سوگيری‌ها و خطاهای شناختي و گرایش به عرفان‌های کاذب

محمدحسین قدیری| ما در مسیر زندگی هنگام تصمیم‌گیری و گزینش، به دلایلی که در ادامه بیان خواهد شد، اطلاعات را پردازش نمی‌کنیم و مزایا و معایب یا سودها و زیان‌های آن‌ها را بررسی نمی‌کنیم. مهم‌ترین میان‌برها، آسان‌یاب‌ها و آسان‌گیرهای ‌ذهنی که سبب سوگیری و خطا‌های شناختی و در نتیجه گرایش به جنبش‌های معنوی نوپدید و عرفان‌های کاذب می‌شوند، عبارتند از:

۱. قاعده‌ همانندی در گرایش به عرفان‌های کاذب

ما در مقابل اطلاعات انبوهی که روزانه در عصر توسعه و ارتباطات دریافت می‌کنیم، منفعل نیستیم، بلکه آن‌ها را از صافی «شناخت‌های اجتماعی» عبور می‌دهیم و سازمان‌دهی می‌کنیم. به این فیلترها «طرح‌های‌ذهنی» می‌گویند. طرح‌های ذهنی شامل تجربیات گذشته و مجموعه‌ای از اطلاعات به هم‌تنیده در مفاهیم مختلف است[1].

یکی از میان‌برهای ذهنی افراد که سبب سوگیری و خطای شناختی در گرایش به عرفان‌های کاذب یا جنبش‌های نوپدید می‌شود، «قاعده‌ی همانندی» است. ممکن است دو تفکر سِحری؛ شباهت و سرایت، منجر به گرایش به عرفان‌های کاذب شوند. در تفکر سحری شباهت، فرد گمان می‌کند که اگر دو چیز با هم شباهت داشته باشند، آثار یکی به دیگری سرایت می‌کند، ولی در تفکر سحری سرایت، گمان می‌کند که اگر دو چیز با هم مرتبط باشند، آثار یکی به دیگری سرایت می‌کند[2].

برخی از عرفان‌های کاذب و نوظهور، از عرفان ناب اسلامی منحرف شده‌اند و برخی از آن‌ها، مفاهیم مشترک زیادی با اسلام ناب دارند و برای جذب افراد، ابتدا از تبلیغ و تأکید بر این مفاهیم مشترک و همانند کمک می‌گیرند و لابه‌لای این مفاهیم مشترک، به تدریج افکار التقاطی و انحرافیشان را نیز تزریق می‌کنند. مشابهت زیاد‌ یک گروه با تصور قالبی و ذهنیِ فرد مسلمان از عرفان مثبت، سبب گرایش به آن گروه یا حلقه می‌شود تا جایی که فردی که کارشناس دین نیست و از راهنمایی افراد خبره بی‌بهره است، تصور می‌کند، «رابطه‌ی این همانی» بین این عرفان‌ها و عرفان اسلامی‌ وجود دارد. از آن جایی که تصور قالب، متکی به تجربیات و شبکه‌ی اطلاعات محدود فرد غیر متخصص است، گزینش درستی صورت نمی‌گیرد.

هم‌سویی ظاهری تعالیم رام‌الله، سای بابا، عرفان حلقه‌ با دین اسلام و استفاده از آیات و روایات اسلامی و تفسیر به رأی، نوعی همانندسازی با تعالیم اسلامی است که تشخیصش برای افراد عادی سخت است. هم‌چنین[3] اشو با شعارهاى هم‌سو با غریزه و فطرت وارد شده و در بین سخنانش، افکار انحرافی را القا می‌کند. او مى‌گوید: انسان باید آزاد باشد. هیچ ممنوعیتى نباید باشد. بر خودت سخت مگیر. خدا همه جا هست و در همه هست. تو نیز خدایى. به گذشته فکر نکنید. هرگز احساس پشیمانى نکنید. خوش باشید. احساس گناه نکنید[4]. برخی از جنبش‌های معنوی برای این‌که مریدان زیادی پیدا کنند، تلاش می‌کنند در عرفان خود از همه‌ی ادیان و عرفان‌های دیگر، سخنان و آموزه‌هایی وارد کنند، این امر در آثار اوشو مشهود است، به عنوان نمونه، او برای به دام انداختن مسلمانان، از عرفان اسلامی هم تاحدودی تأثیر پذیرفته است[5].

۲. عقاید خرافی[6] در گرایش به عرفان‌های کاذب

خرافه در لغت به معنای سخن یاوه، بیهوده و بی اساس[7] است و در روان‌شناسی به باورهای غیرمنطقی به سحر، جادو و بخت و اقبال و ترس مفرط از ناشناخته‌ها می‌گویند. تقویت مسائل تصادفی مکرر، می‌تواند سبب عادت و رفتار خرافی شود[8]. مردم در بسیاری از موارد به ‌جای تحلیل اطلاعات، تحقیق و مشورت، از خرافات متداول در فرهنگ و عرف، که به نوعی میان‌بر ذهنی است، استفاده می‌کنند. بنابراین باورهای خرافی در بسیاری از موارد مجموعه‌ای از خطاهای شناختی است، که هیچ مبنای عقلی و شرعی ندارند.

به طور کلی، خرافات ریشه در اشتباه در ادراک و قضاوت، فشارهای اجتماعی، یادگیری (شرطی‌سازی، تقویت و تشویق، تقلید)، شخصیت و اختلالات روانی (هذیان، وسواس)، عملیات روانی دشمن و… دارد. در بسیاری از مناطق و فرهنگ‌ها خرافات به دلیل جهل، حیرت، ترس و اضطراب، ندانستن علت برخی رویدادها و ذهن‌خوانی و راحت‌طلبی، تعصب‌ها، سکوت تأییدگونه‌ی افراد آگاه، دروغ‌پردازی، شایعه، پیروی کورکورانه از الگوها و بزرگان خود، اجبار و عملیات روانی دشمنان و ترغیب و تهدید و مغالطه‌ی افراد سودجو مانند جادوگر، رمال و… به وجود می‌آیند.

تمسک به خرافات می‌تواند به طور موقتی سبب کاهش اضطراب شود، البته برخی از خرافات هم اضطراب را افزایش می‌دهند. کتاب کلثوم ننه، نوشته‌ی عالم برجسته‌ی شیعه، در کنار تبلیغ دین، در قالبی طنز برای مقابله با خرافات و باورهای غیر منطقی زنان است. در این کتاب باور نادرست به جادوگر، رمال، دعانویس و… مورد نقد قرار گرفته است.

برخی عقاید خرافی منجر به گرایش به جنبش‌ها و عرفان‌های نوظهور می‌شوند. به عنوان نمونه، بسیاری از افراد گمان می‌کنند هر فردی یک هم‌زاد[9] دارد و او می‌تواند عامل موفقیت، بیماری و یا شکست‌ ‌شود. به همین دلیل از مدعیان رمال، دعانویس، جن‌گیر و عارف تقلبی برای رسیدن به خواسته‌ها و دفع ضرر‌ها کمک می‌گیرند؛ خرافات و باورهای غلط نیز رابطه‌ی هم‌افزایی دارند و سبب رشد جهل و افکار مزاحم و وسواسی می‌شوند. مثلاً خانمی نذر کرده بود که بیماری پدرش خوب شود تا حجابش را رعایت کند، وضع پدرش بدتر شد و او عمداً حجاب را کنار گذاشت[10].

نمونه: مدت هشت سالی که به عنوان مشاور، تلفنی، مکاتبه‌ای و یا ایمیلی در برخی از مراکز از جمله مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی مشغول فعالیت بودم، تقریباً هر ماه با خانم‌های زیادی مواجه می‌شدم که در دام برخی از جنبش‌های معنوی کاذب افتاده‌اند. به عنوان نمونه عده‌ی زیادی به خاطر اختلافات شدید خانوادگی، ترس از بسته شدن بخت دخترانشان (که اغلب تحصیلات بالایی دارند و سن ازدواجشان به تأخیر افتاده یا خواستگارانشان را از دست می‌دهند و…) به خواندن افراطی کتاب‌های زیادی در این‌باره اقدام کرده ‌بودند.

آن‌ها در منبع مهار و اسنادش (نسبت دادن علل و چرایی رفتار) دچار اشتباه می‌شوند، به طوری‌که بدون این‌که عوامل و اسباب طبیعی را در نظر بگیرند، ریشه‌ی همه‌ی مشکلات را به امور ماورایی سحر و جادو و بخت‌بستن و چشم زخم نسبت می‌دهند و برای رفع گرفتاریشان به مدعیانی جن‌گیر، پیش‌گو، طالع بین، رمال و دعانویس بی سواد و… رجوع می‌کنند. کار به جایی می‌رسد که یک فرد تحصیل‌کرده می‌پذیرد که مردی دور ناف یا روی ران او دعای ابطال سحر و بخت‌گشایی بنویسد یا برای با برکت شدن زندگی زناشویی یا گشوده شدن بختش با مرشد شیادی که ظاهری عرفانی برای خود درست کرده است، رابطه‌ی جنسی داشته باشد.

۳. تفکر بیش از حد به یک موضوع و گرایش به عرفان‌های کاذب

تفکر وسواس‌گونه و بیش از حد به یک موضوع، نوعی میان‌بر ذهنی است که سبب خطای شناختی می‌شود و ما را از کل بازمی‌دارد. افراد وسواسی، کم هوش و با هوش‌بالا و… بیش‌تر زمینه‌ی این تفکر را دارند. به این نمونه‌ی عینی دقت کنید: برخی از افراد متدین آن قدر غرق در خیال و تفکر درباره‌ی راه‌های رسیدن محضر امام زمان (عج) می‌شوند که وظایف خود را فراموش می‌کنند. عطش رسیدن به وصال تا جایی می‌رسد که مانند افراد غریق، برای رسیدن به آرامش و رهایی، دست به هر خاشاکی می‌زنند و در این راه گرفتار شیادان و مدعیان مهدویت می‌شوند.

افرادی با سوءاستفاده از علاقه‌ی شدید مردم به امام زمان(عج)، با فهرست کردن برخی از نشانه‌های ظهور و تحریف و تطبیق آن بر خود، ادعا کرده بودند که سید حسنی هستند. عشق به دیدار امام، مانع ژرف‌اندیشی برخی افراد پاک ولی ساده شده بود، از این‌رو گرفتار دام این مدعیان شده بودند. وقتی از این مردم سؤال می‌شد که چرا فریب خوردید می‌گفتند: یک عمر اشتیاق دیدن امام زمان(عج) را در خواب و بیداری داشتیم، با مواجه شدن با این نشانه‌های ساختگی، فکرکردیم به آرزوی خود رسیده‌ایم[11].

4. تفکر درباره‌ی عکس واقعیت در گرایش به عرفان‌های کاذب

این خطای شناختی را در قالب یک نمونه‌ی مستند بالینی که مشتی از خروار است، بیان می‌کنم: خانمی که فرزندش تحت معالجه‌‌ی پزشکی بود، با توصیه‌ی برخی از خویشاوندان دلسوز برای سلامت فرزندش از دعانویس شیادی دعا گرفت. دعانویس به او گفت که این دعا را هرگز نباید باز کنی وگرنه برای فرزندت اتفاق ناگواری می‌افتد. بعد از مدتی فردی این دعا را باز کرد و فرزند او هم دچار بیماری سختی شد.

این خانم فکر ‌کرد علت بیماری فرزندش، باز کردن دعا بوده است، بنابراین این دفعه با اعتقاد بیش‌تری پیش دعانویس رفت، در حالی‌که همه‌ی ما انسان‌ها در معرض خطرات طبیعی، بیماری، تصادف و… هستیم.

۵. فکر همه یا هیچ در گرایش به عرفان‌های کاذب

در این خطای شناختی فرد، یک رفتار، فکر، پدیده یا موضوع را کلاً سفید یا سیاه می‌بیند. از نظر او هر چیز کم‌تر از کامل، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار، یک فعالیت و یا یک امتیاز، آن‌ها را از مزایای کل آن امر محروم می‌کند؛ «من نباید مرتکب گناه می‌شدم، حالا که فلان گناه کبیره را انجام دادم، دیگر فرقی نمی‌کند، آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی».

بنابراین به طور گرایش ناهشیار، برای رسیدن به لذت‌های بیش‌تر حاصل از گناه، به عرفان‌های کاذب رو می‌آورد تا به نوعی بعد معنویت‌گرای خود را جواب دهد و از سویی هم دستش برای گناه باز باشد. یا می‌گوید: «همه‌ی اساتید عرفان اسلامی باید معصوم باشند، چون فلان استاد عرفان دچار اشتباه و یا گناه شده است، پس همه‌ی عرفای اسلام مشکل دارند». یا «من باید با این همه نماز شب یا دعایی که می‌خواندم، به مکاشفه، طی الارض، حاجتم و… می‌رسیدم، حالا که نرسیدم، پس مشخص است که مسیر من درست نبوده است».

مسئول شبکه‌ی ماهواره‌ای نجات برای فریب دیگران می‌گوید: من مسلمان بودم و بیش از بیست سال، کتاب دعا، زیارت، نماز شب و نمازم ترک نشد، اما هیچ جوابی نگرفتم، وقتی مسیحی شدم، به همه‌ی خواسته‌های خودم رسیدم و الان شفا هم می‌دهم. وی کتابی به نام شفای بیماران[12] نوشته است و در برخی از برنامه‌های ساختگی‌اش کلیپ‌های شفا دادنش به امر حضرت مسیح را نمایش می‌دهد. او برای منحرف کردن مسلمانان از هیچ دروغی پروایی ندارد[13] و ادعا دارد که در ایران مردم با زور اسلحه نماز می‌خوانند[14].

ادعای مسلمان بودن او ترفندی روان‌شناختی برای تغییر نگرش‌هاست. با توجه به همین تکنیک است که معتادان راغب‌ هستند با فردی همکاری کنند که خودش اعتیاد و سختی‌های مشابه را تجربه کرده باشد.

نمونه: در مشاوره‌، با افراد وسواسی یا خانم‌های مجردی مواجه می‌شویم که برای رسیدن به آرزوها یا خواسته‌های خود، به شکل افراطی، دعا می‌کردند و بعد از مدتی که به خواسته‌شان نرسیدند، از اصل دین و عبادت صرفه‌نظر کردند و به سوی عرفان‌های کاذبی رفتند که ادعا می‌کردند، زود خواسته‌ی آن‌ها را برآورده می‌کنند. کتاب‌هایی که درباره‌ی عارف شدن در کم‌ترین زمان نوشته شده است، تله‌ای است که بسیاری از این افراد را در خود می‌اندازد.

۶. تعمیم مبالغه‌آمیز در گرایش به عرفان‌های کاذب

افرادی که دارای این نوع تفکر هستند، تحت تأثیر یک حادثه‌ی مثبت قرار می‌گیرند و در پرتو آن، همه‌ی واقعیت‌ها را مثبت ارزیابی می‌کنند. این عدم توانایی در دیدن همه‌ی بخش‌ها، عاملی است که ذهن را محدود و درگیر می‌کند.

در روان‌شناسی و علوم شناختی، خطای هاله‌ای (اثر هاله‌ای[15]) به نوعی خطا در شناخت و تصمیم‌گیری گفته می‌شود که باعث می‌شود ادراک از یک چیز بر ادراک از چیزهای دیگر مربوط به آن تأثیر گذارد. هم‌چنین خطای هاله‌ تحت تأثیر ذهنیت قبلی قضاوت‌کننده شکل می‌گیرد و می‌تواند از حقیقت و انصاف به دور باشد.

به عنوان مثال وقتی معلمی از دانش‌آموزی، ذهنیتی منفی به عنوان یک فرد تنبل دارد، در برخوردهای بعدی نیز ممکن است این پیش‌داوری بر قضاوت او تأثیر بگذارد. از این رو همیشه به معلمان توصیه می‌شود، در هنگام تصحیح ورقه‌های امتحانی، به اسامی دانش‌آموزان نگاه نکنند تا ذهنیت‌های قبلی بر نحوه‌ی قضاوت آن‌ها تاثیر نگذارد. تأثیر خطای هاله‌ای می‌تواند در قضاوت کننده بسته به تصویر ذهنی قبلی، مثبت یا منفی باشد[16].

فردی که  اختلال اضطرابی داشته و در جلسات یوگا، مدیتیشن و مراقبه یا هیپنوتیزم شرکت کرده ‌است و در کنار تکنیک‌های روان درمانی یا دارو درمانی و دارونماها (پلاسیبو) به آرامش نسبی رسیده است، با القائات پنهان مربیان یا خطاشناختی خود، این خواص مثبت را به کل آموزه‌های مکتب عرفانی یوگا و یا بودا نسبت می‌دهد.

هم‌چنین کسی که تحت تأثیر القائات استاد هیپنوتیزم به خواب مصنوعی رفته است، برای او قدرت، شأن و مراتب ماورایی تصور می‌کند، یا فردی که علاقه به خواندن رمان دارد و داستان‌های جذاب پائلو کوئلیو را می‌خواند و لذت می‌برد، همه‌ی گفته‌های او را مثبت ارزیابی می‌کند.

نمونه‌ی عینی: خانم پزشکی می‌گفت: یکی از پزشکان برجسته، سخنان عرفانی و جذابی می‌زد. من که گرایش معنوی زیادی داشتم، در جلسات او شرکت کردم. شوهرم نیز پزشک بود، تنها مشکل من با او در نماز نخواندن او خلاصه می‌شد. برای جذب او به دین، او را به جلسات این استاد دعوت کردم. ما که او را حاذق‌ترین پزشک می‌دیدیم، جذب سخنان و آموزه‌های عرفانی، گیرا و دل‌نشین او که هنوز نشنیده بودیم، شدیم.

بعد از چند ماه متوجه انحرافات فکری و عملی او شدم. در عرفانی که او آموزش می‌داد خبری از شریعت نبود. در ارتباط با جنس مخالف قائل به تسامح بود و انحرافات جنسی داشت. خواستم مانع حضور شوهر و فرزندم که دانشجوی پزشکی بود، در جلسه‌اش شوم، ولی او با نفوذی که پیدا کرده بود، به شوهرم دستور داد که برای رشد عرفانی باید از من جدا شود[17].

۷. روش‌های غیرعلمی در گرایش به عرفان‌های کاذب

اگرچه ما در زندگی روزمره گرایش زیادی برای به کارگیری اشعار، ضرب المثل‌ها، افسانه‌ها، رؤیاها، تجارب شخصی و… برای شناخت حقایق داریم، ولی دانشمندان علم روش تحقیق به ما هشدار می‌دهند که برای کشف حقایق و علل، تبیین، تحلیل و پیش‌بینی رویدادهای مختلف، در دام این شیوه‌های غیر علمی نیفتیم.

تکیه کردن به افسانه‌ها، ضرب‌المثل‌های رایج، حکم‌های کلی، ادبیات، شرح‌حال‌ها، تجارب شخصی، مکاشفه و رؤیا‌ها به عنوان روش معتبر، بدون مؤیدها و قرینه‌های محکم و یقینی، عامل مهمی در خطاهای شناختی است[18]. این خطا‌ها گاهی با تسامح، جهل و هوسرانی، زمانی با مغالطه‌ و شواهد متعدد ساختگی افراد سودجو و هوسران و گاهی هم با برداشت‌های سطحی و غیرجامع‌نگر و… نقش تسهیل‌کننده، تسریع‌کننده و یا تثبیت کننده در گرایش به عرفان‌های کاذب دارند. برای نمونه به برخی از این موارد اشاره می‌کنیم:

الف) ضرب‌المثل: «دل باید پاک باشه»[19]، با این ضرب‌المثل و شعار که نفس راحت طلب هم آن را هم‌ساز خود می‌بیند، بین ابعاد دین (طریقت و شریعت و حقیقت) جدایی ایجاد می‌کنند و با حذف مناسک و احکام شرعی از دین، اباحه‌گر و شریعت‌گریز می‌شوند. بعد از آن راه برای حضور در عرفان‌های کاذب مانند اشو، کوئلیو و… که در اباحه‌گری و شریعت‌گریزی مشترک‌ هستند، باز است.

ب) ادبیات عرفانی: تفاسیر تحریفی از اشعار عرفا. برخی افراد سطحی‌نگر، تلقین‌پذیر، وابسته، خود کم‌بین که احساس ارزشمندی ندارند، هوسران و عده‌ای مغرض با استناد به برخی اشعار گزینشی که قابلیت تفاسیر مختلف را دارند، به عرفا نسبت جبر‌گرایی[20]، سرگردانی[21]، پوچ‌گرایی[22]، انکار قیامت[23]، دم غنیمت شمردن[24]، شاهدبازی[25]، گدایی و دریوزگی، مدح از جباران[26]، هم‌جنس‌گرایی[27]، خوش‌گذرانی، ترغیب به گناه به امید عفو[28]، اباحه‌گری[29] و تشویق به رهبانیت و جمع‌گریزی[30] و… داده‌اند.

استفاده از عوامل مؤثر در تغییر نگرش مانند: افراد جذاب، متخصصین، استدلال دو سویه (بیان کمکی از معایب و فواید زیاد)، هیجان شدید (منفی و مثبت)، بار احساسی کلمات، ابراز عواطف مثبت و… در کنار تفاسیر، جزء برنامه‌های تبلیغی این جنبش‌هاست[31]. به عنوان نمونه از خانم جذاب، زیبا و بی‌حجاب برای تفسیر ادبیات عرفانی یا بیان آیات قرآن کمک می‌گیرند[32].

هرکسی شایستگی تدریس ادبیات عرفانی و ادبیات فارسی را ندارد. تدریس ادبیات عرفانی اگر به دست فرد اباحه‌گر و بی‌قید باشد، تیغ تیزی است در دست زنگی مست. بسیاری از افراد که تحصیلات دانشگاهی ندارند و به اشعار عرفانی علاقه‌مند هستند، چون به شکل جامع، اشعار را نمی‌خوانند، ممکن است در تفسیر و تعبیر اشعار بزرگان دچار اشتباه شوند تا جایی که زمینه‌ی انحراف و گرایش به عرفان‌های کاذب در آن‌ها ایجاد شود.

ج) افسانه‌ها: دامن‌زدن به معنویت‌های جادویی و افسانه‌ای دین‌ستیز مانند هری پاتر، دوقلو‌های افسانه‌ای و… در قالب رمان، فیلم، سریال و کارتون به زبان‌های مختلف دنیا، یکی از برنامه‌های جدی غرب برای تقویت مبانی نظام لیبرال دمکراسی (کثرت‌گرایی معرفتی و سلوکی، اصالت سود و لذت و آزادی و….) است. در برابر، آن‌ها به مبارزه با عرفان حماسی اسلامی می‌پردازند، عرفانی که مبانی آنها را در معرفت شناسی، انسان‌شناسی و هستی شناسی و روش شناسی قبول ندارد[33].

۸. استدلال احساسی در گرایش به عرفان‌های کاذب

بسیاری از افراد با استدلال احساسی فکر می‌کنند که احساسات منفی‌یشان لزوماً منعکس‌کننده‌ی واقعیت‌ها است. استدلال احساسی، ما را از واقعیت‌ها دور نگه می‌دارد. استدلال منطقی و قیاسیِ درست، منجر به رفتار و تصمیم منطقی می‌شود، ولی اگر هیجان‌ها، رغبت‌ها و آرزوها، محرّک رفتار و گرایش‌های ما شدند و اندیشه در آن‌ها راه نداشت، دچار خطا خواهیم شد[34].

مثال‌های زیر نمونه‌هایی بارز از استدلال احساسی هستند که با گرایش به عرفان‌های کاذب ارتباط دارند: «چون فلان درویش نماز‌هایش را در حرم امام رضا(ع) می‌خواند، سخنان و ادعاهایش درست است»؛ «یه حسی به من می‌گوید که او نظر کرده است»؛ «چون فلان مرشد و درویش نام و شغل و مشخصات من را می‌‌دانست، بر حق است»؛ «چون در خواب فلان امام به من مأموریت داده‌اند، من جانشین امام هستم»؛ «چون سید است و مردم قبولش دارند و در کودکی فلان عارف در حقش دعا کرده است، مریدش هستم»؛ «چون گرایش به این عرفان روز به روز زیادتر می‌شود و کتاب‌های رهبرش جذاب است، عضوش شدم» و «فوتبالیست محبوبم عضو فلان عرفان شده، من هم عضو آن خواهم شد». کوئلیو برای دامن زدن به این استدلالات حسی، از هیجان در فوتبال استفاده کرد و سال 2006، مهمان رسمی فیفا در جام جهانی فوتبال در آلمان شد. یا برخی از مربیان و ورزشکاران مشهور دنیا، رسماً وابستگی خود را به عرفان صهیونیستی کابالا اعلام کرده‌اند[35].

در برابر، ممکن است نسبت به عارف برحقّی این گونه استدلال کنند: «احساس بدی نسبت به  او دارم، چون قیافه، منش و سخنانش بر دلم ننشست، پس باید آدم بدی باشد» و «چون افراد کمی گرد او جمع می‌شوند و مرید زیادی ندارد، به او رغبتی ندارم». نمونه‌ای از استدلال احساسی یکی از مدعیان نبوت که کتابش مورد استقبال قرار گرفته است: «پیامبر بی‌سواد بود، من هم بی سواد هستم و نوشتن این کتاب‌ها معجزه‌ی من است»[36].

۹. فیلترهای ذهنی در گرایش به عرفان‌های کاذب

تعصب، تبعیض و پیش‌داوری کورکورانه، میان‌برهای ذهنی هستند که اجازه نمی‌دهند فرد درباره‌ی چیز دیگری تحقیق کند و مانع شناخت واقعیت می‌شوند. افرادی که با خواندن چند جلد کتاب از یکی از مدعیان عرفان، جذبش می‌شوند و حاضر نمی‌شوند حتی نقد آن عرفان را بخوانند؛ افرادی که تنها دلیلشان برای انتخاب معنویت‌، عضویت در برخی گروه‌ها و یا پیروی از الگوهای ورزشی، ستاره‌ی سینما و موسیقی یا والدین و رئیس فامیل است، دچار نوعی سوگیری و خطای شناختی در شناخت حقیقت شده‌اند.

۱۰. نتیجه‌گیری شتاب‌زده گرایش به عرفان‌های کاذب

در این‌ موارد بدون ‌آن‌که زمینه‌ی محکمی وجود داشته باشد، فرد گرفتار نتیجه‌گیری شتاب‌زده می‌شود. ممکن است دچار «ذهن‌خوانی» شود و بدون بررسی کافی نتیجه بگیرد. مثلاً می‌گوید: من شیطان‌پرست هستم، چون خواننده‌ی محبوب من، سبک موسیقی‌اش رپ یا راک است یا مدل مو یا لباسش شبیه فلان خواننده‌ی گروه شیطان‌پرست است، پس او هم شیطان‌پرست است.

به عنوان نمونه این ذهن‌خوانی تا آن‌جا ادامه یافت که یکی از خواننده‌های راک فارسی در کلیپی به مردم و هوادارانش اعلان کرد که من شیطان‌پرست نیستم. برخی تصور می‌کنند چون فلان موسیقی‌دان که عضو فلان فرقه است، از رهبر سیاسی یک حزب یا جنبش حمایت می‌کند، پس او هم به آن حزب تمایل دارد.

برخی افراد ممکن است دچار «پیش‌گویی» شوند و بدون دلیل به عرفان کاذبی جذب شوند. آمارهای زیاد و غیرعلمی به این پیش‌گویی‌ها دامن می‌زند. مثلاً برخی می‌گویند: چون روند رشد فلان فرقه در کشور زیاد بوده است و حتی توانسته‌اند در دانشگاه یا خانه‌ی معلم و… هم کنسرت داشته باشند تا چند سال دیگر همه‌ی کشور را فرا می‌گیرند. برخی از مدعیان نزدیک بودن زمان ظهور، دچار این خطای شناختی شده‌اند.

۱۱. خطا در گزینش هدف و گرایش به عرفان‌های کاذب

جنبش‌های معنوی نوپدید، غایت عرفان ناب را که بندگی قلبی و عاشقانه‌ی خداست، به غایت‌هایی پیش پا افتاده و دنیوی مانند خلسه‌های عرفانی، تجربه‌‌ی اوج، کشف و کرامات، انجام کارهای خارق العاده و… تنزل می‌دهند. برخی عبادت و ریاضت را بر خود تحمیل می‌کنند و انتظار دارند که به برخی مقامات عرفانی دل‌پسند مانند تجربه‌های عرفانی، طی‌الارض، کرامت و کشف و شهود برسند، اگر در مسیر دینداری و حتی ریاضت‌های شرعی برایشان مکاشفه‌ای روی نداد، گمان می‌کنند که مسیرشان اشتباه است و از مسیر اصلی جدا می‌شوند و برای رسیدن به این مقامات در دام جنبش‌های معنوی‌ای می‌افتند که ادعای کشف و شهود در آن زیاد تبلیغ می‌شود.

ممکن است یک نفر چند فرقه و حلقه را برای رسیدن به خواسته‌ی خود تجربه کند و شکست بخورد و در نهایت، بعد سرخوردگی دین و معنویت را کنار بگذارد. برخی از مدعیان عرفان هم با ادعای مقاماتی، افرادی را به دنبال خود می‌کشانند و با ترفند، حیله و حقه‌هایی، آن‌ها را دور خود نگه می‌دارند.

علامه جعفری اهداف سطحی عرفان‌های منفی را به تخیلات رؤیایی تشبیه کرده‌ است: «… (آن‌ها) تخیّلات رؤیایی در مهتاب فضای درونی که سایه‌هایی از مفاهیم بسیار وسیع مانند وجود، واقعیت، کمال، حقیقت و … را به جای اصل آن گرفته و با مقداری بارقه‌های زودگذر مغزی آن‌ها روشن ساخته و از آن‌ها، حالی و مقامی برای خود تلقین نموده و دل به آن‌ها خوش می‌کنند، در صورتی‌که ممکن است، مدعی چنین عرفانی حتّی برای چند لحظه از روزنه‌های قفس مادّی، نظاره‌ای به بیرون از خودِ مجازیِ خویشتن نکرده باشد. این همان عرفان منفی است که انبوهی از کاروان جویندگان معرفت را از لب دریای درون خود به سراب‌های آب‌نما رهنمون می‌کند[37].»

از ترفندهای عرفان‌های کاذب برای جذب افراد، مشخص کردن تکلیف فرد و برنامه‌ی عملیاتی دادن به اوست. عملیاتی شدن با ذهن خلاصه و عینی‌دوست اغلب انسان‌ها هماهنگ است. در این جنبش‌ها به کمّی کردن امور کیفی مانند: تسلّط بر خویشتن در ده روز، مراقبه در بیست جلسه می‌پردازند که نوعی هدف‌گذاری است و داشتن راهی سریع، بهتر، مرحله‌بندی شده و قابل اجرا برای رسیدن به حقیقت را تبلیغ می‌کنند[38].

نمونه‌ی عینی: در مصاحبه‌ای که با یکی از مدرسان رزمی‌کار، یوگا و مدیتیشن و هیپنوتیزم شهر اصفهان داشتم گفت: متأسفانه همکاران، در کلاس‌های آموزشی سبب شده‌اند که فرد خلسه‌های هیپنوتیزمی یا مراقبه‌ای را هدف غایی در نظر بگیرد و برخی با نفوذی که بر مراجعه‌کننده‌ها داشته‌اند، آن‌ها را به نوعی کثرت‌گرایی معرفتی و سلوکی تشویق کرده‌اند؛ یعنی به آن‌ها گفته‌اند هدف از نماز و عبادت، رسیدن به آرامش و خلسه‌های عرفانی است، شما با هرکدام به آرامش می‌رسید، همان را انتخاب کنید.

برخی افراد مثل اوشو در کتاب خود (الماس‌های اوشو) می‌گوید: سکس بزرگ‌ترین هنر مدیتیشن است. او می‌گوید: افراد در واقع دنبال سکس هستند، کسی که سکس و تجربه‌ها و خلسه‌هایش را تجربه نکند، مزه‌ی عبادت را هم نمی‌فهمد و بعد هم می‌گوید: همه جا محل عبادت است، هرچیزی که انسان را به اوج برساند، حتی دیدن یک گل عبادت است.

نمونه‌ی دوم: یکی از عواملی که سبب خطا در انتخاب هدف می‌شود، اجرای کارهای خارق‌العاده مانند راه رفتن روی آتش، خوردن عقرب و… توسط برخی از دراویش و مدعیان عرفان است. این امر ریشه در نوعی همانندسازی در خیال برای ارتقای احساس ارزشمندی، اعتماد به نفس، تأیید (مجموعه‌ای از خلأ‌های روانی)، میل به شکوفا کردن اراده و توانایی‌های بالقوه و تسخیر امکانات برای انگیزه‌ی روانی پیشرفت دارد. (سی‌دی نمایش این دراویش، در فروشگاه‌های سطح شهر، عرضه می‌شود). انجام کارهای خارق‌العاده اگرچه نشان‌دهنده‌ی تقویت اراده و نوعی خودشکوفایی است، ولی غایت نهایی عرفان، تقرب به خدا و بندگی عاشقانه است. هم‌چنین برخی از دراویش، بسیاری از این حقه‌ها را که شبیه چشم‌بندی و شعبده‌بازی است، برملا کرده‌اند.

12. تحریف‌گرهای اندیشه در گرایش به عرفان‌های کاذب

هویت اصلی انسان به اندیشیدن است. اگر اندیشیدن در کار نباشد، انسان مانند پَر کاه با هربادی به سمتی بدون هدف می‌رود. اسلام ما را تشویق می‌کند که با تعلیم و تعلم مستمر، تفکر و هم‌نشینی با عالمان و مطالعه، اهل اندیشه باشیم. برخی از این تحریف‌کننده‌های اندیشه که ابزاری قوی برای جذب افراد به جنبش‌های معنوی نوپدید است، عبارتند از:

الف) تلقین‌پذیری: افراد تلقین‌پذیر نظرات، گفته‌ها و نوشته‌های دیگران را بی‌چون چرا می‌پذیرند، چون اندیشه‌‌ی آن‌ها بر پایه‌ی استدلال منطقی استوار نیست. باید اندیشیدن منطقی را به نوجوان آموخت[39]. این افراد خیلی سریع تحت تأثیر القائات و تبلیغات پنهان و حتی آشکار جنبش‌های عرفانی قرار می‌گیرند.

ب) هوس‌پیشگی: یکی از علل نادرست اندیشیدن، هوس‌پیشگی است. فرد هوس‌پیشه می‌کوشد از چیزی نتیجه بگیرد که آرزو و دلخواه اوست و به استدلال و اندیشه‌ی درست کاری ندارد[40]. جنبش‌های عرفانی نوپدید مانند اوشو، برخی از فِرق صوفیه و… مرتع هوس‌پیشگان است، چون دست آن‌ها را در رسیدن به هوس‌ها، امیال و لذت‌های آنی‌ باز می‌گذارد.

ج) دلیل‌تراشی: یکی از عواملی که سبب اندیشه و گرایش نادرست می‌شود، دلیل‌تراشی به خاطر احساس شرم و خطا و توسل به شیوه‌های غیرمنطقی برای توجیه ناکامی و بی‌کفایتی خود است؛ یعنی چون به نفعش نیست حقیقت را بپذیرد، آن را پنهان می‌کند. چون می‌خواهد به برخی خواسته‌های خود با حضور در عرفان‌های کاذب برسد، توجیه می‌کند و می‌گوید دل باید صاف باشد، همه‌ی روش‌ها درست است، هرکسی به روشی به خدا می‌رسد؛ نماز، حلقه‌های ذکر، موسیقی، عشق مجازی و…

د) بی‌تفاوتی و اهمال‌کاری: گاهی افراد به دلیل بی‌قیدی، بی‌تفاوتی، تنبلی و اهمال‌کاری در پی اندیشه‌ی درست و تحقیق برنمی‌آیند و نظر دیگران را به راحتی می‌پذیرند[41].

۱۳. روش آزمایش و خطا در گرایش به عرفان‌های کاذب

ساده‌ترین روش  برای حل مسئله که در کارهای روزانه، بیش‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرد، روش آزمایش و خطاست. این شیوه ممکن است برای کارهای عادی مثل باز کردن در با چند کلید و یا تست چند رب گوجه برای انتخاب بهترین، خوب باشد، امّا برای گزینش مسلک عرفانی که سعادت و شقاوت انسان در گرو آن است، نباید از این روش استفاده کنیم.

متأسفانه بسیاری از افراد برای انتخاب مسلک معنوی خود، از این روش استفاده می‌کنند. این شیوه این خطر را دارد که اگر فرد با فریب و اغفال روبرو شود و در دام شیادان بیفتد، از معنویت به طور کلی زده می‌شود. جنبش‌های معنوی نوپدید، برای شکار مرید از «قانون اثر»[42] بهره می‌برند. آن‌ها طعمه‌ی جذاب و خوشایند (ترویج روابط آزاد جنسی، رمان‌های گیرا، تخدیر با موسیقی، مواد مخدر، مشروب و…) در مسیر راه  آزمایشی افراد قرار می‌دهند تا فرد در دام آن اسیر شود. نوجوان در مسیر رشد، به شکل طبیعی دچار بحران هویت می‌شود و تعارض‌ها، تردید‌ها و نگرانی‌های اطرافیان به دلیل توقف یا انکار ارزش‌ها، منبع اضطراب او به شمار می‌رود.

او تمایل شدید دارد، باورها و ارزش‌های والدینی و رسمی خود را شخم بزند تا از نو با هویت‌یابی آگاهانه‌ی خود آن را بنا کند که در این موقع حساس غالباً با کج‌رفتاری و کج فهمی بزرگان (والدین و رهبران معنوی و…) مواجه می‌شود، در مقابل مبلغان عرفان‌های نوپدید با ظرافت در مسیر او دام (کتاب، جزوه، سی‌دی، اردوی تفریحی – تبلیغی و…) می‌گستراند و خوب هم جذب می‌کند.

14. اختلال در تصمیم‌گیری در  گرایش به عرفان‌های کاذب

تصمیم‌گیری زمانی است که بخواهیم از بین چند گزینه، یکی را انتخاب کنیم و از تردید و تحیر و اضطراب حاصل از آن، رها شویم. انسان فطرتاً حقیقت‌جو و معنویت‌خواه است. این نیاز درونی، او را وادار می‌کند که برای گزینش عرفان صحیح از عرفان‌های کاذب، دست به گزینش و تصمیم‌گیری بزند. برخی عوامل سبب می‌شوند که فرد در فرآیند تصمیم‌گیریش دچار اشتباه شود که عبارتند از:

الف) تأثیر هیجان‌ها در تصمیم‌گیری[43]: هیجان‌ها، عواطف، احساسات، تعارضات، عقده‌ها، تعصب‌ها و به طور کلی انگیزه‌های هشیار و اغلب ناهشیار سبب می‌شوند که فرد نتواند از بین راه‌ها و گزینه‌های مختلف، مسیر صحیح را انتخاب کند. به عنوان نمونه برخی جذب یک عرفان خاص می‌شوند به دلیل این‌که، رئیس آن مکتب، رمان‌های زیبا و جهانی نوشته و با مقبولیت گسترده روبه‌رو شده است، یا این‌که او ابراز علاقه به یک نوع ورزش مانند فوتبال یا ورزش‌های رزمی می‌کند و در بین ورزشکاران حاضر می‌شود.

ب) واکنش دیگران در تصمیم‌گیری: افرادی که احساس خودکم‌بینی دارند، تلقین‌پذیرند، از نظر هوشی بسیار پایین هستند و یا نسبت به نظراطرافیان تعصب خاصی دارند، بدون بررسی راه درست، در مسیری قرار می‌گیرند که دیگران آن را جهت می‌دهند.

ج) زمان و تصمیم‌گیری: افرادی که زیر فشار شتاب و عجله قرار دارند، تصمیم درستی نمی‌گیرند. کمبود وقت برای سنجیدن گزینه‌های مختلف، سبب تصمیم‌گیری عجولانه و نادرست می‌شود. انسان همواره نیازمند گرایش به سوی معنویت و تعلّق خاطر به گروه دارد. افرادی که با تحقیق، مکتب عرفانی درستی را برنمی‌گزینند، ممکن است هنگامی که مجبور می‌شوند در دانشگاه، محل کار، خوابگاه، خدمت سربازی و… عضو گروهی شوند، به شکل ناهشیار با شتاب و عجله همان عرفانی را  گزینش کنند که اکثریت افراد گروه به آن ابراز علاقه می‌کنند.

د) نداشتن قاطعیت: گاهی جذب به سمت عرفان‌های کاذب به دلیل نداشتن قاطعیت و جرأت است. عدم قاطعیت سبب می‌شود فرد مطیع چشم و گوش بسته شود و دیگران برایش تصمیم بگیرند. یکی از عواملی که سبب میان‌برذهنی و در نتیجه خطای شناختی می‌شود، تقلید چشم‌ و گوش بسته و کورکورانه از والدین، همسر، هم‌سالان، الگوها و مدعیان عرفان است. در دین اسلام به تحقیق درباره‌ی اصول اعتقادی و مبانی دینی بسیار اهمیت داده شده است و تقلید در این مسائل مردود شمرده شده‌ است.

هـ ) مشورت با غیرمختصص: در فرآیند تصمیم‌گیری، کمک از متخصص و خبره و پیوندزدن عقل او به دانش خود، بسیار مهم است. یکی از علل گرایش افراد به عرفان‌های کاذب، مشورت با غیر متخصص است. برخی برای رسیدن به خدا، دفع سحر، رسیدن به عرفان، طی‌الارض و… از رمال یا طالع بین کمک می‌گیرند.

۱۵. همبستگی‌گول‌زننده در گرایش به عرفان‌های کاذب

چون استاد یوگا، ذن، مهارت‌های زندگی، فوتبالیست محبوب یا استاد نمونه‌ی دانشگاه (هنر، فیزیک، پزشکی و…) را افرادی موفق‌ می‌دانم و آن‌ها گرایش به فلان مسلک عرفانی دارند، پس این عرفان از بین همه، درست و صادق است. چون ضریب هوشی‌ استادم بالاست و او از فلان جنبش معنوی تبلیغ می‌کند، آن جنبش حق است.

این ‌سوگیری‌ها نوعی بیش‌تعمیمی در صفات و خطای هاله‌ای مثبت است؛ یعنی ما به دلیل برخی امتیازات فردی، دیگر امتیازات را هم به او نسبت دهیم، در حالی‌که این درست نیست؛ یعنی این‌گونه نیست که اگر فردی در کاری متخصص بود، در امور دیگر هم که اطلاعی ندارد، تخصص داشته باشد یا نظراتش درست باشد. از ویژگی‌های روان‌شناختی دوران نوجوانی و جوانی، الگوگیری، تقلید و تعلق خاطر به گروه و رفاقت خالصانه است. اگر آن‌ها را جهت ندهیم، ممکن است به دلیل شناخت کمی که دارند، در گزینش‌ گروه، الگو و دوست و… دچار خطا شوند و در دام عرفان‌های کاذب بیفتند.

۱۶. دسترسی‌پذیری و  گرایش به عرفان‌های کاذب

در برخی از کشورها، تعداد زیادی، فرقه‌های عرفانی وجود دارد، به گونه‌ای که تشخیص سره از ناسره برای افراد غیرمتخصص مشکل می‌شود. بسیاری از افراد به‌جای این‌که برای گزینش عرفان ناب از عرفان‌های دروغی، وقت بگذارند، تحقیق و بررسی کنند، به دلیل هزینه‌بر بودن تحقیق (زمانی، مادی، ذهنی و…) به یکی از آن‌ها که در دسترس است، روی می‌آورند. در مؤلفه‌هایی که در زیر ذکر شده، از میان‌برذهنیِ دسترسی‌پذیری استفاده می‌شود که نوعی سوگیری و خطای شناختی هم محسوب می‌شود[44]:

الف) تبلیغات زیاد، مجوز چاپ و نشر زیاد:‌ برخی افراد به این دلیل عرفانی را حق می‌دانند و به آن گرایش پیدا می‌کنند که تبلیغات زیادی در سطح شهر، سایت‌ها و… دارد، عده‌ای از هوادارانش کتاب‌ها یا نسخه‌ی pdf آن را رایگان در اختیار دیگران قرار می‌دهند،[45] کتاب‌های زیادی از آن ترجمه شده است و انتشارات مختلف داخلی با گرفتن مجوز، آن‌ها را چاپ کرده‌اند.

ب) مفت باشه، کوفت باشه: یکی از عواملی که سبب خطای شناختی می‌شود، این است که مردم عموماً به چیزهای ارزان و رایگان گرایش دارند تا جایی که شعار «مفت باشه، کوفت باشه» در زندگی‌ آن‌ها جاری است. هم‌چنین امور آسان، جذاب و راحت، اثر زیادی در جذب افراد دارد.

از آسیب‌های جدی در ارائه‌ی عرفان اسلامی به تازه‌واردها، سخن‌گفتن نابه‌هنگام یا زودهنگام از چاه‌ها، نسیه‌ها (اجر)، سختی‌ها، هشدارها، «نکن‌نکن‌های مکرّر» و مرگ[46] است؛«سخت‌گویی» (در بیان)، «سخت‌نویسی» (عبارات و کتاب برای عموم[47])، «سخت‌گیری» (در دستورالعمل دادن و نشان‌دادن راه، خوردن، پوشیدن و…)، «سخت‌یابی» (جلسات و آثار)،«سخت‌فهمی» (سلیس نبودن عبارات)،«سخت‌پذیری» (علاقه‌مندان از سوی رهبران و اساتید) و سخت وصالی (دور جلوه‌دادن خدا و مقام وصل)[48] سبب گریز افراد از عرفان‌ اسلامی می‌شود.

در برابر، بسیاری از سردمداران عرفان‌های نوپدید مانند اوشو، کوئلیو و… بر زندگی، عشق[49]، نقدها (تکنیک‌ها و روش‌های کاربردی برای لذت بردن از زندگی)، خوشی‌ها، راحتی‌ها و «بکن‌بکن‌های مستمر» تأکید دارند؛ خوش‌پوشی (استفاده از لباس جذاب استاد و مرید و نمادهای آن فرقه)، خوش‌خوری، خوش‌خوابی، خوش‌گذرانی[50] (مشروب و مواد مخدر و رقص و سماع)، خوش‌نویسی (زیبا و سلیس)، خوش‌آمدگویی (استقبال گرم از تازه‌واردان)، خوش‌رفتاری (در برخورد و ارتباط با مردم)، خوش‌مشربی و خوش‌طبعی (لطیفه و شوخی)، خوش‌گویی و شیرین‌زبانی (استفاده از قصه، تمثیل متناسب با فرهنگ هر قوم)[51]، خوش و بش (با هم‌جنس و غیر هم‌جنس)، خوشگلی و خوش سیمایی (استفاده از پیام، ابزار، روش و افراد جذاب برای تبلیغ)، خوش‌نوایی و خوش‌خوانی (آواز و موسیقی)، خوش‌ مسیری (آدرس سرراست و شماره تماس رُند)، خوش خدمتی (رفع نیازهای جنسی، مادی یا روانی)، خوش وصالی (راحت رسیدن به خدا یا تجربه‌ی اوج حتی با رابطه‌ی جنسی[52]) و… وقتی جوانی که ذاتاً معنویت‌گراست، نمی‌تواند به راحتی اساتید و عرفای اسلامی را ببیند، یا سؤالاتش را بپرسد، نمی‌تواند برای کتب عرفان اسلامی گران قیمت هزینه کند، یا اصلاً آن‌ها را در دسترس ندارد و یا اگر در دسترس دارد، به دلیل کلمات دشوار و اصطلاحات سنگین چیزی سر در نمی‌آورد، وقتی از کارشناسی که سخت‌گیر[53] و ناوارد است، درباره‌ی عرفان، سؤالی می‌پرسد و او راه را بسیار باریک و تاریک و پر خطر معرفی می‌کند که جوان از پیمودن اصل راه صرف نظر می‌کند، بالأخره از روی ناچاری یا ناهشیاری، برای ارضای نیاز فطری معنا خواهی‌اش به دنبال استاد، فرقه و گروه عرفانی‌ای می‌رود که: از او استقبال می‌کنند، این عطش را پاسخ می‌دهند، جزوات، کتاب‌، سی‌دی، سایت و کلاس در اختیارش می‌گذارند و عرفان را برایش راحت می‌کنند.

نمونه: برخی از کارشناسان که به ظرافت‌های روان‌شناختی سیر و سلوک دقت ندارند، نامه و دستورالعمل‌هایی را که بزرگان به شاگردان خاص خود گفته‌اند، به جوان تازه وارد می‌گویند و یا بدون دقت به مراحل سیر و سلوک، به جای این‌که هشدارها را تدریجی و متناسب با مرحله بگویند و افراد را به پیمودن راه و مراقبت ترغیب کنند، بر بیان خطرات راه تأکید می‌کنند. این اشعار اگر در جای مناسب گفته نشوند، مانند سمّ عمل می‌کنند:

عشق، کار نازکان نرم نیست                           عشق کار پهلوان است ای پسر

یا

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود           زنهار ازین بیابان، وین راه بی‌نهایت[54]

یا

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن                              ظلماتست، بترس از خطر تنهایی

اشعار عرفانی زیادی  داریم که به راحت بودن سلوک اشاره دارد:

به دریا بنگرم، دریاتُ وینم                                 به صحرات بنگرم، صحراتُ وینم

به هرجا بنگرم کوه و در و دشت                        نشون از قـــامـــت رعناتُ وینم[55]

یا

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست        عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست[56]

عشق و زندگی، برای نوجوانان و جوانان که هنوز هویتشان شکل نگرفته و یا هویت آشفته‌ای دارند و در بحران هویت به سر می‌برند و امید و میل شدید به زندگی کردن و لذت بردن از مواهب الهی دارند، بسیار مهم است. بنابراین برای آن‌ها خوشایند نیست که از ابتدا و قدم اول عرفان، در مذمت از عشق سخن گفته ‌شود، پیوسته لذت‌های دنیوی محکوم شود و مکرراً سخن از مردن و حسابرسی قبل از مرگ به میان آید. اگر جوان در جلسات خوب و جذاب عرفان مثبت، به تدریج هویتش شکل بگیرید، برای سؤال‌های اساسی‌اش پاسخی قانع‌کننده بیابد، هدف از خلقت را درک کند و بداند که او جایگاه ویژه در هستی دارد، به تدریج به استقبال مراحل دشوارتر سلوک معنوی می‌رود.[57]

ج) مجاورت (زمانی و مکانی): یکی از مصادیق دسترسی‌پذیری، مجاورت است، چون استاد، کتب، جلسات، مرکز و مؤسسه‌ی یک فرقه یا مکتب عرفانی، در مجاورت محل زندگی یا تحصیل افراد هست، در بین این همه مدعیان عرفان و معنویت، بدون تحقیق جذب همان می‌شوند. تبادر[58] ذهنی به دلیل مجاورت زمانی یا مکانی و یا تبلیغاتی، می‌تواند در گزینش افراد اثر بگذارد. (تبادر ذهنی وقتی است که عرفانی، در عرف خاص مانند پزشکان و در عرف عام مانند مردم ورد زبان‌ها باشد، به گونه‌ای که وقتی سخن از عرفان می‌شود، بلافاصله ذهن آن عرفان را تصور کند.)

نمونه‌ی عینی: با یکی از طلاب آمریکایی که در جامعه ‌المصطفی العالمیه در گرایش فلسفه و عرفان، تحصیل می‌کند، مصاحبه کردم او می‌گفت: دسترسی به کتاب‌های عرفان بسیار مهم است. الآن در آمریکا مردم تشنه‌ی عرفان و معنویت هستند و این احساس کمبود و نیاز شدید، مجال بررسی را از آن‌ها می‌گیرد، بنابراین به هر عرفانی که در دسترسشان باشد، گرایش پیدا می‌کنند. به همین دلیل من وظیفه دارم از قم کتاب‌های عرفان اسلامی مانند ابن عربی، مثنوی و… را بفرستم یا با خود ببرم. در آمریکا افرادی زیادی چون حقیقت را ندیدند، ره افسانه زدند.

د) استقبال زیاد در مدت کوتاه: برخی به این دلیل جذب یک فرقه یا مسلک عرفانی می‌شوند که در مدت زمان کوتاهی، توانسته است مریدان و پیروان زیادی جذب کند. این نوعی استفاده کردن از میان‌بر ذهنی است و در معیار حقیقت دچار خطای شناختی شده‌ایم. افراد و کشورهای سودجو برای رسیدن به اهداف خود، از دادن آمار زیاد برای سوق افراد به این فرقه‌ها کمک می‌گیرند.

هـ) توافق کاذب: یعنی فرد تصور کند که چون او عضو یک گروه عرفانی است یا نسبت فامیلی با رهبرش دارد، افراد زیادی به این گروه تمایل و گرایش دارند و به زودی جذبش خواهند شد. توافق کاذب از نظر روان‌شناختی برای بالا بردن احساس عاطفه‌ی مثبت و اعتماد به نفس بالا ایجاد می‌شود.

و) انحصار روش‌شناختی: برخی، راه شناخت را به علوم تجربی که قابل مشاهده، قابل تکرار و عینی است، محدود کرده‌اند. بنابراین دنبال‌ عرفان‌هایی می‌گردند که پشتوانه‌ی طبیعی و تجربی و تحقیقات علمی مانند یوگا، مدیتیشن و عرفان داشته باشند، درحالی‌که دایره‌ی شناخت شامل راه‌های معتبر عقلی و نقلی (قرآن و حدیث) هم می‌شود.

ز) اصالت سود و لذت حسی: یکی از میان‌برهای ذهنی متعارف و طبیعی برای گزینش تحلیل سود و زیان، توجه به میزان ناراحتی و لذت است؛ یعنی افراد معمولاً از بین اطلاعات زیاد به بخشی گرایش دارند که برایشان لذت یا سود حسی و جسمی داشته باشد. کسی که ذهنی ناآرام و آشفته دارد و از نظر فیزیولوژیکی (غذا، امور جنسی، پوشاک و مسکن) محروم است، راه شناختش بسته می‌شود و توان ذهنی و عاطفی برای تحقیق ندارد، به همین دلیل دنبال راه‌هایی است که نیازهایش را ارضا کند.

ناعدالتی در دنیا، جنگ‌ها، بیماری‌های متنوع و فراگیر روانی، اضطراب و فشارهای زندگی در عصر ارتباطات سبب شده که برخی فرقه‌های معنوی مانند عرفان سرخ‌پوستی و بودیسم از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و محور کار تبلیغ خود در زندگی را رهایی از رنج و سختی‌های زندگی، کسب شادی، آرامش درون و… قرار دهند. برخی زنان خیابانی به دلیل بی‌پناهی و امنیت نداشتن، جذب فرقه‌های معنوی کاذب می‌شوند.

نمونه‌ی عینی: یکی از طلاب افغانی جامعه‌المصطفی در قم که در رشته‌ی فلسفه تحصیل می‌کند و حافظ قرآن است، درباره‌ی گرایش به عرفان‌های کاذب در کشورش چنین می‌گفت: در کشور ما مردم به دلیل جنگ، اختلافات داخلی و… با فقر زیستی، بهداشتی، عاطفی و شناختی مواجه هستند. کسی که شکمش گرسنه شد، راه بینشش بسته می‌شود. اسلام می‌گوید فقر که از در آمد، ایمان حقیقی از پنجره می‌گریزد.  برخی از مبلغان مسیحی از این فرصت استفاده می‌کنند و برای مدت زیادی با عناوین غیر مبلّغ مانند خدمت‌رسانی، پزشک و… بین مردم حاضر می‌شوند. آن‌ها صندوق قرض الحسنه راه‌اندازی کرده‌اند و به جوانان مستعد گرایش به مسیحیت، وام با قسط کم می‌دهند و با آن‌ها با مهر و محبت و چهره‌ی گشاده برخورد می‌کنند، بعد از اتمام اقساط، مبلغ کل وام را دوباره به آن‌ها هدیه می‌کنند. غیر مستقیم القا می‌کنند که خود مقایسه کنید: اسلام دین عشق، محبت و رحمت است یا مسیحیت؟

ح) خودمیان‌بینی: چون اعضای هر گروه، حجم متراکمی از اطلاعات درباره‌ی گروه خود دارند و بسیاری اهل پژوهش و تحقیق نیستند، تصور می‌کنند گروه خود حق و یا برترند.

ط) پدیده‌ی آماده سازی: تصورات و تفکراتی که اخیراً درباره‌ی موضوعی داشته‌ایم، بر گزینش ما اثر می‌گذارد. به عنوان نمونه بسیاری از افراد وقتی مشغول مطالعه‌ی کتاب‌های رمان و جذاب پائلو کوئلیو می‌شوند یا سخنان پرطمطراق اوشو را می‌خوانند، (بدون این‌که همه‌ی آثارشان را بخوانند و در مبانی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی، ارزش‌شناسی و تناقض‌های محتوایی این آثار دقت کنند و به بررسی نقدهای وارده بر آن‌ها  بپردازند و با عرفان‌های دیگر آشنا شوند و بهترین را برگزینند)، فکر می‌کنند همین چیزهایی که الان مطالعه می‌کنند، حرف تمام را در عرفان زده‌اند.

پی‌نوشت

[۱]. جمعی از مؤلفان، همان، ص‌104.

[۲]. همان، ص109.

[۳]. رک: ساتیا، سای بابا، سخنان ساتیا سای بابا، (مانند: ذکر، نیکی به خلق، یتیم‌نوازی، دیدن کرامات، بازگو نکردن بدی دیگران، احترام و عشق به پدر و مادر، بیان حقیقت، پرهیزکاربودن، هرگز سبب اندوه دیگران نشدن، به خود و دیگران آسیب نرساندن، از کلام نادرست، دروغ، انکار خدا، حسد، وابستگی، نفرت، خشم، طمع و زنا، دزدی، شرب خمر و…. اجتناب کردن.)

[۴]. قادر فاضلی، آب و سراب‌1، ص‌38.

[۵]. محمدتقی فعالی، همان، ص‌119.

[۶]. Superstition.

[۷]. حسن عمید، فرهنگ عمید، ص‌548.

[۸]. نصرت الله پور افکاری، فرهنگ جامع روان‌شناسی روان پزشکی، ج 2، ص1466.

[۹]. به باور خرافی (غیر علمی) هر کس هم‌زادی دارد که در «دنیای از ما بهتران» به‌طور هم‌زمان با او زندگی می‌کند و رشدی هم‌گام با آن شخص دارد. مصریان قدیم بر این باور بودند که تمامی زندگان دارای هم‌زاد هستند و این هم‌زادها را «کا» می‌نامیدند. به باور مصریان، پس از مرگ انسان هم‌زاد او نمی‌میرد. http://fa.wikipedia.org

[۱۰]. علی اسلامی نسب، شفای وسواس، ص282.

[۱۱]. مدعی سید حسنی در فیلمی از وزارت اطلاعات نمایش داده شده در مدرسه‌ی علمیه‌ی معصومیه‌ی قم.

[۱۲]. شبان رضا صفا، در این کتاب ادعا دارد به نام مسیح بیماران را شفا می‌دهد و تعلیم می‌دهد که ما چگونه به ‌وسیله‌ی زخم‌های بدن مسیح شفا یافته‌ایم. شفا نان فرزندان است: این هدیه‌ی گران‌بها برای همه‌ی ایمان‌داران مهیا شده است. خداوند می‌خواهد همه‌ی شما که بیمار هستید، شفا بیابید به همین منظور بدن عیسی مسیح مضروب شد تا ما به وسیله‌ی زخم‌های بدن او شفا بیابیم. تعالیم این کتاب برای مسیحیان و حتی غیر مسیحیان از اهمیّت ویژه‌ای برخوردار است. باشد که فهم این کلام باعث گردد که آن هدیه‌ای که خداوند از قبل برای شما مهیا کرده است، به‌دست آورید. http://www.rezasafa.com/)

[۱۳]. برای این‌که با مچ‌گیری‌هایی که از امثال این  مبلغان دروغ‌گو شده است، بیش‌تر آشنا شوید و ماهیت منفعت‌طلبی و هوس‌پرستی ‌امثال ایشان را خوب بشناسید، به سی دی از برره تا لوس آنجلس کاری، محصول هنری ونوس رجوع کنید.

[۱۴]. سی‌دی «ناقوس شیطان»، کاری از مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه‌ی علمیه‌ی قم.

[۱۵]. Halo Effect.

[۱۶]. علی‌اکبر شعاری نژاد، همان، ص‌227.

[۱۷]. این خانم با بخش مشاوره‌ی تلفنی مرکز پاسخ‌گویی به سؤالات دینی تماس گرفت.

[۱۸]. محمد پارسا، زمینه‌ی روان‌شناسی، ص‌16.

[۱۹]. محمدحسین قدیری، روان‌شناسی و مهارت‌های رفتاری در تبلیغ غیرمستقیم، ص‌156.

[۲۰]. حافظ: رضا به داده بده وز جبین گره بگشا                 که بر من و تو در اختیار نگشادست

[۲۱]. حافظ: وجود مــا معمایی اســت حـــافظ                        که تحقیقش فسون اســت و فسانه

[۲۲]. حافظ: جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است        هزار بار من ایـن نکته کــرده‌ام تحقیق

[۲۳]. حافظ: فرصت شمار صحبت، کز این دو راهه منزل        چون بگذریم، دیگر نتوان به هم رسیدن

[۲۴]. خیام: تا کی غم آن خوری که داری یا نی؟                          وین عمر به خــوشدلی گذاری یا نی؟

[۲۵]. خیام: خیام! اگر ز باده مستی، خوش باش                            گر با صنمی دمی نشستی، خوش باش

[۲۶]. مرتضی مطهری، عرفان حافظ، ص68 و 69.

[۲۷]. حافظ: هرکه را با خــط سبزت، سرِ سـودا باشـد                           پا از این دایره بیـرون ننهد، تا باشــد

[۲۸]. قاآنی: شرمنده از آنــــم که در روز مکافـــات                               اندر خور عفو تـــــو نکــردم گناهـی

[۲۹]. خیام: از گـــردش روزگـــــــار بهری برگیر                                  بر تخت طرب نشین و ســـاغر درگیر

[۳۰]. دلا خو کن به “تنهایی” که از “تن‌ها” بلا خیزد                  سعادت آن کسی دارد که از “تنها” بپرهیزد

[۳۱]. رک: جمعی از مؤلفان، همان، ص163 و 164.

[۳۲]. رک: سی دی هجوم خاموش، کاری از سازمان تبلیغات اسلامی و بسیج مدرسه‌ی معصومیه‌ی قم.

[۳۳]. احمد حسین شریفی، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان‌های کاذب، ص60.

[۳۴]. محمد پارسا، بنیادهای روان‌شناسی (روان‌شناسی عمومی)، ص‌385.

[۳۵]. احمد حسین شریفی، جنگ نرم، ص114.

[۳۶]. با توجه به اعترافات و بررسی  مدارک معتبر رک: جامعه‌ی مدسین قم، همان، ص135.

[۳۷]. محمد تقی جعفری، عرفان اسلامی، ص21-23.

[۳۸]. بهزاد حمدیه، ادیان جدید، معنا و ماهیت، روزنامه‌ی رسالت (سلسله مقالات)، قسمت سوم.

[۳۹]. محمد پارسا، همان،ص 388.

[۴۰]. همان.

[۴۱]. همان.

[۴۲]. قانون اثر نشان‌دهنده‌ی این واقعیت است که در جریان آزمایش و خطا، هرگاه بین محرک و پاسخ، رابطه‌ی خوشایند و لذت‌بخشى پدید آید، آن رابطه تقویت مى‌شود و برعکس، اگر بین محرک و پاسخ، رابطه‌ی ناخوشایند و آزاردهنده‌اى به وجود آید، آن پاسخ خاموش مى‌شود و از بین مى‌رود.

[۴۳]. محمد پارسا، همان، ص‌392.

[۴۴]. جمعی از مؤلفان، همان، ص‌105.

[۴۵]. با یک جست‌وجوی بیست دقیقه‌ای، حدود چهل جلد از کتاب‌های اوشو را از اینترنت دانلود کردم (مؤلف).

[۴۶]. مرا در منزل جانان چه جای امن، چون هر دم              جرس فریاد می‌دارد که بر بندید محمل‌ها

اُقتلونی اُقتلونی یا ثقات                انّ فی قتلی حیاتاً فی حیات.

 

[۴۷]. یکی از کتاب‌های عرفانی که عموم مردم از آن استفاده می‌کنند، نشان از بی‌نشان‌هاست. عبارات این کتاب برای جوان و عموم مردم سخت است.

[۴۸]. مراد این نیست که عرفان اسلامی عیناً باید مثل عرفان‌های کاذب شود، بلکه مقصود این است که به ظرافت‌های تبلیغی برای تازه‌واردها پرداخته شود و راه تسهیل شود و عایق‌ها برطرف شود.

[۴۹]. رک : آثار اشو مانند: عاشقانه‌ها؛ عشق پرنده‌ای آزاد و رها؛ عطیه برتر و کمیاگر 2 و آثار پائلو کوئلیو مانند: نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر و دالای لاما، عشق و همدردی.

[۵۰]. مانند آموزه ها و تعالیم دالای لاما و بسیاری از آموزه های اوشو در کتب مختلف او و کوئلیو در کتاب «چون رود جاری باش».

[۵۱]. اکثر سخنرانی‌های اوشو و داستان‌های تمثیلی و رمان‌های کوئلیو از این نوع هستند مانند: قصه‌هایی برای پدران، فرزندان، نوه‌ها یا کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد و کتاب دومین مکتوب ( اشکال جدی سبک تبلیغی ما این است که ما از قدرت ادبیات بسیار غافلیم و مبلغانی که از شیوه‌‌ی ادبی استفاده می‌کنند، مهجور هستند. گذشتگان ما چون سعدی، حافظ، مولوی و….در این امر بسیار موفق بوده‌اند- مؤلف)

[۵۲]. اوشواز این امر در آثارش برای تبلیغ خود کمک می‌گیرد.

[۵۳]. در ضمن مشاوره، دختر افسرده‌ای که سابقه‌ی رابطه با جنس مخالف را داشت می‌گفت: از کرده‌ی خود پشیمان بودم، روزی برای توبه و ورود به حوزه‌ی دین و معنویت، پیش خانمی مبلّغ رفتم، او سر من داد زد و گفت: برو تا با آتش خشم الهی، من را هم نسوزانده‌ای.

[۵۴]. دیوان حافظ، نرم افزار درج 3.

[۵۵]. دیوان بابا طاهر، نرم افزار درج 3.

[۵۶]. دیوان حافظ نرم افزار درج 3.

[۵۷]. این بی دقتی در ظرافت‌های روان‌شناختی در بیان مسائل اخلاقی – عرفانی، گاهی از اساتید اخلاق و عرفان هم سر می‌زند، من خودم وقتی طلبه‌ای جوان بودم، هنگامی که در درس اخلاق برخی از اساتید شرکت می‌کردم یا مدرسه از آن‌ها دعوت می‌کرد، با این سخت‌گیری و سخت گویی‌ها مواجه می‌شدم. گاهی هم اساتید بدون در نظر گرفتن سطوح عرفانی افراد، در جمع نسخه‌ی کلی برای همه می‌پیچیدند. (مؤلف).

[۵۸]. چیزی که زودتر به ذهن خطور می‌کند.

ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.