«عرفان» در معنای اصطلاحی اسلامی به شناخت خداوند متعال و تقرب جستن با نیت الهی به‌سمت او توجه دارد. از نگاه حکیم بوعلی سینا (ره)، عارف کسی است که ضمیر خود را از توجه به غیر حق بازداشته و متوجه عالم قدس باشد تا نور حق بر وی بتابد.[1]

در طول زندگانی بشر، آدمی به‌واسطه فطرت خداجو همواره در پی معبود و پروردگاری بوده تا محبت و احساسات خود را نثار وی کند بر این اساس، تجربه عرفانی به‌معنای عام آن در همه ادیان آسمانی رخ داده است، اما در گستره محدود و اختصاصی در عرفان با شاخه‌های متعددی مواجه می‌شویم، از جمله عرفان انفسی و عرفان آفاقی، عرفان الهی و غیرالهی، اتحاد با خدا، عرفان سلوکی و عرفان جذبی و… .

ادیان آسمانی علاوه بر تجربه عام عرفان دارای عرفان و سیر و سلوک مخصوص به خود نیز هستند، از جمله این عرفان‌ها، عرفان مدعایی یهود یعنی «قبالا» یا کابالاست. در مورد قبالا سخن متفاوت است، اساساً از ابتدا بحث عمیقی بر سر عرفان بودن یا نبودن قبالا در میان علما وجود داشته است. در مجموع، قبالا را تصوف یهودی می‌دانند که به عرفان سلوکی (عمل‌محور) قرابت و شباهت بیشتری دارد و هدف آن وارد کردن کیفیت رب‌النوعی (بهترین فرد از نوع خود) در زندگی شخصی است. این در حالی است که چنین ادعایی در حقیقت صحت نداشته و کابالا، تفکری کاملاً غیرمذهبی و لائیک است. به‌بیان دیگر، قبالا راه و روش همه‌جانبه عملی شیطان است که تصوف تنها ابزاری است در اختیار آن.

قبالا که بعدها در ارتباط با زبان انگلیسی «کابالا» نیز خوانده شد، از ریشه عبری «قَبِل» به معنی قبول کردن، پذیرفتن و سرسپردن نشأت گرفته‌ است.

این کلمه نخستین‌بار در حدود قرن یازدهم میلادی در میان یهودیان اسپانیا و جنوب فرانسه رایج شد و بعد از دو قرن اولین آثار مکتوب قبالایی که بر تفسیر عرفانی بر پایه اسفار پنج‌گانه یهودی استوار بود، به‌وجود آمد.[2]

کابالا، از منظر یهودیان نقطه اوج علوم یهودی است و گاه باورها در مورد کابالا به‌جایی می‌رسد که سیطره آن را از حدود یک آموزه شریعت‌مدار صرف، فراتر می‌برد و به آن رنگ و بوی عرفانی تأثیرگذار، جذاب و بعضاً مخرب می‌دهد. این شکل کابالا که ریشه در مناسک و باورهای دیروز سردمدارانش دارد، مؤید جریان نرم و پنهانی است که نتایج سهمگین و خطرناکی را برای جامعه بشری به ارمغان می‌آورد.

هر چند در حدود هزار سال است که کابالا به شهرت رسیده و به‌عنوان یک شبه‌عرفان مطرح شده است اما خود یهودیان کابالیست مدعی‌اند که این تفکر از ابتدای تاریخ پیدایش انسان‌ها موجود بوده و در قلب بزرگان یهود، محافظت می‌شده است![3] با این‌که شکل‌گیری این تفکر به‌مدت‌ها قبل از قرن یازدهم میلادی بازمی‌گردد اما این تفسیر، غلط و غالی است.

زمانی که بنی‌اسرائیل یکتاپرست[4] پس از بردارشان، حضرت یوسف (ع) وارد مصر شدند و در میان بت‌پرستان جادوگر به رشد و نمو پرداختند، این سرزمین دارای زبردست‌ترین جادوگران بود و جادوگری در میان بت‌پرستان آن به‌شدت رواج داشت.

از آیات قرآن کریم نیز چنین برمی‌آید که در زمان رسالت حضرت موسی (ع) بر قوم بنی‌اسرائیل، آن‌ها یکتاپرست بودند. بنابراین، بنی‌اسرائیل در میان بت‌پرستان مصر، یکتاپرستی خود را حفظ کرده بود، اما به‌تدریج تحت‌تأثیر فضای مصر باستان تغییر ذائقه داده و گرایش به بت‌پرستی در میان آن‌ها نیز پدیدار شد و خود را به اشکال مختلف نشان داد، تا جایی که در غیبت ۴۰ روزه حضرت موسی (ع) به پرستش گوساله سامری روی‌آوردند.[5] از طرفی صفات بیان‌شده درباره گوساله سامری، نشان می‌دهد که این گوساله در واقع، برداشتی از «هاثر» و «آفیس»، خدایان مشهور مصریان بوده است.[6] اما عامل دیگری که تأثیرپذیری بنی‌اسرائیل از کاهنان مصری را اثبات می‌کند، شباهت تأمل‌برانگیز تصوف برآمده از یهود یعنی کابالا با نظام کاهنان مصر است که هر دو سِری، مخفی و درونی بوده و اساسشان بر پایه جادوگری استوار است.

این امر را می‌توان در توضیح کابالا درباره آفرینش یافت که با آنچه در تورات آمده، کاملاً متفاوت است و بیشتر با تفاسیر مادی‌گرایانه کهن در ارتباط است. «مورات اُزجن»، فراماسون ترک در این‌باره می‌گوید: پیداست که کابالا سال‌ها قبل از تورات به‌وجود آمده است. مهم‌ترین بخش کابالا، نظریه‌ای درباره پیدایش جهان است. این تئوری با داستان آفرینش مذاهب توحیدی بسیار متفاوت است… بنابراین، کابالا از مذهب یهود بسیار فاصله دارد و بیشتر با مذاهب مرموز و کهن شرق مرتبط است.

در واقع، یهودیان با پذیرش عقاید جادوگری مصر باستان از دستورات تورات که صراحتاً آن‌ها را از نزدیک شدن به جادوگری نفی کرده بود، چشم‌پوشی کردند.

بنی‌‌اسرائیل تا مدت‌ها بعد نیز سعی در حفظ اصالت مذهبی خود داشتند اما پس از حضرت سلیمان (ع) و اتفاقاتی که در دوره نبوت ایشان رخ داد (حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد)، دین حضرت موسی (ع) به انحرافی اساسی کشیده شد، تا اینکه حوالی میلاد حضرت مسیح (ع)، سازمان یهود کاملاً از احاطه مؤمنان خارج و به‌سمت منافقان بنی‌اسرائیل -که بیشتر در قبیله یهودا بودند- کشیده شد؛ گروهی که با ظهور حضرت مسیح (ع) در مقابل ایشان ایستادند، در حالی که بشارت آمدن مسیح‌ (ع) در تورات آمده بود و اکنون نیز در کتب جانبی و آپوکریفایی تورات[7] که از جانب برخی یهودیان کنار گذاشته شده، این نشانه‌ها یافت می‌شود. هر چند در تورات فعلی نیز می‌توان اشاراتی درباره این مسئله پیدا کرد.[8]

مذهب یهودی بیش و پیش از هر تفکر و عقیده‌ای با جادوگری و شیطان‌گرایی مصر باستان درآمیخت اما تنها به این میزان انحراف بسنده نکرد. یهودیت به‌واسطه درآمیختگی با مضامین مشرکانه میترایی، گنوسی، یونانی (هلنیسم)، رومی (پاگانیسم) و شیطان‌گرایی بابل باستان، از خط اصیل و دینی که حضرت موسی (ع) آورده بود، دور شد، از این رو پس از میلاد مسیح (ع) به ماده‌گرایی شدید دچار و در نتیجه از گستره مباحث عرفانی آن کاسته شد. تا جایی که در اوان مسیحیت، گرایش‌های مادی نظیر عناصر جادویی، اندازگیری کاخ‌های الهی و حدود قامت خداوند (شیعور قوما) به‌صراحت در برخی کتب انحرافی عرفانی یهودی پدیدار شد.[9]

جنگ‌های صلیبی و شکست یهودیان و مسیحیان دنیاطلب از مسلمانان، آنان را به فکر انسجام بخشیدن به توده‌های مردم اروپا انداخت تا راحت‌تر بتوانند با سوءاستفاده از دین، اروپاییان را در مسیر اهداف مادی و ضد اسلامی خود به‌کار گرفته و جهان اسلام را مورد حملات شدید خود قرار دهند. در این میان اندیشه‌های التقاطی تصوف یهودی که متأثر از اساطیر و شرک یونان، روم، مصر و بابل باستان بود، محمل خوبی برای رسیدن به این هدف شد. با نگارش کتاب «زوهر»[10] حوالی سال ۱۲۸۶م، کابالا به‌صورت جدی مطرح شده و انسجام پیدا کرد و از جنوب اروپا به سمت شمال این قاره گسترش یافت. نقش هلند و انتشارات‌های پروتستان و پیوریتن[11] (مسیحیانی که از نظر فکری به یهودیت بسیار نزدیک بودند) آن در بسط کابالسیم بسیار چشم‌گیرتر از سایر کشورها بود به‌طوری که از قرن پانزدهم به بعد، رسالات متعدد کابالیستی در هلند و سراسر اروپا منتشر شد؛ رساله‌هایی که روی جلد آن‌ها به‌صراحت طرح‌هایی در ضدیت با مسلمانان کشیده شده بود.

می‌توان گفت که نفرت یهودیان کابالیست از مسلمانان حد و مرزی نداشت. در شناسایی دلایل این نفرت علاوه برکینه‌هایی که یهودیان از جنگ‌های صلیبی به دل داشتند (و همچنان هم دارند) باید حاکمیت روحیه غرور و خودپسندی جمعی و نژادپرستی بر این قوم را نیز مورد توجه قرار داد.

مسئله دیگر این است که این دشمن و نگاه حریصانه یهودیان و کابالیست‌ها به سرزمین استراتژیک و حاصلخیز فلسطین و ممالک خاورمیانه، ریشه در تورات تحریف‌شده دارد.

کابالا با تمام فراز و فرودهایی که داشت تاکنون به مسیر خود ادامه داده و آنچه در این میان اهمیت دارد، تأثیرگذاری‌های حال و آینده این تفکر است که خیزش نرم و پنهان آن در جای‌جای فرهنگ‌ها و باورهای نوین و تئوریزه‌شده از جانب استعمار صهیونیسم، همچون فمینیسم، سکولاریسم، سرمایه‌داری و… دیده می‌شود.[12]   

در دوران معاصر، در امریکا و رژیم غاصب صهیونیستی، مراکز بزرگی برای تصوف یهودی متمایل به صهیونیسم برپا شده که مشغول ترویج آرمان‌های مادی و مسیح‌گرایانه یهودی–صهیونی و ضد اسلامی هستند. هر چند یهودیت دین بسته‌ای است و اجازه ورود غیر بنی‌اسرائیل را نمی‌دهد اما آرمان‌های دنیاگرایانه خود را از طریق فلاسفه، جامعه‌شناسان، روان‌شناسان و اقتصاددانان یهودی یا یهودزاده، در چهار قرن اخیر به‌شدت رواج داده است.

در حال حاضر، کابالا رشد بی‌نظیری در جهان دارد. برای آموزش این تصوف، دانشگاهی در مرکز سرزمین‌های اشغالی تأسیس شده است و نکته قابل‌تأمل اینکه در حدود ۳۰ درصد از اعضای این مرکز را کودکان تشکیل می‌دهند. دانشجویان این مرکز نیز همزمان با تحصیل به‌صوت اجباری در روزنامه‌های مختلف مشغول به کار هستند. علاوه بر این مرکز، مراکز آموزشی دیگری در حیفا، رانانا، بیرشیوا و تبیریاس نیز به‌صورت رسمی به آموزش کابالا مشغول‌اند.[13]

در مجموع ۱۲ مرکز فعال در جهان، از جمله در نیویورک، لس‌آنجلس، مکزیکوسیتی، پاریس، تورنتو و سائوپائولو وجود دارد که به جذب و تدریس آموزه‌های کابالا به اقشار مختلف می‌پردازند.

 علاوه بر دانشگاه‌های رسمی آموزش کابالا، فرقه‌های منشعب از این تفکر نیز نقش بسزایی در گسترش مبانی نظری منحرف و شرک‌آمیز کابایی داشته و دارند. فرقه «کابالای فلیپ‌برگ» یکی از فِرَق تأثیرگذار است.

در حال حاضر این فرقه موفق شده نفوذ جدی در هالیوود داشته باشد و از این رهگذر، نسل جدید را با نمایش موجی از انواع سحر، فحشا، خشونت و ترس در دام توهمات و خلسه صهیونیستی انداخته است. پیوستن بسیاری از چهره‌های مشهور و ستارگان دنیای سینما و ورزش به این فرقه، بُعد تبلیغاتی خاصی بدان بخشیده است که در تسهیل پیشبرد اهداف آن بسیار مؤثر بوده است.

نظریاتی همچون تجسم خدا و خداگونگی، منجی‌گرایی و پیروزی شر در تقابل خیر و شر، تسلط بر عالم از طریق فهم رازهای آن، استفاده از ریاضیات و حروف‌گرایی جهت تسلط بر عالم، تحقیر مقام و شخصیت زن، غیب‌گرایی و تأکید بر وجود موجودات متافیزیکی و…  همگی از دیدگاه‌های آشکار کابالیسم هستند که از طریق رسانه‌های وابسته به صهیونیسم در جهان ترویج می‌شوند.

به‌نظر می‌رسد عمده تأثیرات تفکر کابالیستی در جهان امروز را می‌توان در دو مطلب خلاصه کرد که کابالا به‌واسطه آن‌ها ایده‌پردازی سازمان صهیونیسم را بر عهده دارد تا آن را به پادشاهی جهان برساند:

اولین موضوع، تأثیرات شگرف بر سیاست‌های داخلی و خارجی رژیم منحوس و جانی صهیونیستی است؛ به جرئت می‌توان گفت تمامی اشغالگری‌ها و جنایاتی که به‌واسطه پروژه «از نیل تا فرات» جهت عملی شدن آرمان صهیونیسم جهانی صورت گرفته، ریشه در کابالا دارد و پروتکل یهود در واقع در حکم متن فرامین کتاب مقدس کابالاست.[14]

یهودیان در طول دوران حیات ننگین اسرائیل غاصب، قانون و توجیه جنایات خود را از متون دینی کابالا استخراج می‌کنند و یکی از این توجیهات، در مورد «آریل شارون»، نخست‌وزیر خون‌خوار این رژیم است.

در اعتقادات و متون دینی کابالا، شارون نام دره‌ای است که در آن گل رز مقدسی می‌روید که جمع حروف ابجد این گل برابر با نام اعظم «یهوه» است. همچنین بنا به اعتقاد یهود، این دره از گزند حوادث طبیعی و غیرطبیعی مصون است و هیچ زلزله و سیلی نتوانسته آسیبی به آن وارد کند و در تمام جنگ‌هایی که در این منطقه رخ داده، یهودیان پیروز میدان بوده‌اند.

بر اساس این قبیل خرافات و متن کتب کابالا، یهودیان شارون را رهبر جهانگیر صهیونیسم توصیف کرده و طبق همین پیش‌بینی‌ها، او را آخرین رهبر و شکست‌دهنده مسلمانان می‌دانند. به‌همین دلیل در طول مدت زندگی وی بسیاری افراد متخصص در امور شجرنامه یهود بر روی اجداد و خاندان و همچنین ژنتیک اجداد آریل شارون بررسی‌های علمی و اعتقادی انجام دادند. با مرگ مغزی شارون، آن‌ها جسدش را در حالت حیات نباتی نگه داشتند تا به گمان خود پس از معجزه‌ای وی دوباره رهبری یهود را در دست گیرد و صهیونیسم را به حکومت جهانی برساند! تمام این مسائل حاکی از آن است که امروز در رژیم صهیونیستی، کابالا به‌صورت نامرئی حکومت می‌کند.

مطلب دوم که به‌مراتب از مسئله ابتدایی مهم‌تر و قابل‌توجه‌تر است، تغییر شیوه زندگی مردم جهان به‌وسیله قدرت و رسانه‌های صهیونیسم و ایده‌پردازی کابالاست؛ شک نیست که ایجاد و حفظ سلطه اهریمنی صهیونیسم بر جهان، بدون وجود یک سیستم تبلیغات منسجم، جامع و جهانی محقق نخواهد شد. صهیونیسم با اشراف بر این امر، از طریق هدایت و تسلط بر رسانه‌های بین‌المللی، مردم جهان را متقاعد می‌کند که سلطه آن را بپذیرند. تبلیغات رسانه‌های صهیونیستی محدود به یک یا چند موضوع و مفهوم نیست و آن‌ها سعی در سیطره کامل به‌لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند.

یکی از مسائل مهم در این زمینه، بحث آخرالزمان‌گرایی است که از ساخته‌های ذهن صهیونیست‌های متأثر از کابالاست؛ رواج و گسترش تئوری خشونت بی‌حد و حصر و نبرد بزرگی که قرار است در منطقه «تپه شریفان» (در شمال غرب بیت‌المقدس) میان سپاهیان خدا و ارتش شیطان رخ بدهد.

تپه شریفان در زبان عبری، همان «هَرَّ مجیدون» است که غربی‌ها آن را «آرماگدون» یا «صحرای مگیدون» می‌خوانند. کابالیست‌ها ادعا می‌کنند که همان سپاهیان خدا در این نبرد هستند که صهیونیست‌های مسیحی نیز در کنار آن‌ها در برابر شر می‌جنگند و مسلمانان، ستون فقرات ارتش شیطان هستند. آن‌ها این مفهوم را به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در فیلم‌ها و مستندهای بسیاری مانند: اُمگا کد، پایان دنیا، آرماگدون، طالع نحس، پسر جهنمی، ارباب حلقه‌ها، ۳۰۰، پیش‌گویی‌های نوسترداموس و… به‌تصویر کشیده‌اند. در این فیلم‌ها یک منجی آنگلوساکسون یا یهودی در برابر شیطان می‌ایستد و جهان را نجات می‌دهد. نکته جالب اینکه تاکنون بیش از ۳۰ فیلم و مستند با نام شبیه آرماگدون و پایان روزگار تولید شده است.

این همان اثرگذاری است که صهیونیسم جهانی به کمک کابالا و شبکه رسانه‌ای تحت سیطره خود در پی آن است. همین سیاست و اندیشه است که به‌تدریج انسان‌های حق‌جو را به افرادی مال‌دوست و شهوت‌گرا تبدیل می‌کند و مردم پرتلاش و کوشا را به افرادی تنبل، کسل و عیاش مبدل می‌سازد. موفقیت یا شکست همین سیاست است که تعیین‌کننده پیروز این جنگ نرم و بی‌صدا خواهد بود.

به هر صورت آنچه آشکار است سعی و کوشش فراوان جبهه کفر است که شاهد آن، گستره وسیع و چنبره رسانه‌ها بر زندگانی بشر امروز است و آنچه در این هجمه بر دوش ماست، تقویت ریشه‌های اعتقادی و رواج شیوه و سبک زندگی اسلامی است. بی‌شک، جهان تشنه اسلام است؛ «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین»[15].    [16]

حمله برق آسای قهرمانان مبارز فلسطینی در طوفان الاقصی، ماهیت و هویت این ایده شیطانی را به شدت زیر سؤال برده است، شاید یکی از دلائل اصلی وحشی گری های عجیب و غریب رژیم غاصب صهیونیستی در غزه به خاطر همین موضوع باشد که احساس می کنند سرمایه چند هزار ساله آنها در معرض تهدید و خطر جدی است، لذا برای جبران این شکست راهبردی و بزرگ هویتی، تمام کشورهای غربی از جنایات این رژیم جانی و غاصب حمایت می کنند و مسئولین اصلی رژیم غاصب صهیونیستی حتی به بهای کشته شدن همه اسیرانشان، حاضر به توقف جنگ و قبول آتش بس نیست.

پی‌نوشت:

[1]. حکیم ابن‌سینا، اشارات و تنبیهات، بخش ۹.

[2]. سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد، سفر تثنیه.

[3]. رنجبران، داود. کابالیسم -نقد و بررسی عرفان‌های وارداتی، ساحل اندیشه، ۱۳۸۸، ص۱۶.

[4]. فرزندان حضرت یعقوب نبی (ع).

[5]. ر ک: سوره بقره، آیه ۵۵.

[6]. ریچارد رایفه، زمان طولانی زیر آفتاب، صص۱۳۰و ۱۳۱.

[7]. کتاب‌های باستانی یهودی و مسیحی که آن‌ها را نیمه‌شرعی می‌دانند/ اسفار مشکوک.

[8]. شیوا کاویانی، فراروان، آیین قبالا – عرفان یهود، ۱۳۷۲، ص۷۰.

[9]. ویژه‌نامه روزنامه جوان، تعطیلات نوروزی ۱۳۹۰، مصاحبه زهرا چیذری با دکتر محمدحسین فرج‌نژاد.

[10].زوهر، یکی از مهم‌ترین کتاب‌های ادبیات کابالا در یهودیت و تفسیر عرفانی بر تورات است.

[11]. گروهی از دینداران انگلیسی در سده شانزدهم و هفدهم میلادی که از مسیحیت فاصله گرفته و علاقه‌مند به تفکرات یهودی بودند.

[12]. رنجبران، داود. همان، ص ۱۱۳.

[13]. شیوا کاویانی، فراروان. همان، ص ۱۴۰.

[14]. ویژه‌نامه روزنامه جوان، ۱۳۹۰، مصاحبه زهرا چیذری با دکتر محمدحسین فرج نژاد.

[15]. سوره عنکبوت، آیه ۶۹.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.