جدایی دین از سیاست

فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

ساختن ایرانی سکولار نه پیشگویی پیشوایان بهائی، بلکه طرح ریزی و هدف بهائیت برای تصاحب حکومت ایران است. چرا که بهائیت می داند سلطه بر جامعه اسلامی، ظلم ستیز و آزادی خواه ناممکن است و مگر در جامعه ای سکولار است که بتواند حکومت خود را پی ریزی کند.

دومین پیشوای بهائیت با پیش بینی جدایی دین از آینده سیاسی ایران، به تمجید سکولاریسم (1) پرداخت و از فراموشی دین در مدتی کوتاه بین ایرانیان سخن گفت. عبدالبهاء در ادامه مدعی شد که پس از فراموشی دین در ایران دور جدیدی از دین باوری و گسترش بهائیت پدید خواهد آمد.

چنانکه در عبارت عبدالبهاء می خوانیم: «مِن بعد (از این پس)، دستگاه اجتهاد و حکمرانی علماء و مرافعه در نزد مجتهدین و تمسک عوام به ایشان و صف جماعت و ریاست رؤسای دین پیچیده خواهد شد. جمیع خلق، اروپا مَشرب گردند و به آسایش این جهان پردازند. اساس دین به کلی مضطرب و متزلزل گردد؛ چنانکه در این مدت قلیله چقدر سستی و فتور حاصل گردیده. معلوم است که در مدتی قلیله عنقریب (به زودی) مثل اروپا دین و مذهب نسیاً منسیّاً (فراموش) خواهد شد، مگر اینکه به نفثات روح القدس دل ها زنده و نفوس، آزاده شوند و دوری جدید به میان آید. این قضیه ای است واضح و مشهود؛ دلیل و برهان لازم ندارد.»(2)

آری؛ این پیش گویی عبدالبهاء هم عقیم از آب درآمد و پس از سال ها، نه تنها جامعه ایران سکولار نشد، بلکه انتخاب نظامی بر پایه اسلام توسط مردم ایران، این پیش بینی عبدالبهاء را هم پوچ از آب درآورد. اما موضوع بحث ما اینست که چرا این پیشوای بهائی، آرزوی سکولاریسم و وعده برپایی آن در ایران را در سر می پرورانده است؟! لذا لازم می دانیم موضوع را از دو جهت بررسی کنیم:

اول: آرزوی برپایی بساط دین اسلام و مذهب شیعه در ایران فقط پیش بینی عبدالبهاء نبوده و پیامبرنمای بهائی هم آرزوی آن را در سر می پرورانده است. حسینعلی بهاء علناً از شیعیان ایران درخواست می کرد که اگر بهائی هم نمی شوند، حداقل از مذهب شیعه دست بردارند: «بگو ای مردم! اگر به نور ایمان فائز نمی‌شوید (بهائی نمی‌شوید) از طلعت حزب شیعه، خود را خارج نمایید…»(3)

مهم ترین علّت هم آن بود که چون جریان استعمار در سلطه بر ایران، هرچه به راحتی حریف پادشاهان نالایق می شد، اما در مقابل خود سدّ محکمی به نام مرجعیت شیعه می دید. مرجعیتی که از آن در ماجراهایی نظیر: جنگ های ایران و روس، نهضت تنگستان علیه انگلیس، لغو قرارداد رویترز، جنبش تنباکو و…)، ضربه های سختی خورده بود.

مرجعیتی که به حکم قرآن «وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا (نساء/141)؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.»، سلطه کفار بر جوامع اسلامی را نمی تابید. لذا مهم ترین هدف فرقه های ساختگی مورد حمایت استعمار، در هم شکستن سدّ محکم مذهب در ایران بود.

دوم: فرقه بهائیتی که وعده سکولاریسم و برپایی دین و مذهب در ایران می دهد، به خود که می رسد دین را از سیاست تفکیک نداده و به آرزوی برپایی حکومت دینی خود را در سطح جهان می پردازد: «… و این رسمیّت به مرور ایّام مبدّل و منجر به تأسیس سلطنت الهیّه و ظهور سلطه زمنیّه شارع این امر عظیم گردد. و این سلطنت الهیّه مآلاً به تأسیس و استقرار سلطنت جهانی و جلوه سیطره محیطه ظاهری و روحانی مؤسّس آئین بهائی و تشکیل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخیر است منتهی گردد.»(4)

در نتیجه، ساختن ایرانی سکولار نه پیشگویی پیشوایان بهائی، بلکه طرح ریزی و هدف بهائیت برای تصاحب حکومت ایران بوده است. چرا که می داند تسلط بر جامعه اسلامی، ظلم ستیز و آزادی خواه ناممکن است و مگر در جامعه ای سکولار است که بتواند حکومت خود را پی ریزی کند.

پی‌نوشت:

1- سکولاریسم عبارت است از، تفکری است که حضور دین در ابعاد مختلف زندگی بشر را نفی می کند. گرایشی که طرفدار و مروّج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت‌های مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حکومت، علم، عقلانیّت، اخلاق و. . . است.

2-اشراق خاوری، مائده آسمانی، بی جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 5، ص 193.

3- همان، ج 4، ص 141.

4- شوقی افندی، ظهور عدل الهی، کتابخانه الکترونیکی بهائی، ص 15.