فراماسونری

فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

یکی از جریان هایی که بهائیت با آن مرتبط بوده و بهائیان در آن حضور دارند جریان فراماسونری میباشد . فراماسونری جمعیتی کاملاً سری و دارای تشکیلات منظم جهانی است.

تشکیلات فراماسونری آنگونه که در انگلستان و پس از آن در فرانسه و آمریکا وآلمان در قرن هجدهم و پس از آن پدید آمد به سازمان مخوف ،پیچیده و بسیار ذی‌نفوذی مبدل شد که از طریق اعمال نفوذ های مخفیانه خواسته ها اراده و منافع لایه های مختلف طبقات سرمایه دار عصر جدید را پیش می‌برد.

این سازمان اسرارآمیز با تشکیل لایه های متعدد در جذب نخبگان و دولتمردان کشورهای مختلف و پرورش فکری آنها اقدام می نماید و با استفاده از نفوذ آنها در ارکان اجتماعی و حکومتی پنجه های قدرت و نفوذ خود را در حاکمیت کشورها فرو برده و استعمار را در نیل به اهدافش یاری می نماید.

فراماسونری  دارای پیوند های نزدیک با صهیونیسم و در واقع بازویی سازمانیِ سرمایه سالاری جهانی یهود است که با استفاده از شبکه های فعال پیچیده، پر قدرت و مرموز فراماسونری، اندیشه حکومت بر جهان را در سر می‌پروراند.

تعلیمات بهائیت نیز انطباق زیادی با تعلیمات فراماسونری دارد که از جمله آنها می‌توان به جدایی دین از سیاست، تسامح و تساهل، تشکیل حکومت واحد جهانی، تطابق دین با عقل جزئی اشاره کرد .

آشنایی و پیوند بهائیان با فراماسونری

آشنایی  آنها (بهائیان )با افکار و تحرکات اعضای محفل فرهنگیِ مانِکجی هاتَریا (رئیس سازمان اطلاعاتی بریتانیا در هند و ایران و بنیانگذار واقعی اولین سازمان فراماسونری در ایران) نظیر شاهزاده جلال الدین میرزا، آخوند زاده ،میرزا ملکم خان، میرزا حسین سپهسالارو… تغییراتی در روش فکری ایشان (یعنی بهائیان  )به وجود آورد و آنها با افکار ماسونی و لیبرالی آشنا شدند.

سپس با تدوین کتاب تاریخ جدیدکه  صورت اصلاح شده تاریخ قدیم بابیان بود واژه های تند بر ضد شاه قاجار و برخی عوامل حکومت را حذف یا تعدیل نموده و در عوض هم صدا با امثال آخوندوف حملات پیشین خود به روحانیت را شدت بخشیدند و با استفاده از روش ملکم و آخوندزاده دست به تعریف رساله های جدیدی مانند مقاله سیاح زدند.

بر اساس تحقیقات تاریخی مانکجی هاتریا در سالهای ۱۸۵۴ – ۱۸۹۰ با سران بابی و از جمله با شخص میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) ارتباط نزدیک داشته است .

همچنین مطابق گزارش رکن‌الدوله به امین السلطان در سال ۱۳۰۸ق ملکم خان درعکا بابهاء دیدار و مذاکره داشته است .

عباس افندی نیز بعدها طی نوشته‌ای تلویحا از زحمات ملکم تقدیر و از اینکه دوستانش حق او را پاس نداشتند اظهار تاسف می کند.

از سوی دیگر سفر کاملا برنامه ریزی شده سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ عباس افندی به اروپا و آمریکا که با تبلیغات فراوان از سوی متنفذ ترین محافل سیاسی مطبوعاتی دنیای غرب به همراه بود نشانی آشکار از این پیوند عمیق و همکاری میان سران فرقه بهایی و کانون های مختلف فراماسونری در اروپا و آمریکاست که به عنوان نقطه عطف در تاریخ این فرقه از آن یاد می شود.

 در طول این سفر کوشش می شد تا وی به عنوان نماد پیدایش مذهب جدید انسانی و آرمان فراماسونری یاد شود.

بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباس افندی (عبدالبها )در آن حضور می‌یافت ثابت می‌کند که کارگردان اصلی این نمایش (انجمن جهانی تئوسوفیستی ) یکی از محافل عالی فراماسونری غرب بود. او به ویژه در آمریکا در مجامع متعدد فراماسونری حضور یافت و سخنرانی کرد.

بهائیان در تشکیلات ماسونی

اصولاً در میان نخبگان فراماسونری ایران درصد بالایی از بهائیان وجود دارند افرادی همچون علی قلی نبیل الدوله ، ذبیح الله قربان امیرعباس هویدا و پری اباصلتی از این دسته آمد.

در فعالیت تروریستی دوران مشروطه نیز که توسط مجامع مخفی طراحی می گردید افرادی نظیر سردار محیی، احسان الله خان دوستدار، اسدالله خان ابوالفتح زاده، ابراهیم خان منشی زاده و محمد نظر خان مشکات الممالک، نقش اساسی داشتند که بسیاری از اعضای آن بابی و بهائی بودند و پس از تأسیس سازمان ماسونیِ لژ بیداری ایران در پیرامون آن مجتمع شدند.

فعالیت ها و اقدامات چنین افرادی که کاملاً در راستای اهداف استعمار طراحی و برنامه ریزی می شد یکی از عمده‌ترین عوامل انحراف مشروطیت به شمار می رود.

در دوران پهلوی نیز بهاییان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست ،نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاست های استعماری داشتند. بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متولیانِ پست های حساس و کلیدی کشور بهایی بودند .

در سالهای نهضت ملی شدن نفت شاهد تشکیل لژِهمایون در ایران هستیم که یکی از کارکردهای اصلی آن مقابله با نهضت ضد استعماری نفت و جاسوسی برای انگلیس بود یکی از اعضای این لژ دکتر ذبیح قربان از اعضای فرقه بهائیت بود که نفوذ فراوانی در شیراز داشت.

او رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز و عضو موسس لژ دیگری به نام حافظ نیز بود.

در سال ۱۳۴۱ تعداد ماسون های آمریکایی به حدی رسید که لژ محلی آمریکا درصدد ایجاد لژی در ایران بر آمده و چندی بعد ریاست این لژ آمریکایی به یکی از فراماسون های بهایی که دارای مقام ژنرال ماسونی درجه ۳۳ بود به نام علیقلی خان نبیل الدوله واگذار گردید.

رژیم پهلوی فرصتی برای  بهائیان ماسونی:

در مدت ۳۷ سال سلطنت محمدرضا پهلوی در سراسر کشور جولانگاه محافل و ماموران بهایی ماسونی گردید .

اکثر کسانی که در این مدت به عنوان نخست وزیر انتخاب شدند یا از استادان و اعضای بلندپایه لژهای فراماسونری بودند یا از دست نشاندگان و ماموران یهود و ماسون.

به عنوان نمونه امیرعباس هویدا که از نخست وزیران معروف دوران سلطنت پهلوی به شمار میرفت از نوادگان میرزا یعقوب یهودی و از بهاییان مشهور بود که در دهه ۱۳۲۰ وارد شبکه تار عنکبوتی سیاسیون متمایل به انگلستان شد و از فعالان و اعضای بلندپایه فراماسونری ایران گردید.

 در دوران ۱۳ ساله( از بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۵۶) نخست وزیری خویش خدمات زیادی را در راستای تحقق اهداف شوم صهیونیست و  استعمارگران انجام داد.

در این دوران پیوند های نهان و عیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و صهیونیسم جهانی به  مستحکم ترین شکل خود رسید.

بسیاری از دولتمردان کابینه هویدا نیز عضو لوژهای مختلف فراماسونری بودند چنانچه در گزارش دیگر ساواک در تاریخ ۸/۲/۱۳۵۲ اسامی وزرای کابینه هویدا وعضویت آنان در لژهای این سازمان مخوف و وابسته به انگلیس و اسرائیل به شرح زیر اعلام می شود :

امیر عباس هویدا لژتهران ،محمود قوام صدری وزیر مشاور ،نصیر عصار معاون نخست وزیر لژِ ژاندراک، حسن زاهدی وزیر کشور لژ اهواز، منوچهر پرتو وزیر دادگستری لژکوروش، مجید رهنما وزیر علوم و آموزش عالی لژ تهران، فتح الله ستوده وزیر پست و تلگراف و تلفن لژ ژاندراک، ایرج وحیدی وزیر کشاورزی لژ خیام، جواد منصور وزیر اطلاعات لژ کوروش، هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد لژ خیام .

بدین ترتیب فرقه ضاله بهائیت در ارتباط با سازمان های فراماسونری خدمات شایانی به صهیونیست و استعمارگران و خیانت های جبران ناپذیری به ملت ایران و اسلام و فرهنگ اسلامی این سرزمین کردند.

تهیه وتنظیم: سجادجمشیدی