فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران:

دولتمردان قاجار، برخورد کننده با جریان بابیت، یا زمینه ساز پیشرفت آنها

این تصور که دولت قاجار به دلیل سرکوب بابیان جلوی پیشرفت بابیت را گرفت، شاید چندان صحیح نباشد. چرا که بعلاوه حمایت های درونی برخی عناصر حکومتی از این جریان، بابیت به ابزار تسویه های سیاسی درون حکومتی تبدیل شد و دامن زدن به آن، موجب گسترش بابی گری در کشور گردید.

هرچند حکومت قاجار به عنوان سرکوب‌گر جریان بابیت شناخته می شود، اما افرادی در همین حکومت نیز خواسته یا ناخواسته به گسترش جریان بابی گری کمک کرده اند!

علی محمد شیرازی که تحت تأثیر مسلک شیخیه قرار گرفت و با سوءاستفاده از تفکرات باطل مسلک شیخیه ادعای بابیت خود را مطرح کرد، در ابتدای کار و پس از دستگیری توسط حاکم فارس از تمامی ادعاهای خود برگشت و در مسجد شیراز به انکار خود، پیروان و ادعاهایش پرداخت: «…حضرت باب روی به جمعیت کرده، فرمودند: لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا منکر نبوت حضرت رسول بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا منکر انبیای الهی بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار بداند.»(1)

این اظهار پشیمانی زود هنگام علی محمد باب، به اعتراف منابع بهائی موجب شد تا بسیاری از پیروانش از او روی گردان شوند: «وصول این توقیع منیع که امتحانی شدید برای اهل ایمان بود، اثرات عجیبی در مؤمنین ایجاد کرد، بعضی در این امتحان لغزیدند و گفتند چطور شد که سید باب به وعده خود وفا نکرد؟»(2)

اما شاید یکی از عواملی که موجب شد پس از تکذیب جریان بابیت توسط پیشوایش، در برخی مناطق کشور گسترش یابد، نقش دولتمردان قاجار در پیشرفت جریان بابیت است. به عبارتی می توان گفت برخی از دولتمردان در زمان قاجار نقش مهمی در تثبیت و گسترش این جریان بازی کرده اند.

علی محمد باب
علی محمد باب

علی اصغر شمیم، استاد تاریخ، مترجم، نویسنده و مورخ ایرانی در این رابطه می نویسد: «موضوع (علی محمد) باب در آغاز امر بیش از یک داعبه مذهبی نبود ولی توجه زیاد زمامداران آن عصر به آن امر و به خصوص حمایت معتمدالدوله از باب، آن را به صورت یک مسئله سیاسی و اجتماعی قابل ملاحظه درآورد… و کم کم آن مسئله دست آویزی برای اغراض شخصی و مقاصد سیاسی درباریان و حکام ولایت شد و بازار اتهام به کفر و زندقه رواج یافت… درباریان فاسدالعقیده و اطرافیان طمّاع و مغرض و احتمالاً بیگانه پرست ناصرالدین شاه، آن امر را وسیله اجرای مقاصد سوء خود و از کار انداختن مردم وطن پرست قرار دادند.»(3)

از این رو مقامات عالی رتبه ای که در این رابطه نقش داشتند را می توان به افرادی نظیر منوچهرخان معتمدالدوله گرجی (حاکم اصفهان)، میرزا آقاسی صدر اعظم و میرزا آقاخان نوری صدر اعظم اشاره کرد. مقامات دون پایه ای هم حتماً هستند که خواسته یا ناخواسته به رواج بابیگری در کشور دامن زدند و احتمالاً اسمی از آن ها در تاریخ برده نشده است.

در نتیجه این تصور که دولت قاجار به دلیل سرکوب بابیان جلوی پیشرفت بابیت را گرفت، شاید چندان صحیح نباشد. چرا که بعلاوه حمایت های درونی برخی عناصر حکومتی از این جریان، بابیت به ابزار تسویه های سیاسی درون حکومتی تبدیل شد و دامن زدن به آن، موجب گسترش بابیگری در کشور گردید.

لذا مقامات و صاحبان فکر و قلم هم امروزه باید مراقب باشند که ضمن روشنگری در خصوص عقاید باطل و خیانت های بهائیت به اسلام و ایران و مقابله با نفوذ این جریان، گرفتار بازی تکراری این فرقه نشوند و خواسته یا ناخواسته به تبلیغ و گسترش آن کمک نکنند! فرقه ای که تمام تلاشش، مطرح شدن به هر قیمتی است.

پی‌نوشت:

1- اشراق خاوری، مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، بی‌تا، ص 132.

2- همان، ص 135.

3- علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران: انتشارات علمی، 1371 ش، ص 152.