فرقه پژوهی

یکی از مباحث مهم در مورد سلسله های صوفیه شیعی همچون نعمت اللهی، ذهبیه و خاکسار  این است که  تا چه میزان می توان سخن آنها را در مورد انتسابشان به تشیع پذیرفت.

یکی از اموری که می تواند در تشیخص این امر ما را یاری کند، بررسی زندگی نامه اقطاب و  اندیشه هایی است که این سلاسل صوفیه به مریدان خود عرضه می نمایند و با مقایسه این اندیشه ها با مبانی اصیل تشیع میزان شیعی بودن این فرقه های صوفیه مشخص می شود.

آقای محمدحسن گنابادی (صالح علیشاه) در مصاحبه روزنامه‌ای خارجی در تاریخ ۱۳۲۹/۰۸/۰۷ شمسی درپاسخ به سوال در مورد تفاوت شما با سایر شیعیان چیست؟ می گوید: «سلسلۀ ما سلسلهٔ شیعه است و جانشین معنوی پیغمبر خود را جز با دستور و اجازه پیغمبر که شاگرد بزرگوار خود را بهتر میشناسد، روا نـمـی داریم. دوازده جانشین برای او مانند سایر شیعه، قائلیم منتهی دیگران میگویند: بعد از غیبت دوازدهم دسترسی به بزرگان نیست. ما میگوییم از اول عالم تا مادامی که بشر می باشد، معلم دینی لازم است و برهان معلم، اجازه است که بایستی دست به دست برسد و ما میگوییم: به همان مقاماتی که سایرین رسیده اند، می توان رسید و راه نجات به روی خلق بسته نشده و در تحت تربیت و اطاعت معلم دینی، راه داخل شدن به ملکوت روی بشر باز است.»

محمدحسن گنابادی (صالح علیشاه) در پاسخ خویش، مدعی شده است که سلسله صوفیه آنها، سلسله شیعه می باشد و اقطاب دراویش گنابادی جانشینان پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) می باشند که نقد های اجمالی به فقراتی از پاسخ صالح علیشاه بیان خواهد شد.

1- صالح علیشاه می گوید:«سلسله ما سلسله شیعه است.» در صورتی که بین اقطاب سلف این فرقه، بزرگانی وجود داشتند که پیرو اهل سنت بوده اند. از جمله می توان به شاه نعمت‌الله ولی که مؤسس فرقه نعمت اللهیه بوده و تمام انشعاب های فرقه های صوفیه نعمت اللهی خود را به این شخص منسوب می نمایند، اشاره نمود.

در مورد مذهب ایشان بین محققین اختلاف است، برخی شاه نعمت‌الله ولی  را سنی مذهب و برخی دیگر شیعه ‌مذهب معرفی کرده‌اند، امّا احتمال سنی مذهب بودن او طبق شواهدی که یک مورد از آنها بیان خواهد شد، بیشتر است.

یکی از پژوهشگران تاریخ و ادبیات فارسی در باره اهل سنت بودن شاه نعمت الله ولی  می‌نویسد: «در رساله “تحقیق الاسلام” که مانند رساله پیشین (فضائل صحابه) تنها در نسخه خطی ملک جزو رسائل شاه ولی به شمار آمده و بر اثر تعصبات مذهبی از مجموعه‌های خطی که در عهد صفوی و ادوار بعد در ایران کتابت یافته, حذف گردیده است و طبعاً در نسخ چاپی نیز یافت نمی‌شود. در باب حقانیت مذهب تسنن و رجحان آن بر سایر مذاهب و ادیان و نیز امامت خلفای اربعه صریحاً چنین آمده است: … نزد ارباب بصائر مقرر است که اقرب طرق و انور سبل, طریق اهل سنت و جماعت است.

این است طریق آشنائی ره رو تو اگر رفیق مائی

… امام حق بعد رسول امیرالمومنین ابابکر است و امامت او ثابت است به اجماع امت و بعد از او امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه و بعد از او امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه و بعد از او امیرالمؤمنین و امام المتقین علی کرم الله وجهه… ابوبکر افضل اصحاب فرمود ولی ختم امامت بر علی بود.»(1)

بسیاری از قدمای این سلسله،  سنی مذهب بوده اند به تصریح خود شاه نعمت‌الله، سلسله مشایخ وی و خرقه او به شیخ احمد غزالی و حسن بصری می‌رسد، حال آن‌که تمامی مورخان و صاحبان تراجم و حتی خود متصوفه آنان را سنّی (اهل سنت و جماعت) می‌دانند. و این نشان دهنده این نکته می باشد که این فرقه صوفیه ریشه در اهل تسنن داشته نه شیعه.

2- صالح علیشاه در فقره ای دیگر می نویسد: « دیگران می گویند: بعد از غیبت دوازدهم دسترسی به بزرگان نیست.»

درصورتی که شیعیان در عصر غیبت کبری قائل می باشند که طبق روایات نقل شده در منابع حدیثی ما، نائبان عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) یعنی فقهاء و عالمان دینی می باشند. در روایتی نقل شده است که اسحاق بن یعقوب درباره تکلیف شیعیان در غیبت کبری از امام مهدی‌ (عجل الله تعالی فرجه) سؤال کرد و توقیع ذیل در پاسخ او صادر گردید: «… أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا  فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ-» (2) در پیشامدهایی‌که برای شما رخ‌می‌دهد، باید به راویان اخبار ما (علما) رجوع کنید، ایشان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدایم»

عالمان دینی، طبق روایت ذکر شده آن افرادی هستند که در عصر غیبت کبری، نائبان عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) می باشند و مردم موظفند در نیازهای دینی خویش در حیطه های مختلف به آنها رجوع نمایند، ولی در منابع دینی، هیچ گونه دلیلی بر اعتبار و جانشینی اقطاب صوفیه در عصر غیبت کبری وجود ندارد.

3- صالح علیشاه می گوید: « ما می گوییم از اول عالم تا مادامی که بشر می باشد، معلم دینی لازم است و برهان معلم اجازه است که بایستی دست به دست برسد.»

باید توجه داشت که اولاً دلیل روایی بر اعتبار چنین اجازه نامه هایی برای دست به دست کردن وجود نداشته و تنها جانشین امام معصوم در غیبت کبری فقهاء می باشند.

ثانیاً با دقت در اجازه نامه های اقطاب این فرقه مشخص می شود که بعضی از اقطاب این سلسله ها بعد از خود هیچ کس را به عنوان قطب بعد از خویش مشخص ننموده اند و به این خاطر بعد از او در این سلسله انشعاب هایی ایجاد شده که اعتبار سلسله های صوفیه را زیر سوال می برد.

به عنوان نمونه می توان گفت که پس از مرگ قطب سی ام، «ملا محمد جعفر قراگوزلو» (مجذوب علی‌شاه) که بعضی معتقدند پس از خود کسی را قطب قرار نداده است، در سال 1238ه.ق. حاج «زین العابدین شیروانی» ملقب به مست علی‌شاه بدون این که سندی دال بر قطبیت خود ارائه دهد، جانشین مجذوب علیشاه‌ شد. چنانچه کیوان قزوینی در کتاب کیوان نامه می‌نویسد: «آن سیاح شیروانی به غلط ادعای قطبیت کرد و بدون آن که خود مشروعیت داشته باشد، رحمت علی‌شاه را به عنوان قطب سی و دوم معرفی نمود.»(3)

در  فرقه صوفیه گنابادی انشعاب های مختلفی صورت گرفته است و این گفتار صالح علیشاه که بیان می کند که «اجازه است که بایستی دست به دست برسد» با این انشعاب های متعدد که در این فرقه صوفیه اتفاق افتاده،  نقض می شود  و اقطاب این فرقه در صورت صحت اصل وجود این اجازه نامه ها، از داشتن چنین اجازه نامه معتبری برخوردار نمی باشند.

در نتیجه باید گفت که تمام اقطاب این فرقه صوفیه شیعه نبوده و تعدادی از آنها از اهل سنت می باشد و در غیبت کبری فقط فقهاء شیعه به عنوان نائبان عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) بوده و دلیلی بر جانشینی اقطاب صوفیه در غیبت کبری وجود ندارد.

پی نوشت:

1- شاه نعمت‌الله ولی، رساله تحقیق الاسلام، متعلق به کتابخانه ملک، شماره 4262.

2- ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه – تهران، چاپ: دوم، 1395ق، ج‏2 ؛ ص484.

3- قزوینی، کیوان، کیوان نامه، ج2، ص108.

ادیان نت