خانم ضیائی بازگشته از فرقه ضاله بهائیت با اشاره به برگزاری اجباری کلاسهای گلشن توحید در مورد آینده این کودکان اظهار میکند: این کودکان زمانی که بزرگ می شوند تعصب بر فرقه دارند و این تعصب جای تعجب دارد.
وی با اشاره به اینکه بهائیت از اول با اسلام در تقابل هستند، گفت: بهائیت از ابتدای موجودیت تلاش دارد در تقابل با شیعیان باشند و موفق نشدند اما همواره تلاش خود را می کنند و ما باید به بچه ها در مورد این فرقه ها آگاهی بدهیم که گرفتار آنها نشوند.
ضیائی با بیان اینکه من از کودکی در این فرقه بودم، ادامه داد: از اینکه بعد از مدرسه رفتن به کلاس درس اخلاق می رفتم سوالاتی برای من به وجود می آمد و جای تعجب داشت؛ علت این بود خانواده پدری و مادری من مسلمان بودند و وقتی خود را با بچه های مسلمان مقایسه می کردم می گفتم چرا باید به این کلاس ها بروم و یا در ذهن من سوال به وجود می آمد که چرا مثل بچه های مسلمان نمی توانیم به کربلا و مکه برویم و فقط باید در این کلاس ها شرکت کنیم.
این متبری بهائی با اشاره به اینکه طبق قانون بهائی باید تابع حکومت خودشان باشند و اینها تابع حکومت نبودند، افزود: این تناقضات سبب می شد تا من سؤالات زیادی داشته باشم و وقتی کنجکاوی مرا دیدند من را معلم کلاس درس چهارم اخلاق کردند.
وی ادامه داد: ازدواج من تشکیلاتی و بدون علاقه بود که حاصل این ازدواج دو فرزند دختر است و بعد از اینکه ازدواج کردم برای اینکه کلاس های مختلف من را فرستاده بودند نمی خواستند مرا از دست بدهند، سمت های مختلف به من دادند.
ضیائی تصریح کرد: زمانی که دختر خودم سه سالش شد با تشکیلات مبارزه تن به تن می کردم و اجازه نمی دادم وارد کلاس های گلشن توحید شود و کلاس ها را تحت نظر داشتم تا بعد به دخترم آموزش های خود را بدهم و نگذاشتم که دختر دومم هم در کلاس های گلشن توحید شرکت کند و او را در مهد کودک ثبت نام کردم.
بنظر میرسد آنچه بهائیت در شعار های پر جاذبه، تحت عناوین مختلف بیان میکند با آنچه تشکیلات در لایه پنهان خود عمل میکند بسیار فاصله دارد. آنچه مسلم است فرقه ها در درون خود تناقضات متعددی را دارا می باشند. بهائیت را می توان یک تفکر متناقض عنوان کرد چرا که در هر حوزه اجتماعی و فردی مملو از تناقض است.