون (رئیس‌جمهور آمریکا) توافق‌نامه ۱۴ ماده‌ای صلح را پیشنهاد کرد که بر اساس آن آلمان باید از سرزمین‌های متحد و حامی خود از جمله عثمانیه، دست بردارد. انگلستان به‌خاطر وعده‌ای که به مسیحیان صهیونیست داده بود، هنگام تقسیم عثمانی، فلسطین را سهمیه خود قرار داد.[31] انگیس تشکیل حکومت مدنی یهود در فلسطین را در سال ۱۹۲۰م اعلام کرد و سازمان ملل متحد برای آزادی کامل یهود برای تأسیس دولت ناسیونالیسم، تصویب‌نامه‌ای در ۱۹۲۲م صادر کرد. پس از تصویب‌نامه سازمان ملل، دولت انگلیس هربرت صموئیل یهودی را به نمایندگی از خود به فلسطین اعزام کرد. او در مدت ۵۰ سال استقرار در آنجا ۶۰۰ هزار یهودی پراکنده در سراسر جهان را سکونت داد و زمین‌ها را با زور نیزه از اعراب خرید و دست صهیونیست‌ها داد.[32] نتیجه آنکه اسرائیل در ۱۹۴۸م در فلسطین ایجاد شد.[33] در پیدایی آن، نقش اول و مسببی را انگلیس بازی کرد و پس از آن دولت آمریکا به سبب نفوذ زیاد مسیحیان صهیونیست، وارد عمل شد و دفاع اساسی از آن به عمل آورد.[34]

صهیونیسم سیاسی، مجری طرح پیوریتانیسم

هر یک از دو جنبش مسیحیت صهیونیستی و صهیونیسم سیاسی، دیگری را وسیله و دست‌آویزی برای تحقق اهداف خویش معرفی می‌کند. هرتصل، مسئول اجرای طرح پیوریتانیسم، یعنی فراهم کردن مقدمات تشکیل دولت در فلسطین شد و به راه‌اندازی سازمان جهانی صهیونیست‌ها -که بیان آن گذشت- اقدام کرد. صهیونیسم سیاسی (پیوریتان‌های) شده و در نظر داشت با کار سیاسی به این آرزو یعنی دوباره‌سازی هیکل سلیمان جامه عمل بپوشاند؛[35] زیرا یهود، آرزوی ساخت معبد را دارد. لازمه این کار نابودی مسجد‌الصخره و مسجدالاقصی در بیت‌المقدس است و مسلمانان اجازه این کار را نخواهند داد. به این ترتیب، فاجعه دهشتناک رقم می‌خورد و در جنگ آخرالزمانی آرماگدون در صحرای مگیدو در اسرائیل رخ می‌دهد. مسیحیت صهیونیسم برای تسریع بخشیدن به نبرد آرماگدون، مخالف روند صلح در خاورمیانه است. در این جنگ، لشکریان شیطان (اعراب و اسلام) شکست می‌خورند و مسیح، ظهور مجدد می کند.[36]گریس هال‌سل معتقد است، ترویج نبرد آرمگدون، اتحاد پنهانی میان اسرائیل و مسیحیان دست‌راستی ایالات متحده است که با هدف حمله به مسلمانان زمینه‌چینی شده است.[37] اساساً متفکران مسیحیت صهیونیستی، نگاه بدبینانه‌ای به اعراب مسلمان دارند و  ایشان را مخرب، شر و تروریست می‌دانند.[38] جری فالول در برنامه سربازان مسیحی صهیون -که از سیمای آمریکا پخش می‌شد- علناً اعلام کرد: «بسیاری از مسلمانان می‌خواهند در صلح زندگی کنند، اما خطوط فاصل بین ادیان که بیش از هزار سال پیش به فرمان محمد (ص) کشیده شده، مسیحیان و یهودیان را یک‌طرف و مسلمانان را در طرف دیگر قرار داده است. به اعتقاد من، همان‌طور که مسیح (ع) و موسی (ع)، الگوی عشق را بنیان نهادند، محمد (ص) الگوی مخالف یعنی خشونت و جنگ را نشان داده است.»[39] از این‌رو، ریچارد کراسمن یکی از اعضای گروه انگلیسی – آمریکایی بررسی کننده بحران فلسطین در سال ۱۹۴۷م، اظهار کرد: آن دسته از مبلغان پروتستان آمریکایی و مقامات بریتانیایی در خاورمیانه که در بیانات خود از اعراب حمایت به‌عمل می‌آورند، آرمان صهیونیستی، یعنی حمایت همه‌جانبه از آواراگان یهودی در فلسطین را زیر سوال می برند.[40]

 این دو جنبش به مقتضای این تفکر که حکومت بر جهان آینده توسط مسیح، از موعود اسلام، تصوری خشن، نامهربان و جنگ‌محور ارائه می‌کند که هدف او در آخرالزمان صرفاً قیام به شمشیر است، نه ایجاد صلح جهانی. آنان به‌طور جدی تلاش می‌کنند تا پرچم اقتدار را از انقلاب شیعی ایران بردارند و به کسانی از نظام غربی حمایت می‌کنند، نظیر وهابیت و بهائیت بسپارند؛ زیرا آرمان اصلی حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب‌کنندگان، فراهم کردن زمینه‌ها ظهور امام عصر (عج) بوده و هست. به‌همین سبب در رویکرد سال‌های اخیر، سیاست اسلام‌هراسی و شیعه‌هراسی را در دستور کار خود قرار داده‌اند تا هسته اصلی سربازان قیام حضرت مهدی (عج) شکل نگیرد.

بر اساس منابع موجود، آنان با برنامه‌های کوتاه و طولانی‌مدت، قصد مقابله با این تفکر را دارند. تألیف کتاب‌ها، مقالات و نظایر آن در راستای تخریب چهره مقدس امام زمان (عج)، از آن جمله است. برای مثال کتاب اصلاحاتی در تفسیر پیشگویی‌های کتاب مقدس در مورد آینده[41] در صدد است نگاه رایج مفسران کتاب مقدس در مورد ظهور دجال (ضد مسیح) از اروپا را تغییر دهد و ثابت نماید، دجال از خاورمیانه ظهور خواهد کرد و لاجرم یک رهبر اسلامی یا همان امام دوازدهم است. یا این نمونه که یک هفته پس از توافق هسته‌ای ایران و غرب، مقاله‌ای توسط رابرت اسپنسر (Robert Spencer)، از فعالان ضد اسلامی معروف نوشته شد که در آن شدیداً به دولت آمریکا به‌جهت توافق با ایران بر سر مسائل هسته‌ای تاخته است. وی چند کتاب در دفاع از اسرائیل و ضدیت با مسلمانان منتشر کرده، از مهم‌ترین آثار اسپنسر که عنوان بهترین کتاب ماه توسط نیویورک تایمز را یدک می‌کشد -دو کتاب نشانه‌های اشتباه سیاسی نسبت به اسلام و جنگ‌های صلیبی[42] و حقایقی درباره محمد[43] است. دلیل او برای قبیح بودن توافق با ایران، جالب توجه است؛ او ایران را آماده ساخت سلاح هسته‌ای برای حمله به آمریکا و اسرائیل می‌داند تا ایران بتواند ظهور امام دوازدهم را جلو بیندازد. به اعتقاد این نویسنده، تنها هدف ایران برای هسته‌ای شده، فراهم کردن زمینه ظهور اوست.[44]

[1]. سایرز، صهیونیسم مسیحی نقشه راه به‌سوی آرمگدون، ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، ص۴۶۲- ۴۶۳.

[2]. ارل‌آی، کرنز. سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص۳۷۵؛ استیون‌اف، براون. آیین پروتستان، ترجمه مجیدی، ص ۶۳ و ۷۹.

[3]. رضا هلال. مسیح یهودی و فرجام جهان، ص ۷۱- ۷۲؛ استیون‌اف، براون. همان، ص۶۳.

[4]. Cave, Alferd. 1996, The Pequot War, p: 13- 15.

[5]. آرمسترانگ. خداشناسی از ابراهیم تاکنون، ترجمه سپهر، ص ۳۲۰- ۳۲۵.

[6]. براون، رابرت مک‌آفی. روح آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: موسسه نگاه معاصر، ۱۳۸۲، ص ۳۴۷- ۳۵۰.

[7]. شهبازی، عبدالله. زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، تهران: موسسه مطالعات سیاسی، ۱۳۷۷، ص۳۲۸.

[8]. ر ک: هال‌سل، گریس. تدارک جنگ بزرگ، ص۲۲۰.

[9]. ر ک: فتلاوی، مهدی. سقوط اسرائیل، ترجمه محمدباقر  ذوالقدر، ص۲۲- ۲۳؛ پت موریسون. اکسیر قوی و خطرناک مسیحیت صهیونیسم، ص ۵۱؛ استفان سایرز. مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عملی، ترجمه فاطمه شفیعی، ص۸-۹؛ پیشارااواد. مسیحیت صهیونیستی، ترجمه فاطمه شفیعی، ص ۳۶.

[10]. رک: براون، رابرت مک‌آفی. روح آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: موسسه نگاه معاصر، ص۳۴۶؛ پیترکر. پاپوش دوختن برای مسیحیان بنیادگرا، ترجمه رحیم قاسمیان، ص ۱۰۳- ۱۰۷.

[11].   ارل‌آی، کرنز. سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص ۳۷۶؛ مولند. جهان مسیحیت، ص ۳۶۱.

[12].  مولند. جهان مسیحیت، ص ۳۶۵ و ۳۸۴؛ ماری پت‌فیشر، دایره‌المعارف ادیان زنده جهان، ترجمه مریضه سلیمانی، ص ۴۸۹؛ براون، رابرت مک‌آفی. روح آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: موسسه نگاه معاصر، ۱۳۸۲، ص ۸۰ و ۸۲ و ۳۶۵ و ۳۸۴.

[13].  مولند. جهان مسیحیت، ص ۳۶۵؛ ویور. درآمدی بره مسیحیت، ص ۲۷۳؛ لئو راستن. فرهنگ تحلیلی مذاهب آمریکایی، مترجم محمد بقایی، ۵۱ و ۲۰۹ و ۲۱۲.

[14]. Yona Malachy. Christian Zionism in: Encyclopedia Judaica, vol:21, p621.

[15]. Jacob Katz. 2007, Zionism in: Encyclopedia Judaica, Jerusalem: Keter Publishing House LTD, vol:21, p542.

[16]. عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ص۱۴-۱۵؛ ایزیدور اپستاین، یهودیت، بررسی تاریخی، ترجمه بهزاد سالکی، ص ۳۷۳.

[17]. ژیلبرت و لیبی کلاپرمن، ۱۳۵۴، تاریخ قوم یهود، تهران: انجمن فرهنگی اوتصرهتورا، جلد۳، ص ۱۴۳- ۱۵۱؛ رضا هلال، همان، ص۴۵؛ استفان سایرز. همان: ص۴۲، ۷۲ و ۱۰۱.

[18]. اصطلاح صهیونیسم مسیحی (Chirstian Zionism) غیرعلمی و غیر دقیق است؛ زیرا در این تعبیر مسیحی وصفی برای صهیونیسم قرار گرفته است و این معنا را القا می‌کند که صهیونیست‌‌هایی هستند که دارای عقاید مسیحی‌اند و حال آنکه معنای اصلی این تفکر، عکس است؛ یعنی آن‌ها مسیحیانی هستند که با تکیه بر عهدین، خواهان تأسیس دولت یهودی در فلسطین و بنا نهادن مجدد معبد، به‌عنوان مقدمه ظهور مجدد مسیح در صهیون هستند (رک: عبدالوهاب المسیری، دایره‌المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ج۶، ص۱۴۸۷) از این‌رو، واژه مسیحیت صهیونیستی دقیق‌تر است.

[19]. ر ک: اپستاین. همان، ص ۳۷۳؛ استفان سایرز، مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل، ترجمه فاطمه شفعی، ۸.

[20]. ایوانف، یوری، ۱۳۵۳، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران: امیرکبیر: ص۸۳.

[21]. المسیری، ۱۳۷۴، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، تهران: وزارت امور خارجه، ص۵۴- ۶۳.

[22]. ایوانف، همان، ص۱۴- ۱۵.

[23]. نویهض، عجاج. ۱۳۷۳، پروتکل‌های دانشوران صهیون، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: آستان قدس، ص ۸۹.

[24]. ایوانف، همان، ص۸۳- ۸۶؛ نکیتینا، گالینا. ۱۳۵۲، دولت اسرائیل، ترجمه ایرج مهدویان، تهران: پویا، ص ۳۱- ۳۲.

[25]. شریف، رجینا. ۱۴۰۶، صهیونیسم غیریهودی، مجله المعرفه، شماره ۹۶، کویت، ص۱۴۷؛ نجیری، محمود. ۱۳۸۴، آرمگدون نبرد آخرالزمان به روایت مسیحیان صهیونیست، ترجمه قبس زعفرانی و رضا عباسپور، تهران: هلال، ص ۵۹.

[26]. المسیری، همان، ص۵۵ و ۵۹-۶۰.

[27]. Katz, Ibid, vol: 21, p: 542.

[28]. سایرز. صهیونیسم مسیحی نقشه راه به‌سوی آرمگدون، همان، ص۱۱۲- ۱۱۵؛ المسیری، همان، ص ۱۰-۱۲.

[29]. نجیری. همان، ص ۵۸.

[30]. Wolff, Anita, 2006, Ibid, vol: 21, p: 2110- 2111.

[31]. لنگ، شون. ۱۳۹۲، تاریخ قرن بیستم، ترجمه مهرک ایوانلو، تهران: آوند دانش، ص ۸۵-۸۶.

[32]. نویهض. همان، ص۵۲- ۵۳، شیرازی، سیدمحمد. ۱۳۷۸، دنیا بازیچه یهود، ترجمه سیدهادی مدرسی، اصفهان: حجت، ص ۴۸-۴۹.

[33]. Wolff, Anita, 2006, Ibid, p 2110-2111.

[34]. سایرز. همان، ص ۴۴۵.

[35]. ماضی، محمد. ۱۳۸۱، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه سیدغلامرضا تهامی، تهران: سنا، ص ۵۵.

[36]. سایرز. همان، ص ۳۱۶، ۴۴۵ و ۴۶۲.

[37]. گریس هال‌سل، تدارکات جنگ بزرگ: بر اساس پیشگویی‌های انبیای بنی اسرائیل، ترجمه خسرو  اسدی، ص ۲۳۱- ۲۵۴.

[38]. Wojcik, Daniel. Embracing Doomsday, Faith, Fatalism and Apocalyptic Beliefs in the Nuclear Age, p316; Smith Robert. More Desired than Our Own Salvation. The roots of Christian Zionism, p8 and 18.

[39]. Bob, Simon. Zion’s Christian Soldiers: The 60 Minutes Transcript, Washington Report on Middle East Affairs, vol: 21, p 6.

[40]. Robert Kaplan, The Arabists, The Romance of an American Elite, p 81.

[41]. Rodrigo Silva, The Coming Bible Prophecy Reformation.

[42]. The Politically Incorrect Guide to Islam and the Crusades.

[43]. The Truth About Muhammad.

[44]. Frontpagemag.com/2013/Robert-spencer/now-the-twelfth-imam-can-come.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.