عرفان ثابتی

فرقه پژوهی برداشت از بهائیت در ایران

عرفان ثابتی بهائی فعال در رسانه های معاند  به بهانه ممنوعیت اعلام عضویت در تشکیلات برانداز بهائیت در ایران، بهائیان را بزرگترین کنشگران سیاسی در کشور خواند! اما چگونه کسی که وام دار پیشوایان دروغین و دروغگوی بهائیت است، می تواند جامعه ایران را دروغگو و بهائیان را ساختارشکن معرفی کند؟! و حتی بر خلاف دستور پیشوایان بهائی به کنشگری سیاسی اش افتخار کند؟!

عرفان ثابتی که خود وام دار پیشوایان دروغین و دروغگوی بهائیت است، دروغ را نهادینه شده در فرهنگ ایرانی معرفی و اعلام عقیده را بزرگترین کنش سیاسی بهائیان دانست! کنش سیاسی و نافرمانی از حکومت که پیشوایان بهائی بر ممنوعیت آن تأکید کرده اند!

عرفان ثابتی مبلّغ و شخصیت رسانه ای تشکیلات بهائیت در یک برنامه تلویزیونی، دروغ را در جامعه ایران نهادینه شده معرفی و بزرگترین کُنش سیاسی در کشورمان را راست گوئی معرفی کرد؛ آنجا که به نقل از فیلسوف یهودی گفت: «هانا آرنت می گوید در جامعه ای که دروغ (در آن) نهادینه شده باشد، بزرگترین کُنش سیاسی دروغ نگفتن، راست گوئی و ایستادن بر حقیقت است.»(1)

اما در پاسخ به این مبلّغ تشکیلات بهائیت می گوییم:

اول: آقای عرفان ثابتی، شما که به عنوان یک بهائی، وام دار بزرگترین دروغگوها هستید چرا تهمت دروغگویی را به جامعه ایرانی می زنید؟! مگر این پیشوایان بابی بهائی (علی محمد باب) نبودند که به اعتراف خودتان با خوردن یک سیلی تمام عقایدشان را منکر شدند؟!(2) مگر این پیشوایان شما (علی محمد باب) نبودند که با خوردن چند چوب فلک توبه نامه کتبی نوشتند؟!(3) مگر این پیشوایان شما (بهاء و عبدالبهاء) نبودند که تا آخر عمر برای آنکه با کمترین محدودیتی مواجه نگردند، خود را مسلمان جا می زدند؟!(4) مگر این پیشوایان دین ساز بهائی شما نبودند که برای اثبات مسلمانی خود، با آنکه نماز اسلامی را منسوخ و به جماعت را باطل می دانستند، در نماز جماعت مسلمانان حضور می یافتند و حتی گاهی به امامت جماعت می ایستادند؟!(5)

با این همه، چگونه خود را راسخ در عقیده و جامعه ایرانی را دروغگو معرفی می کنید؟! آیا بهتر نبود می گفتید بزرگترین کُنش سیاسی اعتقادی در بهائیت، راستگویی و بیان صادقانه عقیده است؟!

دوم: چگونه به کُنش گری و ایستادگی خود در مقابل جمهوری اسلامی (برای آنچه ابراز عقیده می خوانید) می بالید، اما در عین حال خود را تابع حاکمیت ها و به دور از سیاست و سیاسی گری معرفی می کنید؟!

مگر شما خود را پیرو مسلکی نمی دانید که اعتراض به حاکمین و حتی گفتگوی سیاسی را ممنوع می داند؟! تا جایی که عبدالبهاء گفته است: «هر نفسی بخواهد در نزد احباء ذکری از امور حکومت و دولت نماید که فلان چنین گفته و فلان چنین کرده آن شخص که از احبای الهی است باید در جواب گوید ما را تعلّق به این امور نه، ما رعیت شهریاری هستیم و در تحت حمایت اعلیحضرت پادشاهی. صلاح و مصلحت خویش خسروان دانند و بس …. علی الخصوص که بنصّ قاطع الهی ممنوع از مداخله و محاوره در امور حکومتیم.»(6)

یا آنجا که پیشوایانتان قدرت را موهبت الهی به حاکمان دانسته و عمل بر خلاف نظر آنان را از هیچکس و با هیچ توجیهی جایز ندانسته اند: «ابدا در امور دنیا و ما یتعلق بها و رؤسای ظاهره آن تکلم جائز نه، حقّ جلّ و عزّ مملکت ظاهره را به ملوک عنایت فرموده، بر احدی جائز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد…»(7)

با این حال چگونه به ابراز و تبلیغ تشکیلات برانداز بهائیت در ایران، لقب کُنشگری و فعل سیاسی می دهید و به آن می بالید؟! از همه بدتر چگونه علّت این کنشگری را ممنوعیت کتمان عقیده در مسلک تان می دانید؟! مسلکی که اساسش بر تقیه و کتمان عقیده بنا شده است! کتمان عقیده های نابجایی که حتی موجب تردید پیروانش شده است!(8)

پی‌نوشت:

1- مصاحبه تصویری عرفان ثابتی با رسانه ای برانداز.

2- ر.ک: اشراق خاوری، مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، بی‌تا، ص 132.

3- ر.ک: ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، چاپ ترکستان: بی‌نا، بی‌تا، ص 205-204.

4- ر.ک: شوقی افندی، قرن بدیع، کانادا (انتاریو): مؤسسه معارف بهائی، ترجمه نصرالله مودت، 149 بدیع، ج 3، ص 318.

5- ر.ک: اشراق خاوری، رحیق مختوم، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 131 بدیع، ج 2، ص 171.

6- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخه الکترونیکی، صص 336-335.

7- همان، ص 333.

8- ر.ک: اشراق خاوری، مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، بی‌تا، ص 135.