مصاحبه با «گریگور چیفتچیان»  رئیس شورای خلیفه‌‌گری ارامنه آذربایجان

مسیحیان، بومیان این سرزمین هستند

اسقف‌ «گریگور چیفتچیان»، رئیس شورای خلیفه‌‌گری ارامنه آذربایجان بوده و چندین سال است که در این سمت مشغول خدمت به جامعه ارمنی می‌باشند. تجربیات این سال‌ها شناخت و دید مناسبی از وضعیت جامعه ارامنه برای ایشان رقم زده‌است. با توجه به این مهم، آشنایی با آرا و نظرات این مقام روحانی ارمنی، می‌تواند نقش مؤثری در کسب آگاهی از واقعیت‌های جاری در خصوص ارامنه ایران داشته باشد. بر این اساس، گفتگویی با وی ترتیب داده‌ایم که در ادامه، تقدیم مخاطبان محترم می‌گردد:

– جاثلیق «آرام کشیشیان» در سفر اخیرشان به ایران، یکی از ویژگی‌های مهم مسیحیان و جامعه ارامنه ایران را همزیستی مسالمت‌آمیز آن‌ها و همه پیروان ادیان مختلف در ایران عنوان کرد. ‌با توجه به اینکه شما رهبریت دینی جامعه ارامنه آذربایجان را به عهده دارید، نظرتان در این زمینه چیست؟ این مسئله را در مناطقی که تحت مسئولیت شما هستند، چطور می‌بینید؟

در ماه می سال2017، من در کنفرانس ادیان برلین شرکت کردم. خیلی جالب است که دقیقاً همین سؤال شما در آنجا نیز مطرح شد. ‌با این تفاوت که آن‌ها سؤال می‌کردند، چگونه ممکن است که پیروان ادیان مختلف، به‌خصوص اسلام و مسیحیت در کنار یکدیگر زندگی کنند؟‌ پاسخ من این بود که همه ما اعم از مسیحی و مسلمان، زرتشتی و پیروان دیگر ادیان در جمهوری اسلامی ایران، اگر در کنار هم به خوبی زندگی می‌کنیم، به این خاطر است که برخلاف غربی‌ها، ما آشنایی دیرینه‌ای با یکدیگر داریم. ‌ما در ایران با هم بزرگ شده‌ایم، قد کشیده‌ایم و از دیرباز، یکدیگر را می‌شناسیم. ‌درست است که تفاوت‌هایی میان ادیان وجود دارد اما این تفاوت‌‌ها، قابل احترام است.‌ من در جمهوری اسلامی ایران، نیازی ندیدم که مسیحی بودنم را به مسلمانان تفهیم کنم.‌ برادران مسلمان من، مسیحیت را خیلی خوب می‌شناسند.‌ آن‌ها می‌دانند که من به عنوان یک مسیحی، به‌تازگی قدم در این سرزمین نگذاشته‌ام و پیشینه‌ای هزار ساله‌ در ایران دارم. کلیسای «تادئوس مقدس»(قره‌کلیسا)، قدیمی‌ترین کلیسای جهان مسیحیت (واقع در دشت چالدران)، مؤید این ادعاست.‌ برادران و خواهران ایرانی، به خوبی می‌دانند که مسیحیان، بومیان این سرزمین هستند، ‌پس نیازی به آشنایی با ما ندارند. ‌آن‌ها به خوبی ما را می‌شناسند، ما هم از آن‌ها ‌شناخت کافی داریم.

-دومین ویژگی که جناب جاثلیق به عنوان نقطه قوت جامعه ارامنه در ایران عنوان کردند، «سازمان» یافتن این جامعه بود. ارزیابی شما از این امر چیست، آیا آن را با واقعیت، منطبق می‌دانید؟

هسته اصلی جامعه ارامنه پراکنده در کشورهایی غیر از ارمنستان(دیاسپورای ارمنی)، کلیسا است. ‌این کلیساست که نقش کلیدی را در تجمیع و سازماندهی ارامنه بر عهده دارد. ‌در جوامع ارمنی نیز جریان‌ها، نهادها و انجمن‌های مختلفی وجود دارد، لیکن همه آن‌ها حول ‌محور کلیسا شکل می‌گیرند. ‌هر یک از این نهادها در یک قالب و زمینه مشخص فعالیت می‌کنند، مانند:  فرهنگی،  ورزشی، دینی و آموزشی‌ و.. . با عنایت به فعالیت مستمر و منظم کلیساها و خلیفه‌گری‌ها در ایران، می‌توان گفت، «سازمان» یافتن جامعه ارامنه، تا حد زیادی محقق شده‌است.

-آیا جامعه ارامنه، این امکان را دارند که فرهنگ، تمدن و آداب و سنن خود را –آزادانه- به نسل بعد منتقل کنند؟ از امکانات و تسهیلاتی در این زمینه برخوردار هستند؟

‌این پرسش، مسئله بسیار مهمی است که جای تقدیر و تشکر دارد. بعد از پیروزی انقلاب‌اسلامی، رهبر فقید انقلاب اسلامی، «آیت‌الله خمینی(ره)» و پس از ایشان، «آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی)» رهبر معظم انقلاب اسلامی، اجازه دادند که مدارس ما به فعالیتشان ادامه دهند و رسالت خود را به عنوان مرکز اصلی تعلیم و تربیت ارمنی پی بگیرند و از این بابت،‌کمال سپاسگزاری را داریم.

زبان ارمنی، زیرشاخه زبان‌های هند و اروپایی ا‌ست. دولت ایران به این زبان، ارزش گذاشته و به ما اجازه داده این زبان را حفظ کرده و آموزش دهیم. این موضوع بسیار با اهمیتی است. درحقیقت، حاکمیت ایران به خوبی درک کرده، حفظ و نگهداری این زبان‌ها و همین‌طور زبان ارمنی، اهمیت بسیار دارد.‌

در ذیل همین توجهات، امروز، زبان، تاریخ و علوم دینی ارمنی، در کمال آزادی در مدارس ارامنه تدریس می‌شود و ما به راحتی این آموزه‌ها را به نسل جدید منتقل می‌کنیم. ‌به علاوه، انجمن‌ها و تشکل‌های فرهنگی و ورزشی بزرگی مانند: مجموعه فرهنگی-ورزشی «آرارات»(تهران)، «انجمن دانشگاهیان ارمنی»(تبریز) و دیگر مراکز ورزشی در نقاط مختلف کشور که همه این‌ها وسیله‌ای است برای تعلیم و تربیت نسل جدید ارمنی.

-نحوه ارائه آموزش‌های دینی به کودکان ارمنی به چه صورت است؟ متون علوم دینی توسط چه نهادی تهیه می‌شود؟

یک نوع آموزش کلی وجود دارد که در کلیسا صورت می‌گیرد. جلسات موعظه‌های دینی در کلیسا برگزار می‌شود که عموم مسیحیان اجازه شرکت در آن را دارند، اما علوم دینی به شکل آکادمیک و تخصصی در مدارس خاص ارامنه تدریس می‌شود.

همان‌طور که می‌دانید، تمام کتب و متون دینی ارامنه در مراکز دینی‌مان تهیه می‌شوند. به این معنی که کارشناسان الهیات و معارف دینی و روحانیونی که از مدرسه دینی سیلیسیه(واقع در آنتیلیاس لبنان) فارغ‌التحصیل می‌شوند، این کتاب‌ها را تهیه و تدوین می‌کنند. کتاب‌ها در اختیار مدارس قرار می‌گیرند و توسط معلمان ارمنی تدریس می‌شوند.‌ تاکنون هیچ کتاب دینی از طرف آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به ما تحمیل نشده و کتاب‌ها توسط مراجع و کارشناسان دینی خودمان تألیف می‌شوند. ‌معلمان دروس دینی و زبان ارمنی هم توسط خلیفه‌گری انتخاب می‌‌شوند.

یک نکته جالب و در عین‌حال، مهم دیگر آنکه در حوزه خلیفه‌گری آذربایجان، دو مدرسه ارمنی وجود دارد که مدیر آن‌ها ارمنی‌اند و به استخدام آموزش و پرورش درآمده‌اند. در حوزه‌های دیگر مثل اصفهان و تهران نیز معاونان مدارس، ارمنی هستند. این آزادی و استقلال در آموزش و پرورش، برای ما افتخار بزرگی ا‌ست.

-کمی درباره مدارس ارامنه توضیح بفرمایید؟

مدارس ارامنه، خاص دانش‌آموزان ارمنی است. ‌در این مدارس، کتاب‌های چاپ آموزش‌و‌پرورش تدریس می‌شود و در ساعات اضافه و کلاس‌های فوق‌العاده، دروس زبان ارمنی و دینی تدریس می‌گردد. ‌وقتی بچه‌ها به کلاس‌های بالاتر می‌روند، به فراخور رشته‌ تحصیلی انتخاب خود، ممکن است در هنرستان‌ها و دبیرستان‌های غیرارمنی نیز مشغول تحصیل شوند و در این زمینه با هیچ محدودیتی مواجه نیستند.

-ساز و کار انتخاب رهبران دینی جامعه ارامنه ایران(خلیفه تهران، تبریز و اصفهان) چگونه است؟

هیچ محدودیت خاصی از لحاظ محل تولد یا محل زندگی برای انتخاب رهبر دینی وجود ندارد.‌ انتصاب رهبران خلیفه‌گری به این شکل است که جاثلیق «آرام اول»(رهبر ارامنه حوزه سیلیسی)، معمولاً اسامی سه روحانی را به عنوان کاندیدا به جامعه ارامنه معرفی می‌کند. سپس ‌مردم با توجه به شناخت خود از نامزدها، روحانی اصلح را انتخاب می‌کنند. شخص منتخب به جاثلیق آرام کشیشیان معرفی می‌شود و پس از تأیید رهبری دینی حوزه سیلیسی، به عنوان خلیفه آن جامعه منصوب می‌شود.‌ همان‌طور که اشاره شد، هیچ قانون و قاعده خاصی برای این گزینش وجود ندارد و روحانی منتخب، الزاماً نباید ایرانی باشد.

-بعضی رسانه‌های خارجی، مدعی‌اند انتخابات مجمع نمایندگان و شورای خلیفه‌گری‌ها در ایران، صوری است. ‌شما به عنوان عالی‌ترین مقام خلیفه‌گری ارامنه آذربایجان و کسی که نظارت مستقیم بر انتخابات دارد، چه ارزیابی از این ادعا دارید؟

بنده با توجه به سمت خود در خلیفه‌گری آذربایجان، حداقل درباره این خلیفه‌گری می‌توانم اذعان نمایم که در اینجا دموکراسی به صورت کامل، حاکم است.‌‌ من درباره آنچه می‌شنوم نمی‌توانم قضاوت کنم، اما درباره آنچه می‌بینم و می‌دانم، می‌توانم اظهار نظر کرده و بگویم که انتخابات مجمع نمایندگان خلیفه‌گری آذربایجان -که سه سال پیش برگزار شد و من هم ناظر آن بودم- با آزادی و رعایت اصول لازم برگزار شد.

 بنده از نزدیک شاهد بودم که چطور مردم ما، آزادانه و با اراده خود پای صندوق‌های رأی آمدند و تحت نظارت دقیق مسئولان جامعه ارامنه، نمایندگان انتخاب شدند.‌ مسئولان دولتی نیز نظارت دقیقی بر انتخابات داشتند.

 در انتخابات شورای خلیفه‌گری اخیر نیز به همین صورت بود.‌ از میان 12 کاندیدای تأییدصلاحیت شده، پنج نفر می‌بایست انتخاب می‌شدند.‌ این انتخابات از طریق نمایندگان مجمع صورت گرفت. دو نفر به نمایندگی استانداری و نماینده دولت نیز در آنجا حاضر بودند و صحت انتخابات را تأیید کردند.

 در هر دو انتخابات، عدالت کاملاً رعایت شد. ‌من از نزدیک شاهد بودم و بر این مسئله، گواهی می‌دهم.‌ همیشه و در همه جای دنیا این‌طور بوده که بعد از انتخابات، برخی کاندیداهای شکست‌خورده، نسبت به نتایج معترض می‌شوند و در این خصوص، تشکیک ایجاد می‌کنند و بروز چنین مسائلی، کاملاً عادی است.

  من در ایران، شاهد برگزاری انتخابات در سطحی وسیع‌تر و گسترده‌تر نیز بوده‌ام. ‌منظورم انتخابات ریاست‌جمهوری و انتخابات شورای شهر است. این انتخابات هم در محیطی بسیار سالم و مثبت برگزار شد. یکی از  صندوق‌های رأی، در محل خلیفه‌گری ارامنه مستقر بود و من از نزدیک در جریان برگزاری انتخابات بودم. ‌

وقتی انتخابات در سطح کشوری با این کیفیت برگزار می‌شود، قطعاً انتخابات داخلی و کوچکی مانند انتخابات خلیفه‌گری که تعداد افراد کمتری در آن شرکت می‌کنند نیز با همین سازوکار و دقت انجام می‌شود.‌ صندوق‌های رأی‌گیری، کاملاً شفاف هستند و آرا در داخل آن‌ها دیده می‌شوند.‌ بعد از اتمام زمان رأی‌گیری، آرا در حضور نمایندگان سازمان‌ها و نهادهای ذیربط و نماینده فرمانداری، شمارش می‌شوند. بنابراین، تبلیغات رسانه‌های خارجی با آنچه در واقعیت جریان دارد، کاملاً متفاوت است.

-یکی از مسائلی که جامعه ارامنه در دو دهه اخیر با آن روبه‌روست، موضوع مهاجرت است. برخی سازمان‌های آمریکایی مثل سازمان «هایاس» (در اتریش) نیز می‌کوشند، امر مهاجرت ارامنه را تسهیل کنند. به نظر شما هدف آن‌ها از این کار چیست؟

هایاس، سازمانی ضدایرانی و در عین حال ضد مسیحی‌ است که مهاجرت مسیحیان را سازماندهی می‌کند. ‌ما همواره به اشکال مختلف، از طریق جاثلیقیه حوزه سیلیسی و خلیفه‌گری‌ها با این امر مبارزه کرده‌ایم و به دنبال جلوگیری از مهاجرت‌ها هستیم. ‌با این حال، نمی‌توان منکر این واقعیت شد که ارامنه مهاجرت می‌کنند. البته باید دانست که قلبشان برای همیشه در ایران می‌ماند. ‌من می‌توانم گواهی بدهم که ارامنه در هر گوشه‌ای از این دنیا که باشند، از طریق رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی، اخبار ایران را دنبال می‌کنند، جشن‌ها و مراسم‌های ارامنه در ایران (مثل مراسم قره‌کلیسا) را پیگیری و خاطرات دوران زندگی‌ خود در ایران را در ذهن مرور می‌نمایند.‌ در تهران یک خانم ارمنی بود که فرزندانش به آمریکا مهاجرت کرده بودند.‌ خودش هم مدتی آنجا رفته بود.‌ می‌گفت: «دیدم آنجا نمی‌توانم زندگی کنم. پس ‌به ایران برگشتم و آرامش واقعی را در اینجا یافتم.‌ آن رفاه و آرامشی را که در مورد آن حرف می‌زنند، نه در آمریکا، بلکه در ایران پیدا کردم.»

-پیامتان برای ارامنه و مسیحیانی که قصد مهاجرت دارند چیست؟

همه اقوام و ملت‌ها، با ریشه‌های خود استحکام و اقتدار می‌یابند. همان‌طور که گفتم ‌ارمنیان ایران، بومیان این سرزمین به شمار می‌روند اما وقتی مهاجرت می‌کنند، خارج از ایران در دیگر جوامع، حل می‌شوند. ‌ارمنستان که وطن تاریخی ماست، در همسایگی کشورمان ایران قرار دارد. اگر هم قرار است مهاجرتی صورت بگیرد، بهتر است به سوی ارمنستان باشد.‌ ارامنه در کشوری غیر از ایران و ارمنستان، هویت ارمنی خود را از دست خواهندداد و در جوامع غربی ذوب می‌شوند.‌ ریشه ارامنه در اینجاست و اگر ریشه از خاک جدا شود، حتماً خشک خواهدشد.

  – اگر نکته یا مطلب ناگفته‌ای دارید، بفرمایید؟

در پایان، مایلم از مسئولان جمهوری اسلامی ایران به سبب رفتار محبت‌آمیز و مثال‌زدنی‌شان با جامعه ارامنه، تشکر و قدردانی کنم. ‌همان‌طور که عالیجناب جاثلیق آرام اول گفتند، ما ارامنه در ایران، بزرگ‌ترین اقلیت دینی و الگویی برای دیگر اقلیت‌ها در ایران و نیز جوامع اقلیت ساکن در دیگر کشورها هستیم.‌ ما به این آب و خاک، وفاداریم و ‌به قوانین این کشور احترام می‌گذاریم.‌

نکته بعد اینکه، به جرئت می‌‌توان گفت تعهد و دلسوزی کشور ایران در قبال مسیحیان، در تمام دنیا بی‌نظیر است. در ‌برخی کشورهای مسلمان به ما اجازه نمی‌دهند بر روی گنبد کلیساها صلیب نصب کنیم، حتی در بعضی کشورهای مسیحی،  به صدا درآوردن ناقوس کلیسا -مطابق قانون- ممنوع است. این در حالی است که در جمهوری اسلامی ایران، گنبد کلیساهای ما مزین به صلیب‌اند، ناقوس کلیساها بدون هیچ منعی، نواخته می‌شوند و در انجام مراسم آیینی خود، آزادی و اختیار کامل داریم. ‌این پیام بزرگی ا‌ست از جانب جمهوری اسلامی ایران به تمام جهان.