حسین عرب
مقدمه
شیطان پس از 6000 سال عبادت وارد جرگه فرشتگان مقرب الاهی گردید، اما تکبری که در وجودش همچون شعله زیر خاکستر بود به هنگام سجده بر انسان سربرآورد و ندای “خلقتنی من نار و خلقته من طین”[1] سرداد و این کلامش او را از قله سعادت به قعر شقاوت فرستاد و از آنجا بود که کمر به همت گمراه نمودن آدم (ع) و ابناء او بست.
با وسوسه اش کام آدم و حوا را به طعم میوه ممنوعه آلوده نمود و آنان را از بهشت عرشی به منزل فرشی هبوط داد و حال این قابیل است که با کمند حسادت شیطان، دست خویش را به خون برادر رنگین می نماید و خداوند را برآن داشت تا انسان را تا ابدیت ندا دهد که: “الم اعهد الیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین”[2].
اکنون سالها از آن عهد جاودانه خداوند با فرزندان آدم میگذرد و در طول تاریخ همواره قابیلیانی بودند که این عهد را نقض نموده و به جرگه عبادالشیطان درآمدهاند، ولی شیطان بر سر پیمانی که با خویش بسته بود، محکم ایستاده و پیروانی را به عبادت خویش فرامیخواند و ندای “أنا ربکم أعلی” را که روزی بهواسطه فرعون سر میداد، امروز خود بهصورت بیواسطه سر میدهد تا مرهمی باشد بر زخم کهنه تکبرش.
شیطانپرستی (و یا به تعبیر دقیقتر شیطانگرایی) حرکتی است که امروزه خصوصا در دنیای غرب مریدانی را به خود جذب نموده است. این حرکت با پشتیبانی کانونهای بزرگ سرمایهداری (خصوصا یهود) و با سردمدارانی چون موزیک متال و سینمای هالیوود رویای تسخیر عواطف و افکار بشریت را در سر میپروراند.
جهت درک بهتر وضعیت و جایگاه این فرقه بهتر است که نگاهی هرچند کوتاه به پیشینه تاریخی جریان شیطانگرایی در طول ادوار مختلف تاریخ بشر داشته باشیم؛ چرا که عدم توجه به این پیشینه در کنار عدم اطلاعات صحیح از وضعیت کنونی این فرقه، موجب شده است که در چند سال اخیر شاهد تحلیلهای ضعیف از طرف مراکز پژوهشی و رسانهای کشورمان نسبت به این جریان باشیم.
متاسفانه این تحلیلها موجب بروز اقدامات مقابلهای شتابزده و غیرعلمی از طرف مراکز اجرایی کشور گردیده است که نهتنها در جلوگیری از نفوذ این جریان زیاد موفق نبوده بلکه در برخی موارد بهصورت ناآگاهانه، کمک به گسترش این جریان از طریق رسانهها نموده است.
قبل از ورود به موضوع تاریخچه این جریان لازم است، این نکته را متذکر شویم که شیطان گرایی مورد بحث، زائیده نگاه یهودی-مسیحی به شیطان است که با نگاه اسلامی متفاوت است. در نگرش اسلامی شیطان یک جن است [3] که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و بهخاطر عصیان در برابر دستور الاهی از مقام خویش تنزل پیدا نمود و با فریب آدم (ع) و همسرش نسبت به میوه درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الاهی شد. [4]
در طرف دیگر و در نگاه یهودی-مسیحی شیطان یک فرشته است که به همراه تعدادی از فرشتگان برای آزادی قیام نموده و از دستگاه الاهی خارج شدند. همچنین شیطان در داستان آدم (ع) و حوا به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی میکند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت ! آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها مینماید.[5]
تفاوت دیگر آن که در نگاه یهودی-مسیحی، شیطان موجودی است، بسیار قدرتمند که قدرت او با قدرت خداوند رقابت میکند و به نحوی باعث تسلط شیطان بر انسان میگردد، ولی در آموزههای اسلامی شیطان کیدی ضعیف داشته[6] و تنها قدرت وسوسهگری نسبت به انسان دارد.
با توجه به نکته مذکور فرقههایی همچون یزیدیه (که بیشتر با عنوان شیطانپرستان عراق شناخته می شوند) و یا جنبشهای ضدمسیحی[7] فعال در غرب، از دایره بحث این مقاله خارج میشود؛ چرا که شیطان مورد پرستش در میان یزیدیان تا حدودی شباهت به شیطان در نگاه اسلامی دارد و جریانهای ضدمسیحی، تنها از نظر مخالفت با آموزههای دین مسیحیت با شیطانگرایان اشتراک داشته و در بسیاری مبانی فکری با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
تاریخچه شیطانگرایی
تاریخچه شیطانگرایی یا شیطانپرستی را میتوان در قالب چهار دوره تاریخی تقسیمبندی نمود:
- شیطانپرستی بدوی (دوران باستان)
- شیطانگرایی در قرون وسطا (قرن 4 تا 15 میلادی)
- شیطانگرایی مدرن (قرن 16 تا 19میلادی)[8]
- شیطانگرایی دوران معاصر (قرن بیستم به بعد).
همانطور که خواهید دید، این جریان در دو دوره نخست روند تکاملی خود را طی نموده و در دو دوره اخیر روندی انکشافی به خود گرفته است.
البته نکته قابل تاملی که در سیر انکشافی این جریان باید به آن توجه نمود، آن است که سردمداران این جریانات اواسط دوره مدرن با حذف تدریجی جنبههای خشونتآمیز شیطانپرستی و تمرکز بیشتر بر مبانی لذتگرایی و نفسپرستی آن درصدد ترویج هرچه بیشتر این گرایشات در میان عموم مردم، خصوصا جوانان میباشند.
شیطانگرایی بدوی
وقتی کتابهایی که در زمینه تاریخ تمدن و تاریخ ادیان نگاشته شده است، را ورق میزنیم، به مواردی بر میخوریم که خدایانی با ماهیت شیطانی توسط برخی قبایل بدوی ستایش میشدهاند.
آئینهایی همچون پرستش الاهه باروری که در آن زنان و مردان یک قبیله برای افزایش محصول زمینهای خود، بیمهابا بهم میآمیختند تا بر اساس قانون تشابه در جادوگری باعث باروری هرچه بیشتر زمین و در نتیجه محصول بیشتر گردند و یا آئین قربانی انسان که در آن با اهداء خون یک انسان و بعضا یک کودک به شیاطین، به گمان خود میخواستند از اراده شوم شیطان در امان بمانند.
اینها نمونههایی از این آئینهای شیطانی است که در راستای پرستش شیطان و نیروهای شرور به کار برده میشده است.
اما اینکه چگونه این آئینها در میان قبایل بدوی مرسوم گشته و با وجود پیامبران الاهی در هر زمان چه عاملی باعث گرایش آنان به چندخدایی و پرستش خدایان شیطانی گردیده است؟ سوالی است که برخی آن را با این فرضیه پاسخ دادهاند که:
ادیان ابتدایی که پیامبران الاهی برای بشر میآوردند، مثل ادیان ابراهیمی در راستای پیوند میان ساحت مادی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران میکوشیدند تا دست خلاق و روزیبخش خداوند را در چرخه این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند.
به دنبال تعالیم انبیاء مردم کشت و زرع و باران و آفتاب و سایر نمودها و پدیدههای طبیعی را نشانهای از پروردگار و لطف و رحمت او میدانستند و همواره میکوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیینهای معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند.
اما گاهی خشکسالی میشد، یا آفتی تمام تلاش آنها را از بین میبرد؛ در این مواقع به جهت انحراف از تعالیم پیامبران کمکم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات نیروهای شر و شیطانی هم دست در امور جهان دراز میکنند و بر سود و زیان انسان مسلط هستند.
باور به اینکه شر و شیطان مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای ثنوی و دوگانهگرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تأمین نمیشود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامههایی داشته باشند..
شیطانگرایی در قرون وسطا
در ابتدای قرون وسطی شاهد گسترش گرایش به فرقهها وآئینهای شیطانی در میان طبقه رعیت جامعه آن زمان اروپا هستیم.
گردهماییهایی همچون مراسم “سابات”[9] که در روز شنبه برگزار میگردید و برگرفته از آئینهای باروری در دوران باستان بود، نمونهای از آئینهای شیطانگرایی در آن دوران است. لیکن به علت آمیختهبودن این مراسمات با آئینهای جادوگری و مسائل غیر اخلاقی، کلیسا به مبارزه با این جریانات پرداخت.
فلذا در اواخر قرون وسطی این فرقهها بیشتر در قالب گروههای مخفی به کار خود ادامه دادند. در همین دوران (اوایل قرن 12 میلادی) است که شاهد شکلگیری اولین انجمنهای مخفی فراماسونری در اروپا هستیم.
پایهریزی اولیه انجمنهای فراماسونری، طی جنگهای صلیبی و توسط گروهی از شوالیههای اروپایی با عنوان “شوالیههای معبد”[10] انجام گرفت. مبانی فکری این گروه ریشه در آموزههای عرفان یهودی (کابالا)[11] داشت. کابالا(قبالا) به شدت متاثر از سنتهای جادوگری باستانی خصوصا مصر باستان میباشد.
به عقیده فیبر اولیوت[12]، مورخ یهودی،کابالا سنتی است که برخی رهبران بنیاسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و بهصورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند. این سنت شفاهی که حاوی عقاید و گرایشات کفرآمیزبود، بهتدریج با تعالیم وحیانی مذهب یهودیت درهم آمیخت.
به تعبیر یکی دیگر از مورخان یهودی تئودور ریناخ: “کابالایک سم بیصدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن را آلوده کرد”[13].
آموزههای الحادی کابالا موجب شد که شوالیههای معبد، اقدام به اجرای آئینهای شیطانی و کفرآمیزی در میان محافل سری خود بنمایند.
این گروه که در ابتدا خود را “سربازان فقیر عیسی مسیح و معبد سلیمان” مینامیدند، بعد از مدتی با طراحی نوعی سیستم مالی و اعتباری (شبیه نظام چک بانک امروزی)، امنیت مالی زائران مسیحی که از اروپا به فلسطین میآمدند را در دست گرفتند و از این طریق ثروتهای هنگفتی به دست آوردند و به یک گروه قدرتمند تبدیل شدند.
شهسواران معبد، همچنین مسئول اصلی تهاجم صلیبیها و قتل عام مسلمانان بودند.به همین دلیل صلاحالدین، فرمانده بزرگ مسلمانان، که لشگر صلیبیها را در 1187 در نبرد حطین شکست داد و بیتالمقدس را آزاد نمود، با اینکه تعداد زیادی از مسیحیان را مورد عفو قرار داد، اما شهسواران معبد را به خاطر جنایاتی که مرتکب شده بودند، محکوم به مرگ کرد.
شهسواران معبد با وجود از دست دادن بیتالمقدس و تحمل تلفات سنگین، همچنان به حیات خود ادامه دادند و علی رغم کاهش مستمر حضور مسیحیان در فلسطین، آنها قدرت خود را در اروپا افزایش دادند و ابتدا در فرانسه و سپس در سایر ممالک به حکومتی در درون یک حکومت تبدیل شدند.
شکی نیست که قدرت سیاسی آنها پادشاهان اروپایی را نگران ساخته بود، اما علاوه برآن شایعاتی که درباره مراسمات و عقاید کفرآمیز این گروه در جامعه قوت گرفته بود، دستگاه پاپی آن زمان را نیز نسبت به خود حساس نمود.
سرانجام در سال 1307 فلیپ لوبل [14]، پادشاه فرانسه، تصمیم گرفت، اعضاء فرقه را دستگیر کند. برخی از آنها موفق به فرار شدند، اما اکثر آنها دستگیر شدند.
پاپ، کلمنت پنجم [15] نیز به این پاکسازی ادامه داد. بسیاری از شهسواران معبد بعد از بازجوییها و محاکمههای طولانی به انحرافات خود اعتراف و پذیرفتند که از عقاید مسیحیت دست برداشته و در اجتماعات خود به حضرت مسیح (ع) اهانت کردهاند.
سرانجام در سال 1314 به دستور کلیسا و پادشاه، رهبران شهسواران معبد که استاد اعظم نامیده میشدند و سرکرده آنان ژاک دموله[16] اعدام شدند و مابقی به زندان افتادند و فرقه متلاشی گشت و در ظاهر از بین رفت.
اما هرچند فرقه ظاهرا منهدم شد، ولی در واقع از بین نرفت. در طی توقیف سریع سال 1307 برخی از شهسواران معبد گریختند و موفق شدند که خود را مخفی کنند.
طبق فرضیهای که بر اساس مدارک تاریخی مختلف شکل گرفته است، تعداد زیادی از آنها به اسکاتلند پناهنده شدند؛ یعنی به تنها سرزمین سلطنتی اروپا که هنوز در قرن چهاردهم، اقتدار کلیسا را به رسمیت نشناخته بود. در آنجا آنان تحت حمایت پادشاه اسکاتلند، روبرت بروس تجدید سازمان کردند.
مدتی بعد، آنها روش مناسبی برای حیات سری و مخفیانه خود یافتند. آنها به مهمترین صنف در جزایر قرون وسطی انگلستان یعنی لژ بنایان [17] رخنه کردند و سرانجام کاملا این لژها را تحت کنترل خود درآوردند.[18] شاید به همین خاطر است که از آن پس به آنها فراماسون Free mason یا همان “بنای آزاد” میگویند.
با شروع عصر مدرن، لژ بنایان نام خودرا به “لژهای ماسونی” تغییر دادند.آئین اسکاتلندی قدیمیترین شاخه فراماسونری است و تاریخ آن به اوایل قرن چهاردهم زمانی که شوالیههای معبد به اسکاتلند پناهنده شدند، بازمیگردد. نامهایی که به بالاترین مقامها در آئین اسکاتلندی داده میشود، همان عناوینی است که سدههای پیشین به شوالیههای فرقه شهسواران معبد داده میشد و تا امروز نیز از آنها استفاده میشود.
به طور خلاصه، شهسواران معبد از بین نرفتند، بلکه فلسفه، عقاید و آئینهای رازآلود و شیطانی آنها تحت پوشش فراماسونری همچنان باقی است. این جریان خصوصا بعد از سال 1717 که چهار لژ بزرگ انگلستان با یکدیگر متحد شده و “لژ بزرگ و متحد انگلستان”[19] را ایجاد نمودند[20]، انسجام دوبارهای یافته و دست پنهانی قدرتهای سلطهطلب در معادلات جهانی شده است.
باتوجه به مطالبی که در این بخش گذشت، میتوانید تا حدودی ارتباط و تاثیر قابل توجه جریان فراماسونری و عرفان یهود را در پایهریزی فکری و ساختاری جریان شیطانگرایی در دوران مدرن و معاصر را بهتر درک نمائید.
البته ارتباط میان این دو جریان منحصر به تاثیرات مبنایی نبوده و در حال حاضر نیز جریان ماسونی دنیا به خاطر نقش ویژهای که شیطانگرایی و ترویج آن در راستای رسیدن به اهداف شوم آنها دارد، پشتیبانی همهجانبهای از این جریان مینمایند. اگرچه این پشتیبانیها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطی میان این دو جریان وجود ندارد.
شیطانگرایی در دوره مدرن
شیطانگرایی مدرن از نیمه قرن شانزدهم میلادی آغاز شد. از شخصیتهای برجسته شیطانگرایی در آن دوران که نقش موثری در شیوع این جریان داشت، میتوان به خانم “کاترین دومدیچی“[21] اشاره کرد.
کاترین فرزند یکی از خانوادههای بزرگ یهودی و دختر “لورنزو” جادوگر بزرگ فرانسوی بود. پدر وی به عنوان پیشگو در دربار پادشاه فرانسه “فرانسوای یکم” استخدام شد و دخترش کاترین را به همسری فرزند پادشاه “دوک اورلئان” (که بعدها با نام هانری دوم بر تخت شاهی فرانسه نشست) درآورد.
کاترین همچنین مادر سه پادشاه فرانسه با نامهای “فرانسوای دوم” و “شارل نهم” و “هانری سوم” بود. دخترش “مارگریت” نیز همسر اولین پادشاه فرانسه از خاندان بوربون یعنی “هانری چهارم” بود.
کاترین دو مدیچی پس از مرگ شوهرش، نایبالسلطنه فرانسه بود و پس از آن نیز در تصمیمگیریهای حکومتی پسرانش نفوذ داشت. وی همچنین پیشگوی معروف “نوستر آداموس” را به عنوان مشاور و پزشک پادشاه، در دربار فرانسه استخدام نمود.
نقش کاترین دومدیچی در جنگهای مذهبی اروپای قرن شانزدهم و کشتار “سن بارتلمی“[22] انکارناپذیر بود و به همین دلیل بهشدت مورد تنفر قرار داشت.همه این عوامل باعث شد که وی به عنوان یکی از بانفوذترین بانوان دربار فرانسه در طول تاریخ این کشور شناخته شود.
کاترین پس از مرگ همسرش، آئین بلک مس (Black mass)[23] را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیانگذاشت.[24] این مراسم از روی مدل جادوی جنسی در دوره باستان و آیینهای باروری بدوی و گردهمآییهای جادوگران در قرون وسطا بازسازی شده بود.
به علت محوریت فرهنگی و اجتماعی کشور فرانسه در اروپای آن زمان، این مراسم در مدت کوتاهی به دربار سایر کشورهای اروپا از جمله انگلستان،آلمان و اتریش راه یافت.
پس از مدتی کودکان ناخواستهای که پدرانشان معلوم نبود و مادران آنها را نمیخواستند، به وجود آمدند. در این جا بود که با ابتکار «کاترین دِشی» با نام مستعار «لاوازین»[25] مراسم اتاق درخشان طراحی شد و آیین شیطانپرستی را تکمیل کرد.
مراسم اتاق درخشان، بازتولید آیین قربانی انسان بدوی بود. اتاق درخشان کاملاً سیاهپوش و تنها منبع روشنایی آن شمع بود. در این اتاق نوزادان ناخواسته قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد.[26]
پس از مدتی این قضیه لورفت و عدهای بازداشت و مجازات شدند، اما هنگامی که پای شخصیتهای بلندپایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.[27]
این آیینها در طول قرنهای هفده و هجده در قالب گروههای سرّی که توسط اشراف ایجاد و رهبری میشد، ادامه یافت، گروههایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکسها و نفرین شدگان. بعضی از این گروهها مثل «انجمن آتش جهنم»[28] بسیار گسترده شده و شاخههای متعددی در سراسر اروپا ایجاد کردند.[29]
“آلیستر کرولی” پدر شیطان گرایی مدرن
“ادوارد الکساندر کرولی”[30] که بعدها نام خود را به “آلیستر کرولی”[31] تغییر داد. در تاریخ 12 اکتبر 1875 میلادی در انگلستان متولد شد. وی تحصیلات خود را در رشته ادبیات انگلیسی ادامه داد. استعداد خاص وی در این رشته باعث شد که بعد از مدتی وی به عنوان یک نویسنده و منتقد اجتماعی شهرت پیدا کند.[32]
کرولی در سال 1898 به عضویت گروه ماسونی “هرمتیک اوردر”[33] در آمد. از آن زمان بود که تحقیقات خود را پیرامون حقیقت بشر و اعمال شیطانی آغاز کرد. وی برای این کار به کشورهای زیادی همچون مکزیک، هند، آمریکا، ژاپن، چین و… سفر نمود.
در یکی از مهمترین این سفرها در سال 1904 ،وی به همراه همسرش “رز” به مصر سفر کرد. در همین سفر بود که کرولی مدعی شد، فرشتهای به نام “آیواز”[34] با او صحبت کرده و دستوراتی را به وی الهام نموده است.
کرولی این دستورات را به عنوان یک کتاب تدوین نمود و نام آن را “کتاب قانون”[35] نهاد و خود را پیامبر این الهامات می دانست.[36]. وی این دستورات را مبنای تشکیل فرقهای به نام “تلما” (Thelema) قرار داد.
آلیستر کرولی در سال 1907 بعد از ترک گروه هرمتیک اوردر، با تشکیل انجمن “Argentium Astrum “[37] این فرقه را بهصورت سازمانی منسجم درآورد و “کتاب مقدس فرقه تلما”[38] را تدوین نمود[39]. وی همچنین در سال 1920 معبدی را با عنوان “صومعه تلما”[40] در جزیره چوفالو سیسیل واقع در کشور ایتالیا تاسیس نمود و پیروان زیادی را به دور خود جمع کرد.
شعار محوری فرقه تلما که به ترتیب در بند 40 و بند 57 از فصل اول “کتاب قانون” ذکر شده است، به صورت زیر بیان می شود:
- Do what thou wilt shall be the whole of the Law
- Love is the law, love under will
کرولی کتابها و مقالات زیادی به رشته تحریر درآورده است. از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره نمود: 8 سخنرانی درباره یوگا،کتاب دروغها، اعترافات آلیستر کرولی(خود زیستنامه کرولی)، فرزند ماه ، 777 و دیگر نوشتههای کابالیستی کرولی.
کرولی بعد از تشکیل انجمن خود، در سال 1910 به گروه ماسونی “OTO” (Ordo Templi Orientes) پیوست و در مدت کوتاهی مدارج ترقی در آن گروه را پیمود. وی بعد از این که در سال 1923 به رهبری این گروه رسید، بسیاری از آموزههای فرقه تلما را وارد آن نمود و این گروه را پایگاهی برای نشر تفکرات خودش نمود. هم اکنون این گروه در چندین کشور دنیا از جمله آمریکا، استرالیا، انگلستان، نروژ و… دارای لژهایی فعال است.
سرانجام آلیستر کرولی در تاریخ اول دسامبر 1947 در شهر هاستینگس انگلستان درگذشت.در مراسمی که برای مرگ وی ترتیب داده شده بود، جسدش سوزانده شد و پیروانش آئین بلک مس اجرا نمودند.
پینوشت:
[1] .اعراف – 12
[2] .یس – 60
[3] . کهف 50
[4]. بقره – (34-38)
[5] .عهد عتیق – سفر پیدایش – فصل 3
[6] . نساء 76
[7] . Anti christ
[8] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده ، حمیدرضا مظاهری سیف
[9] . sabath
[10] . Knights Templar
[11] . Kabbalah
[12] .Feber de’Olivet
[13] . به نقل از کتاب “فراماسونری جهانی” نوشته هارون یحیی
[14].Philipe le Bel
[15] .Pop Clement V
[16] .Jacques de Molay
[17] .Wall Builders
[18] .به نقل از کتاب فراماسونری جهانی،هارون یحیی
[19] . United Grand Lodge of England (UGLE)
[20] .فراماسونری:تاریخ،اسطوره،واقعیت ؛ ص 33
[21] . Catherine de Medici
[22] . طبق آمارها در این قتل عام تعداد 25 هزار تا 250 هزار مسیحی پروتستان کشته شدند. این جنایت توسط شارل نهم و به تحریک مادرش کاترین دومدیچی صورت گرفت
[23] . مراسم عشاءربانی(mass) مراسمی است که در دین مسیحیت به عنوان یک آئین مقدس به شمار می رود و گروه های شیطان گرا به خاطر گرایشات ضد مسیحیتی که دارند برای توهین به این آئین،مراسمی را با عنوان بلک مس Black mass (عشاء ربانی سیاه) انجام میدهند، که در آن به روابط آزاد جنسی پرداخته می شود
[24] . سیری در تاریخ جادوگری.ص90
[25] . La Voisin
[26] .همان ص 92
[27] .همان ص 93
[28] . Hellfire Club
[29] .همان ص 101
[30] . Edward Alexander Crowley
[31] . Aleister Crowley
[32] . در نظرسنجی سال 2002 با عنوان “100 شخصیت برجسته تمام تاریخ انگلستان” که توسط شبکه بی بی سی انجام شد .کرولی به عنوان هفتاد و سومین فرد این لیست،در کنار افرادی همچون چرچیل،دیوید بکهام و… در لیست یکصد نفره قرار گرفت
[33] . Hermetic Order of the Golden Dawn
[34] . Aiwass
[35] . The Book of the Law
[36] . وی این کتاب را در سه فصل تنظیم نموده، که هر فصل آن را در یک روز و در عرض یک ساعت نوشته است (فصل اول شامل 66 بند، فصل دوم شامل 79 بند،فصل سوم شامل 75 بند می باشد)
[37] .در نام این انجمن نظرات مختلفی بیان شده است،که یکی از آن ها Argentium Astrum می باشد.این لغت به زبان لاتین بوده و در زبان انگلیسی به معنای”ستاره نقره ای” است.
[38] . Holy Books of Thelema
[39] . در این کتاب می توان آموزه هایی از عرفان های شرقی مثل یوگا و عرفان های غربی خصوصا کابالا را مشاهده نمود
[40] . The Abbey of Thelema
ارتباط با ما: ferghepajoohi@gmail.com
